|

اظهارات محمدعلی نجفی همسر و دخترش درباره قتل میترا استاد

قتل تحت فشار

شرق، شاهد حلاج: محمدعلی نجفی که به اتهام قتل همسر دومش بازداشت شده‌ است، وقتی برای بازجویی در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران حاضر شد، گفت مقتول با استفاده از مکالمات روزمره او که از سوی یک نهاد خاص برای همسرش فرستاده می‌شد، مدام او را تهدید می‌کرد.
به گزارش خبرنگار ما، محمدعلی نجفی که حدود ساعت 10 صبح دیروز با لباس مخصوص متهمان پلیس آگاهی برای بازجویی به دادسرای جنایی برده‌ شده‌ بود، در برابر خبرنگاران قرار گرفت و ناگفته‌هایی از میترا استاد و لحظه قتل را توضیح داد. او به خبرنگاران گفت: بعد از اینکه با میترا آشنا شدم و رابطه ما نزدیک شد، او مکالمات هرروزه من را که از یک نهاد امنیتی خاص برایش می‌فرستادند، پخش می‌کرد و به من می‌گفت بدان که من همیشه حواسم هست تو چه می‌کنی! مدام من را تهدید می‌کرد. او با افراد و نهاد‌های خاصی ارتباط داشت. کم‌کم تهدیداتش علنی‌تر شد و همسر اولم و دخترم را تهدید می‌کرد. برای اینکه آرام ‌شود با همسر اولم صحبت کردم و او راضی شد که میترا را عقد کنم. من میترا را با 1362 سکه بهار آزادی عقد کردم. میترا خیلی روحیه خاصی داشت، پرخاشگری می‌کرد. تصمیم گرفتم برای حفظ امنیت همسر اول و دخترم همسرم اولم را طلاق بدهم. پروسه جدایی را شروع کرده‌ بودیم اما به‌خاطر کارهای حقوقی کمی طول کشید و میترا فکر می‌کرد که من نمی‌خواهم زنم را طلاق بدهم و بهانه می‌‌آورم.
نجفی گفت: تنش بین ما خیلی زیاد شده ‌بود. او مرتب همسر اول و دخترم را تهدید می‌کرد و می‌گفت فردی را اجیر می‌کند تا روی آنها اسید بپاشد. من از اینکه به آنها آسیبی وارد شود، خیلی نگران بودم. تا اینکه به او گفتم بیا از هم جدا شویم. هنوز یک ‌سال نشده‌ بود که ازدواج کرده‌ بودیم. اول گفت همه مهریه‌ام را می‌خواهم، قبول نکردم اما وقتی دیدم اصرار می‌کند، قبول کردم و گفتم همه مهریه را می‌دهم تا جدا شویم. بعد زیر حرفش زد و گفت این‌طوری نمی‌شود هرکاری کنی طلاق نمی‌گیرم. او تهدید می‌کرد که آبروی من را همه جا می‌برد و می‌خواست مصاحبه کند و از زندگی خصوصی من بگوید.
نجفی درباره اینکه آیا هنوز هم می‌خواهد همسر اولش را طلاق دهد، گفت: من از ابتدا هم راضی به طلاق همسر اولم نبودم. ما 42 سال با هم زندگی کردیم اما با وضعیتی که پیش آمده است، شاید بهتر باشد او را طلاق دهم. با این حال هنوز نمی‌دانم.
نجفی که خنده‌های عصبی داشت، همچنان سعی می‌کرد با همان پرستیژ همیشگی‌اش به سؤال‌های خبرنگاران یک‌به‌یک جواب دهد و به‌راحتی جلوی دوربین‌ها قرار می‌گرفت. او چند بار گفت فشارهای بی‌امان چند ماه اخیر که به او وارد می‌شد، باعث شد مرتکب چنین قتلی شود.
نجفی گفت: بحث‌ها و درگیری‌های ما از ابتدای آشنایی‌مان بود و بعد از اینکه او را عقد کردم هم ادامه داشت اما این چند روز اخیر شدت گرفته ‌بود. روز حادثه بعد از اینکه با هم بحث کردیم، او به سمت حمام رفت. من اسلحه را بیرون آوردم و گفتم می‌خواهی این بحث را تمام کنیم؟ اسلحه مسلح و دستم هم روی ماشه‌ بود. او می‌خواست وارد وان حمام شود ترسید و به سمت من حمله کرد و اسلحه شلیک شد. من برای ترساندن سلاح کشیدم و فقط می‌خواستم از او جدا شوم. میترا مدام به من شک داشت هرجا می‌رفتم دنبالم می‌آمد و سعی می‌کرد همه‌جا کنار من باشد با اینکه می‌گفتم امکان‌پذیر نیست که در هر جمعی باشی اما گاهی بدون اینکه به من بگوید از پشت سر می‌آمد.
