پشت پرده قیمتهای نجومی در حراج تهران؛ پای پولشویی در میان است؟
بر اساس قانون حفاظت آثار ملی و فرهنگی مصوب ۱۳۰۹ و آییننامههای اجرایی آن، فروش و خروج هرگونه اشیاء و آثار تاریخی و فرهنگی با قدمت بیش از ۱۰۰ سال بدون اخذ مجوز از معاونت میراث فرهنگی، ممنوع و غیرقانونی است. حال آنکه مسئولان حراج تهران پیش از این به ایرنا اعلام کردند که تمامی آثار با قدمت و سنتی این رویداد دارای مجوز وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی هستند و نمایندگان این وزارتخانه هم در نمایشگاه حراج تهران حضور داشتند.

به گزارش گروه رسانهای شرق ؛ بیست و دومین دوره حراج تهران برگزار شد و هتل پارسیان آزادی، بار دیگر شاهد پردهبرداری از نمایشی پرابهام بود؛ حراجی که هر ساله با رقص اعداد و ارقام میلیاردی، مرز میان هنر و معاملات پرسود را محوتر از پیش میکند. این دوره از حراج با فروشی بالغ بر ۲۲۴ میلیارد و ۷۱۹ میلیون تومان به پایان رسید. حال آنکه سالهاست برگزاری این حراج با شائبههای مربوط به مدیریت محفلی، سازوکار انحصاری، ناگفتههای مالی و شیوه قیمتگذاری آثار، پیوند خورده است، پیوندی که تنها با نگاهی اجمالی به دورههای گذشته این مزایده میتواند دادههای جالب توجهی به دست دهد.
از چکشِ نخست تا ابهامات مالی: تاریخچهٔ یک انحصار
حراج تهران در خرداد ۱۳۹۱ با مدیریت علیرضا سمیعآذر و فروشی معادل ۲ میلیارد تومان (نرخ دلار: ۲۶۰۰ تومان) آغاز به کار کرد؛ عددی که در نگاه اول امیدوارکننده به نظر میرسید، اما به سرعت به سرنخی برای گمانهزنیها تبدیل شد.
در سال ۹۲، شخص سمیع آذر به عنوان مدیر اجرایی این حراج، رسما اعلام کرد که ۱۵ درصد از عواید فروش حراج تهران، سهم برگزارکنندگان است. البته به ادعای بانیان حراج، این درصد حالا به عدد ۱۰ کاهش یافته است. برای مثال در همین حراج اخیر که ۲۲۴ میلیارد تومان فروش داشت، ۱۰ درصد یعنی رقمی بیش از ۲۲ میلیارد تومان به جیب کسانی رفت که ناشناس هستند.
لازم به تاکید است که این رقم، منهای درآمدهای غیررسمی است. به این ترتیب آثار هنری حراج تهران در دوره دوم، ۶ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان (نرخ دلار: ۳ هزار و ۱۸۳ تومان)، دوره سوم، ۱۳ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان (نرخ دلار: ۳ هزار و ۲۰۰ تومان)، دوره چهارم ۲۰ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان (نرخ دلار: ۳ هزار و ۴۰۰ تومان)، دوره پنجم ۲۵ میلیارد (نرخ دلار: ۳ هزار و ۷۰۰ تومان) و در دوره ششم، ۱۲ میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان (نرخ دلار: ۴ هزار تومان) به فروش رسیدند.
با گذشت زمان، حراج تهران به تدریج رشد کرد و دورههای بعدی شاهد جهشهای چشمگیری در ارقام فروش شدند. رشد ناگهانی در برخی دورهها و نوسانات غیرمنتظره، شائبهها درباره پشتوانههای اقتصادی و مدیریتی حراج را قوت بخشید. در عین حال، این تغییرات نشان از ورود بازیگران مختلف از مجموعهداران بزرگ تا سرمایهگذاران ناشناس در پشت پرده ایجاد ارزشهای مصنوعی داشت و ارزش واقعی آثار را در معرض تردید قرار داد.
تغییرات دورهای در روند فروش همچنین نشاندهنده تأثیر عوامل اقتصادی کلان مانند نرخ ارز و تورم بر بازار هنرهای تجسمی بود. به علاوه، نوسانات ناشی از تغییرات مدیریتی و استراتژیهای بهاسازی آثار، از سوی متخصصان به عنوان نشانهای از عدم تطابق بین ارزشهای هنری و ارقام اعلامشده تعبیر شد. این روندها، زمینه را برای بررسی دقیقتر تأثیرات مدیریت و سیاستهای اقتصادی بر ارزشگذاری هنری فراهم آورد.
