|

تصور عمومی با واقعیت حقوقی همخوانی ندارد

حضور زنان در اجتماع از مسائل مهم و از موضوعات قابل بررسی و پژوهش است؛ زیرا حضور در اجتماع از یک نیاز فطری انسان سرچشمه می‌گیرد. از همین رو، قرآن کریم در آیات مختلف این نیاز فطری را پاسخ داده و حضور اجتماعی زنان را به رسمیت شناخته و در این زمینه همه مسائل اجتماعی مربوط به آنها را با معرفی زنان الگو بیان کرده است؛

تصور عمومی با واقعیت حقوقی همخوانی ندارد

حضور زنان در اجتماع از مسائل مهم و از موضوعات قابل بررسی و پژوهش است؛ زیرا حضور در اجتماع از یک نیاز فطری انسان سرچشمه می‌گیرد. از همین رو، قرآن کریم در آیات مختلف این نیاز فطری را پاسخ داده و حضور اجتماعی زنان را به رسمیت شناخته و در این زمینه همه مسائل اجتماعی مربوط به آنها را با معرفی زنان الگو بیان کرده است؛ زنانی که تبیین عملکرد آنها به خوبی می‌تواند مؤلفه‌ها و آداب اجتماعی زنان را در ابعاد گوناگون به طور دقیق و مطلوب مشخص کند. با وجود اهمیت فوق‌العاده این مبحث، فعالیت‌های علمی انجام‌گرفته در این زمینه (دیدگاه اسلام درباره وجوب و چگونگی حضور زنان در ابعاد گوناگون اجتماع) اندک و انگشت‌شمار بوده و اغلب به منابع روایی تکیه داشته‌اند. با دکتر احمد قدیری‌ابیانه گفت‌وگویی در‌این‌باره انجام داده‌ایم که خواهید خواند.

 

‌با توجه به اینکه موضوع گفت‌وگو تفاوت حقوق زن و مرد در فقه و قانون است، اجازه دهید با این سؤال شروع کنیم که گفتمان قرآن درخصوص زن چیست؟

در بحث زن قرآن می‌توان مفصل صحبت کرد؛ چراکه آیات بسیاری در این زمینه وجود دارد. همان‌قدر باید عرض کنم که به طور مشخص نام سه سوره در قرآن مرتبط با زنان است. سوره «کوثر» که اشاره به حضرت فاطمه(س) دارد، سوره «مریم» و سوره «نساء» به معنای زنان. علاوه بر این زنان دیگری نیز در قرآن مورد تکریم واقع شده‌اند که در این خصوص می‌توان به آسیه همسر فرعون و نیز مادر حضرت موسی(ع) اشاره کرد.

اما فارغ از این موارد، در میان آیات قرآن، شاید بازرترین مصداق درخصوص همسانی زن و مرد، آیه 35 سوره احزاب باشد. جایی که خداوند می‌فرماید «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَتِ وَ الْقَنِتِینَ وَ الْقَنِتَتِ وَ الصَّدِقِینَ وَ الصَّدِقَتِ وَ الصَّبرِینَ وَ الصَّبرَاتِ وَ الْخَشِعِینَ وَ الْخَشِعَتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقَتِ وَ الصَّئمِینَ وَ الصَّئمَتِ وَ الحَفِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَفِظَتِ وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَ الذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لهَُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِیمًا».

به این معنا که «به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق‌کننده و زنان انفاق‌کننده، مردان روزه‌‌دار و زنان روزه‌‌دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا می‌کنند، خداوند برای همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم کرده است».

بنابراین همان‌طور که ملاحظه می‌کنیم در این آیه زن و مرد، پابه‌پای هم در فضائل کنار هم آورده شده‌اند.

‌آیا در قرآن به موضوع زن، خارج از چارچوب خانواده هم نگاه شده است؟

بله، همان‌طور که عرض کردم موضوع سوره کوثر شخص حضرت فاطمه‌(س) است بدون آنکه صحبت از مقام مادری یا همسری ایشان شده باشد. حضرت مریم‌(س) هم باکره بودند و همسری نداشتند و شأن و مقام ایشان به کسی یا چیزی منتسب نشده است.

در حوزه آیات الاحکام نیز فارغ از برخی احکام ازدواج و طلاق که در چارچوب خانواده معنا پیدا می‌کند، بسیاری از احکام فردی زنان وجود دارد که به شخص آنان مرتبط است نه نقش‌شان در خانواده و جامعه.

