توصیفی از ساختمان پیشین مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
سنتی و قدیمی و دلپذیر
بنای مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در سنجش با ساختمان امروزی کوچک و جمعوجور بود و معماری آن بافتاری سنتی و قدیمی و دلپذیر داشت. بخشهای علمی آن مثل بخشهای کنونی غرفهای و کلبهوار و از یکدیگر جدا نبود. اعضای علمی بخشها در جوار یا نزدیک هم در اتاقهای بزرگ دو طبقه از ساختمان مشغول کار بودند و فرصت دیدار و همنشینی و همصحبتی بیشتری را با یکدیگر داشتند.

علی بلوکباشی -مدیر بخش مردمشناسی و عضو شورایعالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی: بنای مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در سنجش با ساختمان امروزی کوچک و جمعوجور بود و معماری آن بافتاری سنتی و قدیمی و دلپذیر داشت. بخشهای علمی آن مثل بخشهای کنونی غرفهای و کلبهوار و از یکدیگر جدا نبود. اعضای علمی بخشها در جوار یا نزدیک هم در اتاقهای بزرگ دو طبقه از ساختمان مشغول کار بودند و فرصت دیدار و همنشینی و همصحبتی بیشتری را با یکدیگر داشتند.
ساختمان فضای باز و بزرگ و باصفایی هم با باغچههایی پر از درخت و گل و گیاه داشت. این ساختمان در زیرزمینش فضایی کوچک و نقلی داشت که آن را برای اعضای مرکز سفرهخانه کرده بودند. در روزهای هفته شماری از افرادی که در مرکز حضور داشتند، ناهار را با هم در آنجا میخوردیم. غذا را به نهادی بیرون از مرکز سفارش داده بودند که هر روز غذا را از آشپزخانۀ آن میآوردند. وقت ناهار فرصتی بود برای دیدار بیشتر همکاران. پس از خوردن ناهار دوستان نزدیک دقایقی را با هم در فضای باز و باغچۀ بزرگ آن به قدم زدن و گفتوگو میگذراندند.
از منظر فضای علمی، مرکز وضعیت بسیار بالایی داشت، و شماری از نخبگان اصحاب دانش در حوزههای گوناگون در آنجا گرد آمده بودند که در آنزمان کمهمتا بود و بهنظر من کمتر نهاد فرهنگی- علمی مشابه آن در تهران یا ایران وجود داشت. آقای بجنوردی در سالهای پرتبوتاب آغاز انقلاب با دوراندیشی و آیندهنگری به قصد بنیان نهادن دانشنامهای جامع و فراگیر در فرهنگ و تمدن اسلامی، این جمع دانشمند صاحبنظر در حوزههای مختلف زبان و فرهنگ و تاریخ و جغرافیا و فلسفه و ادیان و ادبیات و هنر ایران و جهان اسلام را در آنجا گردهم آورده بودند. حضور این شخصیتهای بزرگ علمی در آنزمان به هویت علمی این نهاد میان مؤسسات علمی- فرهنگی دیگر سنگینی و اعتبار خاص و چشمگیری میبخشید.
زمانیکه فعالیتم را شروع کردم، مرکز بخش مستقلی برای مردمشناسی نداشت. در بخش هنر به دوستان عزیز و بزرگوارم شادروان آقای یحیی ذکاء و آقای محمدحسن سمسار، از همکاران پیشینم در ادارۀ کل موزهها و فرهنگ عامۀ وزارت فرهنگ و هنر پیوستم و مشغول به تألیف مقالات در زمینۀ حوزۀ تخصصی خود شدم. بنابر این در سالهای نخست حضور در مرکز بخشی به نام مردمشناسی وجود نداشت اما بعد تأسیس شد و تشکیل بخش مردمشناسی را باید رویدادی تاریخی در ورود دانش انسانشناسی به عرصۀ دانشنامهنویسی در ایران دانست.