دوست دارم مترو سوار شوم
محمدعلی جعفربگلو.فعال در حوزه معلولیت و معلول جسمی-حرکتی
یکی از آرزوهای من دیدن متروی تهران است. ممکن است این موضوع برای شما و دیگران معنای خاصی نداشته باشد اما برای من که از سال ۷۹ بر اثر تصادف ویلچرنشین شدم این ماجرا سالهاست که جدی است. من اواخر دهه ۶۰ تصادف کردم و پس از آن هم دو سال در خانه طاق باز بودم و درنهایت هم دکترها گفتند نمیتوانم راه بروم؛ زیرا به جای پاهایم کمرم به اشتباه عمل شده است و درنهایت هم این موضوع عاملی شد تا ۲۰ سال گذشته زندگیام با ویلچر بگذرد. هر چند هیچ وقت از این اتفاق ناراحت نبودم و این را هم اتفاقی دانستم که باید رخ میداد و از آن گریزی نبود. اما این موضوع عاملی شد تا به شناخت بهتری از وضع اطرافم، مردم و امکانات موجود برسم. من هرگز نتوانستم با ویلچر از مترو استفاده کنم و حالا دوست دارم بدانم اصلا این مترو چه شکلی است؟ و استفاده از آن چطور است. هر چند در همه این سالها تلاش برای آنکه این اتفاق اثری بازدارنده بر زندگیام نداشته باشد، وجود داشته و من سعی کردم بعد از گرفتن دیپلم حسابداری به دنبال علاقهام یعنی سینما بروم و تحصیل کنم اما سختیها در این سالها خیلی زیاد بود و اگر به روند مشکلات در طول این ۲۰ سال نگاه کنیم، میبینیم که
هرگز سالهای اخیر قابل قیاس با گذشته نیست. نگاه مردم و مسئولان به معلولیت متفاوت شده و همین هم امیدواری بزرگی است.
سالهای قبل این طور بود که به فرد دارای معلولیت با دید ضعف و کاستی نگاه میشد اما همچنان ما در بسیاری از موارد عقب هستیم. نمونهاش همین امکان استفاده اندک از حملونقل عمومی و پیادهروهاست؛ مثلا در پیادهروها گیتهایی برای ویلچر گذاشته شده که مناسب ویلچرهای جدید نیست. این را چه کسی اندازهگیری کرده؟ پیمانکاری که احتمالا نمیداند ویلچرهای برقی خیلی بزرگتر از اینهاست که بتوانند از این گیتها گذر کنند یا وقتی در اتوبوسهای بیآرتی نوشته شده محل استفاده ویلچر اما مردم در آن ایستادهاند چه میتوان گفت؟
علاوه بر اینها ما در این سالها برای جابهجایی در شهر سامانهای داشتیم با نام «سامانه حملونقل معلولان و جانبازان» آن قدر خدماترسانی این سامانه محدود است که برای هر بار استفاده از آن باید استرس زیادی را تحمل کنیم، ماشینهای کمی دارد و اغلبشان هم فرسوده شدهاند و باید برای استفاده در صف ماند. چند سال قبل برای بهروزرسانی و افزایش ماشینهای این سامانه اسپانسری را پیدا کردم اما هیچ همراهیای از سوی دستگاههای متولی انجام نشد و در نتیجه وضع این حملونقل هم بهبود پیدا نکرد.
با این حال اتفاقات خوب هم در این سالها افتاده است؛ نمونهاش بوستان قائم در منطقه ۱۸ هست که بوستانی مناسبسازیشده برای استفاده افراد دارای معلولیت است. سال گذشته هم تمام درهای ورودی و خروجی و داخل مجموعه تجهیز شد و سرویس بهداشتی و سایر امکانات هم به آن اضافه شد. این بوستان نشان داد چنانچه عزمی وجود داشته باشد، میتوان کارها را پیش برد و تنها لازم است نگاه مدیران به این مسأله دقیق و با استفاده از نظر جامعه هدف باشد. حساسشدن سایر افراد جامعه برای حل این مسأله هم میتواند بسیار کمککننده باشد. نمونه اخیر این حساسیت که کمپینهای فعال هم پیگیر آن بودند درباره خانه بهداشتی در غرب تهران بود که تازه ساخته شده بود؛ داخلش برای استفاده افراد دارای معلولیت مناسبسازی شده بود اما بیرونش پله داشت. اعتراضات به این روند عاملی شد تا این پله را درست کنند که همه بتوانند از این خانه بهداشت استفاده کنند.
در کنار همه آنچه گفته شد، چیزی که جامعه معلولان کشور پس از گذر سالهای متمادی و گذراندن کاستیهای بسیار توقع دارد این است که با حل مشکلات این قشر به صورت فصلی و مقطعی برخورد نشود؛ دقیق و عمیق باشد و ریشهای. برای نمونه یکی از مواردی که باعث افزایش معلولیت در کشور شده، تصادف با موتور است که قطع نخاعیهای بسیاری را ایجاد کرده است. توقع ما از پلیس راهنمایی و رانندگی این است که هنگام دادن گواهی و بعد از آن استفاده از موتور، نظارت جدیتری حاکم باشد و همه موارد در کنار هم به جامعه معلولان امید بیشتری میدهد.
