نشید نبیان، معمار و دانشآموخته دانشگاههای MIT و هاروارد مهمترین تحولات معماری معاصر را بررسی میکند؛
عقبماندگی شهر ایرانی از گفتمان جهانی
شهرهای ایران از گفتمان جهانی حاکم بر شهرهای جهان عقب افتادهاند. این نکتهای است که نشید نبیان، معمار و دانشآموخته فوقدکترای MIT با گرایش شهرهای هوشمند و دکترای طراحی شهری از دانشگاه هاروارد، به آن اشاره کرده و توضیح میدهد که گرفتاریهای اقتصادی عموم مردم و انباشت سرمایه در دست اقلیت صاحب رانت سبب شده که ساختمان در ایران حکم کالای سرمایهای پیدا کند و معماری قربانی شود. این استاد دانشگاه تأکید میکند عقبماندگی شهرهای ایرانی از گفتمان جهانی، در شرایطی رخ میدهد که معماری شهرهای جهان متأثر از نیازهای زیست شهری، تغییرات شگرفی داشته و شهرهای جهان به سمت طراحی فضاهای شهری تابآور میروند.

شهرهای ایران از گفتمان جهانی حاکم بر شهرهای جهان عقب افتادهاند. این نکتهای است که نشید نبیان، معمار و دانشآموخته فوقدکترای MIT با گرایش شهرهای هوشمند و دکترای طراحی شهری از دانشگاه هاروارد، به آن اشاره کرده و توضیح میدهد که گرفتاریهای اقتصادی عموم مردم و انباشت سرمایه در دست اقلیت صاحب رانت سبب شده که ساختمان در ایران حکم کالای سرمایهای پیدا کند و معماری قربانی شود. این استاد دانشگاه تأکید میکند عقبماندگی شهرهای ایرانی از گفتمان جهانی، در شرایطی رخ میدهد که معماری شهرهای جهان متأثر از نیازهای زیست شهری، تغییرات شگرفی داشته و شهرهای جهان به سمت طراحی فضاهای شهری تابآور میروند.
تحولات معماری در سده بیستویکم
نشید نبیان، متخصص معماری درباره مهمترین تحولات معماری جهان در سده بیستویکم توضیح میدهد که «نظم معماری همواره متولی تولید ظرفی بوده که در آن مظروفی خاص، یا همان «زیست» در معنای عام آن، میزبانی میشده است. بنابراین من با مهمترین تحولات زیست شهری در سده بیستویکم شروع میکنم. شاید به طور خلاصه بتوان این تحولات را در چهار رسته چالشهای پیشروی جامعه جهانی تقسیمبندی کرد. این چالشها شامل یک؛ چالشهای زیستمحیطی، دو؛ چالشهای ناشی از حضور کشورها در عرصههای فراملی، سه؛ چالشهای اجتماعی ناشی از افزایش بیسابقه نابرابریها و چهار؛ چالش کاهش معنیدار منابع غیرقابل تجدید از جمله منابع انرژی است. این چالشهای چهارگانه، زیست شهری را متأثر و در نتیجه گفتمان و نظم عملی معماری را نیز متحول کرده است».
او ادامه میدهد: «بنابراین، در دو دهه گذشته با پروژههایی طرف هستیم که هرکدام به نحوی یکی از این چالشها را موضوع طرحافکنی قرار دادهاند. به طور مثال، رستهای از پروژهها در پاسخ به چالشهای زیستمحیطی، به موضوعات مرتبط با پایداری اقلیمی و آنچه بعضا از آن با عنوان معماری و شهرسازی سبز نام برده میشود پرداختهاند و گاهی، شاهد بروز و ظهور پروژههایی هستیم که هدف آنها ایجاد وقفهای ناشی از تعجب در مخاطب بینالمللی، به واسطه فرم یا پیکره اعجابانگیز آنهاست».
