دروغِ مرگ «اسلامیندوشن» یک آبروریزی رسانهای
چهارشنبهشب گذشته، خبر دروغ درگذشت دکتر محمدعلی اسلامیندوشن، در عرض چند دقیقه، آنقدر وسیع و گسترده منتشر شد که بسیاری از چهرهها و صفحات معتبر مجازی هم اسیر آن صحنهآرایی عجیب شدند و برای اینکه از قافله عقب نمانند، اقدام به بازنشر این خبر کردند.
این «شایعه» که خیلی زود «خبر» شد، نقطهعطفی است مهم در بررسی نقش و جایگاه رسانههای رسمی و حرفهای، تأثیر آنها در فضای مجازی و بیآبرویی انتشار خبری از پایه دروغ.
بگذارید ماجرا را خیلی سریع با هم مرور کنیم؛ چهارشنبه حوالی ساعت ۹ شب یکی، دو اکانت توییتری و چند کانال تلگرامی، اطلاعیهای بینامونشان را منتشر کردند که در آن فوت دکتر محمدعلی اسلامیندوشن اطلاعرسانی شده بود. سر و شکل این اطلاعیه آنقدر حرفهای و وزین تنظیم شده بود که در همان دقایق اول، برخی از کانالها و اکانتهای دیگر توییتری، با استناد به آن، درگذشت این استاد فرزانه دانشگاه را به جامعه دانشگاهی و ادیبان و اهالی فرهنگ ایران تسلیت گفتند و برای خانواده آن مرحوم صبر آرزو کردند. هنوز اما در حالی که ساعت حوالی 10:30 شب بود، خیلیها با تردید به اصل خبر نگاه میکردند و از بازنشر آن خودداری کردند. در ادامه همین تردیدها هم بود که برخی منتشرکنندگان اولیه خبر و برخی دیگر، با حذف خبر اولیه و ارائه توضیحی کوچک که «هنوز چیزی مشخص نیست»، اقدام به حذف خبر درگذشت ایشان کردند. حوالی ساعت 11:30 شب اما، خبرگزاری ایرنا خبری کوتاه را با این مضمون منتشر کرد: «دکتر محمدعلی اسلامیندوشن، استاد و ادیب برجسته، مترجم، شاعر، فردوسیشناس، مؤلف، حقوقدان، سفرنامهنویس و از بزرگان نثر فارسی، در ۹۶سالگی از دنیا رفت». همین خبر دوخطی،
در عرض چند دقیقه مثل توپ ترکید و این بار دیگر تمامی صفحات و اکانتهای رسمی و غیررسمی تلگرام، توییتر، اینستاگرام و برخی وبسایتهای خبری این خبر را با آبوتاب و با قطعیتی مثالزدنی منتشر کردند. البته طبیعی هم بود وقتی بزرگترین و قدیمیترین خبرگزاری کشور این خبر را منتشر کرده است، این اتفاق بیفتد. هنوز اما شب پایان نیافته بود؛ برخی دیگر که هنوز هم خبر را باور نکرده بودند، در تماس با خانواده استاد و دکتر اصغر دادبه، رئیس شورای نشر آثار دکتر اسلامیندوشن، با حقیقتی دیگر روبهرو شدند: «استاد در سلامت هستند و جز عوارض کهولت سن، مشکل دیگری ندارند». همین خبر کافی بود که در فاصله ساعت 12:15 تا یک بامداد، تمامی آن اکانتها و صفحات رسمی و غیررسمی، خبر درگذشت استاد را حذف و توضیحات خانواده و دکتر اصغر دادبه را در تکذیب این خبر منتشر کنند. بماند که خیلیها هم اساسا زحمت حذف خبر فوت را به خود ندادند و برخیها هم هنوز دارند همان خبر اولیه ایرنا مبنی بر درگذشت این استاد فرزانه را منتشر میکنند! این دروغ، تکذیبش و بازتاب و واکنشهای پس از آن، دو نکته مهم در خود نهان داشت؛ اول اینکه با وجود حاکمیت بلامنازع فضای مجازی
غیررسمی در سپهر رسانهای ایران، هنوز هم این رسانههای حرفهای و رسمی هستند که «اعتبار» دارند و تا زمانی که آنها خبری را تأیید یا رد نکنند، آن خبر رسمیت نمییابد و به صورت گسترده منتشر نمیشود.
