|

فیل در تاریکی؟

وقتی قرار است گزارش و ویژه‌نامه‌ای با محوریت اقتصاد دیجیتال تهیه و منتشر شود، احتمالا این سؤال بنیادی‌ترین سؤال‌ خواهد بود:‌ «حجم اقتصاد دیجیتال ایران چقدر است؟». البته پیش از مطرح‌کردن آن و رسیدن به پاسخش احتمالا بهتر است تعریف دقیقی از اصل مبحث مشخص کنیم و به زبان و فرمولی جامع و مطابق با استانداردهای جهانی تعیین کنیم که اصلا اقتصاد دیجیتال چه چیزی هست و چه چیزی نیست؛ چون بدون‌شک بدون تعیین ‌تکلیف چه‌بودگی این تعریف ممکن است هر محاسبه‌کننده یا اظهارنظرکننده‌ای از منظر خودش تعریفی از این مبحث در ذهن داشته باشد و بر همان اساس هم به نتیجه و خروجی متفاوتی برسد.
احتمالا آنچه ما در ایران با آن مواجه هستیم و هر بار از هر مسئول یا کارشناس و متخصصی یک عدد بی‌ربط و متفاوت با دیگران درباره حجم اقتصاد دیجیتال ایران می‌خوانیم و می‌شنویم، هم ریشه در همین مشکلی دارد که در پاراگراف اول شرح آن رفت. گروهی حجم این اقتصاد در ایران را زیر دو درصد از کل اقتصاد کشور و پایین‌تر از میانگین‌های جهانی می‌دانند و گروهی دیگر آن را در حدود چهار تا پنج درصد اعلام می‌کنند و معتقدند وضعیت ما منطبق بر میانگین جهانی است.
اما همین سطح از اختلاف‌نظر در اعداد در خود تعریف این اقتصاد هم جریان دارد و بحث درازدامن و ریشه‌داری نیز هست. به‌همین‌دلیل هم بوده که امیر ناظمی، معاون وزیر ارتباطات و رئیس سازمان فناوری اطلاعات ایران، هم در مصاحبه با «شرق» به آن پرداخت و درباره‌اش توضیحاتی ارائه داد.
ناظمی این سؤال را مطرح کرد که دامنه اقتصاد دیجیتال تا کجاست و در ایران تا چه اندازه است؟ و در پاسخ آن را به تعبیر خود در سه سطح قابل تفکیک دانست و آن را این‌طور شرح داد: «سطح یک هسته مرکزی: در مرکز اقتصاد دیجیتال شرکت‌های فناوری ارتباطات و اطلاعات (ICT) نشسته‌اند. از اپراتورهای موبایل گرفته است تا شرکت‌هایی که خدمات میزبانی و ابری ارائه می‌دهند. شرکت‌های نرم‌افزاری که توسعه نرم‌افزارها را نیز بر‌عهده دارند، در این مرکز هستند. سهم اقتصادی این هسته مرکزی البته بزرگ نیست و در کشورهای مختلف بین دو تا پنج درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) است و در ایران در سال گذشته رسیده است به ۳.۴ درصد که نسبت به سال ۹۵ رشد ۵۲ درصدی را تجربه کرده است (در برابر رشد اقتصادی منفی چهار درصد سال ۹۷)».
به تعبیر امیر ناظمی سطح دو نیز به تعریف محدود اقتصاد دیجیتال (Narrow Scope of Digital Economy) مربوط است و به این شرح: «اقتصاد دیجیتال تنها شامل شرکت‌های فناوری اطلاعات نمی‌شود؛ بلکه شرکت‌هایی مانند اسنپ و تپسی با استفاده از فناوری اطلاعات شکل گرفته‌اند؛ هرچند در حوزه حمل‌ونقل فعال هستند. به عبارتی جزء آن شرکت‌های هسته (سطح یک) قرار نمی‌گیرند. به‌همین‌دلیل درآمد آنها جزء درآمد بخش فناوری اطلاعات نیست؛ اما جزء درآمد «اقتصاد دیجیتال» قرار دارد».
وی معتقد است با شکل‌گیری این شرکت‌ها سطح دو یعنی سطح کاربری و به‌کارگیری فناوری اطلاعات شکل می‌گیرد و هرچه جامعه‌ای بتواند بهتر از دیگران از زیرساخت هسته مرکزی (سطح یک) بهره ببرد، کیفیت زندگی و هم‌زمان خلق ثروت را ارتقا خواهد داد. در همین شرایط سهم سطح دو (اقتصاد دیجیتال محدود) می‌تواند به پنج تا ۱۰ درصد از GDP برسد. در ۲۰۱۷ در کشوری مانند آمریکا این سهم ۶.۹ درصد و چین شش درصد بوده است. در ایران نیز در سال گذشته این سهم به ۶.۵ درصد رسیده است و نسبت به سال ۹۵ رشد ۷۱ درصدی داشته است.
رئیس سازمان فناوری اطلاعات ایران همچنین سطح سه را تعریف فراگیر اقتصاد دیجیتال یا اقتصاد دیجیتالی‌شده (Digitalized Economy) می‌داند،‌ به این شرح: «به‌کارگیری فناوری اطلاعات در صنعت و افزایش ارزش‌ افزوده محصولات یا کاهش هزینه‌ها از طریق اتوماسیون یا رباتیک یا حتی بهره‌گیری از نظام اداری مرتبط منجر به شکل‌گیری این سطح از اقتصاد می‌شود. آنچه با نام صنعت ۴.۰ (Industry ۴.۰) شناخته می‌شود، در همین سطح سه از اقتصاد دیجیتال است. سهم این بخش می‌تواند به 15 تا ۳۰ درصد از کل GDP برسد و چالش اصلی در نوسازی صنایع سنتی و منبع‌محوری مانند فولاد یا انرژی یا پتروشیمی در همین سطح سه بروز می‌کند. هرچه دسترسی به منابع ارزان‌تر باشد، تمایل و اجبار برای به‌روز‌شدن و استفاده از ابزار فناوری اطلاعات کاهش می‌یابد».
ناظمی همچنین درباره چالش کلیدی اقتصاد دیجیتال در ایران نیز می‌گوید: «شرکت‌های فعال در هسته مرکزی ICT در حقیقت زیرساخت اولیه رشد اقتصاد دیجیتال هستند؛ هرچند ممکن است این هسته مرکزی به اندازه کافی رشد بیابد؛ ولی سایر سطوح هیچ رشدی نداشته باشند. به عبارتی رشد هسته مرکزی الزاما منجر به رشد اقتصاد دیجیتال نمی‌شود و در سطوح دو و سه اقتصاد دیجیتال در کنار رشد هسته مرکزی لازم است تا زمینه‌های حقوقی و قانونی برای این گذار ایجاد شود. چالش اصلی اقتصاد دیجیتال در ایران نه در سطح هسته مرکزی، بلکه در سطح همراه‌سازی صنایع بزرگ منبع‌محور ایران برای پیوستن به «تحول دیجیتال» است. «تحول دیجیتال» از طریق ابزارهایی مانند تنظیم‌گری، ارتقای استانداردها و افزایش قیمت منابع اولیه و مشوق‌های استفاده از فناوری امکان‌پذیر است؛ ابزارهایی که بیشتر نیاز به تغییر چارچوب‌های ذهنی مدیران دارد و تنها از طریق شکل‌گیری نسل نوگرایی از مدیران امکان‌پذیر است».
