|
نویسنده: نسترن فرخه, نسترن فرخه

دخترم تاب این آزار جنسی را نیاورد

شرق سومین روایت از آزار جنسی در آمبولانس را منتشر می‌کند

پدر میانسالی است، پدری داغ‌دار که گریه‌، امان حرف زدن را از او گرفته است. روایت آزارجنسی به دختر جوانش در ماشین آمبولانس را تعریف می‌کند.

شرق سومین روایت از آزار جنسی در آمبولانس را منتشر می‌کند
نسترن فرخه خبرنگار گروه جامعه روزنامه شرق

پدر میانسالی است، پدری داغ‌دار که گریه‌، امان حرف زدن را از او گرفته است. روایت آزارجنسی به دختر جوانش در ماشین آمبولانس را تعریف می‌کند. 

از دخترش که مادری جوان بوده می‌گوید، مادری که توان تحمل این حجم رنج را تاب نمی‌آورد و دقیقا در همان روز و همان ماه در سال بعد از ماجرا سکته می‌کند و همه خانواده داغدار او می‌شوند. 

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق، این آزار جنسی در آمبولانس ، باعث مرگ شد و این مرگ ، مرگ دیگری به همراه داشته و دختر دیگر این پدر میانسال، تنها نیم ساعت بعد از فوت خواهر کوچک‌ترش خودکشی می‌کند و این خانواده تا همیشه سیاه پوش می‌شود.

ارتباط دهانی در آمبولانس 

این پدر داغ دار روایت تعریف می‌کند تا شاید دختران و زنان دیگر این تلخی را تجربه نکنند. بیشتر مدارک قضایی این پرونده را برای ما می‌فرستد تا نزد ما محفوظ بماند و شروع می‌کند:« شهریور سال 1401 دخترم حالش بد می‌شود، فشارش پایین می‌آید و نوه‌ام به اورژانس 115 کرج تماس می‌گیرد. همان زمان که به اورژانس تماس گرفته بود به خاله‌اش یعنی دختر دیگرم هم تماس می‌گیرد که آن یکی دخترم هم خودش را به آنها می‌رساند. تن دخترم لباس می‌کنند تا سوار اورژانس شود و به بیمارستان بروند. دخترم آن زمان 33 سال سن داشت. مامور اورژانس اجازه نمی‌دهد آن یکی دخترم سوار شود و آن دخترم که مریض بود تنها با مامور اورژانس و راننده به سمت بیمارستان حرکت کردند. در ماشین اورژانس به دخترم آمپول بی‌هوشی زده و بدن دخترم را لمس می‌کرده. دخترم را با آن حال روی پا نگه می‌دارد و متوجه می‌شود دخترم عادت ماهانه است. برای همین از طریق دهن با او نزدیکی می‌کند. حتی آب منی را در دهان دخترم می‌ریزد...»

راننده مسیر را طول داده بود  

صدای گریه از پشت خط تلفن، رنج این پدر را عیان می‌کند. با همان صدای لرزان ادامه می‌دهد که همه اینها در حالی است که راننده هم با او هم دست بوده، او تعرض نکرده بود ولی بخاطر همکارش ماشین را دیرتر به مقصد رسانده بود تا به  دخترم تعرض کند و   او  را مورد آزار جنسی قرار دهد. دخترم شنیده بوده که راننده می‌گفته؛ «زود باش، اینجا ماشین پلیس ایستاده، از اورژانس تماس می‌گیرند برای پیگیری بیمار و ...» بعد از یک ساعت و بیست دقیقه ماشین اورژانس به مقصد می‌رسد. در حالی که آن یکی دخترم ظرف ده دقیقه در همان مسیر به بیمارستان می‌رسد.  در همین زمان هم به دلیل وقفه چندین بار از بیمارستان و اورژانس با این ماشین تماس می‌گیرند. وقتی ماشین به بیمارستان می‌رسد دخترم اصلا در شرایط خوبی نبوده، حتی با تن کم جان سرش افتاده بوده کنار در ماشین و وقتی در بغل خواهرش می‌رود، به او می‌گوید این مرد به من تجاوز کرده است. 

همسر دوست دخترم هم همان جا بوده که بعد از مطلع شدن از این موضوع گلاویز آن مامور اورژانس می‌شود و بعد پلیس می‌آید و این فرد را بازداشت می‌کنند.

مجازات فقط چند ضربه شلاق

پدر از مجازاتی می‌گوید که داغ آنها را تازه‌تر کرده است. او می‌گوید:«همان زمان به ما گفتند این موضوع را رسانه‌ای نکنید و اینها به مجازات می‌رسند. در حالی که 99 ضربه شلاق برای تکنسین و 30 ضربه شلاق هم برای راننده بریدند. همه اینها در حالی است که در بیمارستان آب دهن دخترم را می‌گیرند و در نتیجه آزمایش این موضوع ارتباط دهانی تایید می‌شود. حتی لباس دخترم که بر روی آن این مرد تف کرده بوده را هم به عنوان سند پزشکی قانونی می‌برند. جواب این آزمایش‌ها را پزشکی قانونی به من نداد و مستقیم به دادگستری دادند. ولی این نتیجه‌ها هیچ وقت بر روی پرونده نرفت، هر چند که وکیلم گفت چون این موضوع برای قاضی محرز شده است. خلاصه پرونده شعبه 113 رفت ولی بعدتر پرونده به شعبه 110 می‌رود که آنجا رسیدگی صورت گرفت.»

 با این ماجرا دو جگر گوشه‌ام را از دست دادم

گریه، پشت گریه، از داغی که بر سینه دارد می‌گوید:« یک سال بعد از این اتفاق، دقیقا در سالگرد همان روزهای خاطره تلخ تجاوز به دخترم، یعنی شهریور ماه او سکته کرد و ما برای همیشه دخترم را از دست دادیم... دخترم تحت درمان روانپزشک قرار گرفته بود ولی در 33 سالگی فوت کرد. همسرش با من تماس گرفت و خبر داد او نصف شب تمام کرده... وقتی به او رسیدم تنش یخ کرده بود... دختر دیگرم هم نیم ساعت بعد از خبر فوت خواهرش از بیمارستان بیرون آمد و از درد این ماجرا خودش را کشت. به من گفت بابا من بدون خواهرم نمی‌توانم زندگی کنم و در 37 سالگی او را هم از دست دادم.»

برای پیگیری همه جا رفتم

او از پیگیری برای دادخواهی دخترش می‌گوید که برای پیگیری من همه جا رفتم، به سراغ امام جمعه کرج رفتم و ایشان من را به مسئولی در دادگستری معرفی کرد. امام جمعه فردیس هم من  را به نماینده مجلس رساند. من به آنها گفتم این مجازات برای آنها کافی نبوده است. حتی پیش مسئولان دانشگاه علوم پزشکی هم رفتم.

اما این دو نفر بعد از مجازات شلاق آزاد شدند و پرونده هم تمام شد و فقط دو سال ممنوعیت از کار گرفتند. الان نمی‌دانم کجا کار می‌کنند و در چه موقیتی هستند. ولی خواستم این موضوع را رسانه‌ای کنم تا این اتفاق برای زنان و دختران دیگر پیش نیاید.