|

تحولات جهانی و «باید»های برنامه هفتم

این سؤال همیشه برای ما مطرح است که گذشتگان چه تصوری از آینده که امروزِ ماست، داشته‌اند؟ این موضوع بسیار اهمیت دارد.

محمد قاسمی - اقتصاددان و عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی

 

این سؤال همیشه برای ما مطرح است که گذشتگان چه تصوری از آینده که امروزِ ماست، داشته‌اند؟ این موضوع بسیار اهمیت دارد. اگر نگاهی به دوران انقلاب صنعتی در ایران که مقارن بود با کشمکش‌های زندیه، قاجاریه و... بیندازیم، و برگردیم به اینکه چند نفر آن زمان در ایران این تحولات انقلاب صنعتی را می‌شناختند و متناسب با آن رهنمود می‌دادند که چه باید کرد. دوره‌ای که از قرن نوزدهم به بیستم وارد می‌شدیم و نظم نوینی در جهان در حال شکل‌گیری بود، ما چه تصوری از دنیای قرن بیستم داشتیم و چگونه قرار بود از این فرصت‌هایی که در اختیار یک کشور با موقعیت ایران است، بهره بگیریم.

اکنون هم این سؤال مطرح است که اصولا سیاستمدار، سیاست‌گذار و روشنفکران ما چه تصوری از قرن بیست‌ویکم دارند. فکر می‌کنند که جایگاه ایران 50 سال بعد کجا باید باشد تا متناسب با آن گام‌های بعدی برنامه‌ریزی توسعه انجام شود.

البته این بحث طولانی جوانب مختلف دارد. حقیقت این است که به نظر می‌رسد بر مبنای مجموعه‌ای از اسناد و مطالعاتی که وجود دارد در ایران در سطح بین‌الملل، ما با سه پدیده مهم روبه‌رو خواهیم بود:

1. رقابت بسیار شدید بین قدرت‌های موجود برای شکل‌دهی به آینده

2. قرارگرفتن ایران در یک موقعیت ممتاز و مسیرهای بین‌المللی کم‌نظیر که نمی‌تواند بی‌توجه به رقابت میان قدرت‌های بزرگ برای شکل‌دهی آینده عمل کند.

3. تحولات فناوری و ابرروندهای بخش انرژی، که تحولات بخش انرژی کشور ما با همین امکانات محدود حاصل همین تحولات پیرامونی بود نه حاصل بهره‌وری ما.

بنابراین باید این سه پدیده را شناخت و هر تحولی که در این سه حوزه رخ دهد، می‌تواند تأثیری تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز بر کشور داشته باشد.

از حیث اولین موضوع یعنی رقابت در شکل‌دهی به آینده بین قدرت‌ها، این رقابت شروع شده و نتایج خودش را هم بر جای گذاشته است؛ یعنی زمانی که ما داریم در سال 2023 به تحولات فقط 20 سال اخیر نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که اقتصادها به‌سرعت دیجیتالی شده‌اند، سهم تجارت خدمات در جهان به‌سرعت در حال افزایش است و زنجیره‌های تأمین و تولید در جهان به‌شدت در هم تنیده است. ما هیچ نقشی در شکل‌دهی به این ساختارها نداشتیم و حتی زیرساخت آن را هم در کشور ایجاد نکردیم.

از سوی دیگر این درگیری درون‌نخبگانی در کشور حول دو موضوع بوده است:

1. آیا باید خودکفا باشیم یا به جهان بپیوندیم؟

2. آیا باید دنبال استراتژی جایگزینی واردات برویم یا استراتژی توسعه صادرات؟

انواع پرسش‌هایی که در درگیری‌های درون‌نخبگانی است و سیاست‌گذاران و سیاستمداران کشور را گیج کرده که اساسا اگر هم حتی همتی داشته باشند، نمی‌دانند بالاخره باید چه کاری کنند، موجب شده در کنار قطع شریان آن سه جریان سرنوشت‌ساز و پیوند ملی با آن، در عمل نقشی در شکل‌دهی به قواعد نداشتیم و همواره پذیرنده قواعد بوده‌ و هستیم. مثال روشن آن FATF، کنوانسیون پالرمو و... است. اساسا این قواعد دوران جدید، دیگر قواعد دولت‌محور نیستند. چه بسا فردا چند بانک دور هم جمع شوند و بگویند ما از پس‌فردا با این بانک‌هایی که فلان کار را می‌کنند ارتباط برقرار می‌کنیم و با فلان کار نمی‌کنیم.

