آينه
اعتماد
داستان حصر بیمها و امیدها
نخستین موضوعی که سبب میشود تلاشها برای حلوفصل مسئله حصر جدی تلقی شود، تعریف و تأکید بر چرایی حصر است. بهعنوان مثال اکنون دیگر علی مطهری تنها کسی نیست که اعتقاد دارد حصر بهعنوان مجازات در نظر گرفته نشد. یادآوری این نکته که حصر بهعنوان یک راهحل پیشگیرانه در نظر گرفته شد تا مانع از سرایت بیثباتیهای منطقه به داخل کشور شود؛ نتیجهای غیر از این ندارد که با توجه به تغییر وضعیت منطقه، لازم است در مورد تداوم یا رفع حصر نیز یکبار دیگر به صورت جدی بررسی و تصمیمگیری شود. دومین نکتهای که سبب میشود تلاش مقامات مسئول اعم از هواداران حصر و هواداران رفع حصر برای رسیدن به یک اتفاق نظر را جدی تلقی کنیم این است که مدافعان حصر برای نشاندادن حسننیت نظام از موضوعات تازهای سخن گفتهاند. اسماعیل دوستی عضو دوره چهارم شورای اسلامی شهر تهران و عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی که اخیرا با مهدی کروبی ملاقات کرده است دراینخصوص گفته «مدتها بود که برای دیدار با آقای کروبی به مراجع ذیصلاح درخواستهایی داده بودم که خوشبختانه اخیرا از سوی دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی این اجازه صادر شد تا با ایشان دیداری داشته باشم. این
دیدار نیز خیلی مفصل انجام شد و آقای کروبی امیدواری بسیاری نسبت به آینده نظام و انقلاب داشتند»... . آنها [اصولگرایان تندرو] که پیشتر به کمتر از «عذرخواهی» رسمی محصورین راضی نمیشدند اکنون به یک دستخط از سیدمحمد خاتمی رضایت خواهند داد. نگاه به ترکیب اعضای شورایعالی امنیت ملی... امید و انتظار در مورد موفقیت دولت را افزایش میدهد چراکه روحانی و وزرایش پنج نفر از ١٢ عضو شورا هستند. علی لاریجانی نیز بعد از دیدار با کمیته رفع حصر وعده داده بود که این موضوع را پیگیری میکند لذا راضیکردن نیمی از اعضای شورایعالی امنیت ملی میتواند سادهتر از قبل باشد.
ايران
تعامل اصولگرایان با اصلاحطلبان بیشتر شود
عباس سلیمینمین: بعضی رفتارهای اصولگرایان، ناشی از یکیدانستن جمهوری اسلامی با انقلاب اسلامی است. درحالیکه انقلاب اسلامی براساس مبانی ارزشمند، متعالی و مقدس شکل گرفت، اما این انقلاب در ظرف مکان و زمان، حکومتی به نام جمهوری اسلامی تشکیل داد که این حکومت، متأثر از تصمیمات یا تولیدات ذهنی و نیز رفتار من و شماست. بعضیها میان این دو پدیده هیچ تفکیکی قائل نیستند؛ بنابراین جمهوری اسلامی را هم مقدس میدانند. درحالیکه جمهوری اسلامی که من و شما هستیم، مقدس نیست. جمهوری اسلامی، هم میتواند خوب باشد و هم بد. از سطح رهبری تا پایین را میتوان براساس مبانی و عملکردها سنجید. اشکالی ندارد که بگوییم فلان تصمیم غلط بوده است؛ زیرا براساس مبانی، چیزی را استنباط یا برداشت کردیم. بنابراین یکیدانستن انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی غلط است. در مقابل، این دو را کاملا از هم جدادانستن هم غلط است. برخی از اصولگرایان در باور اول دچار خطا هستند و برخی از اصلاحطلبان در باور دوم. این دسته از اصلاحطلبان میگویند چیزی که اکنون وجود دارد، هیچ ارتباطی با انقلاب اسلامی ندارد. کسانی که معتقدند جمهوری اسلامی با انقلاب اسلامی یکی است، در مقام
