|

نگاهی به روزهای سختی که اقتصاد برای دهک‌های پایین‌ رقم زده است‌

ناترازی دخل وخرج

چراغ آسمان خاموش شده و هوا تاریک است. بادی آرام و کمی سرد‌ می‌وزد و خودش را مثل گربه‌ای ملوس به تن خسته می‌مالد! بچه‌ای نحیف توی خیابان ولی‌عصر جعبه‌ای در دست گرفته و از عابران می‌خواهد از او خرید کنند؛ یک‌مرتبه گویی که هیچ اختیاری در کف نباشد، صورت پسربچه‌ای دیگر در یاد ذهن می‌خرامد. پسری که در همین حوالی کمی آن‌سوتر به دنیا آمده و صورتش هنوز از یاد نرفته است.

ناترازی دخل وخرج

حمیدرضا عظیمی: چراغ آسمان خاموش شده و هوا تاریک است. بادی آرام و کمی سرد‌ می‌وزد و خودش را مثل گربه‌ای ملوس به تن خسته می‌مالد! بچه‌ای نحیف توی خیابان ولی‌عصر جعبه‌ای در دست گرفته و از عابران می‌خواهد از او خرید کنند؛ یک‌مرتبه گویی که هیچ اختیاری در کف نباشد، صورت پسربچه‌ای دیگر در یاد ذهن می‌خرامد. پسری که در همین حوالی کمی آن‌سوتر به دنیا آمده و صورتش هنوز از یاد نرفته است. یادش سلانه‌سلانه‌ از راه می‌رسد؛ خودش را در ذهن به‌هم‌ریخته‌ جا می‌دهد و تا آن اعماق می‌رود. به گمانم اسمش رضا بود. هنوز طنین صدای معصومش در حلزونی گوش‌ می‌خزد. شاید شما هم آن تصاویر را دیده باشید؛ رضا روی لبه بتنی کنار خیابان که دور تا دور فضای سبز را گرفته، نشسته بود و توی دوربین نگاه می‌کرد. بعد صدای‌ مردی که پشت دوربین گوشی ایستاده، خودش را نشان داد که از او سؤال می‌کرد و چند جواب خیلی کوتاه هم شنید.

هنوز برق آن نگاه در دل و جان مانده و بعید است از ذهن شما هم که دیده‌اید، رفته باشد. پسری که پشت لبش سیاه نشده بود که هیچ، حتی به سن‌و‌سال مدرسه هم نرسیده بود؛ یا اگر رسیده بود به گمانم از سن‌و‌سال کلاس‌اولی یا همین حوالی‌ بیشتر نداشت. شاید یادتان نرفته باشد! به دوربین زل زده بود و با همان نگاه نافذش، داشت روی ذهن و جان بیننده تأثیر می‌گذاشت. فیلم‌بردار آماتور داشت به آن آقا‌پسر می‌گفت: می‌دانی تو با این چشم‌ها اگر در خیابان فرشته به دنیا می‌آمدی، سوپراستار سینما می‌شدی؟ و بعد از او پرسید: یک آرزوی بزرگ کن! و رضا جواب داد: آرزو؟ آرزو چی هست؟

صدای رضا آن روز پیچید. در گوش زمان خودش را جا گذاشت و لبخندی تلخ روی لب تمام آنهایی نقش بست که آن تصاویر را دیدند و آن صدای پشت دوربین را شنیدند که می‌گفت: آخی عزیزم!‌ صدایی که انگار در لحظه از شنیدن این پاسخ یخ زده و رنگ‌و‌روی خودش را باخته بود. انگار آب دهانش را نتوانسته بود قورت بدهد. همین‌طور به دهان آن بچه خیره مانده بود که چطور سال‌های کم زندگی را به اینجا رسانده و چطور تمام آینده‌ای که برای خود تصور می‌کند این‌قدر کوچک بوده که وقتی از او پرسیده شد می‌خواهی چه کاره شوی، پاسخ تلخی دیگر را مثل پتک بر فرق زمانه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم کوبید: «می‌خوام اغشال جمع کنم!». و بعد که توضیح داد مشخص شد منظورش آشغال است و دقیق‌تر منظورش این بود که بتواند میان زباله‌های شهری بلولد و کمی آهن بیابد و کمی مس یا روی و احتمالا آلومینیوم که آنها را بفروشد. شاید از نگاه او اگر بتواند به روزی برسد که بتواند نان خود را از داخل زباله‌ها بیرون بکشد، روز رفاه اوست؛ روزگاری که می‌تواند با ماهی چند‌ده میلیون فروش زباله‌های بازیافتی حتی طبقه خود را تغییر دهد.