‌با وجود اینکه بیان می‌کنید در قرآن و فقه نگاه برابری به زن و مرد شده است، چه توضیحی درباره تبعیض‌های موجود میان حقوق زن و مرد دارید؟

تصور وجود تبعیض در حقوق زن و مرد، مهم‌ترین چالش نظری در این حوزه است. از این‌رو باید قدری موضوع را باز کنیم.

اولا وقتی در سؤال از کلمه تبعیض استفاده می‌کنیم، باید در درجه نخست به معنای آن و در مرتبه بعدی به بار معنایی کلمه دقت داشته باشیم. تبعیض در اذهان اصولا به تفاوت ناروا و ناعادلانه اطلاق می‌شود.

در بحث حقوق زن و مرد تفاوت وجود دارد اما تبعیض خیر. اینجا نمی‌خواهم بگویم چون احکام از جانب خداوند خالق و شارع است پس حق و عدل است. در حال حاضر موضوع صحبتم این نیست. می‌خواهم بگویم ممکن است حقوق و تکالیف دو صنف یا دو فرد با هم متفاوت باشد اما تبعیض وجود نداشته باشد. مانند اینکه فردی در یک روزنامه مسئول نشر اخبار باشد و فردی دیگر مسئول تنظیم گزارش و مصاحبه. در اینجا مأموریت محوله به این دو کارمند متفاوت است اما ناعادلانه و مصداق تبعیض نیست.

‌لطفا مصداقی وارد موضوع شوید. نظر شما این است که حقوق مرد بیشتر از زن نیست، یا بیشتر است اما ناروا نیست؟

موضوع حقوق زن و مرد هم مانند خیلی از مسائل دیگر از تحریف رسانه‌ای مصون نمانده است. این تحریف به دو صورت خودنمایی کرده؛ یکی بیان ناقص و بدون قید و تبصره یک حکم و دیگری بزرگ‌نمایی و تمرکز بر حقوق مردان و تکالیف زنان که موجب وارونه‌نمایی واقعیت و تصویر کلان می‌شود.

این مواجهه رسانه‌ای دقیقا نسبت به کدام موضوع فقهی و حقوقی واقع شده؟

به عنوان مثال در موضوع ارث با چنین موضوعی مواجه هستیم؛ چنانچه تصور عموم این است که مرد دو برابر زن ارث می‌برد و تمام. درحالی‌که نه موارد نقض آن را می‌دانیم و نه توجه داریم که از یک سو اگر ارث‌بری مرد اصولا دو برابر زن است، از سوی دیگر تکالیف مالی بسیاری هم بر دوش مرد گذاشته شده که پرداخت مهریه و نفقه از‌جمله آن است. شما تصور کنید اگر قانونی بود که مردان می‌توانستند اموال زن را بگیرند و او را در زندان بیندازند، چقدر زنان برافروخته می‌شدند و از حق و حتی حیات پایمال‌شده خود می‌گفتند، اما هم‌اکنون هزاران زندانی مهریه داریم که تماما از جانب همسرانشان به این وضعیت گرفتار شده‌اند.

یا همین حکم فقهی جهاد و مصداق قانونی آن، سربازی، کافی است برای اینکه متوجه شویم چقدر در تصورات خود نسبت به حقوق زن و مرد دچار اشتباهات محاسباتی شده‌ایم.

جهاد با تمام مصائبش را در یک کلمه نبینید. جهاد که تنها بر مردان واجب است یعنی در معرض کشته و زخمی واقع‌شدن.

در سربازی هم این پسرها هستند که باید به عنوان نیروی آماده به خدمت باشند. اگر جنگ شود، اعزام می‌شوند و اگر صلح باشد باید مشقت و غربت نظام وظیفه عمومی را تحمل کنند و دو سال از جوانی خود را در مرز، پادگان یا مراکز حاکمیتی فعالیت کنند.

اگر این موارد را به عنوان مشتی از خروار در نظر نگیریم، نتیجه می‌شود همین تصورات غلطی که گویی زن بهره‌ای از زندگی و آزادی نبرده است!

‌درخصوص مواردی نظیر حضانت و حق طلاق توضیحی دارید؟ آیا چون مردان به سربازی می‌روند یا مهریه و نفقه پرداخت می‌کنند، باید حاکم علی‌الاطلاق در خانه و خانواده باشند؟

ابتدا باید توجه دهم که نگاه اسلام به روابط زن و شوهر، نگاه تعاملی و بر پایه محبت و شفقت است. اما مانند هر موضوع مهم دیگری کد حقوقی مخصوص به خود را هم دارد.