نجفی تأیید کرد دو ماه قبل در هتل لاله تهران اقدام به خودکشی کرد. او گفت: به دلیل فشارهای شدیدی که بر من تحمیل می‌شد، خودکشی کردم اما نظافتچی هتل من را پیدا کرد و نجاتم داد.
او همچنین در توضیح اینکه چه نهاد امنیتی‌ای با همسرش در ارتباط بود، گفت: من نمی‌دانم فردی که با همسرم ارتباط داشت، دستور داشت یا به صورت خودسر این کار را می‌کرد اما چندین‌بار دیدم که به همسرم در واتس‌اپ پیام داده و صدای من را فرستاده ‌است که کجا رفته‌ام و چه کارهایی کرده‌ام. شب حادثه من در خانه‌ بودم. شب خوابیدم و صبح بیدار شدیم. جروبحث ما ادامه داشت. بچه که به مدرسه رفت، او بلند شد و دوباره بحث شروع شد و بعد به سمت حمام رفت و گفت می‌خواهد جایی برود و قرار دارد. پرسیدم کجا می‌روی؟ گفت به تو ربطی ندارد. من حدس می‌زدم او قصدش چیست اسلحه که برداشتم، به سمت من آمد حالت التماس داشت اما شلیک شد و او کشته شد. سلاح را سال 62 در اوج ترورها به من داده‌ بودند و من زمانی که شهردار شدم هم آن را داشتم تا سال 96 سلاح مجوز داشت اما برای تمدید نرفته‌ بودم.
نجفی درباره اینکه چطور با میترا آشنا شد، گفت: قبل از اینکه من شهردار شوم میترا یک روز به دفترم آمد و گفت می‌خواهد از اسلامشهر کاندیدای شورای شهر شود و از من خواست به او برای قرارگرفتن در فهرست کمک کنم، این‌طور بود که ارتباط ما شکل گرفت و بعد هم میترا دیگر همیشه با من بود.
نجفی درباره ادعای فرزند مقتول که گفته ‌بود او میترا را کتک می‌زد، هم گفت: این‌طور نبود من دست روی هیچ زنی بلند نکردم و نمی‌کنم. میترا روحیه پرخاشگری داشت. او سعی می‌کرد به من آسیب بزند وقتی با هم جروبحث می‌کردیم وسایل خانه را می‌شکست. فحاشی‌های خیلی‌خیلی زشت می‌کرد و من به خاطر این مسئله خیلی ناراحت می‌شدم، اما او را کتک نمی‌زدم. او به من حمله و سعی می‌کرد به من آسیب بزند.
روز گذشته فقط نجفی نبود که به دادسرای جنایی تهران آمده‌ بود، دختر و همسر اول نجفی هم در دادسرا بودند و سعی می‌کردند کنار او قرار بگیرند.
همسر اول نجفی:
به خاطر شرایط شوهرم قبول کردم ازدواج کند
همسر اول محمدعلی نجفی، خیر مدرسه‌سازي است که با کمک محمدعلی نجفی ده‌ها مدرسه در سطح کشور ساخته‌ است. او که بسیار هم گریه کرده ‌بود، به خبرنگاران گفت: از وقتی میترا وارد زندگی شوهرم شد، او تبدیل به یک شخصیت دیگر شد. آقای نجفی در 42سالی که با هم زندگی کردیم بسیار بسیار مرد آرام و مهربانی بود. او بسیار احترام می‌گذاشت حتی مقابل در آسانسور صبر می‌کرد، اول من سوار شوم و بعد خودش سوار می‌شد. من حتی صدای فریاد او را نشنیده‌ بودم؛ با من و دخترمان همین رفتار را داشت اما وقتی میترا وارد زندگی او شد، همه چیز عوض شد. او تبدیل به یک مرد پرخاشگر شده‌ بود. من هرگز فکر نمی‌کردم چنین رفتارهایی از او ببینم. شرایط آن‌قدر برای همسرم سخت شده‌ بود که من تصمیم گرفتم به خاطر فشارهایی که تحمل می‌کرد به ازدواج مجدد او رضایت دهم. بعد از ازدواج با میترا باز هم او دست‌بردار نبود و خیلی شوهرم را اذیت می‌کرد. من و همسرم درباره وضعیتی که پیش آمده بود خیلی با هم صحبت کردیم تا راهی پیدا کنیم. محمدعلی به خاطر اینکه میترا، من و دخترم را تهدید به قتل و اسیدپاشی کرده‌ بود، نگران بود. من به همسرم گفتم اگر به خاطر مشکلاتی که برایت درست می‌شود لازم است جدا شویم، من قبول می‌کنم. این جدایی برای محمدعلی هم خیلی سخت بود. او سعی می‌کرد ما را از حاشیه‌های به‌وجودآمده دور کند اما نمی‌توانست و میترا، من و دخترم را خیلی اذیت می‌کرد.
