همه کموکاستیها در حق بر شهر
شهروندان را ناظران امنیت کنیم
نیلوفر حامدی.خبرنگار
حق بر شهر عبارت است از حق تصرف، (شامل حق دسترسی، استفاده و حق تسخیر فضا) و حق مشارکت. شهروندان یک شهر، فارغ از جنسیت و نژاد و مذهبشان باید از این حقوق بهرهمند شوند اما هستند اقشاری که هر کدام به نوعی با سلب حقوق در فضای شهری روبرو میشوند. اگر جامعه معلولان، مثال روشنی برای این مسئله باشد که به واسطه فقدان امکانات شهری مطلوب، محکوم به ماندن در خانهها میشوند، زنان هم جزو گروه دیگری هستند که باز هم به دلایلی این حقوق از آنها سلب شده است. از ناامنی در تردد شهری به خاطر فضاهای بیدفاع شهری و نقاط کور و ناامن مثل پلهای عابر و زیرگذرها گرفته، تا روبرو شدن با آزارهای خیابانی و سهم نابرابری که زنان برای استفاده از سیستم حمل و نقل عمومی دارند. تازه اگر متغیر زنان باردار یا زنان همراه با کالسکه کودکان را هم به این بخش اضافه کنیم، که دیگر میزان محرومیت و سلب حقوق زنان گستره وسیعتری هم پیدا خواهد کرد. اما چگونه میتوان این حقوق را بازپس گرفت و مدیریت شهری چطور میتواند در این زمینه موثر باشد؟
پلهای عابر پیاده میتوانند امنتر هم شوند
زنان در سراسر دنیا خواهان امنیت در فضاهای عمومی هستند. عمده مدیریت مردسالار کشور سبب شده تا همواره در این موارد، مجددا این مردان باشند که برای امنیت زنان هم تصمیمگیری میکنند. موضوعی که باعث ایجاد شکاف درکی عمیقی بین مطالبه و درخواست زنان و اقدامات انجام شده داشته باشد. پلهای عابر پیاده، گویاترین مثال ممکن در این زمینه است. سالهاست که ناامنی این پلها برای شهروندان به محل مناقشه جدی بدل شده است. این ناامنی البته زن و مرد هم ندارد. چه بسا بودند مردان زیادی که در هنگام عبور از این پلها با دزدی و خفتگیری روبرو شدهاند اما اخبار و آمار غیررسمی نشان میدهد که این ناامنی برای زنان بیشتر و در ابعاد گستردهتر بوده است. عمده اتفاقات رخ داده برای زنان روی این پلها نه دزدی، بلکه آزارهای خیابانی بوده است. پلهایی که در بسیاری از معبرها عاری از هرگونه روشنایی است وبدتر اینکه دو سمت پلها با بیلبوردهای تبلیغاتی وسیع، پوشانده شده است. این فضا، بستری حاضر و آماده برای آزارگران ایجاد میکند و در مقابل با ایجاد ناامنی برای زنان به بحرانی جدی بدل میشود.
در سالهای اخیر البته این روند با تغییراتی هم روبرو شده است. حالا دیگر میزان روشنایی در این پلها بیشتر از گذشته است و نحوه نصب بیلبوردها هم اندک تغییراتی داشته که فضای باز بیشتری را برای عابران فراهم کند اما هنوز هم با آنچه که باید باشد، فاصله زیادی دارد. هنوز این پلها در بسیاری از نقاط شهری هیچ راه بازی رو به بیرون ندارند، روشنایی آنها پایین است و میزان امنیتشان آنقدر محدود است که بسیاری از زنان و حتی مردان، ترجیح میدهند در طول شب از یک خیابان و یا حتی بزرگراه خطرناک و همراه با ریسک تصادف گذر کنند، اما پایشان به پلهای عابر نرسد. نکته مهمی که لازم است حکمرانان شهری آن را مد نظر خود قرار دهند این است که رسیدن به امنیت در سطح شهر برای زنان جز با حضور و مشارکت زنان در ساخت و استفاده آزاد و ایمن و برابر آنها با مردان اتفاق نمیافتد. حضوری که میتواند نقش بسزایی در برطرف کردن محدودیتها برای حضور در جامعه داشته باشد.
