|

«ناقص سازی جنسی زنان »، سنتی که همچنان قربانی می‌گیرد

امروز ششم فوریه مصادف با روز بین‌المللی «بردباری صفر در برابر ختنه زنان » روزی که در واقع بر عدم مدارا با هرگونه «مثله کردن جنسی زنان» می‌پردازد.

«ناقص سازی جنسی زنان »، سنتی که همچنان قربانی می‌گیرد

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق؛‌ ناقص‌سازی اندام جنسی زنان یا همان ختنه زنان شامل تمام روش‌هایی می‌شود که به‌طور عمدی و به‌دلایل غیر پزشکی تغییراتی در اندام‌های تناسلی زنانه ایجاد کرده یا به آن‌ها آسیب می‌زند. عملی که عمدتا به دلایل فرهنگی، مذهبی و اجتماعی و برای پیروی از سنت‌های کهن رخ داده و همچنان قربانیان خود را وادار به تجربه روزگاری سخت می‌کند. 

نخستین بار استلا اوباسانجو، بانوی اول نیجریه  بود که روز ۶ فوریه ۲۰۰۳ در کنفرانسی که توسط کمیته بین آفریقایی مناسک سنتی تأثیرگذار بر سلامت زنان و کودکان برگزار شده بود، چنین روزی را پیشنهاد کرد. پیشنهادی که با استقبال کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل  مواجه شد و در نهایت به تصویب این روز به عنوان یکی از روزهای بین‌المللی منجرشد.

افزوده شدن 90 میلیون زن دیگر به قربانیان ختنه

این روز بهانه‌ای است تا هر سال این جنایت علیه زنان و دختران یادآوری شده و گزارش‌هایی درباره آمار قربانیان این اقدام و همچنین اقدامات کشورها برای جلوگیری از این عمل منتشر شود. سازمان جهانی بهداشت در تازه‌ترین گزارش خود آماری تکان‌دهنده را منتشر کرده است. بر اساس این آمار بیش از ۲۳۰ میلیون دختر و زن جوان در ۳۰ کشور جهان ختنه شده‌اند. دخترانی که غالبا در سنین نوزادی تا ۱۵ سالگی تحت این عمل هولناک قرار گرفته‌اند.  نکته آن که این آمار 9 سال پیش و در سال 2016 بر اساس گزارش آژانس کودکان سازمان ملل  (یونیسف) دست‌کم ۲۰۰ میلیون زن و دختر را شامل می‌شد و 8 سال پیش از آن یعنی در سال 2008 این آمار از ختنه‌سازی 140 میلیون زن در جهان حکایت داشت. آماری که نشان می‌‌دهد طی 17 سال به آمار زنان و دختران قربانی ختنه، 90 میلیون دیگر هم اضافه شده است.

شبکه اروپایی مبارزه با ناقص‌سازی اندام جنسی زنان نیز تخمین می‌زند که بیش از ۶۰۰ هزار زن و دختر که از ختنه جان سالم به در برده‌اند در اروپا زندگی می‌کنند و در ۱۳ کشور اروپایی ۱۸۰ هزار دختر در معرض خطر ختنه شدن قرار دارند.

کدام اسناد بین المللی به این پدیده پرداخته‌اند؟

برخی از گزارش‌های منتشر شده در سال‌های گذشته عنوان کرده‌اند که نیمی از زنان و دختران قربانی ختنه درکشور‌های مصر، اتیوپی و اندونزی زندگی می‌کنند. اما به صورت کلی می‌توان گفت که ناقص‌سازی جنسی زنان غالبا در آفریقا، آسیا و خاورمیانه انجام می‌شود. در سایر کشورها اما این عمل کمتر گزارش شده است.

اسناد بین‌المللی نیز درباره مثله‌سازی جنسی زنان سکوت نکرده‌اند واستانداردهای سازمان ملل، اتحادیه آفریقا و شورای اروپا به‌عنوان معیارهایی برای مقابله با ختنه زنان محسوب می‌شوند.همچنین کنوانسیون حذف تمام اشکال تبعیض علیه زنان، کنوانسیون حقوق کودک و کنوانسیون ژنو، پیمان‌نامه‌های مهمی هستند که به‌طور غیرمستقیم به ختنه زنان پرداخته و درباره حفاظت و پناهندگی برای قربانیان این عمل راهکارهایی ارائه داده‌اند. سند ۲۰۳۰ سازمان ملل برای توسعه پایدار، ختنه را به‌عنوان یک عمل مضر شناسایی کرده و هدف‌گذاری خود را بر این قرار داده است که تا سال ۲۰۳۰ این عمل برچیده شود.

پروتکل منشور افریقایی حقوق بشر و خلق‌ها درخصوص حقوق زنان در آفریقا موسوم به «پروتکل ماپوتو» نیز یکی دیگر اسناد بین‌المللی است که در خصوص مبارزه با ختنه زنان گام‌های جدی برداشته است. 15 کشور آفریقایی امضا کننده این پروتکل متعهد شده‌اند که ختنه‌زنان را ریشه کن کنند. محو کلیۀ شکال تبعیض علیه زنان و توجه  داشتن و ممنوع سازی آداب و رسوم سنتی آسیب زا علیه زنان   از جمله مواردی است که در پروتکل ماپوتو مورد تاکید دولت‌های عضو قرار گرفته است.  

