|

رستاخیز اجتماعی نوروز رهایی از تنهایی، ناامیدی

نوروز باستانی نه تنها رستاخیز طبیعت، بلکه رستاخیز اجتماعی ما ایرانیان است. نوروز به مثابه بخشی از هویت، تاریخ اجتماعی، سنت‌های دیرینه و زیست جهان جامعه در سیر چندین هزار ساله خویش با حفظ ریشه‌های خود با تنوع و تکثر آیینی و مناسکی خود همچون بلوطی سبز و پر شاخ و برگ همگان را در زیر سایه صلح، مهربانی، امیدآفرین و شادی‌بخش خویش گرد هم آورده است.

رستاخیز اجتماعی نوروز  رهایی از تنهایی، ناامیدی

اردشیر  بهرامی-جامعه‌شناس: نوروز باستانی نه تنها رستاخیز طبیعت، بلکه رستاخیز اجتماعی ما ایرانیان است. نوروز به مثابه بخشی از هویت، تاریخ اجتماعی، سنت‌های دیرینه و زیست جهان جامعه در سیر چندین هزار ساله خویش با حفظ ریشه‌های خود با تنوع و تکثر آیینی و مناسکی خود همچون بلوطی سبز و پر شاخ و برگ همگان را در زیر سایه صلح، مهربانی، امیدآفرین و شادی‌بخش خویش گرد هم آورده است. جامعه ما با وجود تجربه دردها، رنج‌ها و زخم‌های کهنه و نو خویش، در ایام فرخنده نوروز با پیوندجویی و همدلی اجتماع، همبستگی اجتماعی در حال فروپاشی خود را بازآفرینی می‌کند. آیین نوروز بازنمایی نمادین اسطوره آفرینش جهان و انسان در شش دوره است. برای ورود به حریم مقدس نوروز و رهایی از زیست غم‌آلود و ناشاد و ناامید راهی نداریم جز آنکه خشم‌ها، کینه‌ها، تلخی‌ها و قهرها را چون رخت از تن و جان خویش برهانیم. می‌باید رخساره پلیدی و ناامیدی از چهره خویش بشوییم و کژی و ناراستی از جان برگیریم تا بدون کینه و خشم و انتقام نسبت به دوست و بیگانه از دام خشم‌های فروخورده زندگی سیاست‌زده رهایی یابیم. نوروز از منظر جامعه‌شناختی «رستاخیز اجتماعی» است. آنگاه که جامعه پس از تحمل رنج‌ها و مسائل حل‌نشده جهان خویش ناگزیر از برپایی جشن و سرور باهم‌بودن است، حریر ابریشمی سبز بهار را با دستان مردم مهربان بر رخسار دیگری می‌کشند. این سال‌های نگون‌بخت که بر جامعه ما گذشت، عناصر بنیادین جامعه یعنی همدلی، اعتماد و مشارکت کم‌فروغ شد. در این فراز و فرود مسئله و مشکل و آسیب در تاروپود جامعه فزونی یافت. آنچه در برابر دیدگان ما آشکار شد: جامعه‌ای تنهاتر، ناامیدتر، خشمگین‌تر و ضعیف‌تر است. اما جامعه چون موجودی زنده و پویاست برای بازسازی تاروپود خویش در تکاپوست. آیین نوروز تکاپوی ما برای آفرینش مجدد هستی اجتماعی خویش است. حال باید پرسید آیا آیین نوروز به مثابه سرمایه فرهنگی ما می‌تواند دنیای شاد، آرام و قابل تحمل و اجتماعی‌تری برای ایرانیان پدید آورد؟ ما رستاخیز نوروز را می‌سازیم، یا نوروز رستاخیز اجتماعی را؟ اگرچه مسائل تنهایی، ناامیدی و خشم و عصیانگری ابعاد پیچیده اجتماعی، انسان‌شناختی، فلسفی و روان‌شناختی خاص خود را دارد. این مفاهیم هسته بنیادین تفکر ویرانگری انسان علیه خود و جامعه به شمار می‌آیند. رویداد طبیعی، تاریخی و اجتماعی نوروز چگونه انسانی را که در کلاف سردرگم تنهایی و ناامیدی و خشم غوطه می‌خورد و مابین افکار و امیال ویرانی خود و دیگری گرفتار است رهایی دهد؟ و چگونه آدمی را از دنیای تنهایی و ناامیدی به ساحلِ سبزِ بی‌پایان بهار و رستاخیز اجتماعی می‌رساند؟ آیین نوروز موسم تغییر، تحول و دگرگونی طبیعت و انسان است. گستره این تغییر از فضایی به وسعت اندیشه، احساس و رفتار انسان شروع می‌شود تا آب، خاک، هوا، درختان، حیوانات و پرندگان، زمین و آسمان و هرآنچه مابین آنهاست تداوم دارد. تغییری که از آغاز آفرینش زمین و انسان شروع شده و اکنون در جریان است و احتمالا تا پایان عمر جهان تداوم خواهد داشت. انسان به عنوان کنشگری خلاق و عنصری از طبیعت، هم در تغییر طبیعت -اغلب در نوع ویرانگری- نقش دارد و هم از طبیعت تأثیر می‌پذیرد. بخشی از کنشگری انسان تابع شرایط اقلیم و طبیعت رخ می‌دهد. در این نوشتار ناگفته پیداست رکود اقتصادی، گرانی و تورم بر کیفیت و کمیت ارتباطات اجتماعی نوروزی و دیدارها و سفرها به‌عنوان یک عامل بازدارنده تلقی می‌شود. شرایط مطلوب اقتصادی در تأمین هزینه‌های حمل‌ونقل، سفر، دید و بازدید در اجرای درست و کامل آیین نوروزی همچون هدیه‌دادن و عیدی‌دادن بااهمیت است. بحران اقتصادی امروز طبقه فرودست و حتی طبقه متوسط جامعه را در تنگنای جدی قرار داده و آنها را از پیوستن به رستاخیز اجتماعی نوروز با مشکل مواجه کرده است. در ادامه نوروز را از منظر اجتماعی و نقش آن در رهایی از تنهایی، ناامیدی و خشم تبیین می‌کنم.