دوره هفتم این مزایده، اما با ۲۶ میلیارد فروش (نرخ دلار: ۴ هزار تومان)، به نام یکی از پرطرفدارترین هنرمندان معاصر ایران گره خورده است؛ سهراب سپهری.
سهراب؛ از شعرِ سکوت تا طلایِ نقاشی
از زمانی که سپهری در سال ۱۳۵۱ یک نقاشی بدون عنوان، خلق و آن را به مجموعه تنههای درختانش افزود، شاید از نظر فنی و زیباییشناسی چندان خاص به نظر نمیرسید؛ اما امروز، تبدیل به معیاری برای تعیین ارزشهای میلیاردی در حراجهای هنر شده است.
این بهاگذاری عجیب، تنها نوک کوه یخ است؛ روندی که در آن، مجموعهداران با عرضه مصنوعی آثار و ایجاد رقابتهای ساختگی، حباب قیمتی میسازند. به عنوان مثال، اگر ارزش واقعی یک اثر ۵۰۰ میلیون تومان باشد، با چرخش در حراجهای متوالی، قیمت آن به ۲۲ میلیارد تومان (دوره نوزدهم) میرسد. این فرآیند، نهتنها سود فوری ایجاد میکند، بلکه ذهن جامعه را به ارقام نجومی عادت میدهد، گویی هنر، پوششی برای شعبدهبازیهای مالی است. در واقع در این سیستم، یک مجموعهدار ممکن است اثری را که حتی قصد فروش واقعی آن را ندارد، وارد بازار کند تا با اعلام ارقام بلندپروازانه، انتظار افزایش ارزش آن را در میان سایر مجموعهداران برانگیزد. در این میان، بازیگران پشت پرده با راه اندازی تبلیغات و صحبتهای حسابشده، قیمتهای اعلامی را به گونهای دستکاری میکنند که ارزش اثر به صورت مصنوعی چند برابر شود.
این فرآیند دستکاری، برخلاف معیارهای فنی و هنری، بیشتر به استراتژیهای مالی و روانشناسی سرمایهگذاران متکی است؛ به طوری که در نهایت، قیمتهای اعلامی به ارقامی نجومی میرسد. در نهایت، این روند دستکاری در ارزشگذاری نه تنها بازار هنرهای تجسمی را به یک عرصه بازیهای مالی شباهت میدهد، بلکه اعتبار و اصالت آثار را نیز زیر سوال میبرد.
هنگامی که ارزش یک اثر بیشتر ناشی از بازیهای پشت پرده و توافقات غیرشفاف تعیین شود تا استانداردهای فنی و زیباییشناسی، هنر به کالایی بدل میشود که تنها رقمهای میلیاردی آن مهم است. به عبارتی دیگر، هنر که باید نمادی از خلاقیت و اصالت باشد، در این میان به ابزاری برای سودآوری تبدیل شده و این امر ضرورت بازنگری و اصلاح روند قیمتگذاری و شفافسازی ساختارهای مدیریتی را دوچندان میکند.
در واقع حراج تهران با مکانیزمی مشابه بورس، آثار هنری را به ابزار سفتهبازی تبدیل کرده است. در این مدل، قیمتگذاری نه بر اساس ارزش هنری، که با معیارهای «اقتصاد حبابی» انجام میشود. برای نمونه، در دوره بیستودوم، آثار محمود فرشچیان با برآورد اولیه ۹ تا ۱۰ میلیارد تومان عرضه شدند، اما رقابت مصنوعی میان خریداران، قیمت نهایی را به ارقامی غیرمنطقی رساند.
با همین روند:
دوره هشتم حراج با فروش ۱۴ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومانی (نرخ دلار: ۴ هزار تومان)
دوره نهم با فروش ۳۱ میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومانی (نرخ دلار: ۱۰ هزارو ۷۰۰ تومان)
دوره دهم با فروش ۳۴ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومانی (نرخ دلار: ۱۰ هزارو ۷۰۰ تومان)
دوره یازدهم با فروش ۴۳ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومانی (نرخ دلار: ۱۲ هزار و ۶۰۰ تومان)
دوره دوازدهم با فروش ۳۱ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومانی (نرخ دلار: ۱۲ هزار و ۶۰۰ تومان)
دوره سیزدهم با فروش ۸۷ میلیارد و ۹۰۰ میلیون تومانی (نرخ دلار: ۱۷ هزار و ۱۰۰ تومان)
دوره چهاردهم با فروش ۴۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومانی (نرخ دلار: ۲۳ هزار تومان)
دوره پانزدهم با فروش ۱۵۸ میلیارد و ۸۹۰ میلیون تومانی (نرخ دلار: ۳۰ هزار تومان)
دوره شانزدهم با فروش ۷۸ میلیارد تومانی، (نرخ دلار: ۲۷ هزار و ۲۰۰ تومان)
دوره هفدهم با فروش ۲۰۰ میلیاردی تومانی (نرخ دلار: ۵۰ هزار تومان)
دوره هجدهم با فروش ۶۱ میلیارد تومانی (نرخ دلار: ۵۰ هزار تومان)
دوره نوزدهم با فروش ۲۶۰ میلیارد تومانی (نرخ دلار: ۵۵ هزار تومان)
دوره بیستم با فروش ۱۹۴ میلیارد تومانی (نرخ دلار: ۶۰ هزار تومان)
و دوره بیست و یکم با فروش ۱۲۰ میلیارد تومانی (نرخ دلار: ۶۳ هزار تومان) برگزار شد و پرسشهای معنادار فروش نهایی در این نوزده دوره، چندان به چشم نیامدند!
