خط فقر خانوار تهرانی؛ ۱۲میلیون تومان
آخرین گزارش منتشرشده وزارت رفاه در سال ۱۳۹۹ در کشور برای یک خانوار چهارنفره عدد ۳میلیون و ۳۸۵هزار تومان بوده است.
به گزارش شبکه شرق، تفاوت این ارقام بهدلیل تفاوت هزینهها نظیر مسکن و برخی خدمات بوده و آمار متوسط کشوری در سال۱۴۰۱ نیز رقمی معادل ۶میلیون و ۳۵۰هزار تومان گزارش شده است. باید تاکید کرد این آمار برای «خط فقر مطلق» ارائه شده است؛ به این معنی که افراد با درآمد کمتر از این سطح، برای برآورد حداقل نیازها با مشکل روبهرو میشوند. آخرین برآوردها حاکی از آن است که حدود یکسوم از جمعیت کشور نیز در فقر مطلق قرار دارند. در سالهای اخیر، برخی سیاستها نظیر افزایش یارانه نقدی برای کاهش جمعیت فقیر در نظر گرفته شده است؛ اما بالا بودن سطح تورم و کاهش رشد اقتصادی در یک دهه اخیر، باعث افزایش جمعیت فقیر کشور شده است.
آمارها حاکی از آن است که خط فقر مطلق برای یک خانوار چهارنفره در سال ۱۴۰۱ به رقم ۶میلیون و ۳۵۷تومان رسیده است. این رقم برای همه کشور یکسان نیست، به نحوی که برای شهر تهران خط فقر خانوار ۴نفره ۱۲میلیون تومان در نظر گرفته شده است. کمترین میزان خط فقر نیز برای بخشی از استان سیستان و بلوچستان است که ۳میلیون و ۲۰۰هزار تومان محاسبه شده است. تفاوت میزان خط فقر، به دلیل بالا بودن هزینههای مسکن، حملونقل و سایر هزینههاست. بررسیها حاکی از آن است که در سالهای اخیر حدود یکسوم جمعیت کشور زیر خط فقر قرار گرفتهاند. همچنین خط فقر سرانه کشور در سال ۱۴۰۰ رقمی معادل با یکمیلیون و ۶۸۲هزار تومان محاسبه شده که این رقم برای سال ۱۴۰۱ با رشد بیش از ۴۹درصدی به میزان دومیلیون و ۳۴۵هزار تومان رسیده است. علت تفاوت خط فقر کلی کشور با شهر تهران، به دلیل وجود هزینههای بالای بخش مسکن است.
خطای فقر مطلق و سبد معیشتی
خط فقر از اصطلاحاتی است که در رسانه بهوفور وجود دارد، اما ارائه تعریف دقیق میتواند ابهامات آن را برطرف کند. یکی از دلایل توجه به خط فقر، مساله تورم بالای کشور است که موجب شده خانوارهای ایرانی سال به سال قدرت خرید کمتری داشته باشند. خط فقر به صورت کلی به سطحی از درآمد گفته میشود که حداقل درآمد یک خانوار برای زندگی را شامل میشود. این میزان از درآمد با یافتن هزینه کل تمام منابع ضروری، که یک انسان بالغ به صورت متوسط به آن نیاز داشته و مصرف میکند، محاسبه میشود. درآمد پایینتری از خط فقر، فقر مطلق است. وضعیتی که در آن افراد از منابع ضروری برای ادامه زندگی بهکلی محروم هستند.
این افراد در تداوم زندگی دچار مشکل میشوند و در تامین نیازهایی مانند خوراک، پوشاک و مسکن ناتواناند. بنابراین خط فقر مطلق، حداقل درآمدی است که هر فرد برای زندگی روزانه نیاز دارد. در کنار این موضوع خط فقر نسبی نیز تعریف میشود. در خط فقر نسبی، میزان درآمد گروه فقیر نسبت به سایر گروهها در نظر گرفته میشود و میتواند به عنوان معیاری، برای سنجش نابرابری جامعه در نظر گرفته شود. به عنوان مثال، نشریه اکونومیست در گزارشی عنوان کرده بود در سال ۲۰۰۰ حدود نیمی از جمعیت چین در فقر مطلق قرار داشتند. این رقم در سالهای اخیر به رقم صفر رسیده است. سیاستهای توسعه اقتصادی و افزایش رشد اقتصادی چین باعث شد جمعیت قابلتوجهی از خط فقر مطلق خارج شوند.