این دانشآموخته دانشگاه هاروارد توضیح میدهد: «این پروژهها ابزار دولتهای مدرنیزهشده برای متمایزسازی ملی خود در عرصه جهانی هستند؛ پروژه چشم دوبی یکی از این مصادیق است. گاهی رستهای از پروژهها در حوزه بازآفرینی شهری و مسکن اجتماعی و... به معضلات ناشی از نابرابریهای اجتماعی پرداخته و سعی در بهبود وضعیت از طریق راهحلهای کالبدی دارند و نهایتا، شکی نیست که اهمیت برخورد مقتصدانه با مصرف انرژی در زیست شهری، چه در تولید کالبد شهری و چه در سبک زندگی شهروندان پس از استقرار در کالبد، گفتمان و پروژههای تولیدشده در نظم معماری را بهشدت تحت تأثیر قرار داده است».
نبیان در ادامه این پرسش را مطرح میکند که «حال، آیا این تحولات در معماری شهری شهرهای ایران نیز قابل شناسایی و بررسی است؟». این متخصص معماری در پاسخ میگوید: «فکر میکنم به دلایلی، شهرهای ما از گفتمان بینالمللی متأثر از چالشها عقب افتادهاند. در دو دهه گذشته، بحرانهای اقتصادی موجب تحدید معنیدار بودجههای عمرانی شده است، مدیریت ناکارآمد و سیاستزده شهری با آسمانفروشی گسترده، از یک سوی به انباشت سرمایه در دست اقلیتی متصل مدد رسانده و از سوی دیگر به نابرابریهای اجتماعی در شهر دامن زده است. در نهایت اینکه به واسطه سقوط مدام ارزش پول ملی، بنای معماری در شهر، تبدیل به محل انباشت ارزش و به تعبیری کالای سرمایهای شده است. بنابراین در عمل نتایج همسو با روندهای بینالمللی چندان در سطح شهرهای ایران قابل شناسایی نیست».
نبیان درباره تأثیر فناوریهای نو بر معماری جهان هم توضیح میدهد: «تأثیر فناوریهای نوین در نظم معماری را میتوان به دو رسته اصلی تقسیم کرد. در حوزه تکنولوژی ساخت، فناوریهای نوین امکان تجسد ایدههای فضامندی را فراهم کردهاند که تا پیش از این ممکن نبودند، اما مهمتر از استحاله تکنولوژیهای ساخت، دموکراتیزهشدن دسترسی به اطلاعات و ارتباطات، تأثیری بیهمتا در سبک زندگی شهری گذاشته است. در نتیجه، در سه دهه گذشته، شاهد بروز و ظهور گونههای جدید از بناهایی هستیم که عملکردهایی را در خود میزبانی میکنند که لزوما سابقه پیشینی نداشته است.
فضاهای کار مشارکتی و یا زیست خصوصی مشارکتی از این رسته هستند». او درباره اینکه چگونه میتوان توسعه شهری را با فرم و عملکرد ساختمان همخوان کرد و تعامل بین شهر و ساختمان را افزایش داد، توضیح میدهد: «اگر منظور از توسعه شهری، توسعه کالبدی و سختافزاری شهر است، رابطه بین بناهای تکینه و دارای اوتونومی (استقلال) با فرم کلی شهر به میانجیگری عرصههای واسط یا همان عرصههای نیمهعمومی محقق میشود. این عرصهها اتفاقا در بستر امروز شهرهای ما بهشدت مهجور ماندهاند، چراکه زیست دوگانه شهروندان ایرانی، بستر شهر را تبدیل به عرصه جنگی تمامعیار بین ساختارهای کنترلکننده و حریمهای خصوصی کرده است».
فوق دکترای دانشگاه MIT میافزاید: «در شهری که به واسطه تحدیدشدن بودجههای عمرانی، عمده ساختوسازهای آن توسط سرمایههای بخش خصوصی انجام میشود، این تضاد جدی بین زیست رسمی و زیست واقعی شهروندان، مرز بین بنا و شهر را به مرزی قطعی و غیرقابل نفوذ و مذاکره تبدیل میکند. در نتیجه شهر که میبایست به صورت پیوستاری از گونههای معماری در کنار یکدیگر نشسته و در ترکیب با شبکهای از فضاهای نیمهعمومی بههموصلشده شکل بگیرد، به جنگلی پرغوغا از تکبناها تبدیل میشود».
