امین مردم
رضا صالحیامیری . استاد دانشگاه
نزديك به 40 روز است که جامعه علمی و فرهنگی کشور از فرصت حضور اندیشمند فرهیخته دکتر محمدامین قانعیراد محروم شده است. فقدان این دانشمند بافضیلت در حقیقت ازدستدادن یک سرمایه اجتماعی و انسانی بود که خلأ وجود پربرکتش تا سالهای متمادی محسوس خواهد بود. امثال دکتر قانعیراد اندوختههای عظیمی هستند که در پی سالها تلاش و ممارست در حوزه تخصصی خود به سرمایههایی بیبدیل و نمادین تبدیل شدهاند و اثرگذاری آنها از جغرافیای زادگاه و زیستگاهشان فراتر رفته است و در گسترههای وسیعتری منشأ اثر میشوند. دکتر قانعیراد یک متفکر، جامعهشناس و صاحبنظر فرهنگی بود و همین مسئله باعث شده تا در یک بعد محدود نماند و در حوزههای متنوع به طرح ایده و نظر بپردازد. او جزء آن دسته از بزرگانی بود که فضایل علمی را با خصایل اخلاقی درآمیخته و فضلیت را با معرفت ممزوج کردهاند. قانعیراد شخصیتی عارفمسلک داشت و در عین دستیابی به قلههای توفیقات علمی، تحقیقاتی و اجرائی (ریاست مرکز تحقیقات علمی کشور و انجمن جامعهشناسی ایران) بسیار کمادعا، آرام و بیهیاهو بود و از مسائل حاشیهای اجتناب میکرد. اطمینان دارم اگر از معاشران او درباره ویژگیهای شخصی و شخصیتی ایشان سؤال شود، سه عنصر صمیمیت، صداقت و صراحت را بهعنوان خصایل نیک او نام خواهند برد. قانعیراد جزء جامعهشناسانی بود که این رشته را با انگیزه و علایق درونی انتخاب کرده بود. شاهد این امر اینکه با کارشناسی پژوهشگری آغاز کرد، با کارشناسی ارشد جامعهشناسی ادامه داد و با دکترای همان رشته به تحصیلات آکادمیک خود پایان داد. از این منظر، جزء کسانی نبود که بنا بر ضرورتها، جبر زمانه یا دلایل دیگر از رشتهای دیگر به جامعهشناسی کوچ کرده باشد. او با وجود اشتغالات فراوان علمی و دانشگاهی هیچگاه از احساس مسئولیت اجتماعی و حس تعلق به مردم فارغ نبود و از هیچگونه راهنمایی، همکاری و همیاری - چه در حیطه دانشجویی و چه نهادهای اجتماعی و فرهنگی- فروگذار نمیکرد. خاطرههای گوناگونی از این استاد گرانقدر دارم. به یاد دارم که پیروزی آقای دکتر روحانی در انتخابات ریاستجمهوری و آمدن دولت اعتدال باعث خوشحالی ایشان شده بود و رویکارآمدن دولت آقای روحانی را فرصت بزرگی برای نظام قلمداد میکرد.
هنگامی که در کسوت ریاست سازمان اسناد و کتابخانه ملی مشغول خدمت بودم، در جریان برگزاری همایشی براي بررسی مبانی نظری گفتمان اعتدال از ایشان دعوت به عمل آوردم و او با روی گشاده و بدون کوچکترین چشمداشتی دعوتم را پذیرفت و تا آخرین مراحل برگزاری همایش، جانانه کوشید و طیف وسیعی از اندیشمندان و دانشمندان را در قالب پنلهای علمی حول محور اعتدال گرد هم آورد و به هماندیشی تشویق کرد. جای تأسف است که جامعه امروز ما که دچار چالشها و گسلهایی از نوع اجتماعی و فرهنگی است، در چنین روزهای حساس و سرنوشتسازی در اوج احتیاج به شخصیتهای فاضل، دردآشنا، کاردان و دلسوز، چنین سرمایه بیبدیل علمی، فرهنگی و معنوی خود را از دست میدهد؛ شخصیتی وارسته که حقیقتا با دلی آرام به استقبال مرگ رفت و رنجهای حاصل از بیماری را تا واپسین روزهای حیات با سختکوشی و سرزندگی هرچهتمامتر به زانو درآورد و سرانجام با اقتدا به مقتدایش در ۶۳سالگی دیده از جهان پرهیاهو فروبست و ساکن حریم آرامش جاودان الهی شد. امیدوارم میراث و سرمایههای علمی بیبدیل فکری و فرهنگی برجامانده از این فاضل فرهیخته، در کنار بهرهگیری از مرام و منش علمی آن عزیز سفرکرده برای دانشجویان و دانشپژوهان نسل جوان سرمشقی الهامبخش باشد.
