حمله به نفتکش عربستان واقعی یا جعلی؟
نعمت احمدی
داستان حمله حوثیهای یمن به دو نفتکش حامل نفت سعودی از همان ابتدا مشکوک بود و خبر بعدی که عربستان ارسال نفت از تنگه بابالمندب را به کلی متوقف کرده است، بر شک قضیه میافزود. اگر خاورمیانه، قلب جهان صنعتی فرض شود، باید تنگه بابالمندب و هرمز و کانال سوئز را رگهای این قلب دانست. مگر امکان دارد یکی از رگهای اصلی آسیب ببیند و قلب به کار خود ادامه دهد و فقط چند سنت بر قیمت نفت افزوده شود؟ باید سه، چهار روز بگذرد تا نادرستبودن خبر برملا شود و خوشحال باشیم از اینکه دولتمردان ایران به دام این خبر جعلی نیفتادند. واقعهای از این دست، یعنی انتشار خبری جعلی که جهان را در مسیری دیگر قرار داد، در جنگ جهانی اول در سال 1914 میلادی نیز اتفاق افتاد و همه اروپا درگیر آن شدند. یک راهحل وجود داشت که موازنه به ضرر آلمان به هم بخورد و آن هم ورود آمریکا به عرصه جنگ بود. تئودور روزولت جمله معروفی داشت؛ «غیرممکن است که عکسالعملی در قبال جنگ جهانی از خود نشان دهیم و این نهتنها از روی انسانیت بلکه برای حفظ عزت نفس ملیمان است». هرچند ریچارد نیکسون، رئیسجمهور وقت آمریکا بهصورت موردی به انگلیس اجازه داد تا از بنادر آمریکا برای تجهیز نظامی خود استفاده کند و مورخان این عمل را نوعی خروج آمریکا از بیطرفی در جنگ جهانی اول میدانند. سه سالی از جنگ گذشته بود و ویلسون علاقه به حضور در جنگ اروپایی داشت اما بهانه آن را یک تلگراف که بعدا جعلیبودن آن ثابت شد، فراهم آورد. در ژانویه سال 1917 و اوج جشنهای سال نوی مسیحی، تلگرافی از سوی ارتور زیبرمن، وزیر امورخارجه آلمان از واشنگتن به سفیرکشور آلمان در مکزیک فرستاده شد و در این تلگراف به سفیر آلمان در مکزیک دستور داده بود که از دولت مکزیک بخواهد به نفع آلمان وارد جنگ شود و درعوض، ایالتهای نیومکزیکو، تگزاس و آریزونا به همراه ایالتهایی را که آمریکا به طرق مختلف از چنگ مکزیک درآورده بود، به مکزیک واگذارخواهد کرد. در همین زمان جنگ نامحدود زیردریایی از سوی دولت آلمان در اقیانوس اطلس شروع شد و دولت آلمان هم به همه دولتهایی که به متفقین کمک میکردند، اعلام کرد اگر کشتیهای آنها را در آبهای نزدیک ممالک متفق ببینند، آنها را غرق خواهند کرد؛ یعنی تجارت آمریکا با جهانِ در حال جنگ به مخاطره افتاد. وقایع روسیه و کناررفتن آخرین تزار روسیه هم بر وحشت جهانی افزوده بود. دوم آوریل سال 1917، آغاز ورود آمریکا به جنگ است؛ آمریکایی که از آن تلگراف به وحشت افتاده بود و وودرو ویلسون که خود مشتاق حضور در جنگ بود، به آلمان اعلان جنگ داد و در نطق جنگی خود اعلام کرد جهان باید برای دموکراسی امنتر باشد. واژههای زیبایی که بههمراه ترس مردم آمریکا از جنگ و ازدسترفتن ایالتهای جنوبی شوروشوق جنگی را بین جوانان آمریکایی به ارمغان آورد. حدود چهار میلیون آمریکایی و سربازانی که نیروهای فرانسوی و انگلیسی در کوتاهمدت آنان را آموزش نظامی دادند، وارد اروپا شدند. ورود آمریکا به جنگ معادله نظامی را برهم زد؛ آلمان شکست خورد و اتریش، عثمانی و مجارستان فروپاشیدند و نقشه دنیا تغییر کرد.
بعد از جنگ مشخص شد که تلگراف را وینستون چرچیل که آن زمان وزیر دریاداری و ناتوان از محافظت از ناوگان تجاری و جنگی انگلیس بود، به قصد تحریک آمریکاییها و ورود آنان به جنگ جعل کرده است.