او خاطره‌ای درباره تنها ‌دیدارش با میترا استاد گفت: او هم زن جوانی بود. من هرگز قصد بی‌احترامی به میترا را ندارم و همیشه سعی کردم شرایط به‌وجودآمده را درک کنم. حتی یک‌ بار مسئله‌ای پیش آمد که میترا خیلی ترسیده ‌بود و از استرس زیاد همه تنش می‌لرزید؛ من او را در آغوش گرفتم و گفتم تو باید آرام باشی تا بتوانیم شرایط را کنترل کنیم. دلداری‌اش دادم و سعی کردم آرامش کنم. به هر حال من سنم بیشتر از او بود و باتجربه‌تر هستم و می‌توانستم اوضاع را کنترل کنم. اما میترا مدام تهدید می‌کرد.
این زن درباره روز حادثه گفت: وقتی شوهرم تماس گرفت و نامش را روی گوشی تلفنم دیدم، تعجب کردم. مدت‌ها بود که با من تماس نمی‌گرفت. گوشی را برداشتم؛ صدایش می‌لرزید و حالش خوب نبود. بغض داشت؛ به من گفت حلالم کن؛ به خاطر همه سختی‌هایی که مجبور شدی به خاطر من تحمل کنی. من همه این سال‌ها تو را خیلی دوست داشتم. این حلالیت‌خواهی خیلی برایم عجیب بود. فهمیدم اتفاقی افتاده ‌است. گوشی را که قطع کرد، سعی کردم از طریق دوستانش پیدایش کنم. بعد فهمیدم او به قم سر خاک پدرش و بعد هم زیارت حضرت معصومه (س) رفته ‌است. مردی چنین باهوش، بزرگ و سالم یک سرمایه اجتماعی بود که متأسفانه دیدن این وضعیتش برای من قابل تحمل نيست.
دختر نجفی:
میترا بارها من را تهدید به اسیدپاشی و قتل کرد

دختر محمدعلی نجفی دو سال از میترا استاد کوچک‌تر است، او اولین کسی بود که با قتل توسط پدرش روبه‌رو شد و جسد میترا استاد را پیدا کرد.
زهرا نجفی درباره آنچه در این یک سال بر او و مادرش گذشته، گفت: از وقتی میترا وارد زندگی ما شد، پدرم در وضعیت بدی قرار گرفت. او مرتب تهدید می‌کرد، پدرم برای آرام‌کردنش هر کاری کرد اما میترا کارهای عجیب زیادی می‌کرد که برای پدرم قابل هضم نبود. من یک ماه قبل از حادثه تلفنی با پدرم صحبت کردم. یک ماشین داشت که می‌خواست آن را بفروشد و ماشینش به نام من بود. می‌خواستیم کارهای آن را انجام دهیم. وضعیت روحی پدرم در این مدت آن‌قدر به‌هم‌ریخته ‌بود که ما سعی می‌کردیم به او هیچ فشاری وارد نکنیم. هر بار ناراحت بود من سکوت می‌کردم. من هر سختی را به خاطر پدرم تحمل می‌کردم و سعی کردم هیچ وقت او را تنها نگذارم. روز حادثه راننده به خانه‌مان در ولنجک آمد؛ گفتم پدرم کجاست؟ گفت نامه‌ای داده که به شما بدهم. این نامه هشت‌صفحه‌ای جزئیات زیادی داشت که شاید بعدا منتشرش کنیم اما فقط یک جمله داشت که من را بسیار نگران کرد. پدرم در نامه نوشته بود «انالله و انا الیه راجعون» خیلی نگران شدم. به راننده گفتم من را به خانه میترا ببرد. کلید داشتم. در را باز کردیم و وارد شدیم و جسد را پیدا کردیم. در همین هنگام پسر مقتول رسید که من سعی کردم او را بیرون نگه ‌دارم تا جسد مادرش را نبیند.
