ساختار پارلمانی آلمان و مهار دوگانه
ساختار سیاسی آلمانِ امروزی تحت تأثیر تحولات تاریخی و تجربیات تلخ گذشته شکل گرفته است. یکی از مهمترین شخصیتهایی که در شکلگیری این ساختار نقش داشته، اتو فون بیسمارک (Otto von Bismarck) بود. بیسمارک که به عنوان صدراعظم آلمان در قرن نوزدهم شناخته میشود، سیستمی را طراحی کرد که در آن قدرت تصمیمگیری در اختیار گروههای کوچک قرار میگرفت، اما این گروهها از تصمیمات یکدیگر آگاهی نداشتند. در این میان، فقط صدراعظم بود که در تمامی این گروههای تصمیمگیری حضور داشت و میتوانست مسیر سیاست کشور را مطابق خواستههای خود هدایت کند.


ساختار سیاسی آلمانِ امروزی تحت تأثیر تحولات تاریخی و تجربیات تلخ گذشته شکل گرفته است. یکی از مهمترین شخصیتهایی که در شکلگیری این ساختار نقش داشته، اتو فون بیسمارک (Otto von Bismarck) بود. بیسمارک که به عنوان صدراعظم آلمان در قرن نوزدهم شناخته میشود، سیستمی را طراحی کرد که در آن قدرت تصمیمگیری در اختیار گروههای کوچک قرار میگرفت، اما این گروهها از تصمیمات یکدیگر آگاهی نداشتند. در این میان، فقط صدراعظم بود که در تمامی این گروههای تصمیمگیری حضور داشت و میتوانست مسیر سیاست کشور را مطابق خواستههای خود هدایت کند.
این ساختار در دورههای بعدی تاریخ آلمان، بهویژه در دوران ویلهلم دوم (Kaiser Wilhelm II) و سپس آدولف هیتلر (Adolf Hitler)، مورد سوءاستفاده قرار گرفت. جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم را میتوان نتیجه تمرکز بیشازحد قدرت در دستان یک فرد یا یک گروه کوچک دانست. این تجربه تلخ باعث شد پس از پایان جنگ جهانی دوم، ساختار سیاسی آلمان به گونهای بازطراحی شود که قدرت در دستان یک شخص یا گروه متمرکز نشود و در عین حال، کشور نیازی به یک رهبر مطلق مانند پادشاه یا پیشوا نداشته باشد.
تقسیم قدرت بین صدراعظم و رئیسجمهور
پس از جنگ جهانی دوم، جمهوری فدرال آلمان (Bundesrepublik Deutschland) تأسیس شد و در ساختار جدید، تقسیم قدرت به گونهای طراحی شد که هیچ فردی نتواند کشور را بهتنهایی به سمت جنگ یا بحران سوق دهد. در این ساختار، قدرت بین دو مقام اصلی توزیع شده است:
1. صدراعظم (Bundeskanzler): رهبر دولت و مسئول اداره کشور است. او از طریق احزاب سیاسی در مجلس بوندستاگ (Bundestag) انتخاب میشود و سیاستهای اجرائی کشور را هدایت میکند.
2. رئیسجمهور (Bundespräsident): عمدتا نقش تشریفاتی دارد، اما در موضوعات کلیدی مانند تصمیمگیری درباره جنگ و صلح نقش مهمی ایفا میکند. رئیسجمهور آلمان مستقیما توسط مردم انتخاب نمیشود، بلکه توسط مجمع فدرال (Bundesversammlung) انتخاب میشود که شامل نمایندگان بوندستاگ و نمایندگان ایالتهاست.
این سیستم به گونهای طراحی شده که هیچکدام از این دو مقام بهتنهایی نمیتوانند آلمان را وارد یک جنگ کنند. برای اتخاذ چنین تصمیمی، هم رئیسجمهور و هم صدراعظم باید با هم همکاری کنند و تأیید مجلس بوندستاگ نیز لازم است.
نقش صدراعظم در اداره کشور
صدراعظم آلمان براساس حمایت احزاب سیاسی و ائتلافهای پارلمانی انتخاب میشود. او کنترل سیاست داخلی و خارجی کشور را برعهده دارد و وزرای کابینه را منصوب میکند. حزب یا ائتلافی که اکثریت کرسیهای بوندستاگ را در اختیار داشته باشد، صدراعظم را تعیین میکند.
مهمترین صدراعظمهای آلمان
از زمان تأسیس جمهوری فدرال آلمان، چندین صدراعظم تأثیرگذار بر سر کار آمدهاند که برخی از مهمترین آنها عبارتاند از:
• کنراد آدناور (Konrad Adenauer) (1949-1963): بنیانگذار آلمان مدرن و معمار سیاست غربگرای این کشور.
• ویلی برانت (Willy Brandt) (1969-1974): سیاستهای او باعث نزدیکی آلمان غربی و شرقی شد.
• هلموت کهل (Helmut Kohl) (1982-1998): نقش کلیدی در اتحاد مجدد آلمان ایفا کرد.
• گرهارد شرودر (Gerhard Schröder) (1998-2005): اصلاحات اقتصادی مهمی را اجرا کرد.
• آنگلا مرکل (Angela Merkel) (2005-2021): نخستین زن در سمت صدراعظمی آلمان که به مدت 16 سال در قدرت بود و با چندین رئیسجمهور مختلف همکاری کرد.
نامزدهای ریاستجمهوری با پیشینه ایرانی
در سالهای اخیر، حضور سیاستمداران با پیشینه مهاجرتی در سیاست آلمان افزایش یافته است. یکی از چهرههای شاخص در این زمینه، نوید کرمانی (Navid Kermani)، پژوهشگر، روزنامهنگار و داستاننویس آلمانی ایرانیتبار است که در سال 2017 به عنوان یکی از گزینههای احتمالی ریاستجمهوری آلمان مطرح شد. او در یک خانواده مهاجر ایرانی در آلمان متولد شد و به دلیل فعالیتهای فرهنگی و علمی خود شهرت یافت. از جمله آثار او میتوان به «خدا زیباست» (Gott ist schön) و «از دوردست» (Aus der Ferne) اشاره کرد.
همسر او، کتایون امیرپور (Katajun Amirpur)، استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه کلن است و در حوزه اسلامشناسی و تحولات فکری در جوامع اسلامی فعالیت دارد. او نیز چندین کتاب تألیف کرده که از جمله مهمترین آنها «اسلام اصلاحطلب» (Der Reformislam) و «درک اسلام» (Den Islam Verstehen) است.
این امر نشاندهنده پویایی جامعه آلمان و نقش پررنگ مهاجران در سیاست این کشور است.
نتیجهگیری
ساختار سیاسی آلمان که در ابتدا توسط بیسمارک طراحی شد، در دورههای مختلف تاریخی مورد استفاده و سوءاستفاده قرار گرفت. تجربههای تلخ دو جنگ جهانی باعث شد سیستم جدیدی ایجاد شود که تمرکز قدرت در یک فرد را کاهش دهد و از تصمیمگیریهای یکجانبه جلوگیری کند. امروز، تقسیم قدرت میان رئیسجمهور و صدراعظم، همراه با نقش نظارتی مجلس بوندستاگ، تضمین میکند که هیچکس نتواند آلمان را بدون توافق جمعی به سمت بحران یا جنگ هدایت کند.