قول بهبود

نمونه زندگی رضا هر‌چند مستند است و کودکی است که در همین جامعه درحال زندگی است، اما این امکان وجود دارد که در سطحی خاص، دارای مراتبی از استثنا تلقی شود؛ هر‌چند مشاهده روزانه از زندگی برخی از هم‌سن‌و‌سال‌های او اوضاع را به نوعی برداشت می‌رساند که اگرچه ممکن است مطابق قواعد علمی نتوان عمومیت از آن برداشت کرد، اما این واقعیت را تعمیم می‌دهد که اوضاع اقتصاد معیشت دارد بد و بدتر می‌شود. یکی از همین رهگذران خیابان ولی‌عصر که در تاکسی به گپ‌و‌گفت مشغول شده بودیم و از قضا دستی هم بر امور اجتماعی داشت، نزدیک به این مضمون را می‌گفت: دولت مسعود پزشکیان که روی کار آمد، خیلی‌ها امیدوار شدند ‌از این به بعد کشور روی خوشی به خود خواهد دید و اگر تا دیروز شرایط سخت بود و از بددولتی می‌نالیدیم و ارکان دولت را فاقد تدبیر ویژه برای حل معضلات روزمره زندگی مردم می‌دانستیم، از این پس می‌شود روی تدبیر تیم اقتصادی دولت حساب باز کرد و امیدوار بود زندگی روی غلتک خواهد افتاد. اما به نظر می‌رسد قصه اقتصاد ما سر دراز دارد و به این زودی قرار نیست اوضاع آرام شود.

آنچه او می‌گفت، به نظر گزاره‌ای درست می‌رسد و حتی اگر برخی از شاخص‌های اقتصادی مطابق آنچه آمارهای رسمی از دولت سیزدهم نقل شده، درست باشد و اوضاع اقتصاد کلان را تا حدی مثبت نشان دهد، در اقتصاد روزمره زندگی مردمان این سامان، اتفاق خاصی رخ نداده است. شاید این را همه تأیید کنند که در سال‌های گذشته، اقتصاد روزمره‌ به‌‌ اولویت اصلی زندگی ما ایرانیان تبدیل شده است. بعید است در طبقات مختلف اجتماعی (حتی در بخشی که به لطف دلارهای نفتی یک‌شبه به مال و منالی رسیده‌اند)‌ و در مجامع خانوادگی ایرانیان، صحبتی از گرانی مایحتاج روزانه نشود و گروه‌های مختلف از افزایش‌ مدام قیمت‌ها ننالند. اما گویا این ناله‌ها دیگر مدت‌هاست ‌بخشی از زندگی ما شده و ‌تغییر دولت هم تأثیر چندانی بر آن نگذاشته است.

به هر روی، دلیل منطقی این رفتار که در همه ما نهادینه شده‌، بازتابی از ناترازی زندگی است و اگر اقتصاد نقل تمام محافل شده، یک دلیل آن است که هزینه‌های زندگی حتی طبقه نسبتا برخوردار چنان افزایش یافته که گویا ورودی و خروجی مالی خانواده‌ها با هم جور در‌نمی‌آید و به نوعی ناترازی گرفتار‌ شده است. مانند آن شعر پارسی که می‌گوید: «بر احوال آن مرد باید گریست/ که دخلش بود نوزده، خرج بیست». اینکه وضع چگونه است‌ جای خود، اما مسئولان تقریبا جملگی از بهبود اوضاع خبر می‌دهد ‌یا مستقیم و غیر‌مستقیم تأکیدشان این است که در آینده‌ای نزدیک، وضع اقتصاد بهبود خواهد یافت.