آنچه در این رقابت بین‌المللی روشن است، بازتوزیع جغرافیایی قدرت و انتقال تدریجی آن به آسیا است. حقیقت این است که در آینده‌ای که چندان هم دور نیست، اگر ما حجم تولید چین، ژاپن، اندونزی و هند را جمع کنیم، این بخش اعظم تولید دنیا را به خودش اختصاص می‌دهد و به لحاظ قدرت اقتصادی بعد از 200 سال قدرت اقتصادی و سیاسی در حال بازگشت به آسیا است و رقابت قدرت‌های مهم در حاشیه تکنولوژی‌های مهم در حال شکل‌گیری است، از آن سو هم اهمیت فزاینده تنش‌های نیروهای ملی‌گرایی است که در حال حاضر در ترکیه و روسیه، اروپا و آمریکا به‌روشنی دیده می‌شود.

اگر بخواهیم به بیان ساده‌تر بگوییم؛ اکنون چهار جریان اصلی در جهان شکل گرفته و با سرعت و رقابتی تنگاتنگ راهبردهای خود را پیش می‌برند و در حال یارگیری از بین کشورها هستند.

- جریان اول، جریان چین و آن ابتکار کمربند و راه است.

- جریان دوم، جریان اتحادیه اروپا با عنوان دروازه جهانی است.

- جریان سوم، جریان خاص آمریکا با عنوان دوباره‌ ساختن دنیای بهتر در کنار اروپاست و یک طرح دوهزار هزار میلیارددلاری که تعریف کرده است.

- جریان چهارم، جریان بریتانیای جهانی است که درحقیقت دنبال بازسازی روابط با جهان بعد از خروج از اتحادیه است.

در کنار اینها، روسیه یک نگاه ژئوپلیتیکی خاص هم به اروپا و هم به منطقه اوراسیا دارد و برخی از تحلیل‌ها از حمله روسیه به اوکراین را با همین مبنا تحلیل و ریشه‌یابی می‌کنند که عملا در هیچ‌کدام از آن چهار جریان اصلی در جهان نقشی برای روسیه قائل نشده بودند و روسیه احساس می‌کرد در حال حذف از جریان‌های اصلی ثروت و تجارت و سیاست بین‌الملل است. هند در کنار اینها، دنبال شکل‌دهی به یک قدرت است.

در این میان سؤالات مهمی از حیث جایگاه و جای‌گیری مناسبی که ایران در 50 سال آتی خواهد داشت، وجود دارد. آیا ایران می‌تواند با بیش از یک قدرت کار کند؟ آیا درست است که همچنان در حلقه اول روسیه قرار گیرد؟ آیا درست است که به سمت هند برود؟ آیا چین می‌تواند در سطح مناسب و کافی نیازهای ایران را تأمین کند؟

موضوع دوم کریدورها و مسیرهای بین‌المللی اقتصادی، تجاری و مالی است. حقیقت این است که ایران همواره حتی با همین مرزهای جغرافیایی کنونی در قلب ژئوپلیتیک خاورمیانه و مسیرهای ترانزیتی قرار داشته است. البته بخش اصلی و عمده تجارت جهانی بر پایه مسیرهای دریایی است؛ اما در مسیرهای خشکی هنوز هم فرصت‌های بی‌نظیری برای ایران وجود دارد، ولی با تأسف بسیار این فرصت‌ها در حال ازدست‌رفتن هستند. در حال حاضر عمان در همسایگی جنوبی ایران، در چه سطح گسترده‌ای سرمایه‌گذاری می‌کند که اصلا با وضعیت ایران قابل مقایسه نیست. فقط برای توسعه زیرساخت‌های بندر صُحار بیش از 25 میلیارد دلار و در انرژی خورشیدی چهار میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کرده است. اینها علاوه بر سرمایه‌گذاری‌هایی است که در صلاله انجام داده و برای پیوستن به پیوندی است که با نام «پیمان ابراهیم» شکل گرفته و با شتاب بسیار، منطقه جنوب ایران و چه بسا همه منطقه را تحت‌‌تأثیر قرار می‌دهد و حتی بدون تعارف، چین هم مستقیم و غیرمستقیم ایران را تحت فشار قرار داده که راجع به پیمان ابراهیم کاری نکند. آیا اساسا دستگاه دیپلماسی و دستگاه برنامه‌ریزی ما توانایی و آمادگی شناخت و تحلیل و مواجهه فعال با ماهیت، ابعاد و آثار و پیامدهای این تحولات مهم را که در حال رخ‌دادن در منطقه و جهان است، خواهد داشت؟

