21 سال پس از فاجعه بم، ایران در مواجهه با زلزله چقدر مقاوم شده است؟
بمبهایی فعال به گستره ایران
استاد دانشگاه: زلزله تهران بسیار نزدیک است
21 سال پیش در چنین روزی بم آنچنان لرزید که هنوز هم پسلرزههای آن حس میشود. زلزله ۶.۶ ریشتر بود و بیش از ۳۰ هزار نفر یا به نقل دیگری ۵۰ هزار نفر تلفات داشت. هر سال در این روزها با به یاد آوردن آن رخداد و خساراتی که بر جای گذاشت، کارشناسان این حوزه هشدارهایی را درباره زلزلهخیز بودن ایران و احتمال یک زلزله بزرگ در تهران میدهند.
مریم مختاریان: 21 سال پیش در چنین روزی بم آنچنان لرزید که هنوز هم پسلرزههای آن حس میشود. زلزله ۶.۶ ریشتر بود و بیش از ۳۰ هزار نفر یا به نقل دیگری ۵۰ هزار نفر تلفات داشت. هر سال در این روزها با به یاد آوردن آن رخداد و خساراتی که بر جای گذاشت، کارشناسان این حوزه هشدارهایی را درباره زلزلهخیز بودن ایران و احتمال یک زلزله بزرگ در تهران میدهند.
وقتی همه خواب بودند
جمعه ۵ دیماه ۱۳۸۲ کمی مانده به پنجونیم صبح شهر بم و حوالی آن در استان کرمان دچار زلزلهای به بزرگی ۶.۶ ریشتر شد. شب قبل چند پیشلرزه خفیف روی داده بود اما به نظرِ هیچکس نرسیده بود که فردا صبح بخش زیادی از بم تخریب شود و هزاران نفر جانشان را از دست بدهند. بنای مشهور تاریخی این شهر یعنی ارگ بم فروریخت و در مدتی کوتاه به گواه حاضران و شهروندان دیگر آنجا مناسب زندگیکردن نبود. درباره زلزله بم با فریبرز ناطقیالهی، استاد زلزلهشناسی، گفتوگو کردهایم تا کمی قبل از آن اتفاق را بشناسیم:
اولین اصلی که هرکس در پهنه ایران از شرقیترین تا غربیترین نقطه، از شمالیترین تا جنوبیترین نقطه ایران که زندگی میکند، باید بداند، این است که بیشتر یا اکثر این پهنه روی گسل است و فعالیتهای لرزهای در طول تاریخ در آن رخ داده و خواهد داد. این اصل را باید به صورت یک واقعیت پذیرفت. وقتی ما این را پذیرفتیم، حالا باید برگردیم به تاریخچه مناطق مختلف و ببینیم که کدام پهنهها بیشترین لرزهخیزی را دارند. پهنه زاگرس که بم هم در قسمتی از آن قرار میگیرد، از شمال به البرز چسبیده و شمالیترین نقطه آن تا جنوب که تقریبا میشود از قزوین تا بوشهر و سیستانوبلوچستان پایین نقاطی هستند که همیشه زلزلهزا بودهاند. ما در طول تاریخ درسالها و قرنهای گذشته همیشه در این پهنه زلزلههایی را داشتیم.
عموما این زلزلهها حدود شش یا نزدیک به ۶.۵ ریشتر و پایینتر بودهاند. این به این معنی نیست که در جایی زلزلهای به توان هفت هم نمیتواند رخ دهد. میتواند رخ دهد ولی وقتی اکثر زلزلهها را نگاه میکنیم، شش یا ۶.۵ بیشترین توانی بوده که داشتهاند. بم هم همین بود و اگر برگردیم به تاریخ مطالعه گسلهایی که در کرمان وجود دارند، بارها و بارها این هشدارها داده شده.
ناطقیالهی درباره ساختوسازهای آن مناطق میگوید: متأسفانه با توجه به اینکه ساختمانسازی یا به طور کل ساختوساز ما بهویژه در مناطق جنوبی به شکل سنتی است و با کاهگل و سنگ و مصالح بنایی ساخته شدهاند، در عصر جدید یعنی در 30، 40 سال گذشته شاید در آن پهنهها ساختمانهای بتونی و فولادی رایجتر شده اما متأسفانه در زلزله بم بیشتر تلفات ساختمانی را در همین ساختمانهای مدرن داشتیم. فقط ما میتوانیم یک نتیجه بگیریم که ما از قبل میدانستیم و هشدارهای لازم داده شده بود، ولی چون شهر، شهری قدیمی بود و دارای بافتی بود که ترکیبی از ساختمانهای قدیمی و ساختمانهای جدید بود و چون ضوابط و آییننامههای زلزله در این پهنه رعایت نشده بود، تلفات به آن صورت شده بود که دیدید.