نوروز؛ تحرک اجتماعی و رهایی از دام تنهایی

نوروز تحرک اجتماعی گسترده‌ای در بین همه خانواده‌ها، اقشار و گروه‌های اجتماعی ایجاد می‌کند. تحرک و پویایی ریشه در تغییرات روحی، فکری، معنوی و نیاز ذاتی انسان برای زیستن در جهان اجتماعی دارد. این تحرک به شکل خانوادگی، گروهی و اجتماعی آغاز می‌شود. لذا افراد تنهایی، سستی و بی‌حالی و تنبلی را به نفع جریان اجتماعی رها می‌کنند. انسان تنها و بدون سرمایه اجتماعی ناتوان و بی‌قدرت است و میلی به کنشگری ندارد. رخداد نوروزی با ایجاد تحرک و کنشگری اجتماعی سرمایه اجتماعی محدودی برای شبکه‌های اجتماعی به وجود می‌آورد. سفر و تحرک جمعی لزوما و پدیده ترافیک نوروزی و مسدودشدن راه‌ها نشانه خوبی از زنده‌شدن و بیدارشدن جامعه است. سیل بزرگ جمعیت در شاهراه ارتباطی آغاز آفرینش رستاخیز اجتماعی و رهانیدن انسان‌ها از دام تنهایی و ناامیدی است. تحرک اجتماعی چرخ آذین‌بندی نشاط اجتماعی را به گردش درمی‌آورد؛ نشاط اجتماعی درمان دردهای اجتماعی است، نشاطی که فرد منزوی و تنها را با روح و فکر خسته به فضای اجتماعی سرشار از بازی، شادی و موسیقی و گفت‌وگو سوق می‌دهد. فرد تنها و منزوی راه گریزی ندارد و می‌باید تن خسته و بی‌رمق خویش را به جریان ساری رودخانه‌های کوچک اجتماع بسپارد و همبستگی اجتماعی را به وجود آورد. اگرچه ممکن است تنهایان و ناامیدان و افسرده‌حالان جامعه میلی به پیوستن به جریان اجتماعی نوروز نداشته باشند.