یکی از آرزوهای من دیدن متروی تهران است. ممکن است این موضوع برای شما و دیگران معنای خاصی نداشته باشد اما برای من که از سال ۷۹ بر اثر تصادف ویلچرنشین شدم این ماجرا سالهاست که جدی است. من اواخر دهه ۶۰ تصادف کردم و پس از آن هم دو سال در خانه طاق باز بودم و درنهایت هم دکترها گفتند نمیتوانم راه بروم؛ زیرا به جای پاهایم کمرم به اشتباه عمل شده است و درنهایت هم این موضوع عاملی شد تا ۲۰ سال گذشته زندگیام با ویلچر بگذرد. هر چند هیچ وقت از این اتفاق ناراحت نبودم و این را هم اتفاقی دانستم که باید رخ میداد و از آن گریزی نبود. اما این موضوع عاملی شد تا به شناخت بهتری از وضع اطرافم، مردم و امکانات موجود برسم. من هرگز نتوانستم با ویلچر از مترو استفاده کنم و حالا دوست دارم بدانم اصلا این مترو چه شکلی است؟ و استفاده از آن چطور است. هر چند در همه این سالها تلاش برای آنکه این اتفاق اثری بازدارنده بر زندگیام نداشته باشد، وجود داشته و من سعی کردم بعد از گرفتن دیپلم حسابداری به دنبال علاقهام یعنی سینما بروم و تحصیل کنم اما سختیها در این سالها خیلی زیاد بود و اگر به روند مشکلات در طول این ۲۰ سال نگاه کنیم، میبینیم که
هرگز سالهای اخیر قابل قیاس با گذشته نیست. نگاه مردم و مسئولان به معلولیت متفاوت شده و همین هم امیدواری بزرگی است.
سالهای قبل این طور بود که به فرد دارای معلولیت با دید ضعف و کاستی نگاه میشد اما همچنان ما در بسیاری از موارد عقب هستیم. نمونهاش همین امکان استفاده اندک از حملونقل عمومی و پیادهروهاست؛ مثلا در پیادهروها گیتهایی برای ویلچر گذاشته شده که مناسب ویلچرهای جدید نیست. این را چه کسی اندازهگیری کرده؟ پیمانکاری که احتمالا نمیداند ویلچرهای برقی خیلی بزرگتر از اینهاست که بتوانند از این گیتها گذر کنند یا وقتی در اتوبوسهای بیآرتی نوشته شده محل استفاده ویلچر اما مردم در آن ایستادهاند چه میتوان گفت؟
علاوه بر اینها ما در این سالها برای جابهجایی در شهر سامانهای داشتیم با نام «سامانه حملونقل معلولان و جانبازان» آن قدر خدماترسانی این سامانه محدود است که برای هر بار استفاده از آن باید استرس زیادی را تحمل کنیم، ماشینهای کمی دارد و اغلبشان هم فرسوده شدهاند و باید برای استفاده در صف ماند. چند سال قبل برای بهروزرسانی و افزایش ماشینهای این سامانه اسپانسری را پیدا کردم اما هیچ همراهیای از سوی دستگاههای متولی انجام نشد و در نتیجه وضع این حملونقل هم بهبود پیدا نکرد.
با این حال اتفاقات خوب هم در این سالها افتاده است؛ نمونهاش بوستان قائم در منطقه ۱۸ هست که بوستانی مناسبسازیشده برای استفاده افراد دارای معلولیت است. سال گذشته هم تمام درهای ورودی و خروجی و داخل مجموعه تجهیز شد و سرویس بهداشتی و سایر امکانات هم به آن اضافه شد. این بوستان نشان داد چنانچه عزمی وجود داشته باشد، میتوان کارها را پیش برد و تنها لازم است نگاه مدیران به این مسأله دقیق و با استفاده از نظر جامعه هدف باشد. حساسشدن سایر افراد جامعه برای حل این مسأله هم میتواند بسیار کمککننده باشد. نمونه اخیر این حساسیت که کمپینهای فعال هم پیگیر آن بودند درباره خانه بهداشتی در غرب تهران بود که تازه ساخته شده بود؛ داخلش برای استفاده افراد دارای معلولیت مناسبسازی شده بود اما بیرونش پله داشت. اعتراضات به این روند عاملی شد تا این پله را درست کنند که همه بتوانند از این خانه بهداشت استفاده کنند.
در کنار همه آنچه گفته شد، چیزی که جامعه معلولان کشور پس از گذر سالهای متمادی و گذراندن کاستیهای بسیار توقع دارد این است که با حل مشکلات این قشر به صورت فصلی و مقطعی برخورد نشود؛ دقیق و عمیق باشد و ریشهای. برای نمونه یکی از مواردی که باعث افزایش معلولیت در کشور شده، تصادف با موتور است که قطع نخاعیهای بسیاری را ایجاد کرده است. توقع ما از پلیس راهنمایی و رانندگی این است که هنگام دادن گواهی و بعد از آن استفاده از موتور، نظارت جدیتری حاکم باشد و همه موارد در کنار هم به جامعه معلولان امید بیشتری میدهد.