مطالعاتی که ما روی ساختمانهای مختلف داشتیم، نشان داد که مثلا در ساختمانهای فولادی یا بتونی مصالح بیشتر از حد لازم استفاده شده، ولی اشتباه استفاده شده و این موضوع به صورت مکتوب موجود است. طبق آمارهای رسمی ۳۰ هزار نفر در این زلزله جان باختند و آمارهای غیررسمی از مرگ ۵۰ هزار نفر و حتی ۷۰ هزار نفر هم گفتهاند. ناطقیالهی هم درباره تلفات معتقد است شهر بم حدود ۹۰ هزار نفر جمعیت داشت. براساس آمارهای مختلف بین ۳۰ تا ۵۰ هزار نفر کشته شدند.
دولت عدد ۳۰ هزار نفر را شاید به دلیل ملاحظات خاصی اعلام کرد، درصورتیکه برداشتهای میدانی در محل حدود ۵۰ هزار نفر بود. به این معنا که بین یکسوم تا یکدوم یا نصف جمعیت شهر از بین رفتند. این کارشناس درباره آینده شهر میگوید: شهر بلافاصله بعد از این زلزله تبدیل به یک شهر بزرگ شد. شهرهای اقماری برای اینکه بتوانند از وام و چیزهایی که بعد از زلزله در منطقه بود، استفاده کنند، وارد شهر شدند. این باعث شد مقدار زیادی بزهکاری و دزدی در منطقه گزارش بشود. ببینید زلزله چه تبعات عجیبوغریبی در یک منطقه میتواند داشته باشد.
اولین تجربه ما «بم» بود
در سالهای پس از زلزله بم، زمینلرزههای دیگری رخ دادند که در ابعاد آن نبودند، اما همچنان خسارات و تلفاتی داشتند. ناطقیالهی میگوید: چیزی که بسیار حائز اهمیت است و باید به آن توجه شود، این است که در یک قرن گذشته این بزرگترین زلزلهای بود که در سکونتگاه انسانی با تراکم زیاد یعنی در یک منطقه شهری رخ داد. عموما زلزلههایی که داریم، یا در دشتها رخ داده یا در پهنههایی که مثلا تعداد خانوار کم بوده، بههمیندلیل خوشبختانه تا حالا ما تلفات انسانی بالایی نداشتیم. ولی اولین زلزله و اولین تجربه ما در یک ساختار شهری بزرگ با ۹۰ هزار نفر جمعیت در بم بود، که دیدیم حدود 50 درصد آنها از بین رفتند. حالا اگر ما این تصویر و انعکاسش را روی شهرهای بزرگ دیگر مانند بوشهر، پهنههایی از کهگیلویهوبویراحمد، مشهد، تبریز و مهمتر از همه خود تهران بگذاریم و در یکی از شهرهای بزرگ ما زلزله رخ دهد، با الگو قراردادن بم با ۵۰ درصد کشته، بهراحتی آمار بسیار تلخی خواهیم داشت.
یک سال پس از زلزله بم بار دیگر در استان کرمان زلزلهای رخ داد که ۶.۴ ریشتر بزرگی داشت و حدود ۶۰۰ نفر در آن جان باختند. در سال ۱۳۸۵ زلزلهای ۶.۱ ریشتری بروجرد لرستان را لرزاند و حدود ۷۰ نفر درگذشتند. ۲۹ آذرماه سال ۱۳۸۹ زلزلهای به بزرگی ۶.۵ فهرج کرمان را لرزاند که در نتیجه آن ۱۱ نفر جان باختند. در شبهای تابستانی مردادماه سال ۱۳۹۱ نیز در آذربایجان شرقی شاهد زمینلرزهای بودیم که در کشور آذربایجان هم حس شد.