آموزش شهروندی را جایگزین نظارت امنیتی کنیم
اما سوال برجسته اینجاست که چگونه میتوان امنیت در فضای شهری را برای همه آحاد جامعه و به خصوص جمعیتهای آسیبپذیر افزایش داد؟ چطور میتوان فاکتورهای تاثیرگذار ناامنی را به حداقل رساند؟ برخی معتقدند که افزایش نظارتهای پلیسی میتواند بهترین ابزار برای ایجاد امنیت باشد. اما نگاهی به تجربه کشورهای دیگر، به ویژه آن دسته از کشورهایی که از نظر اجتماعی و فرهنگی و حتی تاریخی، وجه شباهتهای بیشتری با ایران دارند، به خوبی نشان داده که قانون و قدرت اجرای آن و حتی، نظارت پلیسی قوی هم نمیتواند عاملی برای افزایش امنیت در یک شهر باشد. پس راه چاره چیست؟ بدون شک در بسیاری از مواقع، وقتی پای آزار و کشمکشهای خیابانی برسد، ورود نهادی امنیتی تنها راه چاره به نظر میآید اما پیش از آن و فارغ از چنین موقعیتهایی ابزارهایی هستند که میتوان از آنها استفاده بهتری داشت مانند اتفاقی که در کشور مصر افتاد. مصر در سال ۲۰۱۵ قانون مقابله با آزار جنسی در فضای عمومی را تصویب کرد و پلیس موظف به پیگیری گزارشهای آزار خیابانی شد. با این حال سازمانهای حقوق زنان گزارش کردهاند که بسیاری از ماموران برخوردهای سطحی، گفتار سکسیستی و آزاردهنده
داشتهاند و موجب آزار مضاعف افراد شدهاند. به گونهای که از پیگیری شکایت خود صرفنظر کردند. بنابراین بدون تربیت نیروی پلیس آموزشدیده و متخصص نمیتوان مطمئن بود که بازماندگان خشونت جنسی مورد حمایت لازم قرار خواهند گرفت و احساس امنیت خواهند کرد. در همین راستا، آموزش شهروندی به عنوان ناظران فضای عمومی گزینه بهتری برای مقابله با آزار خیابانی و همچنین ایجاد امنیت در شهر خواهد بود. یعنی رانندگان تاکسی، اتوبوس، مغازهداران که به طور ثابت با فضای عمومی سروکار دارند، آموزش ببینند و نسبت به موارد آزار جنسی حساسیت پیدا کنند و مداخله کنند. به ویژه در ایران که هیچگونه آموزشی در این زمینه چه از طریق آموزش و پرورش و چه از طریق صداوسیما ارائه نمیشود. نمونه مشابه هم زیاد است. از کمپینهایی که برای آموزشهای شهروندی برگزار شده تا دورههای آموزشی که تلاش کرده تا به رانندگان وسایل نقلیه عمومی نحوه برخورد مناسب با اتفاقات این چنین را شرح دهد. همچنین، نمایشگاههایی که با محتوای آموزشی در گذرگاههای شهری برگزار شدند تا توجه عموم مردم به این موضوعات جلب شود هم همواره تجربه خوشایندی تلقی شده است.
تفکیک جنسیتی باعث افزایش امنیت نمیشود
رویکرد دیگری که در زمینه ایجاد امنیت به شدت میتواند مخرب باشد، تفکیک جنسیتی است. ایجاد پارکهای مخصوص زنان و یا تقویت این دیدگاه که تفکیک زن و مرد، بهترین ابزار ممکن برای ایجاد امنیت برای زنان است، نه تنها از مردان چهرهای غیرانسانی که توان کنترل خود را ندارد، میسازد، بلکه درعمل هم هیچ کمکی به ایجاد امنیت در شهر نمیکند. هشدارهای پی در پی درپارک های مخصوص زنان که میگوید اجازه فیلمبرداری ندارید، به خوبی نشان میدهد که همان مکانها هم آنقدری که باید نمیتوانند امنیت را به شهر برگردانند.