نقد برنمیآیند. مثلا قوه قضائیه، دولت یا مجلس را هم مقدس دانسته و انتقاد از آنها را تضعیف انقلاب اسلامی میدانند. ما اینکه رهبر معظم انقلاب هم در ملاقات اخیر خود با خبرگان گفتند شما نهادهای زیر نظر رهبری را هم زیر سؤال قرار بدهید؛ این نگاه، برخلاف سخن افرادی است که میگویند که ورود به حوزههای زیر نظر رهبری، گناه نابخشودنی است. ما میتوانیم از خودمان انتقاد کنیم که مهندس بازرگان میخواست در مجلس اول صحبت کند و ما نگذاشتیم. این کار بدی بود، باید میگذاشتیم صحبت کند، بعد جواب او را میدادیم. او بهعنوان نماینده حق داشت نظر خود را بدهد، یا وقتی آقای هاشم صباغیان میخواست صحبت کند، با قنداق تفنگ به سینه او زدیم که این کارها اشتباه بود، اما نه اینکه مبانی را زیر سؤال ببریم و امروز با او بیانیه مشترک بدهیم... . اگر به اصولگرایان این ایراد را وارد میدانید که چرا به شورای نگهبان یا قوه قضائیه انتقاد لازم را ندارد، حرف درستی است، اما از این طرف برخی اصلاحطلبان هم محل نقد هستند که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را کاملا جدا کرده و نمیخواهند به مبانی توجه داشته باشند. قطعا کسی که برای خاتمی مأمور گذاشته، کار
اشتباهی کرده است. حتی اگر مخالف خاتمی باشد، با اندکی دقت میفهمد که این کار به نفع آقای خاتمی است. وقتی یک نفر به هر دلیلی به میرحسین موسوی ارادت دارد و من او را از سران فتنه بنامم، راه تعامل با او را کاملا میبندم و او در برابر من گارد میگیرد. اگر من بگویم او از اول در خدمت بیگانگان بوده و با سرویسهای بیگانه ارتباط داشته- ولو اینکه داشته باشد که به نظر من ندارد- راه تعامل بین جریانهایی که باورهای متفاوتی دارند را میبندد.
اعتماد
داستان حصر بیمها و امیدها
نخستین موضوعی که سبب میشود تلاشها برای حلوفصل مسئله حصر جدی تلقی شود، تعریف و تأکید بر چرایی حصر است. بهعنوان مثال اکنون دیگر علی مطهری تنها کسی نیست که اعتقاد دارد حصر بهعنوان مجازات در نظر گرفته نشد. یادآوری این نکته که حصر بهعنوان یک راهحل پیشگیرانه در نظر گرفته شد تا مانع از سرایت بیثباتیهای منطقه به داخل کشور شود؛ نتیجهای غیر از این ندارد که با توجه به تغییر وضعیت منطقه، لازم است در مورد تداوم یا رفع حصر نیز یکبار دیگر به صورت جدی بررسی و تصمیمگیری شود. دومین نکتهای که سبب میشود تلاش مقامات مسئول اعم از هواداران حصر و هواداران رفع حصر برای رسیدن به یک اتفاق نظر را جدی تلقی کنیم این است که مدافعان حصر برای نشاندادن حسننیت نظام از موضوعات تازهای سخن گفتهاند. اسماعیل دوستی عضو دوره چهارم شورای اسلامی شهر تهران و عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی که اخیرا با مهدی کروبی ملاقات کرده است دراینخصوص گفته «مدتها بود که برای دیدار با آقای کروبی به مراجع ذیصلاح درخواستهایی داده بودم که خوشبختانه اخیرا از سوی دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی این اجازه صادر شد تا با ایشان دیداری داشته باشم. این
دیدار نیز خیلی مفصل انجام شد و آقای کروبی امیدواری بسیاری نسبت به آینده نظام و انقلاب داشتند»... . آنها [اصولگرایان تندرو] که پیشتر به کمتر از «عذرخواهی» رسمی محصورین راضی نمیشدند اکنون به یک دستخط از سیدمحمد خاتمی رضایت خواهند داد. نگاه به ترکیب اعضای شورایعالی امنیت ملی... امید و انتظار در مورد موفقیت دولت را افزایش میدهد چراکه روحانی و وزرایش پنج نفر از ١٢ عضو شورا هستند. علی لاریجانی نیز بعد از دیدار با کمیته رفع حصر وعده داده بود که این موضوع را پیگیری میکند لذا راضیکردن نیمی از اعضای شورایعالی امنیت ملی میتواند سادهتر از قبل باشد.