تعریف مسئولان از اقتصاد دیجیتال با تعریف واقعی متفاوت است
از آن سو روایت‌های فعالان بخش خصوصی در زیست‌بوم استارتاپی ایران شکل و آماری متفاوت دارد. اکبر هاشمی، رئیس هیئت‌مدیره شرکت سرآوا به‌عنوان اولین و بزرگ‌ترین VC یا شرکت سرمایه‌گذاری جسورانه ایرانی است. تمرکز سرمایه‌گذاری‌های سرآوا روی شرکت‌های فعال در اقتصاد دیجیتال و در حوزه‌هایی مانند حوزه اینترنت، موبایل، تجارت الکترونیک، بازی و رایانش ابری است. شرکت سرآوا در بهار سال ۱۳۹۱ توسط سعید رحمانی و با همراهی جمعی از سرمایه‌گذاران داخلی تأسیس شد و از سرمایه‌گذاران شرکت‌های استارتاپی بزرگی مانند دیجی‌کالا، کافه‌بازار، دیوار، الوپیک، علی‌بابا، تخفیفان، بلد و... است. هاشمی در گفت‌و‌گویی با «شرق» درباره اینکه حجم اقتصاد دیجیتال ایران چه میزان از حجم کل اقتصاد کشور است و شیوه‌های محاسبه آن به چه شکل است، این‌طور به سؤالات ما پاسخ داد:
«در ایران مرکز آماری و پژوهشی متمرکز بر حوزه اقتصاد دیجیتال وجود ندارد که بخواهد آمار متقنی اعلام کند. آمارهایی هم که به آن استناد می‌کنیم، آمارهای مرکز آمار ایران و شاپرک است و براساس داده‌هایی است که از بانک‌ها و استارتاپ‌های بزرگ ایران مانند دیجی‌کالا، اسنپ یا مجموعه‌هایی مانند فیلیمو یا کافه‌بازار و... جمع‌آوری می‌شود. قبل از شروع کرونا، داده نشان می‌داد سهم تجارت الکترونیک 1.5 درصد از اقتصاد ایران است که به خرید اینترنتی اختصاص داشت. البته آمارهای دولتی اشاره به ارقام بالاتری دارد. در شیوه محاسبه آنها خودپردازها را که به شاپرک متصل است، نیز در حوزه تجارت الکترونیک تعریف و حساب می‌کنند. وقتی ما می‌گوییم که سهم اقتصاد آنلاین یا الکترونیک یعنی سهم خرید اینترنتی و پرداختی که به واسطه خرید کالا و خدمات از گوشی یا لپ‌تاپ و‌ بر بستر اینترنت صورت بگیرد، نه اینکه در فروشگاه‌های فیزیکی خرید انجام شود و ‌کارت کشیده شود و براساس آمار شاپرک بگویند امروز، سهم اقتصاد دیجیتال، پنج یا شش درصد است».
هاشمی در ادامه می‌گوید: «البته بعد از کرونا پیش‌بینی می‌شود که این آمار، دو تا 2.5 درصد شده باشد. به این معنا که از هر صد تومانی که هر شهروند ایرانی هزینه می‌کند، دو تومانش به‌ صورت آنلاین خرید‌و‌فروش می‌شود. در ترکیه که همسایه نزدیک ماست و مؤلفه‌هایش نزدیک به ایران است، حجم اقتصاد دیجیتال ترکیه قبل از کرونا، پنج درصد بود که پیش‌بینی می‌شود الان هفت تا هشت درصد شده باشد. آمریکا 15.5 درصد بود که آن هم الان گفته می‌شود طبق آمارهای غیر‌رسمی تا 25 درصد رشد داشته است و چین 25 درصد بود، ‌گفته می‌شود به ۳۵ تا ۴۰ درصد نزدیک شده است. همه این آمارها نشان می‌دهد که با وجود اینکه به واسطه کرونا جهشی داشته‌ایم؛ اما رشد اقتصاد دیجیتال در ایران، با سرعت آرامی حرکت می‌کند. در ایران، گرچه درباره شرکت‌های بزرگ اینترنتی و استارتاپی از نظر روابط‌عمومی و رسانه‌ای، سروصدای زیادی شده؛ ولی به اندازه سروصدایش، سهمی از این بازار ندارند.
در ایران در مجموع نزدیک به 40 هزار فروشگاه اینترنتی فعالیت می‌کنند که دارای مجوز اینماد هستند و هزاران سایت غیرمجاز، کانال‌های تلگرامی و فروشگاه‌های اینستاگرامی و... همه این تراکنش‌هایی که در بستر همه اینها انجام شده است، نشان می‌دهد که در اقتصاد ایران، دو درصد و در حالت خوش‌بینانه‌اش ۲/۵ درصد به‌ صورت اینترنتی خرید و فروش انجام می‌شود».
سرمایه‌گذاری خطرپذیر هنوز در ایران جا نیفتاده
از اکبر هاشمی، رئیس هیئت‌مدیره شرکت سرآوا پرسیدیم به نظر شما دلیل این رشد آهسته یا عدم رشد چه عامل یا عواملی است. آنچه در ادامه آمده، پاسخ او به این سؤال است:‌ «این رشد آهسته یا عدم توسعه‌ متوازن چند عامل دارد. یکی از دلایل آن سرمایه‌گذاری بسیار کم در این حوزه است. برای اینکه درک درستی از این قضیه داشته باشیم، با آمار و ارقام آن را توضیح می‌دهم. در نظر داشته باشید که به صورت کلی همه سرمایه‌گذاری‌‌های که از سوی VCها یا دیگر شرکت‌ها و افراد در همه استارتاپ‌های ایرانی از یک دهه گذشته تا امروز صورت گرفته است، در خوش‌بینانه‌ترین حالت چیزی در حدود 450 تا 500 میلیون دلار بوده است که ۳۲۰ میلیون دلار آن فقط توسط سرآوا انجام شده است. این در حالی است که در یک مورد در ترکیه و در شرکت ترندیول دو سال پیش 750 میلیون دلار سرمایه‌گذاری شده است. همین یک رقم نشان می‌دهد که کل سرمایه‌گذاری که در کشور ما انجام شده است، به اندازه یک رقم سرمایه‌گذاری یک شرکت ترکیه‌ای هم نیست».
آیا سرمایه‌گذاری‌نکردن در استارتاپ‌های ایرانی در مسئله کلان تحریم‌ها که لزوما ربطی به اقتصاد دیجیتال ندارد و به کل اقتصاد کشور مرتبط است، ریشه ندارد؟ آیا نمی‌توان دلیلش را معضل تحریم‌ها دانست؟ همین سؤال را درباره این بخش‌ از صحبت‌های هاشمی، با او مطرح کردیم و این‌طور پاسخ داد:‌ «بله، تحریم‌ها تأثیر دارد. تحریم به توسعه اکوسیستم استارتاپی ایران آسیب زده است. به‌همین‌دلیل شاهد حضورنداشتن سرمایه‌گذار خارجی هستیم. این به معنای از‌دست‌دادن سرمایه و تجربه جهانی است. از طرفی بازارهای دیگر مانند مسکن، دلار، سکه و... آن‌قدر جذابیت داشته که سرمایه‌گذاران سنتی تمایلی برای ورود به این حوزه ندارند. از طرفی سرمایه‌گذاران ایرانی، هنوز با مفاهیم سرمایه‌گذاری خطرپذیر یا Venture capital آشنایی ندارند. در سرمایه‌گذاری خطرپذیر، سرمایه‌گذاران ریسک می‌کنند و بابت ریسک‌شان هم سود سرشاری که قابل قیاس با سرمایه‌گذاری سنتی نیست، دریافت می‌کنند؛ ولی چون این فرهنگ در ایران وجود ندارد، عمدتا سرمایه‌گذار سنتی به جای رشد به سود فکر می‌کند. مدام در مقام مقایسه برمی‌آیند با سکه‌، دلار، خودرو، زمین و... که هر روز رشد کاذب دارند. تصور اینکه آنها هم مثل vc‌ها 10 سال یا پنج سال صبر کنند تا ببینند چه اتفاقی می‌افتد، سخت است».