زهرا نجفی گفت: شاید بعدها محتوای این نامه را منتشر کنیم. پدرم درباره میترا و کارهای او و مسائل بسیار دیگری نوشته‌ است که شاید بعدا منتشر کنیم. میترا از پدرم همه چیز را خواسته‌ بود. او به مهریه‌اش راضی نبود؛ حتی پدرم قبول کرده‌ بود بیشتر از مهریه بدهد اما او می‌گفت همه اموالت را می‌خواهم. وقتی هم پدرم به همه اموال رضایت می‌داد، چیز دیگری می‌خواست. او هر بار پدرم را تهدید می‌کرد که خیانت می‌کند. البته در زمانی که در زندگی پدرم بود خیانت نکرده ‌بود. او نشانه‌هایی از روابط گذشته‌اش به پدرم نشان می‌داد و می‌گفت باز هم می‌توانم این کار را بکنم و اگر من این کار را بکنم به همه می‌گویم و آن وقت می‌گویند زن نجفی خیانت کرد و آبروی تو را می‌برم. او از هر شیوه‌ای برای نگه‌داشتن پدرم در دستان خودش استفاده می‌کرد. من و مادرم کنار پدرم می‌مانیم و سعی می‌کنیم تنها نباشد. او فشار بسیار شدیدی را در این مدت تحمل کرده ‌است.
بنا بر این گزارش نجفی دیروز از سوی بازپرس دشتبان بازجویی شد و جزئیات قتل را شرح داد و گفت بعد از کشتن میترا به قم رفت تا آنجا خودکشی کند اما نتوانست.
بنا بر این گزارش نجفی بعد از اتمام بازپرسی به پلیس آگاهی بازگردانده شد.

شرق، شاهد حلاج: محمدعلی نجفی که به اتهام قتل همسر دومش بازداشت شده‌ است، وقتی برای بازجویی در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران حاضر شد، گفت مقتول با استفاده از مکالمات روزمره او که از سوی یک نهاد خاص برای همسرش فرستاده می‌شد، مدام او را تهدید می‌کرد.
به گزارش خبرنگار ما، محمدعلی نجفی که حدود ساعت 10 صبح دیروز با لباس مخصوص متهمان پلیس آگاهی برای بازجویی به دادسرای جنایی برده‌ شده‌ بود، در برابر خبرنگاران قرار گرفت و ناگفته‌هایی از میترا استاد و لحظه قتل را توضیح داد. او به خبرنگاران گفت: بعد از اینکه با میترا آشنا شدم و رابطه ما نزدیک شد، او مکالمات هرروزه من را که از یک نهاد امنیتی خاص برایش می‌فرستادند، پخش می‌کرد و به من می‌گفت بدان که من همیشه حواسم هست تو چه می‌کنی! مدام من را تهدید می‌کرد. او با افراد و نهاد‌های خاصی ارتباط داشت. کم‌کم تهدیداتش علنی‌تر شد و همسر اولم و دخترم را تهدید می‌کرد. برای اینکه آرام ‌شود با همسر اولم صحبت کردم و او راضی شد که میترا را عقد کنم. من میترا را با 1362 سکه بهار آزادی عقد کردم. میترا خیلی روحیه خاصی داشت، پرخاشگری می‌کرد. تصمیم گرفتم برای حفظ امنیت همسر اول و دخترم همسرم اولم را طلاق بدهم. پروسه جدایی را شروع کرده‌ بودیم اما به‌خاطر کارهای حقوقی کمی طول کشید و میترا فکر می‌کرد که من نمی‌خواهم زنم را طلاق بدهم و بهانه می‌‌آورم.
