|

در پرده پندار!

در پرده پندار! تأملی درباره خود‌شیفتگی ملی

مشهور است‌ ناصرالدین‌شاه قاجار هنگامی که لباس نویی می‌پوشید و خودش را در آینه تماشا می‌کرد، افاضه می‌فرمودند که «خودمان از خودمان خوشمان آمد!». فقط شخص ناصرالدین‌شاه قاجار نبود که خودش از خودش خوشش می‌آمد. این خودشیفتگی‌ گاهی مانند خیلی از باورها، ریشه در ناخودآگاه جمعی جامعه ما ایرانیان دارد.

در پرده پندار!

عباس رنجبر کلهرودی

 

مشهور است‌ ناصرالدین‌شاه قاجار هنگامی که لباس نویی می‌پوشید و خودش را در آینه تماشا می‌کرد، افاضه می‌فرمودند که «خودمان از خودمان خوشمان آمد!». فقط شخص ناصرالدین‌شاه قاجار نبود که خودش از خودش خوشش می‌آمد. این خودشیفتگی‌ گاهی مانند خیلی از باورها، ریشه در ناخودآگاه جمعی جامعه ما ایرانیان دارد.

امیدواری، خوش‌بینی، خوش‌باوری و مثبت‌اندیشی و به‌ طور کلی باورهای مثبت یکی از ضروریات زندگی انسانی است. انسانی که در طول زندگی تاریخی چند‌ میلیون‌ساله نوع بشر‌ و در طول زندگی فردی چند ده‌ساله با کاستی‌ها و مصائب زیادی از جمله‌ بیماری، مرگ، پیری، حوادث طبیعی و غیرطبیعی، مشکلات مادی، فقر، گرسنگی، خشک‌سالی، جنگ، تهدید جانی، تحدید مالی و هزاران‌ هزار معضل دیگران روبه‌رو بوده و خواهد بود، بدون امید، خوش‌بینی و اعتمادبه‌نفس، قطعا زندگی سخت‌تری خواهد داشت.

بدون تردید خوش‌بینی و مثبت‌اندیشی مزایا و محسنات زیادی دارد و موجب اعتمادبه‌نفس فردی و ملی می‌شود. اما افراط در‌این‌باره نیز موجب خودشیفتگی و شیدایی مفرط می‌شود و پیامدهای منفی زیادی بر‌ زندگی همه آحاد مردم در ابعاد گوناگون دارد و در صورت عدم توجه به این کاستی، جامعه به قهقرا می‌رود‌.

تصور می‌کنیم که ما برگزیده‌ترین مردم جهانیم! باهوش‌ترین هستیم! سنن و باورهای ما به هزاران دلیل عقلی و نقلی، در شمار برترین‌هاست! آب، خاک، جغرافیا هم همین‌طور است؛ ما قلب جهانیم و در مرکز واقع شده‌ایم! خلاصه کلام، ما خیلی عالی هستیم! ما خیلی خوبیم!

همه ما ایرانی هستیم. به کشورمان ایران عشق می‌ورزیم. باورها، فرهنگ و گذشته خودمان را پاس می‌داریم. از خودمان تمجید می‌کنیم. از تمجید کشورمان توسط دیگران بسیار لذَت می‌بریم. میراث‌های تاریخی و فرهنگی خود را برتر از عالم می‌دانیم و از اینکه یک نفر در اقصی‌نقاط جهان به هر دلیل به آیین ما در‌آید و از ما تعریف کند در پوست خود نمی‌گنجیم.

نمود این باورها نیز در هنر، ادبیات، ضرب‌المثل‌ها‌ و افکار و... ما به‌خوبی هویداست. در تاریخ، ادبیات (به‌ویژه شعر)، هنر، علم، نژاد و تبار نیز خودمان را گزیده عالم‌ و آدم‌ و آن را در انحصار خودمان می‌دانیم. به مصادیق ذیل نگاه کنید:

هنر نزد ایرانیان است و بس / ندارند شیر ژیان را به کس (فردوسی)

همه عالم تن است و ایران دل / نیست گوینده زین قیاس، خجل (نظامی)

مغز مائیم و دیگران همه پوست / از غنی و فقیر و دشمن و دوست (سلطان ولد)

به دنیا بس همین یک افتخارم / که یک ایرانی والاتبارم (عارف قزوینی)

اما نباید هم فراموش کنیم که محیط جهان سیال است. اگر ما دیروز، ماه گذشته، سال گذشته‌ یا صد‌ یا هزار سال پیش در علم سرآمد جهانیان بودیم، دلیل آن نمی‌شود که امروز و فردا هم سرآمد باشیم. سرآمدی الزاماتی دارد. هر جامعه و کشوری آن الزامات را رعایت کند، او سرآمد است. به قول فردوسی بزرگوار:

فریدونِ فرخ، فرشته نبود ز مُشک و ز عنبر سرشته نبود /

ز «داد» و «دَهِش» یافت او نیکویی تو داد و دهش کن، فریدون تویی!

داشته‌های مادی و معنوی ما بی‌شمار است و ایرانیان خوشبختانه همیشه در طول تاریخ عزتمند بوده‌اند. اگرچه ایرانی دوره ساسانی، با ایرانی دوره سامانی، ایرانی دوره صفوی و با ایرانی دوره قجری و... اعتباری برابر ندارند، لیکن ایران و ایرانی، کهن‌ترین و ماندگارترین تمدن‌ها را به جهان عرضه کرده و همیشه نقش حیاتی در تاریخ و تمدن کنونی داشته و خواهد داشت.

فارغ از بسیاری از موهبت‌های الهی و انبوه میراث کهن فرهنگی و پشتوانه‌های تاریخی -که موجب افتخار ملی است- خودشیفتگی قومی، تاریخی، هنری، اساطیری و... از یک‌ طرف و از طرف دیگر، بدبینی افراطی، خودباختگی و خود‌تحقیری فرهنگی نیز که ما را از آن‌ سوی بام پایین می‌اندازد و هر دو باعث می‌شود‌ دید ما از جهان معاصر وارونه بنماید و ارزیابی‌های ما از خود و دیگران را دچار انحراف کند و نتیجه آن، اختلال در کنش‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خواهد بود‌.

تا کی از تزویر باشم خودنمای؟ تا کی از پندار باشم خودپرست؟ /

پرده پندار می‌باید درید توبه زُهاد می‌باید شکست (عطار)