هاشمی در ادامه درباره تأثیر قاچاق بر اقتصاد دیجیتال نیز می‌گوید: «عامل دوم غیر از سرمایه‌گذاری، اقتصاد غیرشفاف کشور ماست. به چه معنا؟ به این معنا که وقتی قاچاق فراگیر باشد، اجازه رقابت به شرکت‌های اینترنتی که در بستر اینترنت فعالیت سالم، شفاف، تک‌دفتری و قانونی دارند، نمی‌دهد. امروز در کسب‌و‌کارهای سنتی امکان دو‌دفتره‌بودن یا غیر‌شفاف عمل‌کردن وجود دارد؛ اما به واسطه فعالیت شرکت‌های استارتاپی در بستر اینترنت تمام تراکنش‌ها قابل رصد است. شرکت اینترنتی یعنی فعالیت در اتاق شیشه‌ای. اداره مالیات، بیمه و همه نهادهای نظارتی می‌توانند نظارت داشته باشند. برای همین است که یک وقتی یک سایت اینترنتی یخچالی را از مجاری قانونی با فاکتور رسمی، با پرداخت حق گمرکی به قیمت 40 میلیون تومان به فروش می‌رساند، خریدار می‌تواند در بازار، در خیابان جمهوری یا سرچشمه و جاهای مختلف، همان یخچال را با پرداخت ۲۰ تا ۳۰ درصد خریداری کند؛ چون این کالا‌ها از مجاری غیرقانونی به داخل کشور قاچاق شده است. مردم، دنبال جنس ارزان‌تر می‌گردند، نه لزوما جنس قانونی. برای همین است که امکان رقابت برای شرکت‌های استارتاپی کم می‌شود؛ ولی زمانی که جلوی قاچاق گرفته شود، استارتاپ‌ها رشد خواهند کرد. به صورت کلی یکی از دشمنان اصلی توسعه اقتصاد دیجیتال، قاچاقچی‌ها و دلال‌ها هستند».
«سومین عاملی که باعث کند‌شدن رشد اقتصاد دیجیتال در ایران شده است، مسئله فرهنگی است». هاشمی با تأکید روی این بخش مسئله را در ادامه این‌طور توضیح می‌دهد: «همان‌طور که زمانی، از سواد رسانه‌ای حرف می‌زدیم، امروز شاید سواد اقتصاد دیجیتال، باید به مردم آموزش داشته شود. تا زمانی که این فرهنگ توسط صداوسیما، وزارت فرهنگ، NGOها و مردم ارتقا پیدا نکند، شاهد رشد آهسته اقتصاد دیجیتال خواهیم بود. اگرچه ضریب نفوذ اینترنت بالاست و بیش از ۴۰ میلیون نفر در پیام‌رسان وقت می‌گذارند؛ اما لزوما این‌طور نیست که همان فردی که در تلگرام یا واتساپ چت می‌کند، غذا و بلیت هواپیمایش را از طریق اینترنت سفارش دهد، هتل بگیرد و کارهای دیگر. عمدتا، خیلی از کارهای‌شان را فیزیکی انجام می‌دهند، در ایران متأسفانه حضور در اینترنت به معنای شکل‌گرفتن زیست اینترنتی نیست».
هاشمی، رئیس هیئت‌مدیره سرآوا، در بخش دیگری از توضیحات خود به مسئله امنیت و نگاه امنیتی به مقوله استارتا‌پ‌ها هم اشاره می‌کند و می‌افزاید: «آخرین عاملی که فکر می‌کنم رشد اقتصاد دیجیتال را در چند سال گذشته کند کرده و متأسفانه تشدید هم شده است، نگاه تهدیدمحور و امنیتی به مقوله استارتاپ‌ها و پیام‌رسان‌ها است. همه اینها باعث شده که ما وارد دوره انقباضی شویم که توسعه پلتفرم‌ها، توسعه اینترنت و زیرساخت‌ها به جای آنکه فرصت تلقی شود، تهدید تلقی می‌شود که برای اقتصاد جهشی آسیب‌زا خواهد بود. ذات نهادهای نظارتی و‌ امنیتی نگاه تهدیدمحور به پدیده‌ها و جریان‌های نوگراست؛ ولی وقتی مدیران توسعه‌گرا هم نگاه‌شان امنیتی می‌شود و به جای آنکه به کار خود مشغول باشند در جایگاه مقام امنیتی می‌نشینند و از کار توسعه باز‌می‌مانند، طبیعی است که نه توسعه‌ای اتفاق می‌افتد و نه فرصتی مجال رشد پیدا می‌کند.
این چند عامل باعث شده که در طول سال‌های گذشته، اقتصاد دیجیتال رشد درخور‌توجهی نداشته باشد. این در حالی است که زیرساخت بسیار خوبی در کشور داریم و از نظر دسترسی به اینترنت و زیرساخت‌ها شرایط برای رشد بیشتر مهیاست».
فرصتی بزرگ برای کارآفرینان و سرمایه‌گذاران
در ادامه گفت‌وگو با اکبر هاشمی، رئیس هیئت‌مدیره شرکت سرآوا از او پرسیدیم همان‌طور که در صحبت‌های خودتان هم بود، آمارها نشان می‌دهد که دسترسی مردم ایران به اینترنت بالای ۹۰ درصد است. تعداد گوشی‌های هوشمندی که دست مردم است، نیز رقمی در حدود ۷۰ میلیون برآورد می‌شود. علاوه‌بر‌این فناوری‌پذیری مردم ایران هم در مجموع، بالا و مثبت است. با‌این‌حال چرا زیست مردم ما هنوز آن‌طور که باید آنلاین نشده است، به‌ نظرتان مشکل چیست؟ و اینکه در مجموع، چشم‌انداز آینده را چطور می‌بینید؟
و این پاسخ او به این پرسش‌هاست: «همان‌طور که به عوامل بازدارنده اشاره کردم، مجموعه این عوامل باعث‌ عدم توسعه اقتصاد دیجیتال شده است، به این مفهوم که مردم ایران از زیست اینترنتی محروم هستند، اگر میزان سرمایه‌گذاری افزایش پیدا کند، قاچاق کالا از بین برود یا به حداقل برسد و فرهنگ‌سازی انجام شود، شاهد رشد سریع اقتصاد دیجیتال خواهیم بود. درباره چشم‌انداز آینده من به آینده بسیار خوش‌بین هستم. همیشه به سرمایه‌گذاران و ‌جوانانی که می‌خواهند به این حوزه ورود کنند، می‌گویم تأسف می‌خوردیم که هنوز فقط دو درصد اقتصاد ‌آنلاین شده است؛ اما در نظر داشته باشید 98 درصد اقتصاد ایران هنوز آفلاین است. این فرصتی بزرگ برای کارآفرینان و سرمایه‌گذاران است. اگر بخواهیم به اندازه چین یا آمریکا، 40 درصد یا 30 درصد از جمعیت 80 میلیونی را وارد این فضا کنیم، فضای امیدوارکننده‌ای پیش‌رو است. همه اینها نشان می‌دهد که آینده از آنِ شرکت‌های استارتاپی و اقتصاد دیجیتال است.