سهیل توانا و معصومه شفیعی نویسندگان مقالهای درباره پارکهای تکجنسیتی، این مکانها را «هتروتوپیا» مینامند. هتروپیا در دستگاه معنایی فوکو به فضاهای متفاوت جداگانهای گفته میشود که در عصر مدرن معطوف به جداسازی اشکال مختلف انحراف یا بحران و ... بودهاند و قواعد جاری فضا در آنها حکمرانی نمیکند. او خانههای سالمندان و مدارس شبانهروزی را هم هتروپیا میدانست. از نظر فوکو فضاهای مخصوص زنان نوع دیگری از این هتروپیاست. بر اساس این مقاله، طبقهبندی زنان و جداسازی بدنها از یکدیگر از نخستین تکنیکهایی است که برای رویتپذیر کردن آنچه در فضا میگذرد بهره میبرد. با اینکه در هتروتوپیاهای پارکهای زنان نگاه مردانه غایب است ولی افراطهای زنانه در تاکید بر امور جنسی، بعدی غیر قابل تحمل را برای مسئولان امر ایجاد میکند. در این پژوهش آمده است: «یک فضای خاص بعضی از افراد و گروهها را بیش از دیگران منتفع میسازد. با توجه به این میتوان گفت هیچ فضایی وجود ندارد که همگان به یک اندازه از آن سهم ببرند و نیازهای همه را به یک اندازه پاسخگو باشد. از این اصل میتوان نتیجه گرفت که هر فضایی سیاسی است زیرا بر حسب منافع متفاوت،
گروههای انسانی را به ما و آنها تقسیم میکند و خطهای تمایز اساسی را بنا میکند که بر مبنای آن مجادلات سیاسی برای تولید و تصاحب فضا شکل میگیرد.» چند ماهی است که جنبش Metoo در ایران جا افتاده و روایت از آزارها جدیتر از همیشه بیان میشود. از خیلی پیشتر اما بخشی از این روایتها مشخصا آزارهای خیابانی و ناامنی فضای شهری را هدف گرفته بود. با تاکید بر اینکه هیچ ابزاری به اندازه آموزش نمیتواند در تغییر این رویه موثر باشد، کار مدیران شهری باید در ابتدا پژوهش هرچه بیشتر و دقیقتر باشد. سپس، برگزاری دورههای آموزشی، همان طور که عنوان شد، از خود شهروندان ناظرانی آگاه میسازد که خودشان در ایجاد امنیت دخیل خواهند بود. البته که اجرای آن نه توسط خودم مدیران شهری، بلکه باید از سوی متخصصانی صورت گیرد که سالها در این زمینه فعالیت کردهاند. فعالین و پژوهشگران حوزههای شهری و زنان که بتوانند حلقه اتصال بین مدیران و شهروندان را ایجاد کرده و از همین مسیر هم به مردم آموزش دهند.
حق بر شهر عبارت است از حق تصرف، (شامل حق دسترسی، استفاده و حق تسخیر فضا) و حق مشارکت. شهروندان یک شهر، فارغ از جنسیت و نژاد و مذهبشان باید از این حقوق بهرهمند شوند اما هستند اقشاری که هر کدام به نوعی با سلب حقوق در فضای شهری روبرو میشوند. اگر جامعه معلولان، مثال روشنی برای این مسئله باشد که به واسطه فقدان امکانات شهری مطلوب، محکوم به ماندن در خانهها میشوند، زنان هم جزو گروه دیگری هستند که باز هم به دلایلی این حقوق از آنها سلب شده است. از ناامنی در تردد شهری به خاطر فضاهای بیدفاع شهری و نقاط کور و ناامن مثل پلهای عابر و زیرگذرها گرفته، تا روبرو شدن با آزارهای خیابانی و سهم نابرابری که زنان برای استفاده از سیستم حمل و نقل عمومی دارند. تازه اگر متغیر زنان باردار یا زنان همراه با کالسکه کودکان را هم به این بخش اضافه کنیم، که دیگر میزان محرومیت و سلب حقوق زنان گستره وسیعتری هم پیدا خواهد کرد. اما چگونه میتوان این حقوق را بازپس گرفت و مدیریت شهری چطور میتواند در این زمینه موثر باشد؟
پلهای عابر پیاده میتوانند امنتر هم شوند
زنان در سراسر دنیا خواهان امنیت در فضاهای عمومی هستند. عمده مدیریت مردسالار کشور سبب شده تا همواره در این موارد، مجددا این مردان باشند که برای امنیت زنان هم تصمیمگیری میکنند. موضوعی که باعث ایجاد شکاف درکی عمیقی بین مطالبه و درخواست زنان و اقدامات انجام شده داشته باشد. پلهای عابر پیاده، گویاترین مثال ممکن در این زمینه است. سالهاست که ناامنی این پلها برای شهروندان به محل مناقشه جدی بدل شده است. این ناامنی البته زن و مرد هم ندارد. چه بسا بودند مردان زیادی که در هنگام عبور از این پلها با دزدی و خفتگیری روبرو شدهاند اما اخبار و آمار غیررسمی نشان میدهد که این ناامنی برای زنان بیشتر و در ابعاد گستردهتر بوده است. عمده اتفاقات رخ داده برای زنان روی این پلها نه دزدی، بلکه آزارهای خیابانی بوده است. پلهایی که در بسیاری از معبرها عاری از هرگونه روشنایی است وبدتر اینکه دو سمت پلها با بیلبوردهای تبلیغاتی وسیع، پوشانده شده است. این فضا، بستری حاضر و آماده برای آزارگران ایجاد میکند و در مقابل با ایجاد ناامنی برای زنان به بحرانی جدی بدل میشود.