نزديك به 40 روز است که جامعه علمی و فرهنگی کشور از فرصت حضور اندیشمند فرهیخته دکتر محمدامین قانعیراد محروم شده است. فقدان این دانشمند بافضیلت در حقیقت ازدستدادن یک سرمایه اجتماعی و انسانی بود که خلأ وجود پربرکتش تا سالهای متمادی محسوس خواهد بود. امثال دکتر قانعیراد اندوختههای عظیمی هستند که در پی سالها تلاش و ممارست در حوزه تخصصی خود به سرمایههایی بیبدیل و نمادین تبدیل شدهاند و اثرگذاری آنها از جغرافیای زادگاه و زیستگاهشان فراتر رفته است و در گسترههای وسیعتری منشأ اثر میشوند. دکتر قانعیراد یک متفکر، جامعهشناس و صاحبنظر فرهنگی بود و همین مسئله باعث شده تا در یک بعد محدود نماند و در حوزههای متنوع به طرح ایده و نظر بپردازد. او جزء آن دسته از بزرگانی بود که فضایل علمی را با خصایل اخلاقی درآمیخته و فضلیت را با معرفت ممزوج کردهاند. قانعیراد شخصیتی عارفمسلک داشت و در عین دستیابی به قلههای توفیقات علمی، تحقیقاتی و اجرائی (ریاست مرکز تحقیقات علمی کشور و انجمن جامعهشناسی ایران) بسیار کمادعا، آرام و بیهیاهو بود و از مسائل حاشیهای اجتناب میکرد. اطمینان دارم اگر از معاشران او درباره ویژگیهای شخصی و شخصیتی ایشان سؤال شود، سه عنصر صمیمیت، صداقت و صراحت را بهعنوان خصایل نیک او نام خواهند برد. قانعیراد جزء جامعهشناسانی بود که این رشته را با انگیزه و علایق درونی انتخاب کرده بود. شاهد این امر اینکه با کارشناسی پژوهشگری آغاز کرد، با کارشناسی ارشد جامعهشناسی ادامه داد و با دکترای همان رشته به تحصیلات آکادمیک خود پایان داد. از این منظر، جزء کسانی نبود که بنا بر ضرورتها، جبر زمانه یا دلایل دیگر از رشتهای دیگر به جامعهشناسی کوچ کرده باشد. او با وجود اشتغالات فراوان علمی و دانشگاهی هیچگاه از احساس مسئولیت اجتماعی و حس تعلق به مردم فارغ نبود و از هیچگونه راهنمایی، همکاری و همیاری - چه در حیطه دانشجویی و چه نهادهای اجتماعی و فرهنگی- فروگذار نمیکرد. خاطرههای گوناگونی از این استاد گرانقدر دارم. به یاد دارم که پیروزی آقای دکتر روحانی در انتخابات ریاستجمهوری و آمدن دولت اعتدال باعث خوشحالی ایشان شده بود و رویکارآمدن دولت آقای روحانی را فرصت بزرگی برای نظام قلمداد میکرد.
هنگامی که در کسوت ریاست سازمان اسناد و کتابخانه ملی مشغول خدمت بودم، در جریان برگزاری همایشی براي بررسی مبانی نظری گفتمان اعتدال از ایشان دعوت به عمل آوردم و او با روی گشاده و بدون کوچکترین چشمداشتی دعوتم را پذیرفت و تا آخرین مراحل برگزاری همایش، جانانه کوشید و طیف وسیعی از اندیشمندان و دانشمندان را در قالب پنلهای علمی حول محور اعتدال گرد هم آورد و به هماندیشی تشویق کرد. جای تأسف است که جامعه امروز ما که دچار چالشها و گسلهایی از نوع اجتماعی و فرهنگی است، در چنین روزهای حساس و سرنوشتسازی در اوج احتیاج به شخصیتهای فاضل، دردآشنا، کاردان و دلسوز، چنین سرمایه بیبدیل علمی، فرهنگی و معنوی خود را از دست میدهد؛ شخصیتی وارسته که حقیقتا با دلی آرام به استقبال مرگ رفت و رنجهای حاصل از بیماری را تا واپسین روزهای حیات با سختکوشی و سرزندگی هرچهتمامتر به زانو درآورد و سرانجام با اقتدا به مقتدایش در ۶۳سالگی دیده از جهان پرهیاهو فروبست و ساکن حریم آرامش جاودان الهی شد. امیدوارم میراث و سرمایههای علمی بیبدیل فکری و فرهنگی برجامانده از این فاضل فرهیخته، در کنار بهرهگیری از مرام و منش علمی آن عزیز سفرکرده برای دانشجویان و دانشپژوهان نسل جوان سرمشقی الهامبخش باشد.