خبر حمله حوثیها به دو کشتی نفتکش عربستانی هم از آن دست خبرهای جعلی بود. نگارنده که اطلاعات اندکی دارد، از همان روز اول بر این باور بود که این خبر جعلی است و سکوت خبری بعدی هم جعلیبودن را مشخص میکرد. نه تصویری از کشتیهایی که مورد حمله قرار گرفتند منتشر شد و نه عربستان و اسرائیل هیاهو به پا کرده و از جهان ناامن نفتی یاد کردند. عربستان از سالها قبل سرمایهگذاری عظیمی در احداث خط لوله نفتی از مناطق نفتخیز خود به طرف دریای سرخ کرد تا از نظر روانی اینطور وانمود کند که به تنگه هرمز کمتر وابسته است و میتواند روزانه چهار میلیون بشکه نفت را از مسیری غیر از خلیج فارس و تنگه هرمز روانه بازارکند. امارات نیز خط لولهای در حاشیه خلیج فارس و تنگه هرمز تا دریای عمان کشید و مدعی است میتواند روزانه بیش از یک میلیون بشکه نفت را بدون وابستگی به تنگه هرمز به بازار عرضه کند. قصه نفت ایران و ادعای اینکه بعد از 13 آبان و اعمال تحریمهای همهجانبه آمریکا، ایران نخواهد توانست نفت صادر کند و آمادگی عربستان و دیگر کشورها برای تأمین نفت جهان پس از قطع صادرات نفت ایران روی دیگر سکه بود. از طرفی سخنان دکتر روحانی درباره قطع نفت
ایران و اینکه اگر ایران نتواند نفت صادر کند، امکان ندارد دیگران هم بتوانند و حمایت از سخنان رئیسجمهور از سوی مقامات کشوری و لشکری و سخنان اخیر سردار قاسم سلیمانی، همه و همه شرایط خاصی را به وجود آورد...
که در خبری از نوع حمله حوثیها به کشتیهای حامل نفت دربابالمندب، این تنگه میتوانست یکی از آن تنگههایی باشد که رئیسجمهور وعده بستهشدن آن را داد. جای شکرش باقی است مسئولان کشور در دام این خبر جعلی نیفتادند و هرچند در آغاز این توهم پیش آمده بود که عرضه نفت قبل از قطع نفت ایران، دچار اشکال خواهد شد و دست ایران در این واقعه از آستین حوثیها بیرون آمده است؛ اما نفت به مثابه خون در رگ جهان صنعتی عامل حیات و ثبات است و اگر آسیب ببیند، جهان به خاموشی خواهد رفت. باید آگاه بود و شرایط را رصد کرد، زمان صحبتهای نسنجیده گذشته است. نمیتوان سرنوشت کشور را به حرف نسنجیده این و آن گره زد. اداره کشور مسئول دارد و این مسئولان هستند که با تکیه بر اطلاعات واقعی باید تصمیمات درست را در شرایط حساس بگیرند. ترامپ در قصه ایران بوفالویی زخمی را میماند که با پرچم قرمز ایران روبهرو شده و زحمت شکستهای خود را ناشی از حرکت ایران میداند. خشم او را از توییتهایی که درباره ایران منتشر میکند، بعینه میشود حس کرد. نمیگویم در مقابل رجزخوانیهای ترامپ و تیم ضدایرانی کاخ سفید از پمپئو گرفته تا جان بولتون، واکنش نشان داده نشود. گفتههای پمپئو و ترامپ تکرار گفتمان گروههای خارجنشین است و نکته تازهای ندارد. اواخر دولت صدام، تیم احمد چلبی در واشنگتن به جعل تلگرافهایی از قماش تلگراف منسوب به وزیر امور خارجه آلمان مشغول بودند و با دادن اطلاعات غلط ذهن آمریکاییان را آماده حمله به عراق کردند و آمریکاییانِ تشنه حمله به مناطق نفتخیز، یک بار از خود نپرسیدند که عراق تولیدکننده سلاحهای کشتارجمعی نیست بلکه باید این سلاحها یا وسایل اولیه آن را از غرب وارد کرده یا از شوروی آن زمان خریداری کند؛ کافی است اطلاعات تجاری عراق را داشته باشند. اما آمریکای حریص به جنگ، وارد عراق شد و شد آنچه که نباید میشد. امروزه تیمی در کاخ سفید ماشین سیاست داخلی و خارجی آمریکا را به چرخش وا میدارد که مشاور عالی شورای امنیت آن جان بولتون، در اجتماع منافقین در پاریس گفته بود: سال آینده این اجتماع را در تهران خواهیم داشت. باید آگاهانه به مسائل نگاه کرد. اتحاد و اتفاق داخلی که میرود با رفع برخی محدودیتها جانی دوباره بگیرد، بههمراه اولویتدادن کامل به منافع مردم ایران برای زندگی بهتر، راه عبور از این چالشهاست.