درخصوص بخش دیگر سؤال باید به دو نکته مهم دقت کرد که شرح می‌دهم. احکام و قوانین دو دسته‌اند؛ قواعد امری و تکمیلی. قواعد امری مواردی است که خلاف آن را نمی‌شود توافق کرد؛ اما قواعد فقهی یا حقوقی تکمیلی، صرفا «پیشنهاد» شارع یا قانون‌گذار است که امکان توافق طرفین به نحو دیگر وجود دارد. به عنوان مثال ممنوعیت تعدد زوج برای زن یک قاعده امری است. حتی لزوم مهریه برای زن نیز امری است و نمی‌شود که نباشد؛ حتما باید چیزی که مالیت دارد تعیین شود ولو اندک؛ ولو عندالاستطاعه؛ ولو آنکه زن آن را در بدو ازدواج ببخشد؛ اما حتما باید تعیین شود تا شأن زن رعایت شود و این مرد باشد که صداق یا همان مهریه را به زن پیشکش می‌کند.

جالب این است که بسیاری از احکام خانواده از نوع تکمیلی است. یعنی صرفا بسته پیشنهادی خداست اما زن می‌تواند تمام گزینه‌ها را به دلخواه خود و البته در صورت حصول توافق طرفینی، به عنوان شرط ضمن عقد، تغییر دهد.

حق طلاق با مرد است؛ نفقه هم مصادیقش را شرع مشخص کرده؛ حضانت فرزند پسر و دختر نیز تا سن خاصی میان پدر و مادر تعیین و تقسیم شده است اما در تمام این موارد زن می‌تواند در شرط ضمن عقد هم حق طلاق را بگیرد، هم میزان نفقه خود را تعیین کند و هم حضانت فرزندان را که البته جز قبول زحمت و هزینه نیست بر عهده بگیرد و هم شروط مادی و معنوی دیگری را ثبت کند.

بنابراین می‌فرمایید میان تصور عمومی و واقعیت‌های فقهی و حقوقی فاصله بسیاری وجود دارد.

بله، دقیقا همین‌طور است و متأسفانه عمومیت هم دارد. چنانچه هم مردان و زنان و هم مذهبی‌ها و غیرمذهبی‌ها، به اتفاق تصور می‌کنند در اسلام حقوق مرد بیش از زن است و مصادیقی را نیز شاهد مثال می‌آورند.

فارغ از نکات مغفولی که در این دست تفاوت‌ها وجود دارد و بیان نمی‌شود، احکام متعددی نیز از حیث حقوق بیشتر و مجازات کمتر، به سود مسلم زنان است که کمتر کسی اطلاع دارد و وقتی برای مخاطب بازگو می‌شود، اگر به این نتیجه نرسد که در برایندی کلی، حقوق زن در اسلام بیش از مرد است، قطعا آن را کمتر از مرد نیز نخواهد یافت.

از این‌رو بنده به نوبه خود سعی کرده‌ام در کتاب «چالش‌های حقوق‌بشری در اسلام» به همین موضوع بپردازم که برخی از مسائل را اکنون و اینجا شرح داده‌ام.

‌سؤال پایانی را به موضوع نگاه و جریان فمینیستی در ایران اختصاص دهیم. نظر شما در‌این‌باره چیست؟

نگاه فمینیستی و زن‌گرایانه در غرب، واکنشی طبیعی به سیر مسبوق به سابقه زن‌ستیزانه در غربِ قرون وسطی، رنسانس و حتی عصر جدید است. زن در غرب زمانی نه حق مالکیت داشت و نه حق رأی. اکنون که اینها را دارد دیگر حق زن و حتی انسان‌بودن ندارد و تبدیل به مرد و بلکه کالا شده است. درحالی‌که در اسلام حق مالکیت زن رسمیت دارد و از مقام انسانی او حراست شده است. همچنین در مقوله حکومت، مشارکت سیاسی زنان نیز مانند مردان در قالب «بیعت» ظهور و بروز پیدا می‌کرد. بنابراین با توجه به همه آنچه گفته شد، اساسا مقوله فمینیسم در ایران، یک موضوع تقلیدی، وارداتی و بی‌مبناست که خاستگاه آن ناآگاهی نسبت به حقوق شرعی زن است که توأم شده با شیطنت‌های سیاسی و رسانه‌ای؛ وگرنه همان‌طور که شرح دادم، اگر برایند حقوق زن در فقه و قانون بیش از مرد نباشد، قطعا کمتر نیست.