خریدارانِ بیچهره: سایههایی که قیمت میسازند
در طی دورههای متعدد حراج تهران، همواره حضور خریداران ناشناس به عنوان یکی از عناصر کلیدی بازار مطرح بوده است. طبق گزارشهای موجود، بخشی قابل توجه از آثار در این حراجها توسط افرادی خریداری میشود که هویت دقیقشان مشخص نیست. این موضوع، پرسشهایی را دربارهٔ انگیزههای واقعی این خریداران مطرح میکند؛ آیا ایشان صرفاً به دنبال سرمایهگذاری و ایجاد شرایط حبابی در بازار هستند یا علاقهای واقعی به آثار هنری دارند؟
لازم به ذکر است که در بازار هنر، حفظ حریم خصوصی خریداران و مالکان امری رایج است؛ اما در هیچ نقطه از جهان مالک واقعی اثر به طور مستقیم در فرایند فروش دخالت نمیکند. این موضوع باعث شده است تا برخی از کارشناسان به تبانیهای احتمالی در روند تعیین قیمت اشاره کنند؛ هرچند مدارک کافی برای اثبات این ادعاها وجود ندارد و این مسئله همچنان موضوع بحثهای متعددی در حوزه شفافیت و عدالت بازارهای هنری است.
از سوی دیگر، اسامی چند مجموعهدار برجسته در حراجهای هنرهای تجسمی، از جمله عباس ایروانی (هلدینگ عظام)، حمیدرضا هاشمنیا (سامسونگ)، اخوان (گروه صنعتی اخوانجم)، امیرمحمد تقی گنجی (مهرام)، گرامی (چای گلستان)، بهبهانی (پورشه) و دانیالزاده (فولاد) بارها در گزارشها ذکر شدهاند.
مواردی وجود دارد که در آنها چهرههایی مانند سام سرویس، نمایندگی رسمی سامسونگ در ایران—که به عنوان اسپانسر حراج نیز شناخته میشود—در نقش خریدار آثار رکوردشکن ظاهر شدهاند. برای نمونه، در یکی از دورههای گذشته، خرید اثر آیدین آغداشلو نیز به این چهره نسبت داده شده است. همچنین، حضور نامهایی، چون مهدی جهانگیری و بانک گردشگری در معاملات میلیاردی، توجه بسیاری را به خود جلب کرده و موجب بروز گفتوگوهای فراگیر دربارهٔ شیوههای قیمتگذاری و شفافیت در این بازار شده است.
حراج بیست و دوم، حاشیهای که بیش از ۲۲۴ میلیارد تومان چکش خورد
۲۲۴ میلیارد و ۷۱۹ میلیون تومان؛ این رقمی است که در بیست و دومین دوره حراج تهران پای معامله تابلوهایی پرداخت شد که نه با ملاکها و معیارهای هنری، بلکه با شیوه معروف به اقتصاد سفتهای قیمتگذاری شدند؛ قیمتگذاریهایی که به نظر میرسد نه با ارزشگذاری منتقدان و کارشناسان نقاشی، بلکه با کلکل سرمایهداران تعیین میشود! ضمن اینکه این رقم در مقابل فروش ۱۲۰ میلیارد و ۳۱۸ میلیون تومانی بیست و یکمین حراج تهران (ویژه هنر معاصر ایران) قرار میگیرد که به صورت آنلاین برگزار شده بود.