باید به این سمت حرکت کنیم. عوامل بازدارنده موقتی نباید باعث شود که ما ناامید شویم؛ مثلا نیروهای جوان ما به خارج از ایران مهاجرت کنند و بگویند دیگر در ایران نمی‌شود کار کرد یا اینجا در ایران دیگر فرصت کارآفرینی نیست. این فرضیه درست نیست. هر جای دنیا بروند، متوجه خواهند شد که بهشت اقتصاد دیجیتال در آینده، ایران خواهد بود. سختی و‌ مشکلات را انکار نمی‌کنم و ‌نامهربانی مسئولان با جوانان را؛ اما باید در ایران بمانیم، کار کنیم و پلتفرم‌هایش را بسازیم، برای یک دهه بعد که اقتصاد دیجیتال توسعه خواهد یافت».
شرایط غیر‌عادی نیست
هادی شجاری هم ‌بنیان‌گذار یک شرکت استارتاپی فعال در حوزه گردشگری سلامت و خدمات پزشکی است که بستری برای جذب بیماران خارجی و معرفی آنها به پزشکان و بیمارستان‌های ایرانی فراهم کرده ‌است. کسب‌وکار آنلاین آنها در حوزه گردشگری سلامت دست‌کم تا پیش از دوران کرونا توانسته بود به بیمارانی از حدود ۶۰ کشور جهان خدمات درمانی ارائه و مانند یک تسهیلگر، پکیج‌های حاوی ویزا، بلیت سفر، محل اقامت، پزشک، روند درمان و... برای بیماران طراحی کند.
از شجاری درباره وضعیت و آمار ایران در زمینه اقتصاد دیجیتال پرسیدیم. آنچه در ادامه می‌آید، پاسخ‌هایش در‌این‌باره است: «توجه کنید که اقتصاد سنتی، صدها و هزاران سال قدمت و سابقه دارد؛ اما بحث اقتصاد حوزه دیجیتال، حداکثر قدمت 20، 30‌ساله در کل دنیا دارد. زمان کمی است. در نتیجه به ‌نظرم حتی اگر فرض بگیریم حجم اقتصاد دیجیتال ایران نزدیک به یکی، دو درصد باشد، هم وقتی تاریخ و آن قدمت بزرگ و جغرافیا را که مقایسه می‌کنید، حتی می‌بینید که عدد کمی نیست. ضمن اینکه به نظرم می‌آید رشد بخش دیجیتال، به‌ صورت نمایی اتفاق خواهد افتاد؛ یعنی اگر بگوییم در 10، 20 سال اول، یک درصد بوده است، به این معنی نیست که در 10 سال دوم هم یک درصد اضافه می‌شود، نخیر. اگر در 10 سال گذشته، یک درصد بوده، مطمئن باشید در 10 سال آینده بیش از پنج، شش درصد حداقل رشد خواهد کرد. برای اینکه همه چیز به این سمت می‌رود. حتی هر چقدر که جامعه جلوتر می‌رود، سن‌و‌سال‌ها، آدم‌های جوان‌تر، آشناتر با تکنولوژی، موبایل، اینترنت و این سطح از دسترسی، رواج پیدا می‌کند و در خیلی از کسب‌و‌کارهای سنتی هم بعد از دیدن این روند، تمایل پیدا کرده‌اند که در کسب‌و‌کارهای آنلاین حضور داشته باشند».
او همچنین در پاسخ به این سؤال که در مجموع به نظرتان حجم و جایگاه کنونی اقتصاد دیجیتال ایران طبیعی و منطقی است یا خیر، این‌طور پاسخ داد:‌‌ «به نظرم وضعیت و شرایط غیر‌عادی نیست. اتفاقا خیلی هم خوب است، حتی شاید بگوییم خیلی خوب است. شاید چون خودمان مقداری زندگی‌مان بیشتر گره خورده با حوزه فناوری و چند تا استارتاپ بزرگ و معروف را دیده‌ایم و می‌بینیم، انتظارمان مقداری عجیب و غریب است؛ ولی وقتی مقداری بازتر نگاه کنیم، از بالاتر نگاه کنیم، می‌بینیم نه، مسیر درست است. با توجه به رشدی هم که می‌کند، فکر می‌کنم خیلی زود، این نسبت‌ها به طرز معناداری عوض می‌شوند».
از هادی شجاری پرسیدیم وقتی می‌گویید طبیعی است، طبیعی‌بودن و خوب‌بودن را در مقایسه با چه چیزی می‌گویید؟ در مقایسه با خودمان یا در مقایسه با نسبت میانگین جهانی می‌گویید؟ مثلا کشورهای همسایه ما، آنها که هم‌سطح و هم‌رده ما هستند، مثلا ترکیه یا دیگر کشورهای جهان که به لحاظ حجم اقتصاد، جمعیت و مؤلفه‌هایی از این دست شبیه ما هستند، وضعیت ما در مقایسه با آن کشورها چطور است؟ در پاسخ گفت: «فکر می‌کنم اگر قرار است مقایسه‌ای صورت گیرد، باید در همه ابعاد باشد؛ یعنی نمی‌توانیم تنها به ‌صورت کاریکاتوری فقط همین یک عنصر را مقایسه کنیم؛ یعنی اصطلاحا همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید و نمی‌توانیم بنشینیم و از اینجا، ایران را کنار ترکیه بگذاریم. مثلا آیا گردشگری‌مان را کنار ترکیه می‌توانیم بگذاریم؟ ارتباطات‌مان با دنیا را کنار ترکیه می‌توانیم بگذاریم؟ چه چیزمان را می‌توانیم با ترکیه مقایسه کنیم که حالا اقتصاد دیجیتال‌مان را مقایسه کنیم. در نتیجه، به این هم نمی‌شود این شکلی نگاه کرد؛ یعنی اگر قرار است مقایسه‌ای صورت گیرد که اتفاقا چیز خوبی هم هست، همه بخش‌ها و آیتم‌ها کنار هم باید باشد که داده‌های اشتباه نگیریم و به تحلیل اشتباه نرسیم و البته یک نکته را که نباید هرگز فراموش کرد، این است که الان، مقداری، حتی تفکیک و مرزبندی اقتصاد دیجیتال و غیر‌دیجیتال هم سخت است؛ یعنی نمی‌توان لزوما فروشگاهی که در خیابان امین‌حضور است و لوازم خانگی می‌فروشد، بگوییم که او حتما سنتی است. چرا؟ چون او هم یک اکانت اینستاگرام دارد، دو مشتری در روز هم از اینستاگرام از او خرید می‌کنند. اینستاگرام هم یک پلتفرم دیجیتال است. ممکن است او، یک پنل در دیجی‌کالا هم داشته باشد. هم از دیجی‌کالا بفروشد، هم حضوری. می‌خواهم بگویم اینها به‌نوعی با هم ممزوج و قاطی شده است. تفکیک آن مقداری سخت شده است. به‌همین‌خاطر، چه بسا این یکی، دو درصدی که می‌گوییم، حتی بیشتر هم باشد».