نکته دوم اما بیحیثیتی و بیآبرویی رسانههای حرفهای، از پس انتشار این خبر دروغ بود، رویدادی که بار دیگر روزنامهنگاران حرفهای و رسانههایشان را در معرض اتهام بزرگ بیدقتی و بیاخلاقی حرفهای قرار داد؛ موضوعی که نهفقط دامن خبرگزاری ایرنا، بلکه عملا دامن طیف بزرگی از روزنامهنگاران را گرفت و پس از این هم خواهد گرفت.
میماند یک انتقاد صنفی-حرفهای به دوستانمان در خبرگزاری ایرنا. پرسش کوتاه و ساده است: واقعا تفاوت ما با شبهروزنامهنگاران و فعالان فضای مجازی چیست؟ مگر ما برخلاف آنها، نباید «دقت» را جایگزین «سرعت» کنیم؟ مگر ما نباید در انتشار اخبار مهمی همچون فوت بزرگان فرهنگ و ادب این سرزمین که نهتنها ممکن است برایمان بیاعتباری بیاورد بلکه مهمتر از آن، با روح و روان خانواده آنها بازی میکند، وسواس بیشتری به خرج دهیم؟ مگر ما نمیدانیم برای تأیید یک خبر، آنهم خبر فوت چهرهای همچون اسلامیندوشن، باید با منابع خبری دست اول و معتبر تماس بگیریم و در صورت تأیید، اقدام به انتشار آن کنیم؟ مگر شما یک سیستم عریض و طویل رسانهای با دهها دفتر منطقهای و صدها خبرنگار حرفهای ندارید؟ اگر برای خودتان مهم نیست، لطفا به فکر آبروی روزنامهنگاری این سرزمین باشید و به آسانی به آن چوب حراج نزنید.
چهارشنبهشب گذشته، خبر دروغ درگذشت دکتر محمدعلی اسلامیندوشن، در عرض چند دقیقه، آنقدر وسیع و گسترده منتشر شد که بسیاری از چهرهها و صفحات معتبر مجازی هم اسیر آن صحنهآرایی عجیب شدند و برای اینکه از قافله عقب نمانند، اقدام به بازنشر این خبر کردند.
این «شایعه» که خیلی زود «خبر» شد، نقطهعطفی است مهم در بررسی نقش و جایگاه رسانههای رسمی و حرفهای، تأثیر آنها در فضای مجازی و بیآبرویی انتشار خبری از پایه دروغ.
بگذارید ماجرا را خیلی سریع با هم مرور کنیم؛ چهارشنبه حوالی ساعت ۹ شب یکی، دو اکانت توییتری و چند کانال تلگرامی، اطلاعیهای بینامونشان را منتشر کردند که در آن فوت دکتر محمدعلی اسلامیندوشن اطلاعرسانی شده بود. سر و شکل این اطلاعیه آنقدر حرفهای و وزین تنظیم شده بود که در همان دقایق اول، برخی از کانالها و اکانتهای دیگر توییتری، با استناد به آن، درگذشت این استاد فرزانه دانشگاه را به جامعه دانشگاهی و ادیبان و اهالی فرهنگ ایران تسلیت گفتند و برای خانواده آن مرحوم صبر آرزو کردند. هنوز اما در حالی که ساعت حوالی 10:30 شب بود، خیلیها با تردید به اصل خبر نگاه میکردند و از بازنشر آن خودداری کردند. در ادامه همین تردیدها هم بود که برخی منتشرکنندگان اولیه خبر و برخی دیگر، با حذف خبر اولیه و ارائه توضیحی کوچک که «هنوز چیزی مشخص نیست»، اقدام به حذف خبر درگذشت ایشان کردند. حوالی ساعت 11:30 شب اما، خبرگزاری ایرنا خبری کوتاه را با این مضمون منتشر کرد: «دکتر محمدعلی اسلامیندوشن، استاد و ادیب برجسته، مترجم، شاعر، فردوسیشناس، مؤلف، حقوقدان، سفرنامهنویس و از بزرگان نثر فارسی، در ۹۶سالگی از دنیا رفت». همین خبر دوخطی،