نجفی گفت: تنش بین ما خیلی زیاد شده ‌بود. او مرتب همسر اول و دخترم را تهدید می‌کرد و می‌گفت فردی را اجیر می‌کند تا روی آنها اسید بپاشد. من از اینکه به آنها آسیبی وارد شود، خیلی نگران بودم. تا اینکه به او گفتم بیا از هم جدا شویم. هنوز یک ‌سال نشده‌ بود که ازدواج کرده‌ بودیم. اول گفت همه مهریه‌ام را می‌خواهم، قبول نکردم اما وقتی دیدم اصرار می‌کند، قبول کردم و گفتم همه مهریه را می‌دهم تا جدا شویم. بعد زیر حرفش زد و گفت این‌طوری نمی‌شود هرکاری کنی طلاق نمی‌گیرم. او تهدید می‌کرد که آبروی من را همه جا می‌برد و می‌خواست مصاحبه کند و از زندگی خصوصی من بگوید.
نجفی درباره اینکه آیا هنوز هم می‌خواهد همسر اولش را طلاق دهد، گفت: من از ابتدا هم راضی به طلاق همسر اولم نبودم. ما 42 سال با هم زندگی کردیم اما با وضعیتی که پیش آمده است، شاید بهتر باشد او را طلاق دهم. با این حال هنوز نمی‌دانم.
نجفی که خنده‌های عصبی داشت، همچنان سعی می‌کرد با همان پرستیژ همیشگی‌اش به سؤال‌های خبرنگاران یک‌به‌یک جواب دهد و به‌راحتی جلوی دوربین‌ها قرار می‌گرفت. او چند بار گفت فشارهای بی‌امان چند ماه اخیر که به او وارد می‌شد، باعث شد مرتکب چنین قتلی شود.
نجفی گفت: بحث‌ها و درگیری‌های ما از ابتدای آشنایی‌مان بود و بعد از اینکه او را عقد کردم هم ادامه داشت اما این چند روز اخیر شدت گرفته ‌بود. روز حادثه بعد از اینکه با هم بحث کردیم، او به سمت حمام رفت. من اسلحه را بیرون آوردم و گفتم می‌خواهی این بحث را تمام کنیم؟ اسلحه مسلح و دستم هم روی ماشه‌ بود. او می‌خواست وارد وان حمام شود ترسید و به سمت من حمله کرد و اسلحه شلیک شد. من برای ترساندن سلاح کشیدم و فقط می‌خواستم از او جدا شوم. میترا مدام به من شک داشت هرجا می‌رفتم دنبالم می‌آمد و سعی می‌کرد همه‌جا کنار من باشد با اینکه می‌گفتم امکان‌پذیر نیست که در هر جمعی باشی اما گاهی بدون اینکه به من بگوید از پشت سر می‌آمد.
نجفی تأیید کرد دو ماه قبل در هتل لاله تهران اقدام به خودکشی کرد. او گفت: به دلیل فشارهای شدیدی که بر من تحمیل می‌شد، خودکشی کردم اما نظافتچی هتل من را پیدا کرد و نجاتم داد.
او همچنین در توضیح اینکه چه نهاد امنیتی‌ای با همسرش در ارتباط بود، گفت: من نمی‌دانم فردی که با همسرم ارتباط داشت، دستور داشت یا به صورت خودسر این کار را می‌کرد اما چندین‌بار دیدم که به همسرم در واتس‌اپ پیام داده و صدای من را فرستاده ‌است که کجا رفته‌ام و چه کارهایی کرده‌ام. شب حادثه من در خانه‌ بودم. شب خوابیدم و صبح بیدار شدیم. جروبحث ما ادامه داشت. بچه که به مدرسه رفت، او بلند شد و دوباره بحث شروع شد و بعد به سمت حمام رفت و گفت می‌خواهد جایی برود و قرار دارد. پرسیدم کجا می‌روی؟ گفت به تو ربطی ندارد. من حدس می‌زدم او قصدش چیست اسلحه که برداشتم، به سمت من آمد حالت التماس داشت اما شلیک شد و او کشته شد. سلاح را سال 62 در اوج ترورها به من داده‌ بودند و من زمانی که شهردار شدم هم آن را داشتم تا سال 96 سلاح مجوز داشت اما برای تمدید نرفته‌ بودم.
نجفی درباره اینکه چطور با میترا آشنا شد، گفت: قبل از اینکه من شهردار شوم میترا یک روز به دفترم آمد و گفت می‌خواهد از اسلامشهر کاندیدای شورای شهر شود و از من خواست به او برای قرارگرفتن در فهرست کمک کنم، این‌طور بود که ارتباط ما شکل گرفت و بعد هم میترا دیگر همیشه با من بود.