در ایران چه می‌گذرد؟

کشور ما نیز از جمله کشورهایی است که هنوز سنت خشونت‌بار ختنه زنان در آن رواج دارد. در دهه‌های گذشته اما بیشتر. حقیقت آن است که در ایران هرگز آمار مشخصی از قربانیان این سنت وجود نداشته است. ریشه این فقدان آمار را می‌توان در دو مساله جستجو کرد. نخست نبود یا کمرنگ بودن نظارت و پژوهش‌های مستمر در این حوزه توسط  نهادهایی مانند وزارت بهداشت یا حتی سازمان بهزیستی و دوم قبح فرهنگی این عمل در دهه‌‌های اخیر. قبحی که که باعث شده این اتفاق درلایه‌های پنهانی مناطقی رخ می‌دهد که هنوز هم از این سنت پیروی می‌کنند.

انجام شده در سال‌های گذشته نشان می‌داد که خاستگاه ختنه زنان  در ایران مناطقی از جنوب و غرب کشور است. اما اکنون میزان قربانیان ختنه زنان در کشور ما نیز رو به کاهش گذاشته است. هرچند قربانیان آن هنوز هم در چنبره مشکلات ناشی از نقص عضو جنسی گرفتارند و این سنت همچنان در برخی از مناطق ادامه داشته و قانونی هم برای ریشه‌کنی آن وجود ندارد. همچنین برخی از گزارش‌ها حکایت از آن داشت که بالاترین آمار ختنه زنان در کمتر از یک دهه گذشته مرتبط به جنوب ایران در استان هرمزگان بوده است. همچنین گفته می‌شود که درمناطقی از اورامانات و برخی روستا‌های استان‌های کردستان و کرمانشاه همچنان ختنه زنان به صورت محدود و پراکنده انجام می‌شود.

متاسفانه در سال‌های اخیر اخبار جدیدی از ختنه زنان در کشور و وجود یا برچیده شدن آن منتشر نشده است. به نظر می‌‌رسد هر چه موجود است مربوط به پژوهش‌هایی است که در سال‌های گذشته انجام شده که علت آن را می‌توان کم‌توجهی متخصصان برای پژوهش در این حوزه دانست. با این حال افرادی که در گذشته در اینباره پژوهش کرده‌اند هموار تاکید کرده‌اند که مقابله این پدیده هرگز‌ در اولویت سیاست‌گذاری‌های سازمان‌های دولتی مرتبط نبوده است.

توجه به این نکته لازم است که  در نگاه جهان و سازمان ملل ختنه زنان بیشتر یک سنت آفریقایی است و حداقل تا سال 1399 کشور‌هایی مانند ایران، عراق، عمان و یمن در خاومیانه و اندونزی و فیلپین در اسیا توسط یونیسف به نقشه جهانی  FGM یا ختنه زنان اضافه نشده‌ بودند. به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر نیز این وضعیت تغییر نکرده است.

قوانین ایران ساکت نیستند

قوانین کشور اما درباره ناقص‌سازی جنسی زنان ساکت نیستند و بریدن آلت جنسی زنانه  درقوانین ایران بدون اینکه از اصطلاح«ختنه زنان » استفاده شده باشد، جرم‌انگاری شده و حتی قابلیت پیگرد قانونی توسط قربانی این اقدام را دارد. ماده ۷۰۶ قانون مجازات اسلامی اعلام می‌کند که « از بین بردن قدرت انزال یا تولید مثل مرد یا بارداری زن و یا از بین بردن لذت مقاربت زن یا مرد موجب ارش است.» از سوی دیگر ماده ‌۶۶۴ نیز تصریح کرده است که « قطع و از بین ‌بردن هر یک از دو طرف اندام تناسلی زن، موجب نصف دیه کامل زن است و قطع و از بین ‌بردن بخشی از آن، به همان نسبت دیه دارد. در این حکم فرقی میان باکره و غیرباکره، خردسال و بزرگسال سالم و معیوب نیست.»

به هر حال کاهش چشمگیر ختنه زنان در ایران، خبری خوب است که نباید نادیده گرفته شود. خبری که برخی متخصصان در گفتگو با رسانه‌ها در سال 1398 اعلام کردند. به گفته آنها علت این موضوع اقدام به آموزش در این زمینه ولو به صورت محدود،  تغییر نگرش مردم نسبت به این ختنه زنان به دلیل افزاش سطح آگاهی و اطلاع‌رسانی و دسترسی مردم به شبکه‌های مجازی از یک طرف و  پیری و مرگ ختان‌ها و دایه‌هایی که این کار را انجام می‌دادند و فقدان جایگزین برای آن‌ها از طرف دیگر است. همچنین با توجه به رواج این پدیده در مناطق روستایی می‌توان گفت مهاجرت روستائیان به شهر‌ها درکنار سایر موارد نقش یاساسی در کاهش ختنه زنان در کشور داشته است.