|

بحران آموزش عالی: شکاف بزرگ مهارت‌ها و نارضایتی‌های شغلی

آیا تحصیلات تکمیلی در ایران واقعا ارزش زمان و سرمایه‌ای را که از جوانان می‌گیرد، دارد؟

آیا تحصیلات تکمیلی در ایران واقعا ارزش زمان و سرمایه‌ای را که از جوانان می‌گیرد، دارد؟

Sajjad Goli 2

 

سجاد  گلی

 دانش‌آموخته سیاست‌گذاری عمومی از دانشگاه هاروارد  و مشاور سابق شرکت مشاوره مدیریت مکنزی

 

۱. نارضایتی گسترده از تحصیلات تکمیلی: تحصیلات عالی در ایران با بحران عمیقی مواجه است. براساس گزارش‌های جاب‌ویژن، بیش از ۶۰ درصد فارغ‌التحصیلان دانشگاهی از رشته یا دانشگاه خود ناراضی هستند. شاید شما هم تجربه کرده‌اید یا در میان دوستان و آشنایان خود دیده‌اید که چگونه دانشجویان پس از سال‌ها تحصیل، با بازار کاری مواجه می‌شوند که نه‌تنها شغل مناسب و با درآمد کافی پیدا نمی‌کنند، بلکه اغلب مهارت‌های‌شان هیچ تطابقی با نیازهای بازار ندارد. این مسئله به شکاف بزرگی در بازار کار منجر شده است: از یک سو، کارفرمایان از نبود نیروی کار ماهر شکایت دارند و از سوی دیگر، فارغ‌التحصیلان برای یافتن شغل مناسب به مشکل برمی‌خورند. این شکاف نارضایتی‌های اجتماعی و اقتصادی عمیقی را ایجاد می‌کند. وقتی فردی پس از سال‌ها تلاش و تحصیل نمی‌تواند شغلی پیدا کند که از لحاظ جایگاه و درآمد متناسب با تلاشش باشد، احساس سرخوردگی و نارضایتی به او دست می‌دهد. بسیاری از فارغ‌التحصیلان مجبورند در مشاغلی مشغول شوند که ارتباطی با مهارت‌های آموخته‌شان ندارد که همین مسئله منجر به افت انگیزه و کیفیت کار می‌شود.

۲. مهاجرت؛ راه فرار یا اجبار: اگر تا چند سال پیش مهاجرت بیشتر مربوط به نخبگان و فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های خاص بود، امروز این پدیده به یک امر فراگیر تبدیل شده است. تحقیقات نشان می‌دهد که 70 درصد شاغلان ایرانی تمایل به مهاجرت دارند و این عدد در بین فارغ‌التحصیلان همه رشته‌ها و همه دانشگاه‌ها کمابیش مشابه است. مهاجرت برای بسیاری از دانش‌آموختگان، راهی است برای یافتن بازاری که دانش، مهارت و توانایی‌های‌شان را به رسمیت بشناسد. آنها به دنبال شغلی با دستمزد و شرایط بهتر هستند، چیزی که در‌حال‌حاضر بازار کار ایران قادر به ارائه آن نیست.

گزارش‌های متعدد حاکی از این است که افزایش تورم، تحریم‌های اقتصادی و نابسامانی‌های بازار کار، تمایل به مهاجرت را در میان دانشجویان و فارغ‌التحصیلان افزایش داده است. جامعه‌شناسان هشدار می‌دهند که ایران در حال ورود به فاز «مهاجرت توده‌وار» است. بحران نیروی انسانی ماهر در ایران می‌تواند پیامدهای گسترده‌ای داشته باشد، زیرا بسیاری از افرادی که به کشورهای دیگر مهاجرت می‌کنند، همان‌هایی هستند که می‌توانستند آینده کشور را بسازند. در‌این‌بین دانشگاه‌ها به جای اینکه بر یاددادن مهارت‌های مرتبط بر بازار کار متمرکز باشند تا افراد از همان دوران دانشجویی وارد بازار کار (کارآموز) شده و آینده مناسبی پیش‌روی خود ببینند، در حال تبدیل‌شدن به مؤسسات رایگان تسهیل مهاجرت هستند.

۳. آیا اصلاح ممکن است: شاید عجیب به نظر برسد، اما با وجود بحران‌هایی که اشاره شد، نشانی از اراده جمعی برای اصلاح سیستم آموزش عالی دیده نمی‌شود. تقریبا همه ما، صرف‌نظر از دیدگاه سیاسی یا اقتصادی خود، تجربه‌های مشابهی داریم: انتخاب رشته اشتباه، پیدانکردن شغل مناسب، یا تمایل به مهاجرت؛ بنابراین به نظر می‌رسد توافق سیاسی برای اولویت‌دادن به حل این مسئله ساده باشد، اما حداقل تا به حال نشان واضحی از چنین توافقی دیده نمی‌شود.