نورزو موسم رهایی از خشم و عصیان است

زمستان موسم سردی و بی‌برگی است. نوبهار فرش ابریشمی الوان خویش را بر زیر پای میهمانان از راه رسیده می‌گستراند. ارکستر آبشارها، چشمه‌سارها، رودخانه‌ها، درختان و پرندگان موسیقی نویدبخش زندگی را می‌سرایند. انسان‌ها نیز از ماه‌ها پیش‌تر برای استقبال از رستاخیز نوروز رخت کهنه غم و اندوه و رُخ و روح خویش را شسته‌اند. بر خانه‌های همسایه و خویشاوند و دوست که عزیزی از دست داده‌اند ورود کرده و قرمه‌سبزی و ماهی‌پلو بار گذشته‌‌اند. ظاهرا قرار نیست غمی از این سال در شب نوروز بر سرای این خانه باقی بماند. زیرا آن کس که رزق و روزی را در این شب فرخنده تسهیم و تقسیم می‌کند می‌باید بر آرامش و مهربانی و سخاوت دل‌ها نگاه می‌کند. انسان با دیدن شاهکار طبیعت هزاررنگ بهار به اندیشه آفرینش و نوشدن زندگی می‌رسد و بختک ناامیدی و ناتوانی در تغییر زندگی غلبه می‌کند. نوروز فضایی برای تاریکی و ناامیدی در چشم و دل و فکر بیننده بهار باقی نمی‌گذارد. مسافر نورزو کافی است پس از موسم روبوسی، بخشندگی و مهرورزی بر کنار چشمه‌ای، سبزه‌ای و رودخانه‌ای اندکی بیاساید و به هارمونی موسیقی طبیعت و تغییر تدریجی جهان درونی و بیرونی گوش فرا دهد آن‌گاه یأس و دلمردگی چون پیله ابریشم پر می‌گشاید. 

طبیعت قواعد تغییر خاص خود را دارد و انسان خردمند از این تغییر به وجد می‌آید. دنیای آدمی در فرایند تغییر دنیای تضاد و شکنندگی است! هنگام اندیشه نوشدن و تلاش برای رهایی از کوره خشم، انتقام و عصیان از تیره‌بختی و فقر و جهل جامعه، تضاد بر فکر آدمی چیره می‌شود. شاید همه چیز را به جریان آرام و روان بهار بسپاریم و دگربار هستی را آرام جان خویش بیابیم. کوره خشمگین درون انسان جولانگه عصیان و طغیان و انتقام است. 

با قدم‌نهادن به ایوان‌های سبزِ مخملی خانه‌های خشتی کویر، کلبه‌های جنگلی مازنی و گلیک، لنج‌‌های آبی خلیج و خزر، بادگیرهای خشتی کویر پهناور و رقص و پایکوبی سرنا و کمانچه‌های لری، رقص چوبی بلوچ، رقص گروه گروه زنان و مردان کرد، رقص پای ترکی، معماری نقش جهان، ستون‌های بر جای مانده تخت جمشید، آرامش کرخه و کارون و یک میلیون و 250 هزار میراث باستانی و تاریخی و فرهنگی سرزمین فرهنگ و هنر و اشعار 85 هزار شاعر شیرین‌سخن انگشت حیرت بر لب آدمی خشک می‌شود. شکوه فرهنگ و هنر در موسم بهار چون اسفنجی غم و اندوه و خشم و عصیان از جان آدمی برمی‌گیرد.