نجفی درباره ادعای فرزند مقتول که گفته ‌بود او میترا را کتک می‌زد، هم گفت: این‌طور نبود من دست روی هیچ زنی بلند نکردم و نمی‌کنم. میترا روحیه پرخاشگری داشت. او سعی می‌کرد به من آسیب بزند وقتی با هم جروبحث می‌کردیم وسایل خانه را می‌شکست. فحاشی‌های خیلی‌خیلی زشت می‌کرد و من به خاطر این مسئله خیلی ناراحت می‌شدم، اما او را کتک نمی‌زدم. او به من حمله و سعی می‌کرد به من آسیب بزند.
روز گذشته فقط نجفی نبود که به دادسرای جنایی تهران آمده‌ بود، دختر و همسر اول نجفی هم در دادسرا بودند و سعی می‌کردند کنار او قرار بگیرند.
همسر اول نجفی:
به خاطر شرایط شوهرم قبول کردم ازدواج کند
همسر اول محمدعلی نجفی، خیر مدرسه‌سازي است که با کمک محمدعلی نجفی ده‌ها مدرسه در سطح کشور ساخته‌ است. او که بسیار هم گریه کرده ‌بود، به خبرنگاران گفت: از وقتی میترا وارد زندگی شوهرم شد، او تبدیل به یک شخصیت دیگر شد. آقای نجفی در 42سالی که با هم زندگی کردیم بسیار بسیار مرد آرام و مهربانی بود. او بسیار احترام می‌گذاشت حتی مقابل در آسانسور صبر می‌کرد، اول من سوار شوم و بعد خودش سوار می‌شد. من حتی صدای فریاد او را نشنیده‌ بودم؛ با من و دخترمان همین رفتار را داشت اما وقتی میترا وارد زندگی او شد، همه چیز عوض شد. او تبدیل به یک مرد پرخاشگر شده‌ بود. من هرگز فکر نمی‌کردم چنین رفتارهایی از او ببینم. شرایط آن‌قدر برای همسرم سخت شده‌ بود که من تصمیم گرفتم به خاطر فشارهایی که تحمل می‌کرد به ازدواج مجدد او رضایت دهم. بعد از ازدواج با میترا باز هم او دست‌بردار نبود و خیلی شوهرم را اذیت می‌کرد. من و همسرم درباره وضعیتی که پیش آمده بود خیلی با هم صحبت کردیم تا راهی پیدا کنیم. محمدعلی به خاطر اینکه میترا، من و دخترم را تهدید به قتل و اسیدپاشی کرده‌ بود، نگران بود. من به همسرم گفتم اگر به خاطر مشکلاتی که برایت درست می‌شود لازم است جدا شویم، من قبول می‌کنم. این جدایی برای محمدعلی هم خیلی سخت بود. او سعی می‌کرد ما را از حاشیه‌های به‌وجودآمده دور کند اما نمی‌توانست و میترا، من و دخترم را خیلی اذیت می‌کرد.
او خاطره‌ای درباره تنها ‌دیدارش با میترا استاد گفت: او هم زن جوانی بود. من هرگز قصد بی‌احترامی به میترا را ندارم و همیشه سعی کردم شرایط به‌وجودآمده را درک کنم. حتی یک‌ بار مسئله‌ای پیش آمد که میترا خیلی ترسیده ‌بود و از استرس زیاد همه تنش می‌لرزید؛ من او را در آغوش گرفتم و گفتم تو باید آرام باشی تا بتوانیم شرایط را کنترل کنیم. دلداری‌اش دادم و سعی کردم آرامش کنم. به هر حال من سنم بیشتر از او بود و باتجربه‌تر هستم و می‌توانستم اوضاع را کنترل کنم. اما میترا مدام تهدید می‌کرد.
