نگاه روانشناسانه به پدیده مادر جایگزین
علم، پدیده مادرشدن را بهعنوان یک امر طبیعی و در نتیجه فرایند اجتماعی و بیولوژیکال (زیستشناختی) توضیح میدهد. ژولیا کریستوا، روانکاو فرانسوی در چند مقاله اخیرش (نفرت و بخشایش) سؤالی را مطرح میکند؛ یک زن چه میخواهد؟
پیش از او، این سؤال از جانب زیگموند فروید، روانکاو اتریشی، مطرح شده بود. عقیده فروید بر آن بود که زن آنچه را میخواهد که درمقایسهبا آناتومیک بدن مرد، فاقد آن است. بعدها این ایده از سوی روانکاوان و روانشناسان بسیاری مورد چالش قرار گرفت؛ اما پاسخ کریستوا به این پرسش واضح است: زن بچه میخواهد. او حتی پیشتر میرود و اظهار میکند همگی ما فارغ از زن یا مرد بودنمان، مادرانمان را میخواهیم. شور مادرانه، پیشالگوی تمام شورهای بشری است. بارداری به زن اجازه میدهد به واسطه امر دیگری، هویت جدیدی پیدا کند .
آبستنی، امری شاق و دراماتیک است؛ امری که به شکافتن بدن، تقسیم همزیستی خود و دیگری، غریزه و آگاهی، فیزیولوژی و روان توصیف میشود. این هویتیابی بهگونهای است که میتوان مدعی شد نهتنها مادر، بلکه جنینِ او، آبستنی را هدایت میکند. بدن مادر بین طبیعت و فرهنگ به کار میافتد و آنها در حین جدایی از هم، یکپارچهاند .
بارداری از طریق رحم جایگزین، به حالتی اطلاق میشود که طی آن، زنی باردار میشود با این قصد و قرارداد که نوزاد حاصل از این بارداری را به زوج دیگر واگذار کند تا پدر و مادریِ او را به عهده گیرند. این زوج را پدر و مادر حکمی، متقاضی یا خواهان میگویند. اما سؤالی که در نوع بارداری رحم جایگزین مطرح میشود، این است که زن، هدف موضوعی این فرایند است یا فقط موضوعی در خدمت آن؟
چنانچه در این فرایند زن به دلایلی نظیر فقر یا تروماهای ناگهانی زندگی بهعنوان یک وسیله در خدمتگزاری دیگری در نظر گرفته شود، تا جایی که او هیچ کنترلی بر این فرایند نداشته باشد، در وهله نخست هویت او بهعنوان یک سوژه تهدید میشود؛ زنی که قرار است موجودی را حدود 40 هفته در بدن خود نگه دارد و بعد او را به صاحبان اصلیاش تحویل دهد. مطالعات در برخی موارد نشان داده است که تحویل نوزاد به زوج صاحب فرزند، پس از زایمان موجب بروز اضطراب در مادر میزبان شده و در پارهای موارد حتی به افسردگیهای مقاوم به درمان میانجامد .
جنین ۹ ماه با بدن مادر در فرایند تبادلی قرار میگیرد؛ درحالیکه قرار است مادر هیچ نظارتی بعد از تولد بر او نداشته باشد؛ پیوندی که یکباره گسسته میشود. هرچند خیلی از مادران در شکل آگاهانه موضوع مدعیاند که ما پیش از آن خود را برای این جدایی آماده کرده بودیم؛ ولی این فرایند به شکل ناآگاه بر روانشان تأثیرگذار است. روانکاوی و استفاده از مداخلات روانشناختی، چه حین بارداری و چه بعد از آن، یکی از عوامل تأثیرگذار بر سلامت روان این گروه از زنان است. همچنین، والدینی که خواهان و متقاضی کودک هستند، نیز با بهرهگیری از خدمات مشاورهای و روانشناختی، مواجهه مناسبتر و انسانگرایانهتری میتوانند با این پدیده نوین علمی داشته باشند .
در موارد بالینی مشاهده شده است که این زنان در جلسات روانکاوی با این سؤال مواجه میشوند که آیا آنچه در من است، بخشی از من است؟ یا آیا من به واقع مادر بودم؟
اگر نوعدوستی را بتوان وجه دیگری از این نوع از مادربودن دانست؛ بهنحویکه بهعنوان یکی از فاکتورهای دخیل در فرایند جایگزینی رحم انگاشته شود، آنگاه از نگاهی دیگر میتوان این عمل را بهعنوان انسانیترین فعالیت توصیف کرد که از کارکرد زیستشناختی صِرف فاصله میگیرد و این آشکارا در تقابل با نگاه سنتی زن در تولیدمثل است. بهنحویکه فرد حین برخورداری از جلسات روانشناختی و مداخلات مشاورهای لازم در حین بارداری و بعد از آن، آگاهانه به آن دست یابد. زن باردار میشود فارغ از اینکه نسلی از اجداد خود بر جای بگذارد. او در پاسخ به پرسش اول مقاله، میتواند بچه بخواهد، پرشور عشق بورزد و درعینحال به آن عشق، اجازه بدهد برود تا زندگی را در آغوش بگیرد .
در پایان سخن، این فرایند نوین علمی را میتوان براساس کنترلهای لازم و مورد نیاز بهداشتی پزشکی، جسمانی و همچنین مداخلات و مراقبتهای روانشناسی زایشی مبتنیبر آریگویی به زندگی و خلق موجودی دانست که میتواند برای طرفین ماجرا، یعنی برای مادر جایگزین و والدین ژنتیکی کودک نماد عشق و شور زندگی باشد.