در این رویداد آثار هنرمندانی همچون رضا عباسی، معین مصور، محمد قاسم، آقا نجف اصفهانی، محمدحسن افشار ارومی، حسین کاظمی، احمد اسفندیاری، درویش عبدالمجید طالقانی، میرحسین خوشنویسباشی، غلامحسین امیرخانی، یدالله کابلی، کیخسرو خروش، محمود فرشچیان، محمد احصایی، فرامرز پیلارام، محمود زندهرودی، آیدین آغداشلو، مسعود عربشاهی، منصور قندریز، ژازه تباتبایی، پرویز کلانتری، غلامحسین نامی، بهجت صدر، واحد خاکدان، هانیبال الخاص و هوشنگ پزشکنیا ارائه شد.
در بیست و دومین دوره حراج تهران، ۹۹ اثر شامل ۶۹ اثر نقاشی، ۱۰ تابلو خوشنویسی، ۹ مجسمه و آثار فلزی قلمزنی، ۶ نسخه خطی و ۶ قالی تصویری به هنردوستان ارائه شد که در نهایت ۸۴ اثر به فروش رسیدند.
پرتره «دختر نشسته» اثر رضا عباسی با فروش ۲۲ میلیارد و ۴۴۰ میلیون تومان، گرانترین اثر حراج بود. اثری با ۱۰۰ سال قدمت که کارشناسان فروش آن را غیرقانونی اعلام کردند و مدیرکل موزههای وزارت میراثفرهنگی نیز فروش آن را به دلیل قدمت بالای ۱۰۰ سال، غیرقانونی دانست.
این درحالی است که کارشناسان هنری نیز در اصالت این اثر شک کردهاند. ضمناً بر اساس قانون حفاظت آثار ملی و فرهنگی مصوب ۱۳۰۹ و آییننامههای اجرایی آن، فروش و خروج هرگونه اشیاء و آثار تاریخی و فرهنگی با قدمت بیش از ۱۰۰ سال بدون اخذ مجوز از معاونت میراث فرهنگی، ممنوع و غیرقانونی است. حال آنکه مسئولان حراج تهران پیش از این به ایرنا اعلام کردند که تمامی آثار با قدمت و سنتی این رویداد دارای مجوز وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی هستند و نمایندگان این وزارتخانه هم در نمایشگاه حراج تهران حضور داشتند.
«پیدایش» اکریلیک روی مقوا اثر محمود فرشچیان با برآورد قیمت ۱۰ - ۹ میلیارد تومان، «دو جفت شمعدان» قلمزنی روی طلا و نقره اثر حسین علاقمندان با برآورد قیمت ۱۰ - ۹ میلیارد تومان و «شمسه خرد» قلمزنی روی طلا و نقره اثر محمدمهدی باباخانی با برآورد قیمت ۹ - ۸ میلیارد تومان دیگر آثار گرانقیمت بیست و دومین حراج تهران بودند.
چرا حراج تهران شفاف نیست؟
حراج تهران، با وجود ادعای همکاری با نهادهایی مانند وزارت میراث فرهنگی، از ارائه اطلاعات دقیق درباره موارد زیر سر باز میزند:
- هویت واقعی خریداران و فروشندگان.
- مکانیزم دقیق قیمتگذاری آثار.
- سرنوشت درآمدهای کلان حاصل از حراج.
- نقش دلالان و واسطهها در معاملات.
این عدم شفافیت، نهتنها اعتماد عمومی را مخدوش کرده، بلکه فضایی ایجاد کرده که در آن، هنر به کالایی برای تطهیر سرمایههای مشکوک تبدیل میشود. ضمن اینکه یکی از نقاط تاریک حراج تهران، نقش کارشناسان ناشناس و محدودی است که قیمت آثار را تعیین میکنند. این افراد، خارج از دید جامعه هنری، با تصمیمات خود، ارزش آثار را از کانالهای غیرشفاف به ارقام میلیاردی میرسانند.
در کنار آنها، دلالانی وجود دارند که مانند پلهای نامریی، میان سرمایهداران و حراج حرکت میکنند. به این ترتیب حراج تهران، با تمام هیاهوی مالیاش، رویدادی است که هنر را به حاشیه رانده و اقتصاد را به متن کشانده است. در این نمایش، تابلوها نه به عنوان آثاری خلاقانه، که به مثابه برگههای سهام معامله میشوند و خریداران، نه هنردوستان، که سوداگرانی هستند که از تلاقی اقتصاد و فرهنگ، طلای کثیف میسازند.
تا زمانی که مکانیزمهای این حراج در هالهای از ابهام باقی بماند، نمیتوان امید داشت که هنر تجسمی ایران، جز در قفسههای حراج، جایی برای نفس کشیدن بیابد. شاید روزی این پرده ابهام کنار رود، اما تا آن زمان، حراج تهران همچنان صحنه تکرار نمایشی خواهد بود که در آن، هنر، قربانی بلندپروازیهای مالی است.