نظام آموزشی در سال‌های پیش از تحصیلات تکمیلی متمرکز است بر کنکور. با وجود اینکه صنعت بزرگ و پررونقی حول کنکور و آزمون‌های آموزشی و کلاس‌های خصوصی و مدارس غیرانتفاعی شکل گرفته است و با وجود همه فشارهای روحی و روانی‌ که بر دانش‌آموزان و خانواده‌ها، برای کسب رتبه‌های بهتر در کنکور وارد می‌شود، این صنعت عظیم اهمیت درخوری به آینده دانش‌آموزان نمی‌دهد. دانش‌آموزانی که برای کمی بهترشدن رتبه کنکور خود در معرض مشاوره‌ها و فشارهای گوناگون بوده‌اند، در هنگام انتخاب رشته کمک درستی دریافت نمی‌کنند. مشاوره‌های انتخاب رشته بیشتر بر این منطق استوار است که «با این رتبه سال پیش این رشته-دانشگاه قبول شدند». اصلاح این وضعیت نیازمند همکاری گسترده‌ای است که همه نهادهای دخیل در آموزش و بازار کار باید دست به دست هم دهند. این مسئله فقط مشکل دانشجویان یا دانشگاه‌ها نیست، بلکه یک بحران ملی است.

۴. دانشگاه‌ها باید بیدار شوند: یکی از نقاط مثبت گزارش‌های اخیر، این است که دانشگاه‌ها اکنون قابل مقایسه شده‌اند. پیش‌ازاین همگی می‌دانستیم که دانشگاه‌های برتری مانند شریف یا تهران در صدر هستند، اما درباره عملکرد دیگر دانشگاه‌ها اطلاعات زیادی نداشتیم. این مقایسه می‌تواند باعث رقابت و بهبود عملکرد دانشگاه‌ها شود. به ویژه آنکه معیار اصلی این رتبه‌بندی «میزان رضایت فارغ‌التحصیلان» و «وضعیت فارغ‌التحصیلان در بازار کار» است. مثلا اکنون می‌دانیم که دانشگاه یزد از دانشگاه اصفهان و دانشگاه صنعتی تبریز دانشگاه موفق‌تری‌ است. امیدوارم این قابلیت اندازه‌گیری و مقایسه مورد توجه مسئولان وزارت علوم و دانشگاه‌ها قرار بگیرد و کمک کند مسئولان در راستای بهبود وضعیت دانشگاه‌ها اقدام کنند. برند هر دانشگاه در نهایت به وضعیت فارغ‌التحصیلان آن در بازار کار بستگی دارد.

اگر دانشگاهی نتواند دانشجویان خود را برای بازار کار آماده کند، حتی اگر در همه حوزه‌های دیگر موفق باشد، شکست خواهد خورد. مسئولان وزارت علوم و دانشگاه‌ها باید این گزارش‌ها را به‌عنوان هشداری جدی برای اصلاحات اساسی تلقی کنند. نارضایتی فارغ‌التحصیلان از انطباق‌نداشتن تحصیلات‌شان با نیازهای بازار کار، به مسئله‌ای حیاتی تبدیل شده است. دانشگاه‌ها باید با تمرکز بر کاربردی‌کردن آموزش‌ها و افزایش ارتباط با صنعت و بازار کار، گام‌های جدی بردارند. برای رسیدن به این هدف، دانشگاه‌ها می‌توانند از چندین راهکار کلیدی استفاده کنند:

توسعه برنامه‌های کارآموزی هدفمند

 دانشگاه‌ها باید فرصت‌های کارآموزی متنوعی را فراهم کنند که دانشجویان بتوانند در محیط‌های واقعی کار تجربه کسب کنند. این کارآموزی‌ها باید به گونه‌ای طراحی شوند که به‌ طور مستقیم با مهارت‌های مورد نیاز رشته‌ها مرتبط باشند و دانشجویان را برای بازار کار آماده کنند.

همکاری با شرکت‌های پیشرو: دانشگاه‌ها می‌توانند با شرکت‌های مهم صنعتی و کسب‌وکارها همکاری‌های استراتژیک ایجاد کنند. این همکاری‌ها می‌تواند به تعریف پروژه‌های مشترک، ایجاد آزمایشگاه‌های تخصصی در دانشگاه و حتی جذب نیروهای متخصص از صنعت به‌عنوان استادان میهمان یا مشاور منجر شود.

بازبینی و اصلاح برنامه‌های درسی

 برنامه‌های آموزشی باید به‌ طور مداوم بازبینی شوند تا مهارت‌های عملی و کاربردی را تقویت کنند. دروس باید براساس نیازهای واقعی بازار کار و فناوری‌های نوین به‌روزرسانی شوند تا دانشجویان بتوانند با دانش به‌روز و مهارت‌های لازم فارغ‌التحصیل شوند.