آفت نگاه سطحی و ایدئولوژیک به معماری ایرانی و اسلامی
نبیان در پاسخ به اینکه چه راههای عملی برای تلفیق حداکثر بهرهبرداری از فناوریهای نوین در ساختمان همراه با حداکثر حفظ هویت ایرانی و اسلامی وجود دارد، توضیح میدهد: «فکر میکنم همواره این نقد بر گفتمان مبتنی بر هویت در نظم معماری و در بستر ایران معاصر وارد بوده است که عزیزانی که دغدغهمند این حوزه هستند، فعالیتهای هویتساز را در سطحیترین لایه و محدود به بهرهگیری سمبلیک از مثلا فرمهای معماری اسلامی و یا معماری سنتی ایران دیدهاند. این در حالی است که در مواجهه عمیقتر با سبقه معماری و شهرسازی در ایران، حکمت سرزمینی این فلات که متأثر از سختیابی آب، بضاعت پایین زیستبوم بخشهای گستردهای از فلات ایران و موزاییکی از خردهفرهنگها بوده است، درسهایی بینظیر برای نظم معماری دارد».
او در ادامه تأکید میکند: «به واسطه نگاه تکبعدی حضرات به موضوع هویت ایرانی-اسلامی، امکان بهروزرسانی و اینزمانیکردن این حکمت سرزمینی تا امروز محقق نشده است و در صورت گذار از این وضعیت ایدئولوژیزده، میتوان به پتانسیلهای فناوریهای نوین در بهروزرسانی و امروزیکردن حکمت سرزمینی فکر کرد».
این متخصص معماری همچنین میگوید: «به عنوان مثال شما دستگاه تفکری که مجموعه قناتها را در این فلات خلق کرده است، در نظر بگیرید. اگر با نگاهی به دور از تعصب به این دستگاه تفکری نگاه کنیم، بعد سؤالی که نظم معماری و سایر دیسیپلین های مرتبط با سناریوهای فضامند میتوانند به آن بپردازند این خواهد بود که آیا مثلا به مدد شبکهای از حسگرهای تعبیهشده در یک حوزه آبریز میتوان نوعی شبکه قنات معاصر برای بهره وری حداکثری از آب های سطحی و زیرسطحی را اجرائی کرد؟».
این متخصص معماری درباره ضروریات آیندهنگرانه در آموزش معماری ایران توضیح میدهد: «نهادهای قوامیافته آموزشی در سراسر دنیا در حال گذار از نظام آموزشی مبتنی بر تفکیک دیسیپلینها هستند. در چنین نظام جایگزینی، آموزش فرادیسیپلینی و نه با محوریت محتوای آموزشی بلکه مبتنی بر مسئله تبیین میشود. این استحاله به آموزش معماری نیز متبادر است. در کنار این وضعیت کلی، در دیسیپلین معماری میبایست تعریف عاملیت دیسیپلین از محدودیت فضا به عنوان محمل کالبد فیزیکی خارج شده و به «فضا» در معنی عام آن گسترش یابد».
نبیان ادامه میدهد: «از عاملیتهای نظم معماری، ساماندهی امور و پدیدهها در دو پیوستار فضا و زمان است. اگر این عاملیت را بپذیریم، بعد مثلا با گسترش تعریف فضا به فضای تعامل افراد، نظم معماری میتواند وارد تعامل با نظم علوم اجتماعی شود. با گسترش تعریف فضا به فضای اطلاعات و ارتباطات، نظم معماری میتواند وارد تعامل با نظم علوم کامپیوتر شود. منظور اینکه، شما هیچ امر، آداب، روند، یا پدیدهای را نمیتوانید خارج از پیوستار زمان و فضا تصور کنید. در نتیجه نظم معماری در نظام تفکری که مسئلهمحور و فرادیسیپلینی است، به عنوان نظم همکار بسیاری از دیسیپلینهای دیگر امکان تعامل و ایجاد عاملیت دارد».
او تأکید میکند: «در نتیجه، یکی از حوزههای مهم در بازبینی متناسب با نیازهای آینده در آموزش معماری، افزایش قدرالسهم تخصصها و تبحرهای مورد نیاز برای همکاریهای فرادیسیپلینی است و مرحله آغازین این استحاله، بازبینی تعریف حوزه نفوذ نظم معماری، از دیسیپلینی محدود به صنعت ساختمان و موضوع تولید کالبد، به نظمی مادر در تبیین، توصیف و توصیه نظامهای فضامند و زمانمند است».