زلزلههای اهر و ورزقان که با فاصله کمی از هم رخ داده بودند، موجب کشتهشدن بیش از ۳۰۰ نفر شدند و خسارات زیادی به مناطق مسکونی و کشاورزی وارد کردند. در روز ۲۱ آبانماه ۱۳۹۶ در استان کرمانشاه زلزلهای به بزرگی ۷.۳ ریشتر رخ داد که هم در بعضی شهرهای ایران و هم در کشورهای مختلفی حس شد. این زلزله بیش از ۴۰۰ پسلرزه داشت و بیشتر از ۳۰۰ نفر در آن جان باختند. کمتر از دو هفته مانده به سالگرد این اتفاق در سال ۱۳۹۷ در همان مناطق زمینلرزهای به بزرگی ۶.۴ ریشتر رخ داد که در نتیجه آن شخصی فوت نشد و تنها برخی مصدوم شدند. ۲۹ دی ماه سال ۱۳۹۹ در میانه همهگیری کرونا سیسخت در استان کهگیلویهوبویراحمد دچار زمینلرزه شد. این زمینلرزه به بزرگی ۵.۶ ریشتر بود و تلفات جانی نداشت. سال ۱۴۰۰ نیز در هرمزگان زلزلهای به بزرگی ۶.۴ رخ داد که یک نفر در آن فوت شد.
ناطقیالهی درباره خطر ناشی از زلزلههای کشور میگوید: این نیست که ما اینها را نمیدانیم. ما میدانیم، هشدارهای لازم را هم به شهرداری و مسئولان عالیرتبه کشور و ستاد بحران دادهایم. همه اینها مکتوب است. چیزی نیست که غیرمکتوب یا در خفا باشد. این مطالعات در گستره ایران بزرگ انجام شده و همه مناطق و پتانسیل لرزهای هر شهری مشخص هستند؛
برای مثال ما میدانیم در پهنه البرز شهرهایی مانند تبریز، قزوین، زنجان، تهران، سمنان و خراسان پهنههای خطرناکی هستند. بالاتر از همه اینها تهران است. همچنین او به شرایط کل کشور اشاره میکند: نمیتوان گفت همه مناطق کشور دارای یک پتانسیل لرزهای هستند. از این نظر مختلفاند اما در بیشترِ پهنه ایران یا همان بالای 90 درصد آن زلزله رخ میدهد.
دلیل این موضوع تلاقی چند صفحه تکتونیکی است و این صفحات وقتی فشار میآورند، زمینلرزه رخ میدهد. ایران در پهنهای است که چندین صفحه تکتونیکی در لایههای پایین زمین دارند فشار وارد میکنند. به همین گربهای که نقشه ایران است، از طرفین فشار میآید. این موضوع خوبیهایی هم دارد. باعث شده نفت در ایران باشد؛ باعث شده آب و هوای مختلف داشته باشد؛ دلیل کوهها همین زلزلهها بوده که وقتی صفحات به هم فشار میآورند، به وجود میآیند. یکی از خروجیهای شکست زمین، این است که آبهای زیرزمینی بیرون میآیند؛ هرجا که گسل بوده، آب از آنجا بیرون آمده. بههمیندلیل شما اگر نقشه قدیم ایران را نگاه کنید، خواهید دید هرکجا آب بوده، سکونتگاه انسانی هم بوده و درست آنجا روی گسلها بودهاند.
بزرگترین فاجعه در 3 قرن اخیر، رخ خواهد داد
سالهای زیادی است که صحبت از زلزلهای عظیم در پایتخت میشود. این مسئله از سوی کارشناسان و پژوهشگران این حوزه مطرح شده و با استناد به منابع علمی، زلزله تهران را به بیش از هفت ریشتر نزدیک میدانند. این مسئله نهفقط در محافل علمی و برنامههای تلویزیونی گفته شده، بلکه به گفتوگوی میان مردم هم راه پیدا کرده و با کوچکترین احساسی از تکانخوردن، منتظر فاجعه بزرگی میمانند.