کمربندهای شرقی و غربی و کمربندهای شمالی و جنوبی در اطراف ما با رقابت شدید در حال شکل‌گیری هستند و ایران در میان این کمربندها مانده است. چابهار یک موقعیت بی‌نظیر است، اما تحریم‌ها عملا کار را به جایی رسانده که ما حتی یک بندر بین‌المللی نداریم. بندر بین‌المللی یعنی بندری که بتواند خدمات مالی و بانکی و بیمه‌ای، حمل‌ونقل بین‌المللی ارائه و مسیرهای خشکی و دریایی جهانی را به هم پیوند دهد.

نکته و موضوع با اهمیت سوم، تحولات فناوری و به‌ویژه ابرروندهای حوزه انرژی است. مؤسسه فیچ در گزارشی تا سال 2050 را پیش‌بینی کرده و آخرین بازبینی آن در سال 2020 انجام شده است. در آن به صراحت می‌گوید که اقتصاد هیدروکربن تمام نخواهد شد؛ اما گذار به «اقتصاد متمرکز بر کربن کمتر» حتمی است. بر این اساس، سوخت‌هایی که با شدت کربن بالا هستند به‌تدریج جای خود را به نفع انرژی‌های تجدیدپذیر خالی می‌کنند و تغییرات آب‌وهوایی و زیست‌محیطی بسیار اهمیت پیدا می‌کند. ما در ایران از معاهده پاریس غافل هستیم. چه امضا کنیم، چه تصویب کنیم یا نه، ما از معاهده پاریس متأثر می‌شویم. حتی تا چند سال دیگر اگر هم بتوانیم نفتی تولید و در بازار جهانی عرضه کنیم، با مالیات‌های سنگینی که روی آن بسته خواهد شد، با شرایط دشوار و متفاوتی مواجه می‌شویم.

گاز نسبت به بقیه انرژی‌های فسیلی یک انرژی به نسبت پاک محسوب می‌شود و می‌تواند ابزار قدرتمندی برای شکل‌دهی به جایگاه آینده ما در جهان باشد. اما این جایگاه تا سال 2050 وجود خواهد داشت و برای بهره‌برداری از فرصت ذخایر گاز به تغییر ساخت اقتصاد داخلی و اصلاحات عمیق در مصرف داخلی آن نیاز داریم.

نکته مهم در اینجا و نیز سؤالات مهمی که وجود دارد این خواهد بود؛ ما اساسا در حال حاضر با این سؤال مواجهیم که اگر این واقعیت داشته باشد که دارد، آیا الان باید برویم روی پالایشگاه‌های کوچک سرمایه‌گذاری کنیم؟ آیا باید تمام همت ما این باشد که نفت و گازی که باقی مانده را استخراج و صادر کنیم و با آن تکنولوژی بخریم؟ یا قرار است برویم در صنعت پالایشگاهی سرمایه‌گذاری کنیم؟ کجای برنامه توسعه راجع به این فکر شده است؟ اگر همچنان گاز اهمیت دارد، آیا ما باید به همین نحو مصرف کنیم؟

به نظر می‌رسد ما دو دهه است که درگیر استراتژی بقا در کشور شدیم و توسعه کمرنگ شده است. نمی‌خواهم بگویم به فراموشی سپرده شده؛ اما حقیقت این است که استراتژی بقا و توسعه به‌شدت متفاوت است. اگر ما فقط دنبال بقا هستیم، بله می‌توانیم یک برنامه پنج‌ساله حداقلی بنویسیم و کارهای دم‌دستی و روزمره انجام دهیم و خودمان را سرگرم کنیم؛ اما اگر می‌خواهیم توسعه بیابیم، کار برنامه‌ریزی خیلی سخت‌تر از اینهاست. الان چه اتفاقی دارد در دولت می‌افتد؟ هر سندی که راجع به برنامه می‌نویسند، یک مهر محرمانه روی آن می‌زنند، نه جامعه دانشگاهی خبر دارد و نه جامعه کارشناس. ایران از کارشناسان و اندیشمندان و متخصصان بسیار خوبی برخوردار است. اگر داریم برای توسعه می‌نویسیم، همه می‌خواهند مشارکت کنند. همه می‌خواهند در توسعه این کشور سهیم باشند.