دربارۀ شرحِ صدر نسبت به جذب اخراجشدگانِ دانشگاه در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
شجاعتِ انقلابی
من دانشگاه را دیده بودم؛ آنزمان دانشجو بودم، فارغالتحصیل شدم، دفاع کردم و با استادان مختلفی در دانشگاه تهران از نزدیک ارتباط داشتم اما با آنان انسی نداشتم، بلکه رابطۀ شاگرد و استاد بود. عالِمان زیادی را هم در قم دیده بودم. اما وقتی به دائرةالمعارف آمدم با استادانی که نام بردم، بهخصوص استاد عباس زریابخویی آشنا شدم و احساس کردم آن بزرگواران حاضر در قم، اکثرشان به دانشهایی محدود یا مواردی چون فقه، اصول و فلسفه محدود بودند.


سیدمصطفی محققداماد-سرپرست علمی دانشنامۀ حقوق ایران، مدیر بخش حقوق و عضو شورایعالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی: من دانشگاه را دیده بودم؛ آنزمان دانشجو بودم، فارغالتحصیل شدم، دفاع کردم و با استادان مختلفی در دانشگاه تهران از نزدیک ارتباط داشتم اما با آنان انسی نداشتم، بلکه رابطۀ شاگرد و استاد بود. عالِمان زیادی را هم در قم دیده بودم. اما وقتی به دائرةالمعارف آمدم با استادانی که نام بردم، بهخصوص استاد عباس زریابخویی آشنا شدم و احساس کردم آن بزرگواران حاضر در قم، اکثرشان به دانشهایی محدود یا مواردی چون فقه، اصول و فلسفه محدود بودند.
وقتی شخصیتهایی مثل مرحومان زریاب و شرفالدین خراسانی و احمد تفضلی را دیدم که به چند زبانِ عربی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی تسلط دارند، حیرت کردم. از سویی بهدلیل دائرةالمعارفنویسبودن این افراد، نوعی وسعت دانش را در آنها دیدم که برایم جالب بود. چنین وسعت دانشی را در قم ندیده بودم. آن افراد حاضر در قم دائرةالمعارفنویس نبودند، دائرةالمعارفخوان هم حتی نبودند. اکنون شاید بیشتر طلاب در خانهشان دهخدا یا دائرةالمعارف بزرگ اسلامی را داشته باشند اما آنروزگار چنین نبود و اگر به کتابخانۀ پدرم میرفتم، بحارالانوار و وسائل بود اما حتی یک دوره لغتنامۀ دهخدا در آنجا نبود.
من همان روز اول که پشت میز دائرةالمعارف آمدم، احساس کردم چندتن از بزرگان، اخراجشدههای دانشگاه هستند. چون دکتر زریاب را در جریان بودم که چه ظلمی به ایشان شده بود. پیش از ورودم به اینجا، مرحوم داییام به من زنگ زد و گفت آقای دکتر زریاب میخواهد شما را ببیند؛ ایشان به سازمان بازرسی کل کشور آمد و گفت به اتهاماتی از دانشگاه اخراجش کردهاند و خلاصه از من خواست اقدام کنم؛ من تلاش کردم ولی متاسفانه رأی داده شده بود و دیگر کاری نمیشد کرد. آن زمان هنوز دیوان عدالت تأسیس نشده بود که بتواند رأی را بشکند. بههرحال نتوانستم برایش کاری بکنم اما سابقۀ آگاهی این موضوع را از آن برخورد داشتم. البته سوابق آقای دکتر شرف را نداشتم اما میدانستم که ایشان هم اخراج شده است.
البته دکتر سیدفتحالله مجتبائی و دکتر تفضلی هنوز عضو دانشگاه بودند. دکتر محمد مجتهدشبستری دورۀ نمایندگیاش در مجلس اول تمام شده بود و در آنزمان هنوز عضو دانشگاه نشده بود.
آقای بجنوردی به دلیل داشتن سوابق عمیق انقلابی متهم به غیرانقلابی نمیشد؛ اگر دیگران این کار را میکردند، با مشکل روبهرو میشدند اما ایشان با شجاعتی که داشت از همان سوابق انقلابیاش استفاده کرد و این مطرودان را جمع کرد. اینها هم دلگرم شده بودند. آقای بجنوردی در ابتدا قدرت مالی چندانی نداشت و فقط از روی همان سوابق خودش و دوستانش کمکهایی صورت میگرفت.
ایشان دارای شرح صدر است؛ یک معنیاش این است که عصبانی نمیشود. این ویژگی انبیاء است و در ردۀ کمترش برای افراد عادی نیز میتواند وجود داشته باشد. آقای بجنوردی چنین است و اگر کسی دربارۀ ایشان بد بگوید عصبانی نمیشود و تنها تعجب میکند. معنی دومش این است که تصمیمات بالا میگیرد. ایشان شرح صدر داشت که چنین ساختمان عظیمی را با دست خالی ایجاد کرد. چون خود این ساختمان و بدنۀ کبیر آن هزینهای دارد که ادارهاش کار سادهای نیست. تأمین این هزینه بیشترین نیرو را گرفت. البته همه اتاق داریم، و کتابخانه و سالن اجتماعات و سالن شورا داریم اما زحمتش بر عهدۀ ایشان شد.