آمارهای رسمی و چند عدد

صحبت درباره چند‌و‌چون اقتصاد و معیشت خانوارها هر‌چند یک روی سکه‌اش حسی است‌ و از مراودات عملی و روزمره مردم با قصاب، میوه‌فروش و سوپر‌مارکت محله حاصل می‌شود، اما بخش دیگر آن محصول رصد و جمع‌آوری‌هایی است که نهادهای رسمی از اوضاع دارند. همین چند روز پیش مرکز آمار ایران اعلام کرد‌ در مهر‌ماه 1403 شاخص قیمت مصرف‌کننده‌ نسبت به ماه قبل 2.7 درصد‌ و نسبت به ماه مشابه سال قبل 31.6 درصد و در 12ماهه منتهی به ماه جاری نسبت به دوره مشابه سال قبل، 33.6 درصد افزایش داشته است. این یعنی ‌حسی که مردم از اوضاع بازار دارند، همان چیزی است که زیاد یا کم در آمارها نیز آمده است.

براساس گزارشی که مرکز آمار اول هفته جاری ارائه داد، در مهر‌ماه 1403 شاخص قیمت مصرف‌کننده خانوارهای کشور به عدد 271.8 رسیده است که نسبت به ماه قبل، 2.7 درصد افزایش، نسبت به ماه مشابه سال قبل 31.6 درصد افزایش و در 12ماهه منتهی به ماه جاری نسبت به دوره مشابه سال قبل 33.6 درصد افزایش داشته است. این مرکز اعداد تورم را هم اعلام کرد. بنا‌بر‌ این اعلام، در مهر‌ماه 1403 تورم نقطه به نقطه خانوارهای کشور‌ 31.6 درصد بوده است؛ یعنی خانوارهای کشور به‌طور میانگین 31.6 درصد بیشتر از مهر‌ماه 1402 برای خرید یک «مجموعه کالاها و خدمات یکسان» هزینه کرده‌اند. تورم نقطه به نقطه مهر‌ماه 1403 در مقایسه با ماه قبل‌ 0.4 واحد درصد افزایش داشته است. مضاف بر آن، در مهر‌ماه 1403 تورم ماهانه خانوارهای کشور برابر 2.7 درصد بوده است. تورم ماهانه برای گروه‌های عمده «خوراکی‌ها، آشامیدنی‌ها و دخانیات»، 2.3 درصد و برای گروه عمده «کالاهای غیرخوراکی و خدمات»‌ 2.9 درصد بوده است. مضاف بر این، در مهر‌ماه 1403 نرخ تورم سالانه برای خانوارهای کشور به 33.6 درصد رسیده که نسبت به همین اطلاع در ماه قبل‌ 0.6 واحد درصد کاهش یافته است. بخشی از این آمار نشان می‌دهد هر‌چند نرخ تورم سالانه کشور در مهر‌ماه 1403 برابر 33.6 درصد است که دامنه تغییرات آن برای دهک‌های مختلف هزینه‌ای از 30.5 درصد برای دهک اول‌ تا 34.1 درصد برای دهک‌های نهم و دهم است، اما فاصله تورمی دهک‌ها در این ماه به 3.6 واحد درصد رسیده که نسبت به ماه قبل (4.1 واحد درصد) 0.5 واحد درصد کاهش داشته است.

پارامتری به نام قیمت گوجه

تفاوت مرکز آمار با مراودات روزمره مردم با بازار، این است که مردم در مراوده بازار، دفعتا و ناگهانی با شوک قیمتی مواجه می‌شوند. ناگاه وقتی در بازار حاضر می‌شوند و قرار است هزینه کتاب و دفتر بچه دبستانی‌شان را بدهند‌ یا قرار است گوشت و مرغ بخرند، می‌فهمند که همان حجم کالا را باید با قیمت بیشتری بپردازند. همین چند روز پیش خبری منتشر شد که نشان می‌داد قدرت خرید ایران‌چک صد هزار تومانی از روزی که برای نخستین بار در سال 87 منتشر شد تا امروز چه تغییری کرده است. آمارها نشان می‌دهد این قطعه چک آن روز حدود 105 دلار ارزش داشته و امروز ارزش آن حدود یک‌و‌نیم دلار است. مردم کوچه و بازار هر‌چند آمارها را می‌بینند و از بخش‌های خبری می‌شنوند، اما در‌نهایت این کاهش ارزش را از نزدیک و در لحظه حس می‌کنند؛ درست مانند قیمت گوجه‌فرنگی که بالا‌رفتن آن‌ به‌تازگی خبر‌ساز شده است.

