|

روایتی تازه از ناتوانی دیپلماسی آب ایران/ وقتی طالبان بر منابع آبی ما قلدری می‌کند

صبح ۱۰ اسفند، سیلاب از افغانستان به ایران سرازیر شد. اما این حق‌آبه نبود؛ آبِ سرریز شده‌ای بود که طالبان دیگر نتوانست نگه دارد. هم‌زمان، تصاویر ماهواره‌ای نشان دادند که طالبان دوباره آب هیرمند را منحرف کرده و به شوره‌زار گودزره فرستاده است. قلدری آشکار! و ایران؟ باز هم سکوت، باز هم بی‌عملی.

روایتی تازه از ناتوانی دیپلماسی آب ایران/ وقتی طالبان بر منابع آبی ما قلدری می‌کند

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق، ایران سال‌هاست که درگیر بحران آب است. خشکسالی و تغییرات اقلیمی، بی‌شک بخشی از مشکل را تشکیل می‌دهند اما واقعیت تلخ‌تر از آن است که تنها به طبیعت نسبت داده شود. در کنار تمامی مشکلات محیط‌زیستی، یکی از مهم‌ترین عوامل تشدید این بحران، ضعف تاریخی دیپلماسی ایران در حفظ و دفاع از حقوق آبی خود است. نمونه بارز این ناتوانی، پرونده حق‌آبه هیرمند است؛ موضوعی که سال‌هاست گریبان مردم سیستان و بلوچستان را گرفته، اما دولت‌های ایران در برابر آن یا سکوت کرده‌اند یا تنها به بیانیه‌های بی‌اثر پوپولیستی بسنده کرده‌اند.

 

چرا دیپلماسی ایران نمی‌تواند حق قانونی خود را بگیرد؟

طبق معاهده ۱۳۵۱ بین ایران و افغانستان، دولت افغانستان موظف است سالانه ۸۲۰ میلیون متر مکعب آب از رودخانه هیرمند را به ایران تحویل دهد. این تعهد کاملاً قانونی و بین‌المللی است، اما طالبان بارها و بارها به بهانه‌های مختلف از انجام آن سر باز زده است. بهانه‌اش؟ خشکسالی و کاهش بارندگی! اما شواهد جدید ماهواره‌ای و سیلاب‌های اخیر در افغانستان نشان می‌دهند که این ادعا، چیزی جز یک دروغ بزرگ نیست.

صبح ۱۰ اسفند گزارش شد که بر اثر شدت بارش در افغانستان، بخش‌هایی از آب رودخانه فراه به سرزمین‌های ایران سرریز شده و دریاچه هامون را سیراب کرده است. در همین حال، تصاویر ماهواره‌ای منتشرشده در روزهای اخیر نشان می‌دهند که طالبان به‌عمد، مسیر آب رودخانه هیرمند را به شوره‌زار گودزره در نیمروز منحرف کرده است. این دقیقاً همان رفتاری است که بارها در گذشته نیز تکرار شده و نتیجه‌ای جز خشکی بیشتر در سیستان و بلوچستان و فشار معیشتی بر مردم این منطقه نداشته است.

جواد میردار، رئیس پژوهشکده تالاب بین‌المللی هامون، در گفت‌وگویی با روزنامه پیام‌ماهشدار داده است که: «هر بار که سیلابی در افغانستان رخ می‌دهد، طالبان تلاش می‌کند آن را به‌عنوان حق‌آبه ایران جا بزند، اما این آب‌ها کنترل‌شده نیستند و هیچ تضمینی برای تأمین پایدار آب ایران وجود ندارد». 

این سخنان نشان می‌دهد که ایران نه‌تنها در دریافت حق‌آبه خود ناتوان است، بلکه به بازیچه دست طالبان تبدیل شده است. هر زمان که افغانستان با بارش‌های سنگین مواجه شود و دیگر نتواند حجم آب را در مرز خود نگه دارد، مقداری از آن را به ایران رها می‌کند و از این طریق ادعا می‌کند که به تعهدات خود عمل کرده است.