این ترس آنقدر پیش رفته که بر اثر لرزشهایی بسیار کم در مناطق اطراف تهران شهروندان تهرانی شب را در خیابان به سر میبرند یا مدتی آذوقه و وسایل لازم را جمع میکنند تا در صورت زلزله بزرگ آماده باشند. استاد دانشگاه زلزلهشناسی درباره زلزله تهران هشدار میدهد: تهران در اولویت لرزهای قرار دارد؛ یعنی براساس تمام مطالعات روز دنیا، چه خارجیها انجام داده باشند و چه ما در داخل انجام دادهایم، همه بر وقوع زلزله متفقالقول هستیم. بهزودی حتی در همین لحظه بهعنوان کسی که در این رشته کار میکنم، اگر زلزلهای بیشتر از هفت ریشتر یعنی ۷.۱ یا ۷.۲ در تهران رخ دهد، برای من عجیب نیست. من هر لحظه منتظر هستم.
فریبرز ناطقیالهی دلیل این موضوع را وجود دوره بازگشت در زلزله میداند و میگوید: زلزلهها معمولا با یک دوره بازگشت اتفاق میافتند. در پهنه تهران آخرین زلزله ۱۹۰ سال پیش در دماوند رخ داده است. دوره بازگشت زلزلههای هفت ریشتر به بالا برای تهران حدود ۱۵۸ سال است؛ به این معنی که ۳۹ سال تأخیر داشتهایم. این خبر خوش نیست، خبر خیلی بدی است. چیزی که ما انتظار داشتیم 40 سال قبل رخ بدهد، چون میخواهد با 40 سال تأخیر رخ دهد این بار با توان ۷.۱ یا ۷.۲ خواهد بود. این 0.1 و 0.2 هم چون لگاریتمی است، شدت تخریب آن تصاعدی بالا میرود. بین یک زلزله با قدرت ۷.۱ و ۷.۲ کلی تفاوت در تخریب وجود دارد.
این اعداد تنها مقیاسی است که برایش تعریف شدهاند؛ اگر یک زلزله ۷.۳ ریشتری رخ دهد شاید انرژی آن معادل 300 بمب اتمی باشد. «ببینید ما تمام این حرفها را گفتهایم. تمام افرادی که در این زمینه در ایران فعال بودهاند اینها را گفتهاند. متأسفانه دلایل مختلف از جمله نداشتن شرایط مالی در کشور و مهمتر از آن اهمیتندادن به این موضوع، باعث این شده ساختوسازهای ما مدام بیشتر شود. از طرفی مصالح گران شدهاند و ساختوساز ضعیفتر شده است. بیشتر جاهایی که ما درحالحاضر بازدید میکنیم میبینیم در مصالح کم گذاشتهاند. ما روی یک بمب نشستهایم که هر لحظه میتواند منفجر شود و تهران بزرگ را به چالش برساند. من جملهای دارم که از آن در مکتوباتم هم استفاده میکنم: زلزله تهران بزرگترین فاجعه سه قرن اخیر خواهد بود». این را فریبرز ناطقیالهی درباره احتمال زلزله تهران میگوید و در ادامه نیز توضیحی میدهد:
ما آمار دقیقتری از سه قرن اخیر داریم، نه اینکه قبل از آن اتفاقی نیفتاده باشد. ممکن است پنج قرن پیش هم زلزلهای رخ داده باشد اما از آنجایی که چیزی مکتوب نیست ما نمیتوانیم قضاوتی کنیم. ولی من مطمئنم در سه قرن اخیر اگر زلزله تهران با همان بزرگی ۷.۱، ۷.۲، ۷.۳ رخ دهد باید منتظر یک فاجعه بزرگ انسانی در سطح دنیا باشیم. کارشناسان زیادی درباره این زلزله اخطار دادهاند و معتقدند در صورت وقوع، امدادرسانی و جمعآوری آوار بسیار طولانی و حتی غیرممکن خواهد بود.
فریبرز ناطقیالهی با اشاره به این موضوع شرح میدهد: ما روی سناریوی این موضوع کار کردهایم. پنج سال طول کشید تا ما این مطالعه را انجام دهیم. بلافاصله بعد از زلزله هفت ریشتر به بالای تهران حدودا بین ۶۰ تا ۶۵ درصد ساختمانهایمان میشکنند و تخریب خواهند شد یا آسیب خواهند دید. براساس یک سناریوی 10 میلیون نفری که فرض کردیم حدود یکونیم میلیون نفر کشته و چهار میلیونو 300 هزار نفر زخمی خواهیم داشت. جراحات این چهارونیم میلیون نفر از زخمهایی عمیق در سر و قفسه سینه شروع میشود تا زخمهای کوچک.
