|

پرهیب سوسیالیسم بر ادبیات ایران

«شبحی در حال تسخیر ادبیات» با عنوان فرعی خوانندگان رمان متحد نشوید، عنوان کتابی است از محمد راغب که مدتی پیش در نشر نی منتشر شد. این اثر تلاشی است برای بیان الگوهایی برای مطالعه رمان به‌طور کلی و تضادهای موجود در این فرایند.

پرهیب سوسیالیسم بر  ادبیات ایران

شرق: «شبحی در حال تسخیر ادبیات» با عنوان فرعی خوانندگان رمان متحد نشوید، عنوان کتابی است از محمد راغب که مدتی پیش در نشر نی منتشر شد. این اثر تلاشی است برای بیان الگوهایی برای مطالعه رمان به‌طور کلی و تضادهای موجود در این فرایند. نویسنده، طرح نظری خود را با خوانش دو رمان «چپ‌گرای هم‌زمان» یعنی «دختر رعیت» و «چشم‌هایش» پیش برده است. اگرچه این کتاب بیشتر درباره «چشم‌هایش» است تا «دختر رعیت»، چرا‌که راغب اولی را نمونه اعلای فرضیه خود می‌داند و دومی را شاهدی برای ادبیات متعهد.

عنوان کتاب راغب برگرفته از سرآغاز «مانیفست کمونیست» مارکس و انگلس است و به پرهیب کمونیسم یا هر شکلی از سوسیالیسم بر فراز ادبیات ایران اشاره دارد. نویسنده می‌گوید که این سایه نخی نامرئی را نشان می‌دهد که داستان معاصر فارسی را به یک رشته می‌کشد و مجموعه تلاش‌هایی را راهبری می‌کند که قهرمانان مسئله‌دار و بی‌مسئله ادبیات فارسی را به یکدیگر می‌پیوندد. نویسنده می‌گوید هر رمان بنا به فرایندهای ادبی و اجتماعی که آن را می‌سازند، بیان تازه‌ای از جهان نوین ایرانی پیش می‌کشد.

آن‌طورکه نویسنده در پیش‌درآمدش نوشته، موضوع اصلی این کتاب نظرورزی درباره شکل رمانی با قهرمانی مسئله‌دار است که او آن را نوع مثالی رمان فرض کرده است. او می‌گوید رمان گونه‌ای ادبی است که در چشم‌انداز انواع گیرندگان و فرستندگان در میانه ایدئولوژی و اتوپیا معلق می‌ماند. درواقع، رمان ترکیبی است از عاملیت فردی نویسنده و ساختار اجتماعی جهان.

راغب می‌گوید در ذات تعریف رمان گونه‌ای واقع‌گرایی نهفته است و کار رمان طرح مسئله و بیان آن است و نه پاسخ به آن. از‌این‌رو است که باید در میانه ایدئولوژی و اتوپیا بایستد، نه اینکه در دامن یکی از آنها به شی‌ءوارگی توده‌ها یاری برساند. درواقع رمانى که قهرمانش مسئله‌دار است، در میانه ایدئولوژى و اتوپیا معلق مى‌ماند و در‌واقع، ترکیبى است از عاملیت فردى نویسنده و ساختار اجتماعى جهان. این ساختار اجتماعى جلوه‌اى متنى دارد، اما در ترکیب با فردیت مجال بروز مى‌یابد. حرکت و دیدگاه راوى و شخصیت در پیرنگ، همراه با چشم‌انداز انواع نویسندگان و خوانندگان در گستره ایدئولوژى (هم‌راستا با وضع موجود) و اتوپیا (ناهم‌راستا با وضع موجود)، قالب رمانى را برمى‌سازد.

راغب با خوانش دو رمان «چشم‌هایش» و «دختر رعیت» که هر دو در یک سال و به دست نویسندگانى با دیدگاه‌هاى سیاسى نسبتا مشابه نوشته شده‌اند، آزمونى براى نظرورزى درباره شکل رمان به دست داده و به این منظور درون‌مایه‌هاى اجتماعى، سیاسى، فرهنگى و اقتصادى آنها در قالب‌هاى متکثرى از روایت‌شناسى، جامعه‌شناسى و شکل خاصى از نظریه دریافت مطالعه شده است. داستان نخست، قهرمان را در اتفاقات دوره مشروطه روایت می‌کند و رمان دوم که «دختر رعیت» نام دارد، رخدادهای نهضت جنگل را دستمایه نوشتن رمان قرار داده است. راغب در‌واقع بر این موضوع تأکید می‌کند که در رمان‌هایی با قهرمان‌های مسئله‌دار، قهرمان از یک سو به باورهای خود استوار است و در طرف دیگر با جامعه‌ای که از نظر سیاسی با عقاید او در تضاد است، روبه‌رو است.