دعوت از شرکت‌ها و متخصصان برای برگزاری کارگاه‌های آموزشی

دانشگاه‌ها باید به‌ طور منظم از متخصصان صنعت و شرکت‌ها دعوت کنند تا کارگاه‌ها و دوره‌های آموزشی برگزار کنند. این کارگاه‌ها می‌توانند فرصتی برای دانشجویان باشند تا مهارت‌های عملی و حرفه‌ای خود را بهبود ببخشند و با چالش‌های بازار کار از نزدیک آشنا شوند.

استفاده از شبکه فارغ‌التحصیلان برای ایجاد ارتباطات کاری

فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها می‌توانند منبعی غنی برای شبکه‌سازی و ایجاد فرصت‌های شغلی باشند. دانشگاه‌ها باید با استفاده از این شبکه‌ها، فرصت‌های بیشتری برای دانشجویان فراهم کنند و آنها را به شرکت‌ها و کسب‌وکارهای مرتبط معرفی کنند.

ایجاد دفاتر کاریابی و خدمات شغلی در دانشگاه‌ها: ایجاد دفاتر کاریابی و مشاوره شغلی که به دانشجویان در جست‌وجوی شغل کمک کنند، می‌تواند نقش مؤثری در کاهش نرخ بی‌کاری فارغ‌التحصیلان داشته باشد. این دفاتر باید به‌ طور فعال با شرکت‌ها در ارتباط باشند و فرصت‌های شغلی متناسب با مهارت‌های دانشجویان را به آنها معرفی کنند.

تخصیص منابع متفاوت به بخش‌های آموزشی و حرفه‌ای

 دانشگاه‌ها باید منابع مالی و انسانی خود را به گونه‌ای تخصیص دهند که بتوانند برنامه‌های آموزشی و مهارتی مؤثرتری ارائه دهند. این منابع می‌تواند شامل بودجه‌های پژوهشی، حمایت از دوره‌های کارآموزی و تقویت ارتباط با صنعت باشد.

اجرای این راهکارها می‌تواند به دانشگاه‌ها کمک کند تا فارغ‌التحصیلانی تربیت کنند که نه‌تنها از نظر تئوری، بلکه از نظر عملی و مهارتی نیز آماده ورود به بازار کار باشند. تنها دراین‌صورت است که می‌توان به بهبود وضعیت اشتغال فارغ‌التحصیلان و افزایش رضایت آنها از تحصیلات امیدوار بود.

 ۵. احیای نظام فنی و حرفه‌ای: در کشورهای پیشرفته مانند آمریکا، ژاپن و بریتانیا، تنها بخشی از نیروی کار نیازمند تحصیلات دانشگاهی است. بسیاری از مشاغل با مهارت‌های فنی و حرفه‌ای اداره می‌شوند. در ایران، با تمرکز بیش از حد بر دانشگاه‌ها، نظام فنی و حرفه‌ای به حاشیه رانده شده است. درحالی‌که بسیاری از مشاغل در کشور به نیروی کار فنی نیاز دارند، نظام آموزشی ما جوانان را به سمت تحصیلات دانشگاهی سوق می‌دهد. این تمرکز بر مدرک‌گرایی به قیمت از دست رفتن مهارت‌های کاربردی و مورد نیاز جامعه تمام می‌شود. برای بهبود وضعیت، نظام فنی و حرفه‌ای باید احیا و به‌روز شود. افزایش کیفیت و تنوع در آموزش‌های فنی و حرفه‌ای، می‌تواند به شکل چشمگیری نرخ بی‌کاری را کاهش دهد و نیروهای کار ماهری را وارد بازار کند. همچنین باید فرهنگ مدرک‌گرایی اصلاح شود تا جوانان به مهارت‌آموزی بیشتر از کسب مدرک دانشگاهی اهمیت دهند.

 نتیجه‌گیری: دعوت به عمل: بحران در نظام تحصیلات تکمیلی ایران، یک مسئله ساده نیست که با اصلاحات جزئی برطرف شود. نیاز به تغییرات اساسی و همکاری همه‌جانبه از سوی دولت، دانشگاه‌ها، صنایع و حتی خانواده‌هاست. تا زمانی که این تغییرات رخ ندهد، همچنان فارغ‌التحصیلانی خواهیم داشت که ناامید از آینده و با نارضایتی درونی، به مهاجرت یا مشاغل نامرتبط روی می‌آورند.

این مقاله فراخوانی برای تأمل و اقدام است؛ آیا می‌توانیم به‌ طور جمعی به بحران آموزش عالی ایران پایان دهیم و نظامی بسازیم که هم مهارت‌های لازم برای بازار کار را آموزش دهد و هم فرصت‌هایی برابر برای همه ایجاد کند؟ این پرسش، آینده جوانان کشور و مسیر توسعه ایران را مشخص خواهد کرد.