این یعنی حدود شش میلیون نفر درگیر مشکلات خواهند بود و بقیه مردم هم در حیرانی دنبال آب، بدون برق، بدون گاز و بدون امدادرسانی میمانند. نظر من این است که حداقل ۴۸ تا ۷۲ ساعت برای شهری مانند تهران با کوچههای باریک امدادرسانی غیرممکن است. الان حتی در مناطق بالای شهر جاهایی که ساختوسازهای خوبی هم انجام میگیرد، چون کوچهها باریک هستند و ساختمانها بلندند من در هفته اول امدادرسانی را بههیچوجه منطقی نمیبینم و نمیتوانم باور کنم که در هفته اول بشود به آن اهتمام ورزید. من جملهای دارم که میگویم افرادی که در همان شوک اولیه از دست میروند چقدر خوششانس هستند؛
چراکه در زلزله مهیب تهران که انشاءالله رخ ندهد، آنهایی که زخمی هستند و آنهایی که سرپناهی ندارند شرایط خیلی دشواری خواهند داشت. شاید اگر شرایط خیلی بد شود فوتکردن بهتر باشد. با توجه به حیوانات موذی که ما داریم و بسته به اینکه زمان زلزله شب یا روز باشد، زمستان یا تابستان باشد، شرایط میتواند تغییر کند. بدتر از این مطلب دیگری است که آتشسوزی خواهد شد؛ زیرا بخشهای مختلف تهران بزرگ توسط لولههای گاز به هم متصل شده.
پمپها و شیرهای قطع اتوماتیک در نقاط مختلف وجود دارند اما تا زمانی که لولهها تخلیه شوند، آتشسوزی بسیار فراگیر خواهد بود. هر زلزلهای در هر کشوری اتفاق افتاده است که مانند شهر تهران گاز منبع اصلیشان بوده، آتشسوزی رخ داده است. مخابرات با وجود اینکه میگوید ما فعالیتمان را ادامه میدهیم، هر کار کند خطوط از بین خواهند رفت. راه و ترابری وجود ندارد و تمام نخالههای ساختمانی وسط خیابان خواهد بود. این سناریو شاید بسیار وحشتناک باشد اما کاملا جدی و واقعی است و برای ترساندن مردم نیست. همه این موارد کاملا مکتوب در منابع داخلی و خارجی وجود دارند.
او همچنین توصیهای میکند: چیزی که شاید برای سیاستمداران مهم باشد، این است که دوستان عزیزی که همواره نگران این هستند که ایران تحت تأثیر و حضور نیروهای خارجی قرار بگیرد، باید دانست که پس از این زلزله فرودگاه مهرآباد و فرودگاه امام خمینی تبدیل به مرکز گروههای امدادرسان خارجی میشود. در آن صورت باید فرض کنیم هر اتفاقی میتواند در غالب امدادرسانی رخ دهد. لذا توصیه جدی من این است که درست است که ما مسائل بسیار مهمی در کشور داریم، مانند همین حالا که باید سرما را تحمل کنیم و مصرف گاز را کم کنیم یا بنزین کم داریم یا تولید برقمان کم است، تمام اینها وجود دارد ولی همه اینها در یک لحظه تابع زلزله خواهند بود. یعنی اگر ما به زلزله تهران و شهرهای بزرگمان جدیت نشان ندهیم و به حل این مشکلات توجهی نکنیم، بقیه چیزها ثانویه خواهد بود.
اجرا به اندازه کار علمی مهم است
پس از تمام این زلزلهها در سراسر کشور و اخطارهایی که درباره زلزله تهران داده میشود بهویژه در 20 سال اخیر درباره مقاومسازی ساختمانها و رعایت ایمنی صحبت میشود. در کشورهای دیگری مانند ژاپن پس از یک زلزله بزرگ با پیشگیریهای بعدی از خرابیهای بزرگ و تلفات تا حد زیادی جلوگیری شد. درباره کارهایی که در ایران انجام شده کارشناس حوزه زمینلرزه میگوید:
روی کاغذ بله کارهایی انجام شده است. به نظر من یک انقلاب علمی در مسئله زلزله، نه هنگام زلزله بم، بلکه در زمان زلزله رودبار و منجیل در سال ۱۳۶۹ رخ داد و باعث شد جامعه علمی ایران خیلی محکم و صریح به صورت علمی در دانشگاهها، پژوهشگاههای زلزله به کارهای علمی بپردازند. از سال ۱۳۷۰ کارهای بسیار خوبی در سطح جهانی مطرح شدند. همین باعث شد دانشمندان ایرانی در مسئله زلزله در کل دنیا شاخص بشوند. در 30 سال گذشته این اتفاق افتاده و فارغالتحصیلان خوب ما در رشته زلزلهشناسی در دنیا جذب شدهاند.