داستان حمله حوثیهای یمن به دو نفتکش حامل نفت سعودی از همان ابتدا مشکوک بود و خبر بعدی که عربستان ارسال نفت از تنگه بابالمندب را به کلی متوقف کرده است، بر شک قضیه میافزود. اگر خاورمیانه، قلب جهان صنعتی فرض شود، باید تنگه بابالمندب و هرمز و کانال سوئز را رگهای این قلب دانست. مگر امکان دارد یکی از رگهای اصلی آسیب ببیند و قلب به کار خود ادامه دهد و فقط چند سنت بر قیمت نفت افزوده شود؟ باید سه، چهار روز بگذرد تا نادرستبودن خبر برملا شود و خوشحال باشیم از اینکه دولتمردان ایران به دام این خبر جعلی نیفتادند. واقعهای از این دست، یعنی انتشار خبری جعلی که جهان را در مسیری دیگر قرار داد، در جنگ جهانی اول در سال 1914 میلادی نیز اتفاق افتاد و همه اروپا درگیر آن شدند. یک راهحل وجود داشت که موازنه به ضرر آلمان به هم بخورد و آن هم ورود آمریکا به عرصه جنگ بود. تئودور روزولت جمله معروفی داشت؛ «غیرممکن است که عکسالعملی در قبال جنگ جهانی از خود نشان دهیم و این نهتنها از روی انسانیت بلکه برای حفظ عزت نفس ملیمان است». هرچند ریچارد نیکسون، رئیسجمهور وقت آمریکا بهصورت موردی به انگلیس اجازه داد تا از بنادر آمریکا برای تجهیز نظامی خود استفاده کند و مورخان این عمل را نوعی خروج آمریکا از بیطرفی در جنگ جهانی اول میدانند. سه سالی از جنگ گذشته بود و ویلسون علاقه به حضور در جنگ اروپایی داشت اما بهانه آن را یک تلگراف که بعدا جعلیبودن آن ثابت شد، فراهم آورد. در ژانویه سال 1917 و اوج جشنهای سال نوی مسیحی، تلگرافی از سوی ارتور زیبرمن، وزیر امورخارجه آلمان از واشنگتن به سفیرکشور آلمان در مکزیک فرستاده شد و در این تلگراف به سفیر آلمان در مکزیک دستور داده بود که از دولت مکزیک بخواهد به نفع آلمان وارد جنگ شود و درعوض، ایالتهای نیومکزیکو، تگزاس و آریزونا به همراه ایالتهایی را که آمریکا به طرق مختلف از چنگ مکزیک درآورده بود، به مکزیک واگذارخواهد کرد. در همین زمان جنگ نامحدود زیردریایی از سوی دولت آلمان در اقیانوس اطلس شروع شد و دولت آلمان هم به همه دولتهایی که به متفقین کمک میکردند، اعلام کرد اگر کشتیهای آنها را در آبهای نزدیک ممالک متفق ببینند، آنها را غرق خواهند کرد؛ یعنی تجارت آمریکا با جهانِ در حال جنگ به مخاطره افتاد. وقایع روسیه و کناررفتن آخرین تزار روسیه هم بر وحشت جهانی افزوده بود. دوم آوریل سال 1917، آغاز ورود آمریکا به جنگ است؛ آمریکایی که از آن تلگراف به وحشت افتاده بود و وودرو ویلسون که خود مشتاق حضور در جنگ بود، به آلمان اعلان جنگ داد و در نطق جنگی خود اعلام کرد جهان باید برای دموکراسی امنتر باشد. واژههای زیبایی که بههمراه ترس مردم آمریکا از جنگ و ازدسترفتن ایالتهای جنوبی شوروشوق جنگی را بین جوانان آمریکایی به ارمغان آورد. حدود چهار میلیون آمریکایی و سربازانی که نیروهای فرانسوی و انگلیسی در کوتاهمدت آنان را آموزش نظامی دادند، وارد اروپا شدند. ورود آمریکا به جنگ معادله نظامی را برهم زد؛ آلمان شکست خورد و اتریش، عثمانی و مجارستان فروپاشیدند و نقشه دنیا تغییر کرد.
بعد از جنگ مشخص شد که تلگراف را وینستون چرچیل که آن زمان وزیر دریاداری و ناتوان از محافظت از ناوگان تجاری و جنگی انگلیس بود، به قصد تحریک آمریکاییها و ورود آنان به جنگ جعل کرده است.