وقتی قرار است گزارش و ویژه‌نامه‌ای با محوریت اقتصاد دیجیتال تهیه و منتشر شود، احتمالا این سؤال بنیادی‌ترین سؤال‌ خواهد بود:‌ «حجم اقتصاد دیجیتال ایران چقدر است؟». البته پیش از مطرح‌کردن آن و رسیدن به پاسخش احتمالا بهتر است تعریف دقیقی از اصل مبحث مشخص کنیم و به زبان و فرمولی جامع و مطابق با استانداردهای جهانی تعیین کنیم که اصلا اقتصاد دیجیتال چه چیزی هست و چه چیزی نیست؛ چون بدون‌شک بدون تعیین ‌تکلیف چه‌بودگی این تعریف ممکن است هر محاسبه‌کننده یا اظهارنظرکننده‌ای از منظر خودش تعریفی از این مبحث در ذهن داشته باشد و بر همان اساس هم به نتیجه و خروجی متفاوتی برسد.
احتمالا آنچه ما در ایران با آن مواجه هستیم و هر بار از هر مسئول یا کارشناس و متخصصی یک عدد بی‌ربط و متفاوت با دیگران درباره حجم اقتصاد دیجیتال ایران می‌خوانیم و می‌شنویم، هم ریشه در همین مشکلی دارد که در پاراگراف اول شرح آن رفت. گروهی حجم این اقتصاد در ایران را زیر دو درصد از کل اقتصاد کشور و پایین‌تر از میانگین‌های جهانی می‌دانند و گروهی دیگر آن را در حدود چهار تا پنج درصد اعلام می‌کنند و معتقدند وضعیت ما منطبق بر میانگین جهانی است.
اما همین سطح از اختلاف‌نظر در اعداد در خود تعریف این اقتصاد هم جریان دارد و بحث درازدامن و ریشه‌داری نیز هست. به‌همین‌دلیل هم بوده که امیر ناظمی، معاون وزیر ارتباطات و رئیس سازمان فناوری اطلاعات ایران، هم در مصاحبه با «شرق» به آن پرداخت و درباره‌اش توضیحاتی ارائه داد.
ناظمی این سؤال را مطرح کرد که دامنه اقتصاد دیجیتال تا کجاست و در ایران تا چه اندازه است؟ و در پاسخ آن را به تعبیر خود در سه سطح قابل تفکیک دانست و آن را این‌طور شرح داد: «سطح یک هسته مرکزی: در مرکز اقتصاد دیجیتال شرکت‌های فناوری ارتباطات و اطلاعات (ICT) نشسته‌اند. از اپراتورهای موبایل گرفته است تا شرکت‌هایی که خدمات میزبانی و ابری ارائه می‌دهند. شرکت‌های نرم‌افزاری که توسعه نرم‌افزارها را نیز بر‌عهده دارند، در این مرکز هستند. سهم اقتصادی این هسته مرکزی البته بزرگ نیست و در کشورهای مختلف بین دو تا پنج درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) است و در ایران در سال گذشته رسیده است به ۳.۴ درصد که نسبت به سال ۹۵ رشد ۵۲ درصدی را تجربه کرده است (در برابر رشد اقتصادی منفی چهار درصد سال ۹۷)».
به تعبیر امیر ناظمی سطح دو نیز به تعریف محدود اقتصاد دیجیتال (Narrow Scope of Digital Economy) مربوط است و به این شرح: «اقتصاد دیجیتال تنها شامل شرکت‌های فناوری اطلاعات نمی‌شود؛ بلکه شرکت‌هایی مانند اسنپ و تپسی با استفاده از فناوری اطلاعات شکل گرفته‌اند؛ هرچند در حوزه حمل‌ونقل فعال هستند. به عبارتی جزء آن شرکت‌های هسته (سطح یک) قرار نمی‌گیرند. به‌همین‌دلیل درآمد آنها جزء درآمد بخش فناوری اطلاعات نیست؛ اما جزء درآمد «اقتصاد دیجیتال» قرار دارد».
وی معتقد است با شکل‌گیری این شرکت‌ها سطح دو یعنی سطح کاربری و به‌کارگیری فناوری اطلاعات شکل می‌گیرد و هرچه جامعه‌ای بتواند بهتر از دیگران از زیرساخت هسته مرکزی (سطح یک) بهره ببرد، کیفیت زندگی و هم‌زمان خلق ثروت را ارتقا خواهد داد. در همین شرایط سهم سطح دو (اقتصاد دیجیتال محدود) می‌تواند به پنج تا ۱۰ درصد از GDP برسد. در ۲۰۱۷ در کشوری مانند آمریکا این سهم ۶.۹ درصد و چین شش درصد بوده است. در ایران نیز در سال گذشته این سهم به ۶.۵ درصد رسیده است و نسبت به سال ۹۵ رشد ۷۱ درصدی داشته است.
رئیس سازمان فناوری اطلاعات ایران همچنین سطح سه را تعریف فراگیر اقتصاد دیجیتال یا اقتصاد دیجیتالی‌شده (Digitalized Economy) می‌داند،‌ به این شرح: «به‌کارگیری فناوری اطلاعات در صنعت و افزایش ارزش‌ افزوده محصولات یا کاهش هزینه‌ها از طریق اتوماسیون یا رباتیک یا حتی بهره‌گیری از نظام اداری مرتبط منجر به شکل‌گیری این سطح از اقتصاد می‌شود. آنچه با نام صنعت ۴.۰ (Industry ۴.۰) شناخته می‌شود، در همین سطح سه از اقتصاد دیجیتال است. سهم این بخش می‌تواند به 15 تا ۳۰ درصد از کل GDP برسد و چالش اصلی در نوسازی صنایع سنتی و منبع‌محوری مانند فولاد یا انرژی یا پتروشیمی در همین سطح سه بروز می‌کند. هرچه دسترسی به منابع ارزان‌تر باشد، تمایل و اجبار برای به‌روز‌شدن و استفاده از ابزار فناوری اطلاعات کاهش می‌یابد».
ناظمی همچنین درباره چالش کلیدی اقتصاد دیجیتال در ایران نیز می‌گوید: «شرکت‌های فعال در هسته مرکزی ICT در حقیقت زیرساخت اولیه رشد اقتصاد دیجیتال هستند؛ هرچند ممکن است این هسته مرکزی به اندازه کافی رشد بیابد؛ ولی سایر سطوح هیچ رشدی نداشته باشند. به عبارتی رشد هسته مرکزی الزاما منجر به رشد اقتصاد دیجیتال نمی‌شود و در سطوح دو و سه اقتصاد دیجیتال در کنار رشد هسته مرکزی لازم است تا زمینه‌های حقوقی و قانونی برای این گذار ایجاد شود. چالش اصلی اقتصاد دیجیتال در ایران نه در سطح هسته مرکزی، بلکه در سطح همراه‌سازی صنایع بزرگ منبع‌محور ایران برای پیوستن به «تحول دیجیتال» است. «تحول دیجیتال» از طریق ابزارهایی مانند تنظیم‌گری، ارتقای استانداردها و افزایش قیمت منابع اولیه و مشوق‌های استفاده از فناوری امکان‌پذیر است؛ ابزارهایی که بیشتر نیاز به تغییر چارچوب‌های ذهنی مدیران دارد و تنها از طریق شکل‌گیری نسل نوگرایی از مدیران امکان‌پذیر است».