در سالهای اخیر البته این روند با تغییراتی هم روبرو شده است. حالا دیگر میزان روشنایی در این پلها بیشتر از گذشته است و نحوه نصب بیلبوردها هم اندک تغییراتی داشته که فضای باز بیشتری را برای عابران فراهم کند اما هنوز هم با آنچه که باید باشد، فاصله زیادی دارد. هنوز این پلها در بسیاری از نقاط شهری هیچ راه بازی رو به بیرون ندارند، روشنایی آنها پایین است و میزان امنیتشان آنقدر محدود است که بسیاری از زنان و حتی مردان، ترجیح میدهند در طول شب از یک خیابان و یا حتی بزرگراه خطرناک و همراه با ریسک تصادف گذر کنند، اما پایشان به پلهای عابر نرسد. نکته مهمی که لازم است حکمرانان شهری آن را مد نظر خود قرار دهند این است که رسیدن به امنیت در سطح شهر برای زنان جز با حضور و مشارکت زنان در ساخت و استفاده آزاد و ایمن و برابر آنها با مردان اتفاق نمیافتد. حضوری که میتواند نقش بسزایی در برطرف کردن محدودیتها برای حضور در جامعه داشته باشد.
آموزش شهروندی را جایگزین نظارت امنیتی کنیم
اما سوال برجسته اینجاست که چگونه میتوان امنیت در فضای شهری را برای همه آحاد جامعه و به خصوص جمعیتهای آسیبپذیر افزایش داد؟ چطور میتوان فاکتورهای تاثیرگذار ناامنی را به حداقل رساند؟ برخی معتقدند که افزایش نظارتهای پلیسی میتواند بهترین ابزار برای ایجاد امنیت باشد. اما نگاهی به تجربه کشورهای دیگر، به ویژه آن دسته از کشورهایی که از نظر اجتماعی و فرهنگی و حتی تاریخی، وجه شباهتهای بیشتری با ایران دارند، به خوبی نشان داده که قانون و قدرت اجرای آن و حتی، نظارت پلیسی قوی هم نمیتواند عاملی برای افزایش امنیت در یک شهر باشد. پس راه چاره چیست؟ بدون شک در بسیاری از مواقع، وقتی پای آزار و کشمکشهای خیابانی برسد، ورود نهادی امنیتی تنها راه چاره به نظر میآید اما پیش از آن و فارغ از چنین موقعیتهایی ابزارهایی هستند که میتوان از آنها استفاده بهتری داشت مانند اتفاقی که در کشور مصر افتاد. مصر در سال ۲۰۱۵ قانون مقابله با آزار جنسی در فضای عمومی را تصویب کرد و پلیس موظف به پیگیری گزارشهای آزار خیابانی شد. با این حال سازمانهای حقوق زنان گزارش کردهاند که بسیاری از ماموران برخوردهای سطحی، گفتار سکسیستی و آزاردهنده
داشتهاند و موجب آزار مضاعف افراد شدهاند. به گونهای که از پیگیری شکایت خود صرفنظر کردند. بنابراین بدون تربیت نیروی پلیس آموزشدیده و متخصص نمیتوان مطمئن بود که بازماندگان خشونت جنسی مورد حمایت لازم قرار خواهند گرفت و احساس امنیت خواهند کرد. در همین راستا، آموزش شهروندی به عنوان ناظران فضای عمومی گزینه بهتری برای مقابله با آزار خیابانی و همچنین ایجاد امنیت در شهر خواهد بود. یعنی رانندگان تاکسی، اتوبوس، مغازهداران که به طور ثابت با فضای عمومی سروکار دارند، آموزش ببینند و نسبت به موارد آزار جنسی حساسیت پیدا کنند و مداخله کنند. به ویژه در ایران که هیچگونه آموزشی در این زمینه چه از طریق آموزش و پرورش و چه از طریق صداوسیما ارائه نمیشود. نمونه مشابه هم زیاد است. از کمپینهایی که برای آموزشهای شهروندی برگزار شده تا دورههای آموزشی که تلاش کرده تا به رانندگان وسایل نقلیه عمومی نحوه برخورد مناسب با اتفاقات این چنین را شرح دهد. همچنین، نمایشگاههایی که با محتوای آموزشی در گذرگاههای شهری برگزار شدند تا توجه عموم مردم به این موضوعات جلب شود هم همواره تجربه خوشایندی تلقی شده است.