خبر حمله حوثیها به دو کشتی نفتکش عربستانی هم از آن دست خبرهای جعلی بود. نگارنده که اطلاعات اندکی دارد، از همان روز اول بر این باور بود که این خبر جعلی است و سکوت خبری بعدی هم جعلیبودن را مشخص میکرد. نه تصویری از کشتیهایی که مورد حمله قرار گرفتند منتشر شد و نه عربستان و اسرائیل هیاهو به پا کرده و از جهان ناامن نفتی یاد کردند. عربستان از سالها قبل سرمایهگذاری عظیمی در احداث خط لوله نفتی از مناطق نفتخیز خود به طرف دریای سرخ کرد تا از نظر روانی اینطور وانمود کند که به تنگه هرمز کمتر وابسته است و میتواند روزانه چهار میلیون بشکه نفت را از مسیری غیر از خلیج فارس و تنگه هرمز روانه بازارکند. امارات نیز خط لولهای در حاشیه خلیج فارس و تنگه هرمز تا دریای عمان کشید و مدعی است میتواند روزانه بیش از یک میلیون بشکه نفت را بدون وابستگی به تنگه هرمز به بازار عرضه کند. قصه نفت ایران و ادعای اینکه بعد از 13 آبان و اعمال تحریمهای همهجانبه آمریکا، ایران نخواهد توانست نفت صادر کند و آمادگی عربستان و دیگر کشورها برای تأمین نفت جهان پس از قطع صادرات نفت ایران روی دیگر سکه بود. از طرفی سخنان دکتر روحانی درباره قطع نفت
ایران و اینکه اگر ایران نتواند نفت صادر کند، امکان ندارد دیگران هم بتوانند و حمایت از سخنان رئیسجمهور از سوی مقامات کشوری و لشکری و سخنان اخیر سردار قاسم سلیمانی، همه و همه شرایط خاصی را به وجود آورد...
که در خبری از نوع حمله حوثیها به کشتیهای حامل نفت دربابالمندب، این تنگه میتوانست یکی از آن تنگههایی باشد که رئیسجمهور وعده بستهشدن آن را داد. جای شکرش باقی است مسئولان کشور در دام این خبر جعلی نیفتادند و هرچند در آغاز این توهم پیش آمده بود که عرضه نفت قبل از قطع نفت ایران، دچار اشکال خواهد شد و دست ایران در این واقعه از آستین حوثیها بیرون آمده است؛ اما نفت به مثابه خون در رگ جهان صنعتی عامل حیات و ثبات است و اگر آسیب ببیند، جهان به خاموشی خواهد رفت. باید آگاه بود و شرایط را رصد کرد، زمان صحبتهای نسنجیده گذشته است. نمیتوان سرنوشت کشور را به حرف نسنجیده این و آن گره زد. اداره کشور مسئول دارد و این مسئولان هستند که با تکیه بر اطلاعات واقعی باید تصمیمات درست را در شرایط حساس بگیرند. ترامپ در قصه ایران بوفالویی زخمی را میماند که با پرچم قرمز ایران روبهرو شده و زحمت شکستهای خود را ناشی از حرکت ایران میداند. خشم او را از توییتهایی که درباره ایران منتشر میکند، بعینه میشود حس کرد. نمیگویم در مقابل رجزخوانیهای ترامپ و تیم ضدایرانی کاخ سفید از پمپئو گرفته تا جان بولتون، واکنش نشان داده نشود. گفتههای پمپئو و ترامپ تکرار گفتمان گروههای خارجنشین است و نکته تازهای ندارد. اواخر دولت صدام، تیم احمد چلبی در واشنگتن به جعل تلگرافهایی از قماش تلگراف منسوب به وزیر امور خارجه آلمان مشغول بودند و با دادن اطلاعات غلط ذهن آمریکاییان را آماده حمله به عراق کردند و آمریکاییانِ تشنه حمله به مناطق نفتخیز، یک بار از خود نپرسیدند که عراق تولیدکننده سلاحهای کشتارجمعی نیست بلکه باید این سلاحها یا وسایل اولیه آن را از غرب وارد کرده یا از شوروی آن زمان خریداری کند؛ کافی است اطلاعات تجاری عراق را داشته باشند. اما آمریکای حریص به جنگ، وارد عراق شد و شد آنچه که نباید میشد. امروزه تیمی در کاخ سفید ماشین سیاست داخلی و خارجی آمریکا را به چرخش وا میدارد که مشاور عالی شورای امنیت آن جان بولتون، در اجتماع منافقین در پاریس گفته بود: سال آینده این اجتماع را در تهران خواهیم داشت. باید آگاهانه به مسائل نگاه کرد. اتحاد و اتفاق داخلی که میرود با رفع برخی محدودیتها جانی دوباره بگیرد، بههمراه اولویتدادن کامل به منافع مردم ایران برای زندگی بهتر، راه عبور از این چالشهاست.