 نوروز موسم دیدار و گفت‌وگو و همدلی است

تنهایی، برایند دوری‌گزیدن از انسان‌ها و کاهش میل به گفت‌وگو و ارتباط و هم‌زیستی است. انسانی که نتواند در غم و شادی مردمش شریک شود آشفته‌حال می‌شود. درد شدید فکر و روان، سلامت جسم و جانش را به مخاطره می‌اندازد. پایان آشفتگی و تنهایی بر همگان روشن و آشکار است. 

گفت‌وگو اگرچه یک کنش ارتباطی و مبتنی بر روابط قدرت است، اما در روابط غیررسمی نوروز و پیوندهای عاطفی مبتنی بر مهرورزی و هدیه‌دادن روابط قدرت به نفع دیگری تغییر می‌کند و شبکه ارتباطی از نظر روانی و اجتماعی سالم و مبتنی بر احترام و محبت بازسازی می‌شود. رستاخیز نوروز عرصه پدیدارشدن دیدارها و گفت‌وگوهای خانوادگی، خویشاوندی و اجتماعی است که متفاوت از فضای کنشی کاری و حرفه‌ای و آموزشی است. گفت‌وگو در موسم نوروز چون با هدف همدلی و مهربانی است اغلب آزادانه و رها از سلطه است. 

فضای کنشی نوروز توأم با بازی، شادی، تفریح و فعالیت‌های گروهی است که یکی از عناصر اصلی سلامت اجتماعی جامعه به شمار می‌آید. هرچند عمر دیدارها کوتاه است اما روزنه‌هایی برای برون‌ریزی خشم‌ها ایجاد می‌شود. فضای باز و آزاد طبیعت برای برگزاری جشن‌ها، رقص‌ها و شادی‌ها نیازی به دریافت مجوز از هیچ نهادی ندارد. خرده‌فرهنگ‌ها و اقوام متناسب با جهان موسیقیایی، هنری، طبیعی و اجتماعی خود جشن و سرور و حلقه‌های رقص آیینی را در کنار خانه‌ها و جاده‌ها برپا می‌کنند. حتی ناظران از شادی نوروزی آنها جرعه شادی نوش می‌کنند. ساز و آواز در کوی و برزن به گوش برسد و غم و اندوه از سینه آدمِ تنها می‌شوید. آدمی یکرنگی و هماهنگی و همنوایی خویش را با طبیعت و اجتماع احساس و درک می‌کند.

تجربه دیدارها با خانواده فضای فکری و معنوی را تلطیف می‌کند و زمینه فهم بهتر رنج‌ها و مشکلات زندگی را فراهم می‌کند. تلاش بزرگ‌ترها در ایجاد صلح میان دو برادر و دو دوست که سال‌ها با خشم و انتقام، کشنده‌ترین احساس، از هم دوری گزیده‌اند، شاهکار اجتماعی این رستاخیز است. میانجیگری در حل‌وفصل اختلافات و شکاف‌های نسلی فضای ارتباطی را تلطیف می‌کند. در واقع پیوند عاطفی نسل‌های جوان‌تر با والدین خود می‌تواند هم بخشی از سلامت اجتماعی را تأمین کند. نوروز بهانه آفرینش دیدارها و گفت‌وگوهای رهاشده و بازگشت به آغوش گرم پرمهر خانواده و پای‌نهادن بر سرای تاریخ، معماری، ادبیات، موسیقی، هنر و رقص و آواز  دیرینه ماست.

امید است جامعه ایرانی با استفاده از ظرفیت‌های اجتماعی و روحی و معنوی رستاخیز نوروز که ریشه در اسطوره‌های دیرینه جهانی و ملی دارد، بخشی از خلأها و ناامیدی و خشم فروخورده خویش را درمان کند و رستاخیز اجتماعی ما موجب رویش درخت صلح و دوستی و مهربانی در سرزمین تشنه عشق باشد. بهارتان سراسر امید و آزادی و رویش جوانه زندگی باشد.