در عرض چند دقیقه مثل توپ ترکید و این بار دیگر تمامی صفحات و اکانتهای رسمی و غیررسمی تلگرام، توییتر، اینستاگرام و برخی وبسایتهای خبری این خبر را با آبوتاب و با قطعیتی مثالزدنی منتشر کردند. البته طبیعی هم بود وقتی بزرگترین و قدیمیترین خبرگزاری کشور این خبر را منتشر کرده است، این اتفاق بیفتد. هنوز اما شب پایان نیافته بود؛ برخی دیگر که هنوز هم خبر را باور نکرده بودند، در تماس با خانواده استاد و دکتر اصغر دادبه، رئیس شورای نشر آثار دکتر اسلامیندوشن، با حقیقتی دیگر روبهرو شدند: «استاد در سلامت هستند و جز عوارض کهولت سن، مشکل دیگری ندارند». همین خبر کافی بود که در فاصله ساعت 12:15 تا یک بامداد، تمامی آن اکانتها و صفحات رسمی و غیررسمی، خبر درگذشت استاد را حذف و توضیحات خانواده و دکتر اصغر دادبه را در تکذیب این خبر منتشر کنند. بماند که خیلیها هم اساسا زحمت حذف خبر فوت را به خود ندادند و برخیها هم هنوز دارند همان خبر اولیه ایرنا مبنی بر درگذشت این استاد فرزانه را منتشر میکنند! این دروغ، تکذیبش و بازتاب و واکنشهای پس از آن، دو نکته مهم در خود نهان داشت؛ اول اینکه با وجود حاکمیت بلامنازع فضای مجازی
غیررسمی در سپهر رسانهای ایران، هنوز هم این رسانههای حرفهای و رسمی هستند که «اعتبار» دارند و تا زمانی که آنها خبری را تأیید یا رد نکنند، آن خبر رسمیت نمییابد و به صورت گسترده منتشر نمیشود.
نکته دوم اما بیحیثیتی و بیآبرویی رسانههای حرفهای، از پس انتشار این خبر دروغ بود، رویدادی که بار دیگر روزنامهنگاران حرفهای و رسانههایشان را در معرض اتهام بزرگ بیدقتی و بیاخلاقی حرفهای قرار داد؛ موضوعی که نهفقط دامن خبرگزاری ایرنا، بلکه عملا دامن طیف بزرگی از روزنامهنگاران را گرفت و پس از این هم خواهد گرفت.
میماند یک انتقاد صنفی-حرفهای به دوستانمان در خبرگزاری ایرنا. پرسش کوتاه و ساده است: واقعا تفاوت ما با شبهروزنامهنگاران و فعالان فضای مجازی چیست؟ مگر ما برخلاف آنها، نباید «دقت» را جایگزین «سرعت» کنیم؟ مگر ما نباید در انتشار اخبار مهمی همچون فوت بزرگان فرهنگ و ادب این سرزمین که نهتنها ممکن است برایمان بیاعتباری بیاورد بلکه مهمتر از آن، با روح و روان خانواده آنها بازی میکند، وسواس بیشتری به خرج دهیم؟ مگر ما نمیدانیم برای تأیید یک خبر، آنهم خبر فوت چهرهای همچون اسلامیندوشن، باید با منابع خبری دست اول و معتبر تماس بگیریم و در صورت تأیید، اقدام به انتشار آن کنیم؟ مگر شما یک سیستم عریض و طویل رسانهای با دهها دفتر منطقهای و صدها خبرنگار حرفهای ندارید؟ اگر برای خودتان مهم نیست، لطفا به فکر آبروی روزنامهنگاری این سرزمین باشید و به آسانی به آن چوب حراج نزنید.