 

وقتی اعتراض مردم هم راه به جایی نمی‌برد

این اولین بار نیست که مردم سیستان و بلوچستان نسبت به ضعف دولت ایران در برخورد با طالبان اعتراض می‌کنند. در روزهای اخیر، بار دیگر موجی از اعتراضات در این منطقه شکل گرفته است. خبرگزاری دانشجو گزارش داده که مردم از مقامات جمهوری اسلامی خواسته‌اند تا انحراف آب توسط طالبان را پیگیری کنند. درخواست آن‌ها ساده است:«چرا دولت ایران در برابر این خیانت آشکار سکوت کرده و اقدامی انجام نمی‌دهد؟»

بارها و بارها مقامات ایران وعده داده‌اند که این موضوع را از راه‌های دیپلماتیک حل خواهند کرد، اما نتیجه چه بوده است؟ هیچ! حتی در مواردی، مقامات ایرانی تهدید کرده بودند که در صورت ادامه این روند، «حق‌آبه را با زور خواهند گرفت»، طالبان به این تهدیدها کوچک‌ترین اهمیتی نداد و همچنان سیاست قلدری و منحرف کردن آب را ادامه داده است.

در همین حال، طالبان در حال گسترش برنامه‌های سدسازی در مناطق مرزی افغانستان است. اخیراً این گروه، سد پاشدان را در غرب افغانستان افتتاح کرده و قصد دارد پروژه‌های سدسازی بیشتری را در این مناطق اجرا کند. این یعنی حتی اگر بارش‌ها در افغانستان افزایش پیدا کند، باز هم ایران شانسی برای دریافت حق‌آبه نخواهد داشت؛ چراکه این آب‌ها از طریق سدهای جدید، به‌جای آنکه به ایران برسند، در خاک افغانستان باقی خواهند ماند.

 

  نتیجه فلج دیپلماسی دولت‌ها در حوزه آب 

اما چرا دولتی که ادعای قدرت در منطقه را دارد، حتی نمی‌تواند حق قانونی مردم خود را بگیرد؟  

اگر طالبان به معاهده ۱۳۵۱ پایبند نیست، چرا ایران این مسئله را به نهادهای بین‌المللی ارجاع نمی‌دهد؟ چرا اقدامی جدی برای جلوگیری از نقض این معاهده صورت نمی‌گیرد؟ آیا دولت‌های ایران واقعاً باور دارند که چند بیانیه و یک‌سری مذاکرات بی‌نتیجه که صرفا مصرف خبری دارند، کافی است تا طالبان را وادار به اجرای تعهدات خود کند؟

 

نتیجه این بی‌عملی تا امروز کاملاً روشن شده است.

دریاچه هامون که زمانی یکی از منابع حیاتی آب در شرق کشور بود، حالا رو به نابودی است و هیچ راه‌حل پایداری برای احیای آن دیده نمی‌شود. خشکسالی، که در کنار آن سیاست‌های آبی اشتباه طالبان هم مزید بر علت شده، باعث شده که هزاران کشاورز و دامدار سیستان و بلوچستان، زمین‌های خود را ترک کنند و موجی از مهاجرت‌های اقلیمی را رقم بزنند. طوفان‌های گردوغبار، که زمانی پدیده‌ای فصلی بود، حالا به تهدیدی دائمی تبدیل شده و نفس کشیدن را برای ساکنان این منطقه دشوار کرده است. امنیت غذایی منطقه در معرض خطر است و به‌زودی، مشکلات اقتصادی ناشی از بحران آب، بیش از پیش نمایان خواهد شد.

دیپلماسی ناتوان ایران در برابر طالبان، تنها یک شکست در عرصه سیاست خارجی نیست، بلکه تهدیدی برای بقای یک منطقه‌ی استراتژیک کشور است. دولت ایران، که همواره در مسائل منطقه‌ای مدعی تأثیرگذاری است، چطور نمی‌تواند از حقوق مسلم و قانونی خود دفاع کند؟ چگونه می‌شود که کشوری که داعیه قدرت منطقه‌ای دارد، حتی توانایی گرفتن سهم قانونی آب خود را ندارد؟ این ناکامی یک نشانه آشکار است: مسئله آب، اولویتی برای دولت ایران ندارد.

اما این بی‌عملی تا کی ادامه خواهد داشت؟ آیا دولت ایران قصد دارد منتظر بماند تا سیستان و بلوچستان کاملاً از بین برود و مردمش ناچار شوند آخرین خانه‌هایشان را هم ترک کنند؟ یا این‌که بالأخره اراده‌ای برای برخورد جدی با این بحران شکل خواهد گرفت؟  

زمان آن رسیده که دولت از خواب غفلت بیدار شود. حق‌آبه هیرمند فقط یک مطالبه محیط‌زیستی نیست، بلکه مسئله‌ای است که با معیشت، امنیت و آینده مردم ایران گره خورده است. دیپلماسی ضعیف و سیاست‌های انفعالی دیگر جواب نمی‌دهد. ایران اگر قرار است آینده‌ای پایدار داشته باشد، باید حق خود را بگیرد؛ نه با التماس، بلکه با قدرت، با فشار، و با اقدام جدی.