الهه وفاق
در ادبیات سیاسی گفتاری و نوشتاری پس از انتخاب جناب آقای دکتر پزشکیان به عنوان رئیسجمهور منتخب، بیش از هر واژه دیگری، واژه «وفاق» از وضعیتی هژمونیک برخوردار شد. با توجه به بار معنایی مثبت این واژه، در فضای ذهنی جامعه و گروههای سیاسی داخل حاکمیت، عناوینی اینچنین مورد استقبال بسیاری قرار گرفته است. اما فارغ از بار معنایی مثبت چنین مفاهیمی، آنچه طبیعتا مورد نظر بسیاری از اهالی نظر خواهد بود، تحقق صورت عینی «وفاق» در سپهر سیاسی ایران است.
محمد آخوندپورامیری
در ادبیات سیاسی گفتاری و نوشتاری پس از انتخاب جناب آقای دکتر پزشکیان به عنوان رئیسجمهور منتخب، بیش از هر واژه دیگری، واژه «وفاق» از وضعیتی هژمونیک برخوردار شد. با توجه به بار معنایی مثبت این واژه، در فضای ذهنی جامعه و گروههای سیاسی داخل حاکمیت، عناوینی اینچنین مورد استقبال بسیاری قرار گرفته است. اما فارغ از بار معنایی مثبت چنین مفاهیمی، آنچه طبیعتا مورد نظر بسیاری از اهالی نظر خواهد بود، تحقق صورت عینی «وفاق» در سپهر سیاسی ایران است.
در این میان زمانی که تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران را مطالعه میکنیم، عیان میشود که واژگانی با بار معنایی مثبت هرگز کم نبوده است. توسعه، اصلاحات، مردمسالاری، وحدت ملی و دهها واژگان دیگر که در برهههای حساس تاریخی توسط نخبگان سیاسی به عنوان مانیفست و اراده دولت و حاکمیت مستقر برای برونرفت از بحران روز و پاسخی درخور اعتنا به نیاز و خواست جامعه مطرح شده است اما نکته حائز اهمیت دراینباره این است که بسیاری از نخبگان سیاسی به مختصات و لوازم شکلگیری امر سیاسی آنگونه که باید توجه لازم را مبذول نداشته و احساس میکنند که تنها بهکارگیری واژگان، ضرورت اجرای بهینه آن را فراهم خواهد کرد.
به صورت خاص آنچه درباره زمینه عینی تحقق «وفاق» در دولت آقای پزشکیان میتوان اذعان کرد، طرح چند پرسش کلیدی است. آیا نخبگان و دولتمردان در فضای ذهنی به مختصات، ویژگیها، لوازم و چگونگی تحقق وفاق اندیشیدهاند؟ چنانچه اینگونه است، آیا کاربست عملی شکلگیری وفاق را میدانند؟ فراتر از این دو سؤال که به نقش عاملیتها میپردازد، به نقش ساختارها نیز باید پرداخت. آیا ساختارهای مختلف، حاضر به از سر برداشتن موانع شکلگیری وفاق و ایجاد اتحاد در هرم و بدنه قدرت هستند؟ این سؤالات و دهها سؤال دیگر درباره شکلگیری وفاق از اهمیت بسیاری برخوردار است.