تعریف مسئولان از اقتصاد دیجیتال با تعریف واقعی متفاوت است
از آن سو روایت‌های فعالان بخش خصوصی در زیست‌بوم استارتاپی ایران شکل و آماری متفاوت دارد. اکبر هاشمی، رئیس هیئت‌مدیره شرکت سرآوا به‌عنوان اولین و بزرگ‌ترین VC یا شرکت سرمایه‌گذاری جسورانه ایرانی است. تمرکز سرمایه‌گذاری‌های سرآوا روی شرکت‌های فعال در اقتصاد دیجیتال و در حوزه‌هایی مانند حوزه اینترنت، موبایل، تجارت الکترونیک، بازی و رایانش ابری است. شرکت سرآوا در بهار سال ۱۳۹۱ توسط سعید رحمانی و با همراهی جمعی از سرمایه‌گذاران داخلی تأسیس شد و از سرمایه‌گذاران شرکت‌های استارتاپی بزرگی مانند دیجی‌کالا، کافه‌بازار، دیوار، الوپیک، علی‌بابا، تخفیفان، بلد و... است. هاشمی در گفت‌و‌گویی با «شرق» درباره اینکه حجم اقتصاد دیجیتال ایران چه میزان از حجم کل اقتصاد کشور است و شیوه‌های محاسبه آن به چه شکل است، این‌طور به سؤالات ما پاسخ داد:
«در ایران مرکز آماری و پژوهشی متمرکز بر حوزه اقتصاد دیجیتال وجود ندارد که بخواهد آمار متقنی اعلام کند. آمارهایی هم که به آن استناد می‌کنیم، آمارهای مرکز آمار ایران و شاپرک است و براساس داده‌هایی است که از بانک‌ها و استارتاپ‌های بزرگ ایران مانند دیجی‌کالا، اسنپ یا مجموعه‌هایی مانند فیلیمو یا کافه‌بازار و... جمع‌آوری می‌شود. قبل از شروع کرونا، داده نشان می‌داد سهم تجارت الکترونیک 1.5 درصد از اقتصاد ایران است که به خرید اینترنتی اختصاص داشت. البته آمارهای دولتی اشاره به ارقام بالاتری دارد. در شیوه محاسبه آنها خودپردازها را که به شاپرک متصل است، نیز در حوزه تجارت الکترونیک تعریف و حساب می‌کنند. وقتی ما می‌گوییم که سهم اقتصاد آنلاین یا الکترونیک یعنی سهم خرید اینترنتی و پرداختی که به واسطه خرید کالا و خدمات از گوشی یا لپ‌تاپ و‌ بر بستر اینترنت صورت بگیرد، نه اینکه در فروشگاه‌های فیزیکی خرید انجام شود و ‌کارت کشیده شود و براساس آمار شاپرک بگویند امروز، سهم اقتصاد دیجیتال، پنج یا شش درصد است».
هاشمی در ادامه می‌گوید: «البته بعد از کرونا پیش‌بینی می‌شود که این آمار، دو تا 2.5 درصد شده باشد. به این معنا که از هر صد تومانی که هر شهروند ایرانی هزینه می‌کند، دو تومانش به‌ صورت آنلاین خرید‌و‌فروش می‌شود. در ترکیه که همسایه نزدیک ماست و مؤلفه‌هایش نزدیک به ایران است، حجم اقتصاد دیجیتال ترکیه قبل از کرونا، پنج درصد بود که پیش‌بینی می‌شود الان هفت تا هشت درصد شده باشد. آمریکا 15.5 درصد بود که آن هم الان گفته می‌شود طبق آمارهای غیر‌رسمی تا 25 درصد رشد داشته است و چین 25 درصد بود، ‌گفته می‌شود به ۳۵ تا ۴۰ درصد نزدیک شده است. همه این آمارها نشان می‌دهد که با وجود اینکه به واسطه کرونا جهشی داشته‌ایم؛ اما رشد اقتصاد دیجیتال در ایران، با سرعت آرامی حرکت می‌کند. در ایران، گرچه درباره شرکت‌های بزرگ اینترنتی و استارتاپی از نظر روابط‌عمومی و رسانه‌ای، سروصدای زیادی شده؛ ولی به اندازه سروصدایش، سهمی از این بازار ندارند.
در ایران در مجموع نزدیک به 40 هزار فروشگاه اینترنتی فعالیت می‌کنند که دارای مجوز اینماد هستند و هزاران سایت غیرمجاز، کانال‌های تلگرامی و فروشگاه‌های اینستاگرامی و... همه این تراکنش‌هایی که در بستر همه اینها انجام شده است، نشان می‌دهد که در اقتصاد ایران، دو درصد و در حالت خوش‌بینانه‌اش ۲/۵ درصد به‌ صورت اینترنتی خرید و فروش انجام می‌شود».
سرمایه‌گذاری خطرپذیر هنوز در ایران جا نیفتاده
از اکبر هاشمی، رئیس هیئت‌مدیره شرکت سرآوا پرسیدیم به نظر شما دلیل این رشد آهسته یا عدم رشد چه عامل یا عواملی است. آنچه در ادامه آمده، پاسخ او به این سؤال است:‌ «این رشد آهسته یا عدم توسعه‌ متوازن چند عامل دارد. یکی از دلایل آن سرمایه‌گذاری بسیار کم در این حوزه است. برای اینکه درک درستی از این قضیه داشته باشیم، با آمار و ارقام آن را توضیح می‌دهم. در نظر داشته باشید که به صورت کلی همه سرمایه‌گذاری‌‌های که از سوی VCها یا دیگر شرکت‌ها و افراد در همه استارتاپ‌های ایرانی از یک دهه گذشته تا امروز صورت گرفته است، در خوش‌بینانه‌ترین حالت چیزی در حدود 450 تا 500 میلیون دلار بوده است که ۳۲۰ میلیون دلار آن فقط توسط سرآوا انجام شده است. این در حالی است که در یک مورد در ترکیه و در شرکت ترندیول دو سال پیش 750 میلیون دلار سرمایه‌گذاری شده است. همین یک رقم نشان می‌دهد که کل سرمایه‌گذاری که در کشور ما انجام شده است، به اندازه یک رقم سرمایه‌گذاری یک شرکت ترکیه‌ای هم نیست».
آیا سرمایه‌گذاری‌نکردن در استارتاپ‌های ایرانی در مسئله کلان تحریم‌ها که لزوما ربطی به اقتصاد دیجیتال ندارد و به کل اقتصاد کشور مرتبط است، ریشه ندارد؟ آیا نمی‌توان دلیلش را معضل تحریم‌ها دانست؟ همین سؤال را درباره این بخش‌ از صحبت‌های هاشمی، با او مطرح کردیم و این‌طور پاسخ داد:‌ «بله، تحریم‌ها تأثیر دارد. تحریم به توسعه اکوسیستم استارتاپی ایران آسیب زده است. به‌همین‌دلیل شاهد حضورنداشتن سرمایه‌گذار خارجی هستیم. این به معنای از‌دست‌دادن سرمایه و تجربه جهانی است. از طرفی بازارهای دیگر مانند مسکن، دلار، سکه و... آن‌قدر جذابیت داشته که سرمایه‌گذاران سنتی تمایلی برای ورود به این حوزه ندارند. از طرفی سرمایه‌گذاران ایرانی، هنوز با مفاهیم سرمایه‌گذاری خطرپذیر یا Venture capital آشنایی ندارند. در سرمایه‌گذاری خطرپذیر، سرمایه‌گذاران ریسک می‌کنند و بابت ریسک‌شان هم سود سرشاری که قابل قیاس با سرمایه‌گذاری سنتی نیست، دریافت می‌کنند؛ ولی چون این فرهنگ در ایران وجود ندارد، عمدتا سرمایه‌گذار سنتی به جای رشد به سود فکر می‌کند. مدام در مقام مقایسه برمی‌آیند با سکه‌، دلار، خودرو، زمین و... که هر روز رشد کاذب دارند. تصور اینکه آنها هم مثل vc‌ها 10 سال یا پنج سال صبر کنند تا ببینند چه اتفاقی می‌افتد، سخت است».