آینده شهرهای جهان؛ شهر تابآور
این استاد دانشگاه درباره سمتوسوی آینده معماری شهری توضیح میدهد: «به نظر جامعه جهانی در وضعیتی بهشدت بحرانزده و موقعیتی پر از چالشهای چندلایه و غامض و پیچیده قرار دارد. از طرف دیگر، با گذشتن از این نقطه عطف تمدنی که در وضعیت کنونی جمعیت شهری برای اولین بار در تاریخ زیست بشری از جمعیت غیرشهری افزونتر شده است، الگوی غالب زیست، امروز که صحبت میکنیم، «زیست شهری» است. زیست شهری مشخصات متعددی را شامل میشود: آموزش شهری، بهداشت و درمان شهری، تولید و مصرف انرژی شهری، تولید و مصرف مواد غذایی شهری، و...».
نبیان میافزاید: «منظور اینکه شهر، ظرف کلیه آداب زیست در قرن بیستویکم است و قرن بیستویکم، قرنی پر از معضلات پیشرو است. پس تولید، بازسازی، بهسازی و مدیریت شهری که هر چهار پاره به نوعی به دیسیپلین معماری مرتبط هستند، باید مبتنی بر سناریوهایی اتفاق بیفتند که به لحاظ اقلیمی، اقتصادی و اجتماعی پایدار و در مواجهه با آیندههای محتمل، تابآور باشند».
او همچنین میگوید: «فراموش نکنیم که شهریت تابآور که مسیر پیشنهادی من برای آینده شهرها در همه دنیا و ایران است، به ظرفیت سیستمهای شهری برای پیشبینی، آمادگی، پاسخ و بازیابی از وقایع مختلف و اختلالات اشاره دارد. این اختلالات میتوانند هم فوری باشند، مانند بلایای طبیعی (زلزلهها، سیلابها، و طوفانها) یا بحرانهای انسانی (پاندمیها و حملات تروریستی) و هم مزمن باشد، مانند نابرابریهای اقتصادی، تغییرات اقلیمی و فرسایش کالبد و زیرساختهای شهری».
این استاد دانشگاه توضیح میدهد: «تابآوری شهری با هدف کاهش تأثیرات منفی این وقایع بر ساختار اجتماعی، اقتصادی و محیطزیستی شهرها، درحالیکه رفاه و ایمنی ساکنان را تضمین میکند، میپردازد و مفهوم تابآوری شهری شامل تابآوری فیزیکی زیرساختها و ساختمانهای شهری و تابآوری اقتصاد شهری و تابآوری اقلیمی زیست شهری نیز میشود، اما فقط به این حوزهها محدود نمیشود. از ملزومات تابآوری شهری تابآوری اجتماعی و توانمندی شهروندان در حفظ شبکههای اجتماعی، وجود همبستگی و اعتماد بین شهروندان و همچنین مشارکت جامعه در برنامهریزی و تصمیمگیری نیز هست و تابآوری اجتماعی شهر بدون رواداری حکمران شهر ممکن نیست؛ این جنبه بر ساختارهای حکومتی مؤثر، انعطافپذیر و فراگیر تأکید دارد که میتوانند بهسرعت با چالشهای جدید سازگار شوند، هماهنگی مناسب را در سطوح مختلف حکومتی تضمین کرده و ذینفعان مختلف را در فرایند تقویت تابآوری ادغام کنند».
نبیان تأکید میکند: «در عین حال، بازبینی شهر و شهریت، بدون بازبینی تعریف و جایگاه سیاسی-اجتماعی شهروند ممکن نیست. در نتیجه دیسیپلین معماری بهتنهایی امکان تولید مدینه فاضله برای آینده را ندارد. حتی در لایه خیالپردازی هم نمیتوان به مدینهای فکر کرد که فاضله است اما «تدبیر مدن» در آن با روشهای جایگزین آزمونپسداده در گذشته اتفاق میافتد».