ما در دانشگاه فردی را که فارغالتحصیل میکنیم دیگر نمیبینیم و همگی رفتهاند. آنها استاد در دانشگاههای کانادا، آمریکا، زلاندنو و دیگر کشورها میشوند. واقعا فعالیت علمی خوبی شد اما در قسمت اجرائی به نظر من واقعا فعالیت خاصی رخ نداد. آن هم چون تابع مسائل زیادی است و آسان هم نیست. یکی از مسائل مهم، داشتن پول است. وقتی شما بودجه قوی برای ساختوساز بهتر یا مدیریت بحران ندارید، مشکلات در قسمت اجرائی رخ میدهند. نهتنها در تصورم، بلکه در کتابها و مقالاتم مکتوب کردهام که حقیقتا ما در کشور متولی خوبی در امر زلزله در قسمت اجرائی نداریم. با قاطعیت میگویم علم مهندسی زلزله ایران اگر در بین سه کشور اول جهان نباشد، در میان پنج کشور اول جهان است. اما در قسمت اجرائی من به آن از ۲۰ نمره، دو میدهم؛
زیرا که فعالیتی رخ نداد و بیشتر حرفهای مدیران اجرائی به برگزاری جلسات گذشته است. جلساتی که حرفهای بزرگ زده شده اما در عمل فعالیتی انجام نشده است. هم سازمان مدیریت بحران کشور هم سازمان مدیریت شهر تهران به نظر من خیلی کاستیها داشتند. من درک میکنم که مسئله بودجه هم داشتند ولی متولی خوبی برای این قضیه نبودند. اگر سازمان مدیریت بحران متولی خوبی بود، اجازه نمیداد که در شرایط فعلی در این شهر چند میلیون نفری ساختوساز بیشتر بشود یا به بافتهای فرسوده توجه میکرد.
او ساختوسازهای ایران را هم ضعیف و عدم نظارت بر آنها و گرانی مصالح را دلیل آن میداند: به نظر من سازمان نظام مهندسی یکی از مقصرترینهاست؛ زیرا اصلا نظارتی بر ساختوساز نیست. ساختوسازی که 15 سال پیش من میدیدم خیلی بهتر بود تا ساختوسازی که الان انجام میشود. از طرفی مصالح گران شده و بهراحتی از کار کم میشود.
کارهایی که سالهای پیش بعد از زلزله رودبار یا زلزله بم کسی انجام نمیداد اما حالا دوباره به دلیل گرانی کارگر و مصالح اتفاقاتی اینچنینی رخ میدهند. شاید معماری ساختمانها زیباتر و نما قشنگتر شده باشد، اما اسکلتشان دارای مشکلات زیاد است. بعضی وقتها من میشنوم که مسئولان میگویند ساختوساز بهتر شده. ساختوساز نسبت به 40 سال قبل بهتر شده اما نسبت به 20 سال قبل بدتر شده و میشود. قبلا ما یک بافت فرسوده در جنوب یا جنوب شرقی شهر تهران داشتیم.
الان ساختوسازهای بسیار مجلل در شمال تهران و مناطق دیگر اجرا میشود که بسیار ضعیفاند و چند سال دیگر ما تقریبا تمام شهر را به عنوان بافت ضعیف باید فرض کنیم. الان حتی در خیابان تجریش و فرشته تهران هم این رخ میدهد. من از خیابانهای فرشته که رد میشوم گاهی میترسم؛ زیرا در خیابانی که دو ماشین از کنار هم نمیتوانند رد شوند ساختمانهای بلندی میبینم. اگر 10 سال دیگر زلزله بیاید، بهجای یک یا دو منطقه آسیبپذیر، تقریبا تمام شهر به طور یکنواخت آسیبپذیری بالا خواهند داشت.