خط فقر خانوار تهرانی؛ ۱۲میلیون تومان
یکی از دلایل بالا بودن میزان خط فقر در تهران بالا بودن هزینه مسکن در این شهر است و به همین خاطر میتوان گفت در شهرهای دیگر و در نقاط روستایی خط فقر پایینتر از عدد مذکور است. پایینترین میزان خط فقر نیز در استان سیستان و بلوچستان برای خانوار ۴نفره حدود ۳میلیون و ۲۰۰هزار تومان برآورد شده است. بنابراین خط فقر در سال ۱۴۰۱ در کل نواحی ایران عددی در بازه عددی ۳میلیون و ۲۰۰هزار تومان تا ۱۲میلیون تومان است. بنابراین گفتن یک رقم برای خط فقر کل کشور کمی گمراهکننده است. برآوردها حاکی از این است که در سال ۱۴۰۱ حدود یکسوم از جمعیت کشور زیر خط فقر مطلق قرار داشته باشند. به بیان دیگر این افراد نیاز به سیاستهای حمایتی دارند که از فقر مطلق رهایی پیدا کنند. افزایش رشد اقتصادی در سالهای متوالی که منجر به رشد درآمد سرانه میشود و بهبود سیاستهای حمایتی میتواند جمعیت قابلتوجهی را از فقر مطلق رهایی یابد. اما سوالی که پیش میآید این است که چرا برخی آمار از خط فقر، بیش از حد منعکس شده است. از نگاه کارشناسان، برخی خطاها ممکن است باعث بیشنمایی خط فقر شود.
یکسان انگاشتن تمام شهرها
یکی از راههای محاسبه خط فقر استفاده از ضریب انگل است. در این روش برای محاسبه میزان خط، ابتدا تغییرات مخارج کل با توجه به تغییرات مخارج مواد غذایی سنجیده و سپس هزینه مواد غذایی در معکوس ضریبی تحت عنوان ضریب انگل، ضرب میشود و خط فقر به دست میآید. نکته قابلتوجه در محاسبه آخر این است که ضریب انگل در همه نقاط کشور یکسان نیست. برای مثال این ضریب در شهر تهران ۴/ ۲ و در سیستان و بلوچستان حدود ۲ است. بنابراین طبیعی است که خط فقر در سیستان و بلوچستان کمتر از شهر تهران باشد و نمیتوان با یک عدد کلی، خط فقر در تمام کشور را تعیین کرد. یکی از دلایل به وجود آمدن چنین مسالهای را میتوان چگونگی تعیین حداقل دستمزد جستوجو کرد. در شرایطی که حداقل دستمزد در تمام نقاط کشور یکسان تعیین میشود، خط فقر نیز با همان شیوه سنجیده میشود. این در حالی است که حداقل دستمزد در بسیاری از شهرها هزینه زندگی خانوارها را پوشش میدهد، درحالیکه در کلانشهرها اینچنین نیست.
معیار تعداد افراد خانوار است؟
آخرین ابهام مربوط به محاسبه خط فقر مربوط به بعد خانوار است. منظور از بعد یا حجم خانوار، تعداد افرادی است که با یکدیگر زندگی میکنند و طبیعتا هزینههایی مانند هزینه مسکن برای آنها مشترک است. به عبارت دیگر میتوان گفت زمانی که تعداد افراد خانوار از یک نفر بیشتر میشود، بسیاری از هزینهها در آن خانوار مانند هزینه مسکن کاهش پیدا میکند. بنابراین برای محاسبه هزینههای یک خانوار به جای تعداد خانوار، ضریب مشخصی وجود دارد. در واقع پس از محاسبه هزینههای زندگی یک فرد، این رقم به جای تعداد افراد خانوار در عدد مذکور ضرب میشود. این عدد برای خانوار دونفره ۷/ ۱، برای خانوار ۳نفره ۲/ ۲ و برای خانوار ۴نفره ۲/ ۳ است. محاسبه هزینههای زندگی بدون توجه به اعداد فوق باعث به وجود آمدن خطا و بیشنمایی میشود.
میزان کالری موردمحاسبه
یکی دیگر از مواردی که باعث اختلاف در محاسبه خط فقر میشود، میزان کالری موردبررسی برای هر فرد است. به عنوان مثال، امکان دارد این میزان براساس مقدار استاندارد زندگی هر فرد در نظر گرفته شود و یک تعریف حداکثری داشته باشد؛ اما سطح کالریای که براساس آن فقر تعریف میشود، متفاوت از تعریف کالری استاندارد باشد. به عنوان مثال کالری موردنیاز بدن برای یک فرد بالغ حدود ۲ تا ۲هزار و ۵۰۰ کالری در روز است. براساس استانداردهای بینالمللی حدود ۲۱۰۰ کالری را برای محاسبه خط فقر در نظر میگیرند. اگر این میزان کالری را بیشتر در نظر بگیریم، رقم خط فقر تفاوت قابلملاحظهای خواهد داشت. از سوی دیگر میتوان گفت در محاسبه خط فقر باید نوع سبد خانواری که این میزان کالری در روز را تامین میکند دقیق محاسبه کرد؛ چرا که ندارها نیز برای حفظ حیات حدود این ۲هزار کالری را مصرف میکنند اما سبد خانوار آنها را اقلام ارزانتر و کمکیفیتتر تشکیل میدهند.