ايران
تعامل اصولگرایان با اصلاحطلبان بیشتر شود
عباس سلیمینمین: بعضی رفتارهای اصولگرایان، ناشی از یکیدانستن جمهوری اسلامی با انقلاب اسلامی است. درحالیکه انقلاب اسلامی براساس مبانی ارزشمند، متعالی و مقدس شکل گرفت، اما این انقلاب در ظرف مکان و زمان، حکومتی به نام جمهوری اسلامی تشکیل داد که این حکومت، متأثر از تصمیمات یا تولیدات ذهنی و نیز رفتار من و شماست. بعضیها میان این دو پدیده هیچ تفکیکی قائل نیستند؛ بنابراین جمهوری اسلامی را هم مقدس میدانند. درحالیکه جمهوری اسلامی که من و شما هستیم، مقدس نیست. جمهوری اسلامی، هم میتواند خوب باشد و هم بد. از سطح رهبری تا پایین را میتوان براساس مبانی و عملکردها سنجید. اشکالی ندارد که بگوییم فلان تصمیم غلط بوده است؛ زیرا براساس مبانی، چیزی را استنباط یا برداشت کردیم. بنابراین یکیدانستن انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی غلط است. در مقابل، این دو را کاملا از هم جدادانستن هم غلط است. برخی از اصولگرایان در باور اول دچار خطا هستند و برخی از اصلاحطلبان در باور دوم. این دسته از اصلاحطلبان میگویند چیزی که اکنون وجود دارد، هیچ ارتباطی با انقلاب اسلامی ندارد. کسانی که معتقدند جمهوری اسلامی با انقلاب اسلامی یکی است، در مقام
نقد برنمیآیند. مثلا قوه قضائیه، دولت یا مجلس را هم مقدس دانسته و انتقاد از آنها را تضعیف انقلاب اسلامی میدانند. ما اینکه رهبر معظم انقلاب هم در ملاقات اخیر خود با خبرگان گفتند شما نهادهای زیر نظر رهبری را هم زیر سؤال قرار بدهید؛ این نگاه، برخلاف سخن افرادی است که میگویند که ورود به حوزههای زیر نظر رهبری، گناه نابخشودنی است. ما میتوانیم از خودمان انتقاد کنیم که مهندس بازرگان میخواست در مجلس اول صحبت کند و ما نگذاشتیم. این کار بدی بود، باید میگذاشتیم صحبت کند، بعد جواب او را میدادیم. او بهعنوان نماینده حق داشت نظر خود را بدهد، یا وقتی آقای هاشم صباغیان میخواست صحبت کند، با قنداق تفنگ به سینه او زدیم که این کارها اشتباه بود، اما نه اینکه مبانی را زیر سؤال ببریم و امروز با او بیانیه مشترک بدهیم... . اگر به اصولگرایان این ایراد را وارد میدانید که چرا به شورای نگهبان یا قوه قضائیه انتقاد لازم را ندارد، حرف درستی است، اما از این طرف برخی اصلاحطلبان هم محل نقد هستند که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را کاملا جدا کرده و نمیخواهند به مبانی توجه داشته باشند. قطعا کسی که برای خاتمی مأمور گذاشته، کار
اشتباهی کرده است. حتی اگر مخالف خاتمی باشد، با اندکی دقت میفهمد که این کار به نفع آقای خاتمی است. وقتی یک نفر به هر دلیلی به میرحسین موسوی ارادت دارد و من او را از سران فتنه بنامم، راه تعامل با او را کاملا میبندم و او در برابر من گارد میگیرد. اگر من بگویم او از اول در خدمت بیگانگان بوده و با سرویسهای بیگانه ارتباط داشته- ولو اینکه داشته باشد که به نظر من ندارد- راه تعامل بین جریانهایی که باورهای متفاوتی دارند را میبندد.