اما آنگاه که به ساحت نظری علم سیاست رجوع میکنیم، درخواهیم یافت که واژگانی همچون وفاق، توسعه، اصلاحات، دموکراسی و واژگان دیگر که جزء پرکاربردترین و پربسامدترین واژگان امروز دنیای سیاستاند، در ابتدا نیازمند شکلگیری فضای ذهنی مطلوب و مؤثرند. به این اعتبار باید اشاره کرد که نقش آموزش و شکلگیری بسترهای معرفتی لازم (نهتنها برای نخبگان سیاسی، بلکه برای آحاد جامعه)، اولین قدم برای پیشبرد تمامی اهداف و تحقق عینی آنهاست. این درحالی است که براساس واقعیتهای جاری عرصه آموزش در ایران، میتوانیم بهخوبی درک کنیم که هیچ پیشزمینه مؤثری برای فهم، ادراک و شناخت صحیح حدود و ثغور مفهومی واژگانی همچون «وفاق» به چشم نمیخورد. حال در سایه تمام ابهاماتی که در فضای ذهنی (در خلأ نظام آموزشی کارآمد) به چشم میخورد، طبیعتا صورتبندی عملی وفاق، اصلاحات، دموکراسی، توسعه و... نتیجهای آنگونه که مورد انتظار نخبگان سیاسی است،
محقق نخواهد کرد.
همچنین باید اذعان کرد که تجربه سیاسی ازسرگذرانده بر ما عیان کرده که متأسفانه کاربست عملی بسیاری از واژگان خوشآهنگ و مثبت در فضای سیاست، بدون فهم واقعی آن، فقط به صورت دستوری در میدان سیاست خوشرقصی کرده و نخبگان سیاسی با بهرهگیری از زبان رتوریک همواره در پی القای این موضوع به جامعه بودهاند که تحقق عینی واژگان، فقط به همان شکلی محقق خواهد شد که آنها درحال اجراسازی آن هستند.
این درحالی است که نهتنها شناخت درست و کاملی نسبت به درک مفهومی واژگان در عرصه سیاست و جامعه شکل نگرفته است، بلکه ساختارها نیز از توان و میل لازم برای همراهی برای تحقق آنها برخوردار نیستند. به همین منظور به نظر میرسد که در دولت جناب آقای پزشکیان، کلیدواژه وفاق، در سطحیترین شکل و معنای آن (بهرهگیری از ظرفیت تمامی نیروهای سیاسی در جناحهای مختلف و بعضا با آرای شدیدا متضاد) فهم شده و به کار گرفته شده است. اما باید دانست که کاربست عملی وفاق به چیزی خیلی بیشتر از تسخیر صندلیها و چیدمان پستهای کلیدی با نفرات گوناگون از جریانهای اصلاحطلب، اصولگرا و معتدلین نیازمند است. آنگاه که شما با جمعیتی از تسخیرکنندگان پستها و صندلیهای دولتی از جناحهای مختلف بهگونهای مواجهید که حتی برای این افراد، چگونگی تحقق وفاق و الزامات سیاسی و اجتماعی آن مبهم است.
القصه آنکه چیدمان نیروهای سیاسی متعارض در کنار یکدیگر (بدون درک ضروریات تحقق آن) از بالا و یکشبه، نهتنها در میدان عمل واژگانی همچون «وفاق» را از صورت معنایی خود تهی میکند، بلکه زمینهساز بهرهگیری و تأمین منافع شخصی عدهای خواهد شد که از این حسن نیت دولت برای مقاصد خاص خود بهره خواهند برد. اما این تمام ماجرا نخواهد بود. شکست عینی برنامههای دولت، خاطره تلخی بر اذهان جمعی جامعه برجای خواهد گذاشت که پاککردن آن بهراحتی انجام نخواهد شد. به همین منظور شاید بهتر باشد در سپهر سیاسی آینده ایرانزمین، نخبگان سیاسی به این درجه از شناخت نائل شوند که بیش از آنکه به دنبال تحقق مفاهیم خوشبیانی همچون توسعه، وفاق، اصلاحات، وحدت ملی و... به صورت دستوری و یکشبه باشند، به دنبال بسترسازی آموزشی علمی و عملی و شکلگیری ذهنیت لازم نسبت به این مفاهیم در بدنه اجتماعی جامعه و ساختار نظام قدرت باشند. آنگاه که چنین بسترسازیهایی انجام شد، میتوان با پرداخت کمترین هزینه و بیشترین بهره ممکن، اهداف ترسیمی و تنظیمی را
محقق کرد.