همین دیروز خبرگزاری ایلنا‌ گفت‌وگویی منتشر کرده بود که در نوع خود جالب است؛ چون اتحادیه فروشندگان میوه و سبزی تهران از کاهش قیمت گوجه‌فرنگی و دیگر صیفی‌جات تا پایان ماه جاری و هم‌زمان با عرضه محصولات جنوب کشور در بازار پایتخت خبر داده بود.

اسدالله کارگر، رئیس اتحادیه فروشندگان میوه و سبزی تهران، درباره گران‌شدن گوجه‌فرنگی گفته است: آخرین قیمت کشف‌شده برای عمده‌فروشی گوجه‌فرنگی در میدان بزرگ میوه و تره‌بار تهران حدود ۴۰ هزار تومان تا ۵۰ هزار تومان است. با‌این‌حال، گرانی صیفی‌جات با آغاز پاییز دور از انتظار نیست؛ زیرا در ابتدای این فصل مبدأ تأمین این اقلام تغییر می‌کند.

او این را هم افزود که گوجه‌هایی که در فصل گرما در تهران عرضه می‌شود، در ورامین و کرج کشت می‌شود، اما با آغاز فصل سرما که امکان کشت در این مناطق وجود ندارد، گوجه کشت جنوب به بازار تهران عرضه می‌شود و تا زمانی که صیفی‌جات جنوب آماده برداشت شوند و به بازار تهران برسند، در شرایطی که عرضه از سوی ورامین و کرج متوقف شده‌ تا اندازه‌ای کمبود در بازار اتفاق می‌افتد و به افزایش قیمت‌ها می‌انجامد که البته ادامه‌دار نخواهد بود.

به گفته کارگر، گوجه جنوب ابتدا به صورت نوبر به بازار می‌آید و پس از ۲۰ روز به عرضه انبوه می‌رسد و در‌نهایت بازار صیفی‌جات در اواخر آبان تعادل خود را بازمی‌یابد. فراهم‌آمدن امکان کشت گوجه در جنوب و ارسال آن به تهران نیاز به دپوی گوجه را در سردخانه‌ها از بین برده و گوجه در کل کشور و در تمام فصل‌ها به صورت تازه‌خواری مصرف می‌شود.

کارگر گفت: خیار زمستانی نیز در گلخانه‌های کشت و به بازار عرضه می‌شود و قیمت کشف‌شده آنکه اکنون در فروش عمده ۴۰ هزار تا ۵۵ هزار تومان است، کاهش می‌یابد.

آمار فقر

اقتصاد معیشت و روزمره همین است. پارامترهایی در آن دخیل‌ هستند که گاه ممکن است از نظر برخی چندان هم مهم نباشند، اما در اقتصاد روزمره خرج مهم است و برج؛ یعنی اینکه چقدر درآمد دارید و چقدر هزینه و آیا می‌توانید بین آنها تعادل ایجاد کنید یا خیر. تعادلی که به نظر می‌رسد خیلی‌وقت است به هم خورده و دارد بخش بیشتری از جمعیت کشور را با معضل این بی‌تعادلی یا ناترازی بین هزینه و درآمد مواجه می‌کند. مقصود فراستخواه، ‌جامعه‌شناس، مرداد‌ امسال در یک هم‌اندیشی که به موضوع «آینده‌پژوهی فقر و نابرابری» اختصاص داشت و در مؤسسه رحمان برگزار شد، به ارائه برخی آمار‌ها و توصیف‌ها از وضعیت فعلی فقر و نابرابری در جامعه ایران پرداخت و گفت: «ما نمی‌توانیم با اعداد و ارقام فقر را بیان کنیم. فقر نیاز به مشاهده عمیق دارد. طبق تحقیقات در ایران، نزدیک به یک‌سوم خانواده‌های ایرانی با فقر دست‌به‌گریبان‌ هستند. پنج میلیون نفر کسانی‌اند که با گرسنگی درگیرند. در شاخص گرسنگی جهانی، ایران جزء ۱۰ کشور با گرسنگی پایین است، اما در گزارش‌های موردی و میدانی ما به شکل میلیونی با کسانی که با گرسنگی درگیرند روبه‌رو هستیم».