تفکیک جنسیتی باعث افزایش امنیت نمیشود
رویکرد دیگری که در زمینه ایجاد امنیت به شدت میتواند مخرب باشد، تفکیک جنسیتی است. ایجاد پارکهای مخصوص زنان و یا تقویت این دیدگاه که تفکیک زن و مرد، بهترین ابزار ممکن برای ایجاد امنیت برای زنان است، نه تنها از مردان چهرهای غیرانسانی که توان کنترل خود را ندارد، میسازد، بلکه درعمل هم هیچ کمکی به ایجاد امنیت در شهر نمیکند. هشدارهای پی در پی درپارک های مخصوص زنان که میگوید اجازه فیلمبرداری ندارید، به خوبی نشان میدهد که همان مکانها هم آنقدری که باید نمیتوانند امنیت را به شهر برگردانند.
سهیل توانا و معصومه شفیعی نویسندگان مقالهای درباره پارکهای تکجنسیتی، این مکانها را «هتروتوپیا» مینامند. هتروپیا در دستگاه معنایی فوکو به فضاهای متفاوت جداگانهای گفته میشود که در عصر مدرن معطوف به جداسازی اشکال مختلف انحراف یا بحران و ... بودهاند و قواعد جاری فضا در آنها حکمرانی نمیکند. او خانههای سالمندان و مدارس شبانهروزی را هم هتروپیا میدانست. از نظر فوکو فضاهای مخصوص زنان نوع دیگری از این هتروپیاست. بر اساس این مقاله، طبقهبندی زنان و جداسازی بدنها از یکدیگر از نخستین تکنیکهایی است که برای رویتپذیر کردن آنچه در فضا میگذرد بهره میبرد. با اینکه در هتروتوپیاهای پارکهای زنان نگاه مردانه غایب است ولی افراطهای زنانه در تاکید بر امور جنسی، بعدی غیر قابل تحمل را برای مسئولان امر ایجاد میکند. در این پژوهش آمده است: «یک فضای خاص بعضی از افراد و گروهها را بیش از دیگران منتفع میسازد. با توجه به این میتوان گفت هیچ فضایی وجود ندارد که همگان به یک اندازه از آن سهم ببرند و نیازهای همه را به یک اندازه پاسخگو باشد. از این اصل میتوان نتیجه گرفت که هر فضایی سیاسی است زیرا بر حسب منافع متفاوت،
گروههای انسانی را به ما و آنها تقسیم میکند و خطهای تمایز اساسی را بنا میکند که بر مبنای آن مجادلات سیاسی برای تولید و تصاحب فضا شکل میگیرد.» چند ماهی است که جنبش Metoo در ایران جا افتاده و روایت از آزارها جدیتر از همیشه بیان میشود. از خیلی پیشتر اما بخشی از این روایتها مشخصا آزارهای خیابانی و ناامنی فضای شهری را هدف گرفته بود. با تاکید بر اینکه هیچ ابزاری به اندازه آموزش نمیتواند در تغییر این رویه موثر باشد، کار مدیران شهری باید در ابتدا پژوهش هرچه بیشتر و دقیقتر باشد. سپس، برگزاری دورههای آموزشی، همان طور که عنوان شد، از خود شهروندان ناظرانی آگاه میسازد که خودشان در ایجاد امنیت دخیل خواهند بود. البته که اجرای آن نه توسط خودم مدیران شهری، بلکه باید از سوی متخصصانی صورت گیرد که سالها در این زمینه فعالیت کردهاند. فعالین و پژوهشگران حوزههای شهری و زنان که بتوانند حلقه اتصال بین مدیران و شهروندان را ایجاد کرده و از همین مسیر هم به مردم آموزش دهند.