این زن درباره روز حادثه گفت: وقتی شوهرم تماس گرفت و نامش را روی گوشی تلفنم دیدم، تعجب کردم. مدت‌ها بود که با من تماس نمی‌گرفت. گوشی را برداشتم؛ صدایش می‌لرزید و حالش خوب نبود. بغض داشت؛ به من گفت حلالم کن؛ به خاطر همه سختی‌هایی که مجبور شدی به خاطر من تحمل کنی. من همه این سال‌ها تو را خیلی دوست داشتم. این حلالیت‌خواهی خیلی برایم عجیب بود. فهمیدم اتفاقی افتاده ‌است. گوشی را که قطع کرد، سعی کردم از طریق دوستانش پیدایش کنم. بعد فهمیدم او به قم سر خاک پدرش و بعد هم زیارت حضرت معصومه (س) رفته ‌است. مردی چنین باهوش، بزرگ و سالم یک سرمایه اجتماعی بود که متأسفانه دیدن این وضعیتش برای من قابل تحمل نيست.
دختر نجفی:
میترا بارها من را تهدید به اسیدپاشی و قتل کرد

دختر محمدعلی نجفی دو سال از میترا استاد کوچک‌تر است، او اولین کسی بود که با قتل توسط پدرش روبه‌رو شد و جسد میترا استاد را پیدا کرد.
زهرا نجفی درباره آنچه در این یک سال بر او و مادرش گذشته، گفت: از وقتی میترا وارد زندگی ما شد، پدرم در وضعیت بدی قرار گرفت. او مرتب تهدید می‌کرد، پدرم برای آرام‌کردنش هر کاری کرد اما میترا کارهای عجیب زیادی می‌کرد که برای پدرم قابل هضم نبود. من یک ماه قبل از حادثه تلفنی با پدرم صحبت کردم. یک ماشین داشت که می‌خواست آن را بفروشد و ماشینش به نام من بود. می‌خواستیم کارهای آن را انجام دهیم. وضعیت روحی پدرم در این مدت آن‌قدر به‌هم‌ریخته ‌بود که ما سعی می‌کردیم به او هیچ فشاری وارد نکنیم. هر بار ناراحت بود من سکوت می‌کردم. من هر سختی را به خاطر پدرم تحمل می‌کردم و سعی کردم هیچ وقت او را تنها نگذارم. روز حادثه راننده به خانه‌مان در ولنجک آمد؛ گفتم پدرم کجاست؟ گفت نامه‌ای داده که به شما بدهم. این نامه هشت‌صفحه‌ای جزئیات زیادی داشت که شاید بعدا منتشرش کنیم اما فقط یک جمله داشت که من را بسیار نگران کرد. پدرم در نامه نوشته بود «انالله و انا الیه راجعون» خیلی نگران شدم. به راننده گفتم من را به خانه میترا ببرد. کلید داشتم. در را باز کردیم و وارد شدیم و جسد را پیدا کردیم. در همین هنگام پسر مقتول رسید که من سعی کردم او را بیرون نگه ‌دارم تا جسد مادرش را نبیند.
زهرا نجفی گفت: شاید بعدها محتوای این نامه را منتشر کنیم. پدرم درباره میترا و کارهای او و مسائل بسیار دیگری نوشته‌ است که شاید بعدا منتشر کنیم. میترا از پدرم همه چیز را خواسته‌ بود. او به مهریه‌اش راضی نبود؛ حتی پدرم قبول کرده‌ بود بیشتر از مهریه بدهد اما او می‌گفت همه اموالت را می‌خواهم. وقتی هم پدرم به همه اموال رضایت می‌داد، چیز دیگری می‌خواست. او هر بار پدرم را تهدید می‌کرد که خیانت می‌کند. البته در زمانی که در زندگی پدرم بود خیانت نکرده ‌بود. او نشانه‌هایی از روابط گذشته‌اش به پدرم نشان می‌داد و می‌گفت باز هم می‌توانم این کار را بکنم و اگر من این کار را بکنم به همه می‌گویم و آن وقت می‌گویند زن نجفی خیانت کرد و آبروی تو را می‌برم. او از هر شیوه‌ای برای نگه‌داشتن پدرم در دستان خودش استفاده می‌کرد. من و مادرم کنار پدرم می‌مانیم و سعی می‌کنیم تنها نباشد. او فشار بسیار شدیدی را در این مدت تحمل کرده ‌است.
بنا بر این گزارش نجفی دیروز از سوی بازپرس دشتبان بازجویی شد و جزئیات قتل را شرح داد و گفت بعد از کشتن میترا به قم رفت تا آنجا خودکشی کند اما نتوانست.
بنا بر این گزارش نجفی بعد از اتمام بازپرسی به پلیس آگاهی بازگردانده شد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها