کارگردان فراملیتی و بدون مرز
مینو مرتاضی لنگرودي
در دورانی به سر میبریم که درخشش فرزندان سرزمینمان در حوزههای علم، هنر، ورزش، سینما و دیگر حوزههای حیات و زیست انسانی، چیزی بیش از موفقیت یا کسب یک جایزه به نظر میرسد. کسب دومین جایزه اسکار از سوي آقای فرهادی بیانگر این واقعیت است که مردم سرزمینهای دور و نزدیک، به زبان خود و زبانی متفاوت از با زبان سیاستمدارانشان با یکدیگر گفتوگو و ارتباط برقرار میکنند. بیانیه مشترک فرهادی با پنج کارگردان کاندیدای جایزه اسکار برای بهترین فیلم غیرانگلیسی، بیانگر این واقعیت است که این مرزهای جغرافیایی مصنوع دست سیاستمداران هستند که در برابر اندیشهها و کنشهای فرامرزی انسانها کم میآورند. آنها در بیانیه مشترک خود با تقبیح مرزپرستیهای کور، با تأکید و تمرکز بر شأن انسان، جایزه اسکار را به تمام مردم، هنرمندان، کنشگران و روزنامهنگارانی اهدا کردهاند كه ماورای مرزهای جغرافیایی، برای حفظ ارزشهای انسانی، وحدت و درک متقابل تلاش میکنند. آنها تفکیک و بهحاشیهراندنهای قومی، نژادی، جنسیتی و مذهبی به بهانه ترس و دفاع از مرزها را دليل نابودی فرصتهای رشد انسانها در پرتو پذیرش تنوع فرهنگها و مانع غنیشدن نظام اندیشه انسان با چیزی که بهظاهر خارجی مینماید، میدانند.
آنها به صراحت اعلام میكنند: ما معتقدیم چیزی به نام بهترین کشور، جنسیت، مذهب و رنگ پوست وجود ندارد. وحدت ملتها و آزادی، حق مردم جهان است؛ چیزی نیست که آن را تقاضا کنید و بهسادگی برای همه وجود دارد. فرهادی این حق را پاس میدارد و در کنار میلیاردها جمعیتی میایستد که به بهانه تروریستبودن و بهمخاطرهافکندن خاطر مردمان خوشبخت تحت سلطه نظام سرمایه و سود، بهحاشیهرانده شدهاند. چنانکه فرهادی سالهاست در فیلمهایش جانب زنان را گرفته است که قربانیان اصلی و اولیه گفتمان غالب مردانهای هستند که از فرط تمامیتخواهی به خودخوری دچار شدهاند. در فیلمهای فرهادی زنان با وجود آنکه در جامعه حضور پررنگی دارند؛ اما در اصل تحت انقیاد قدرت مردانهای هستند که به طور تاریخی، کنشها و تصمیمات آنها را تحت کنترل و انقیاد خود در میآورد. زنان فیلمهای فرهادی بین دوراهی انتخاب خود انسانیشان و خود اجتماعیشان سرگردان و آوارهاند. در فیلمهای فرهادی تن زنان در مقام مادر، دختر و همسر، جایگاه و جولانگاه آشوبها، اضطرابها، تحقیرها و ... است که بر آنها تحمیل شود؛ چنانکه تن سیاهپوستان، مسلمانان، فلسطینیها و یمنیها جولانگاه آشوبها، اضطرابها، تحقیرها و تجاوزات قدرت جهانی سود و سرمایه واقع شده است. امروز حتی قدرتهای سرمایهدار مبانی قدرت سرمایه را در فراملیتیبودن آن تعریف میکنند. فرهادی و کارگردانان فراملیت و بدون مرز، بر آن شدهاند تا با دعوت به وحدت و اتحاد فرامیهنی، بدنهای زنان و مردان آواره فلسطینی، سوری، افغانی و عراقی را که به جرم فلسطینی یا عراقی، سوری و افغانیبودن، سرکوب میشوند، متحد و قدرت بیقدرتان را که در اتحاد و وحدت آنان نهفته است، برابر چشم آنان آشکار كنند. یقینا هر ملتي از طریق تاریخ، فرهنگ و زبان مشترک، بدن و پیکر واحدی برای خود میسازد؛ اما انسانبودن مقدم بر مرزها، ملیت و پیشتاز شکلگیری آن است. در فیلمهای فرهادی که جهان به احترام آنها برخاسته، از زن به مثابه موجودي محروم از قدرت و به حاشیه راندهشده، دفاع شده است. اين همان چیز شگفتآوری است که بهسادگی در فیلمهای فرهادی نشان داده میشود. آوارگی، سرگردانی، اضطراب، تحقیر نظام زور و سرمایه که در فیلم فرهادی با آوارگی و بیپناهی زنان و تحقیرشده در برابر قدرت مسلط مردانه همذاتپنداری میکند. منشأ طبقهبندی و کنترل زیست انسانی از سوي دولتها از طریق تفکیک آدمها، ترس است. ترسی که جناب فرهادی و دیگر کارگردانان فراملیت و بدون مرز جهان در بیانیهشان جهانیان را متوجه آن كردهاند. ترسهای زنان و آوارگان اما از جنس ترس تدافعی و مقولات دیگر است.
در دورانی به سر میبریم که درخشش فرزندان سرزمینمان در حوزههای علم، هنر، ورزش، سینما و دیگر حوزههای حیات و زیست انسانی، چیزی بیش از موفقیت یا کسب یک جایزه به نظر میرسد. کسب دومین جایزه اسکار از سوي آقای فرهادی بیانگر این واقعیت است که مردم سرزمینهای دور و نزدیک، به زبان خود و زبانی متفاوت از با زبان سیاستمدارانشان با یکدیگر گفتوگو و ارتباط برقرار میکنند. بیانیه مشترک فرهادی با پنج کارگردان کاندیدای جایزه اسکار برای بهترین فیلم غیرانگلیسی، بیانگر این واقعیت است که این مرزهای جغرافیایی مصنوع دست سیاستمداران هستند که در برابر اندیشهها و کنشهای فرامرزی انسانها کم میآورند. آنها در بیانیه مشترک خود با تقبیح مرزپرستیهای کور، با تأکید و تمرکز بر شأن انسان، جایزه اسکار را به تمام مردم، هنرمندان، کنشگران و روزنامهنگارانی اهدا کردهاند كه ماورای مرزهای جغرافیایی، برای حفظ ارزشهای انسانی، وحدت و درک متقابل تلاش میکنند. آنها تفکیک و بهحاشیهراندنهای قومی، نژادی، جنسیتی و مذهبی به بهانه ترس و دفاع از مرزها را دليل نابودی فرصتهای رشد انسانها در پرتو پذیرش تنوع فرهنگها و مانع غنیشدن نظام اندیشه انسان با چیزی که بهظاهر خارجی مینماید، میدانند.
آنها به صراحت اعلام میكنند: ما معتقدیم چیزی به نام بهترین کشور، جنسیت، مذهب و رنگ پوست وجود ندارد. وحدت ملتها و آزادی، حق مردم جهان است؛ چیزی نیست که آن را تقاضا کنید و بهسادگی برای همه وجود دارد. فرهادی این حق را پاس میدارد و در کنار میلیاردها جمعیتی میایستد که به بهانه تروریستبودن و بهمخاطرهافکندن خاطر مردمان خوشبخت تحت سلطه نظام سرمایه و سود، بهحاشیهرانده شدهاند. چنانکه فرهادی سالهاست در فیلمهایش جانب زنان را گرفته است که قربانیان اصلی و اولیه گفتمان غالب مردانهای هستند که از فرط تمامیتخواهی به خودخوری دچار شدهاند. در فیلمهای فرهادی زنان با وجود آنکه در جامعه حضور پررنگی دارند؛ اما در اصل تحت انقیاد قدرت مردانهای هستند که به طور تاریخی، کنشها و تصمیمات آنها را تحت کنترل و انقیاد خود در میآورد. زنان فیلمهای فرهادی بین دوراهی انتخاب خود انسانیشان و خود اجتماعیشان سرگردان و آوارهاند. در فیلمهای فرهادی تن زنان در مقام مادر، دختر و همسر، جایگاه و جولانگاه آشوبها، اضطرابها، تحقیرها و ... است که بر آنها تحمیل شود؛ چنانکه تن سیاهپوستان، مسلمانان، فلسطینیها و یمنیها جولانگاه آشوبها، اضطرابها، تحقیرها و تجاوزات قدرت جهانی سود و سرمایه واقع شده است. امروز حتی قدرتهای سرمایهدار مبانی قدرت سرمایه را در فراملیتیبودن آن تعریف میکنند. فرهادی و کارگردانان فراملیت و بدون مرز، بر آن شدهاند تا با دعوت به وحدت و اتحاد فرامیهنی، بدنهای زنان و مردان آواره فلسطینی، سوری، افغانی و عراقی را که به جرم فلسطینی یا عراقی، سوری و افغانیبودن، سرکوب میشوند، متحد و قدرت بیقدرتان را که در اتحاد و وحدت آنان نهفته است، برابر چشم آنان آشکار كنند. یقینا هر ملتي از طریق تاریخ، فرهنگ و زبان مشترک، بدن و پیکر واحدی برای خود میسازد؛ اما انسانبودن مقدم بر مرزها، ملیت و پیشتاز شکلگیری آن است. در فیلمهای فرهادی که جهان به احترام آنها برخاسته، از زن به مثابه موجودي محروم از قدرت و به حاشیه راندهشده، دفاع شده است. اين همان چیز شگفتآوری است که بهسادگی در فیلمهای فرهادی نشان داده میشود. آوارگی، سرگردانی، اضطراب، تحقیر نظام زور و سرمایه که در فیلم فرهادی با آوارگی و بیپناهی زنان و تحقیرشده در برابر قدرت مسلط مردانه همذاتپنداری میکند. منشأ طبقهبندی و کنترل زیست انسانی از سوي دولتها از طریق تفکیک آدمها، ترس است. ترسی که جناب فرهادی و دیگر کارگردانان فراملیت و بدون مرز جهان در بیانیهشان جهانیان را متوجه آن كردهاند. ترسهای زنان و آوارگان اما از جنس ترس تدافعی و مقولات دیگر است.