هاشمی در ادامه درباره تأثیر قاچاق بر اقتصاد دیجیتال نیز می‌گوید: «عامل دوم غیر از سرمایه‌گذاری، اقتصاد غیرشفاف کشور ماست. به چه معنا؟ به این معنا که وقتی قاچاق فراگیر باشد، اجازه رقابت به شرکت‌های اینترنتی که در بستر اینترنت فعالیت سالم، شفاف، تک‌دفتری و قانونی دارند، نمی‌دهد. امروز در کسب‌و‌کارهای سنتی امکان دو‌دفتره‌بودن یا غیر‌شفاف عمل‌کردن وجود دارد؛ اما به واسطه فعالیت شرکت‌های استارتاپی در بستر اینترنت تمام تراکنش‌ها قابل رصد است. شرکت اینترنتی یعنی فعالیت در اتاق شیشه‌ای. اداره مالیات، بیمه و همه نهادهای نظارتی می‌توانند نظارت داشته باشند. برای همین است که یک وقتی یک سایت اینترنتی یخچالی را از مجاری قانونی با فاکتور رسمی، با پرداخت حق گمرکی به قیمت 40 میلیون تومان به فروش می‌رساند، خریدار می‌تواند در بازار، در خیابان جمهوری یا سرچشمه و جاهای مختلف، همان یخچال را با پرداخت ۲۰ تا ۳۰ درصد خریداری کند؛ چون این کالا‌ها از مجاری غیرقانونی به داخل کشور قاچاق شده است. مردم، دنبال جنس ارزان‌تر می‌گردند، نه لزوما جنس قانونی. برای همین است که امکان رقابت برای شرکت‌های استارتاپی کم می‌شود؛ ولی زمانی که جلوی قاچاق گرفته شود، استارتاپ‌ها رشد خواهند کرد. به صورت کلی یکی از دشمنان اصلی توسعه اقتصاد دیجیتال، قاچاقچی‌ها و دلال‌ها هستند».
«سومین عاملی که باعث کند‌شدن رشد اقتصاد دیجیتال در ایران شده است، مسئله فرهنگی است». هاشمی با تأکید روی این بخش مسئله را در ادامه این‌طور توضیح می‌دهد: «همان‌طور که زمانی، از سواد رسانه‌ای حرف می‌زدیم، امروز شاید سواد اقتصاد دیجیتال، باید به مردم آموزش داشته شود. تا زمانی که این فرهنگ توسط صداوسیما، وزارت فرهنگ، NGOها و مردم ارتقا پیدا نکند، شاهد رشد آهسته اقتصاد دیجیتال خواهیم بود. اگرچه ضریب نفوذ اینترنت بالاست و بیش از ۴۰ میلیون نفر در پیام‌رسان وقت می‌گذارند؛ اما لزوما این‌طور نیست که همان فردی که در تلگرام یا واتساپ چت می‌کند، غذا و بلیت هواپیمایش را از طریق اینترنت سفارش دهد، هتل بگیرد و کارهای دیگر. عمدتا، خیلی از کارهای‌شان را فیزیکی انجام می‌دهند، در ایران متأسفانه حضور در اینترنت به معنای شکل‌گرفتن زیست اینترنتی نیست».
هاشمی، رئیس هیئت‌مدیره سرآوا، در بخش دیگری از توضیحات خود به مسئله امنیت و نگاه امنیتی به مقوله استارتا‌پ‌ها هم اشاره می‌کند و می‌افزاید: «آخرین عاملی که فکر می‌کنم رشد اقتصاد دیجیتال را در چند سال گذشته کند کرده و متأسفانه تشدید هم شده است، نگاه تهدیدمحور و امنیتی به مقوله استارتاپ‌ها و پیام‌رسان‌ها است. همه اینها باعث شده که ما وارد دوره انقباضی شویم که توسعه پلتفرم‌ها، توسعه اینترنت و زیرساخت‌ها به جای آنکه فرصت تلقی شود، تهدید تلقی می‌شود که برای اقتصاد جهشی آسیب‌زا خواهد بود. ذات نهادهای نظارتی و‌ امنیتی نگاه تهدیدمحور به پدیده‌ها و جریان‌های نوگراست؛ ولی وقتی مدیران توسعه‌گرا هم نگاه‌شان امنیتی می‌شود و به جای آنکه به کار خود مشغول باشند در جایگاه مقام امنیتی می‌نشینند و از کار توسعه باز‌می‌مانند، طبیعی است که نه توسعه‌ای اتفاق می‌افتد و نه فرصتی مجال رشد پیدا می‌کند.
این چند عامل باعث شده که در طول سال‌های گذشته، اقتصاد دیجیتال رشد درخور‌توجهی نداشته باشد. این در حالی است که زیرساخت بسیار خوبی در کشور داریم و از نظر دسترسی به اینترنت و زیرساخت‌ها شرایط برای رشد بیشتر مهیاست».
فرصتی بزرگ برای کارآفرینان و سرمایه‌گذاران
در ادامه گفت‌وگو با اکبر هاشمی، رئیس هیئت‌مدیره شرکت سرآوا از او پرسیدیم همان‌طور که در صحبت‌های خودتان هم بود، آمارها نشان می‌دهد که دسترسی مردم ایران به اینترنت بالای ۹۰ درصد است. تعداد گوشی‌های هوشمندی که دست مردم است، نیز رقمی در حدود ۷۰ میلیون برآورد می‌شود. علاوه‌بر‌این فناوری‌پذیری مردم ایران هم در مجموع، بالا و مثبت است. با‌این‌حال چرا زیست مردم ما هنوز آن‌طور که باید آنلاین نشده است، به‌ نظرتان مشکل چیست؟ و اینکه در مجموع، چشم‌انداز آینده را چطور می‌بینید؟
و این پاسخ او به این پرسش‌هاست: «همان‌طور که به عوامل بازدارنده اشاره کردم، مجموعه این عوامل باعث‌ عدم توسعه اقتصاد دیجیتال شده است، به این مفهوم که مردم ایران از زیست اینترنتی محروم هستند، اگر میزان سرمایه‌گذاری افزایش پیدا کند، قاچاق کالا از بین برود یا به حداقل برسد و فرهنگ‌سازی انجام شود، شاهد رشد سریع اقتصاد دیجیتال خواهیم بود. درباره چشم‌انداز آینده من به آینده بسیار خوش‌بین هستم. همیشه به سرمایه‌گذاران و ‌جوانانی که می‌خواهند به این حوزه ورود کنند، می‌گویم تأسف می‌خوردیم که هنوز فقط دو درصد اقتصاد ‌آنلاین شده است؛ اما در نظر داشته باشید 98 درصد اقتصاد ایران هنوز آفلاین است. این فرصتی بزرگ برای کارآفرینان و سرمایه‌گذاران است. اگر بخواهیم به اندازه چین یا آمریکا، 40 درصد یا 30 درصد از جمعیت 80 میلیونی را وارد این فضا کنیم، فضای امیدوارکننده‌ای پیش‌رو است. همه اینها نشان می‌دهد که آینده از آنِ شرکت‌های استارتاپی و اقتصاد دیجیتال است.
باید به این سمت حرکت کنیم. عوامل بازدارنده موقتی نباید باعث شود که ما ناامید شویم؛ مثلا نیروهای جوان ما به خارج از ایران مهاجرت کنند و بگویند دیگر در ایران نمی‌شود کار کرد یا اینجا در ایران دیگر فرصت کارآفرینی نیست. این فرضیه درست نیست. هر جای دنیا بروند، متوجه خواهند شد که بهشت اقتصاد دیجیتال در آینده، ایران خواهد بود. سختی و‌ مشکلات را انکار نمی‌کنم و ‌نامهربانی مسئولان با جوانان را؛ اما باید در ایران بمانیم، کار کنیم و پلتفرم‌هایش را بسازیم، برای یک دهه بعد که اقتصاد دیجیتال توسعه خواهد یافت».
شرایط غیر‌عادی نیست
هادی شجاری هم ‌بنیان‌گذار یک شرکت استارتاپی فعال در حوزه گردشگری سلامت و خدمات پزشکی است که بستری برای جذب بیماران خارجی و معرفی آنها به پزشکان و بیمارستان‌های ایرانی فراهم کرده ‌است. کسب‌وکار آنلاین آنها در حوزه گردشگری سلامت دست‌کم تا پیش از دوران کرونا توانسته بود به بیمارانی از حدود ۶۰ کشور جهان خدمات درمانی ارائه و مانند یک تسهیلگر، پکیج‌های حاوی ویزا، بلیت سفر، محل اقامت، پزشک، روند درمان و... برای بیماران طراحی کند.
از شجاری درباره وضعیت و آمار ایران در زمینه اقتصاد دیجیتال پرسیدیم. آنچه در ادامه می‌آید، پاسخ‌هایش در‌این‌باره است: «توجه کنید که اقتصاد سنتی، صدها و هزاران سال قدمت و سابقه دارد؛ اما بحث اقتصاد حوزه دیجیتال، حداکثر قدمت 20، 30‌ساله در کل دنیا دارد. زمان کمی است. در نتیجه به ‌نظرم حتی اگر فرض بگیریم حجم اقتصاد دیجیتال ایران نزدیک به یکی، دو درصد باشد، هم وقتی تاریخ و آن قدمت بزرگ و جغرافیا را که مقایسه می‌کنید، حتی می‌بینید که عدد کمی نیست. ضمن اینکه به نظرم می‌آید رشد بخش دیجیتال، به‌ صورت نمایی اتفاق خواهد افتاد؛ یعنی اگر بگوییم در 10، 20 سال اول، یک درصد بوده است، به این معنی نیست که در 10 سال دوم هم یک درصد اضافه می‌شود، نخیر. اگر در 10 سال گذشته، یک درصد بوده، مطمئن باشید در 10 سال آینده بیش از پنج، شش درصد حداقل رشد خواهد کرد. برای اینکه همه چیز به این سمت می‌رود. حتی هر چقدر که جامعه جلوتر می‌رود، سن‌و‌سال‌ها، آدم‌های جوان‌تر، آشناتر با تکنولوژی، موبایل، اینترنت و این سطح از دسترسی، رواج پیدا می‌کند و در خیلی از کسب‌و‌کارهای سنتی هم بعد از دیدن این روند، تمایل پیدا کرده‌اند که در کسب‌و‌کارهای آنلاین حضور داشته باشند».
او همچنین در پاسخ به این سؤال که در مجموع به نظرتان حجم و جایگاه کنونی اقتصاد دیجیتال ایران طبیعی و منطقی است یا خیر، این‌طور پاسخ داد:‌‌ «به نظرم وضعیت و شرایط غیر‌عادی نیست. اتفاقا خیلی هم خوب است، حتی شاید بگوییم خیلی خوب است. شاید چون خودمان مقداری زندگی‌مان بیشتر گره خورده با حوزه فناوری و چند تا استارتاپ بزرگ و معروف را دیده‌ایم و می‌بینیم، انتظارمان مقداری عجیب و غریب است؛ ولی وقتی مقداری بازتر نگاه کنیم، از بالاتر نگاه کنیم، می‌بینیم نه، مسیر درست است. با توجه به رشدی هم که می‌کند، فکر می‌کنم خیلی زود، این نسبت‌ها به طرز معناداری عوض می‌شوند».
از هادی شجاری پرسیدیم وقتی می‌گویید طبیعی است، طبیعی‌بودن و خوب‌بودن را در مقایسه با چه چیزی می‌گویید؟ در مقایسه با خودمان یا در مقایسه با نسبت میانگین جهانی می‌گویید؟ مثلا کشورهای همسایه ما، آنها که هم‌سطح و هم‌رده ما هستند، مثلا ترکیه یا دیگر کشورهای جهان که به لحاظ حجم اقتصاد، جمعیت و مؤلفه‌هایی از این دست شبیه ما هستند، وضعیت ما در مقایسه با آن کشورها چطور است؟ در پاسخ گفت: «فکر می‌کنم اگر قرار است مقایسه‌ای صورت گیرد، باید در همه ابعاد باشد؛ یعنی نمی‌توانیم تنها به ‌صورت کاریکاتوری فقط همین یک عنصر را مقایسه کنیم؛ یعنی اصطلاحا همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید و نمی‌توانیم بنشینیم و از اینجا، ایران را کنار ترکیه بگذاریم. مثلا آیا گردشگری‌مان را کنار ترکیه می‌توانیم بگذاریم؟ ارتباطات‌مان با دنیا را کنار ترکیه می‌توانیم بگذاریم؟ چه چیزمان را می‌توانیم با ترکیه مقایسه کنیم که حالا اقتصاد دیجیتال‌مان را مقایسه کنیم. در نتیجه، به این هم نمی‌شود این شکلی نگاه کرد؛ یعنی اگر قرار است مقایسه‌ای صورت گیرد که اتفاقا چیز خوبی هم هست، همه بخش‌ها و آیتم‌ها کنار هم باید باشد که داده‌های اشتباه نگیریم و به تحلیل اشتباه نرسیم و البته یک نکته را که نباید هرگز فراموش کرد، این است که الان، مقداری، حتی تفکیک و مرزبندی اقتصاد دیجیتال و غیر‌دیجیتال هم سخت است؛ یعنی نمی‌توان لزوما فروشگاهی که در خیابان امین‌حضور است و لوازم خانگی می‌فروشد، بگوییم که او حتما سنتی است. چرا؟ چون او هم یک اکانت اینستاگرام دارد، دو مشتری در روز هم از اینستاگرام از او خرید می‌کنند. اینستاگرام هم یک پلتفرم دیجیتال است. ممکن است او، یک پنل در دیجی‌کالا هم داشته باشد. هم از دیجی‌کالا بفروشد، هم حضوری. می‌خواهم بگویم اینها به‌نوعی با هم ممزوج و قاطی شده است. تفکیک آن مقداری سخت شده است. به‌همین‌خاطر، چه بسا این یکی، دو درصدی که می‌گوییم، حتی بیشتر هم باشد».
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها