پیشنهاد ترامپ برای ملاقات و واکنش ایران
کوروش احمدی . کارشناس روابط بینالملل
اعلام آمادگی ترامپ برای ملاقات با مسئولان ایران را میتوان موجب تخفیف هرچند اندکی در تنش شدید بین ایران و آمریکا در دوره اخیر به شمار آورد. این اعلام آمادگی برای ملاقات «بدون پیششرط» و «در هر زمان که ایران بخواهد» و نیز تغییر لحن ترامپ، این پیشنهاد را از پیشنهادهای پیشین او متمایز کرده است. بهعلاوه، این تحول از آن نظر نیز مهم است که در پی تنش شدید لفظی بین مقامات دو کشور در روزهای قبل روی داد. به این ترتیب، ترامپ نمونه دیگری از آنچه را که میتوان «دیپلماسی شخصی» او نامید، به نمایش گذاشت. این دیپلماسی شخصی آنگونه که در دو نقطه اوج آن یعنی ملاقاتهای شگفتیساز و پرحاشیه با کیم و پوتین دیدیم، به قواعد رایج دیپلماسی، از جمله تدارک دقیق ملاقاتهای سران از قبل و از سطوح پايین و داشتن محورها و دستور کاری دقیق بیاعتناست و حتی بر گفتوگوی تک به تک با مقامات خارجی بدون حتی حضور وزیر خارجهاش تأکید دارد. اینکه چنین دیپلماسیاي چه دستاوردی میتواند داشته باشد و کدام گره کور در روابط کشورها را میتواند بگشاید، ماههاست که موضوع بحث است. اکنون چنین مینماید که ترامپ همین الگو را در ارتباط با ایران نیز مد نظر دارد و مایل است در این مورد نیز خود و تنها خود در مرکز توجه باشد.
همزمان، اظهارات متناقض وزیر خارجه ترامپ نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته است. با وجود پیشنهاد ترامپ برای ملاقات بدون پیششرط، پمپئو ساعاتی بعد در مصاحبهای تلویزیونی مطالبی گفت که آشکارا در حکم نقض نظر ترامپ بود. جالب اینکه گارت مارکیز سخنگوی جان بولتون نیز مطالبی مشابه مطالب پمپئو را در بیانیهای مطرح کرد. با فرض اینکه قاعدتا پمپئو و بولتون باید حین طرح این مطالب از اظهارات ترامپ مطلع بوده باشند، این امر را میتوان نشانه دیگری در اختلاف نظر در تیم امنیتی ترامپ به شمار آورد. این دو بهعلاوه مایک پنس، معاون ترامپ، تاکنون نشان دادهاند که مذاکره با ایران را در دستور کار خود ندارند. آنها عناصر ایدئولوژیک و برآمده از جریان راست مذهبی و نومحافظهکار هستند و به نظر نمیرسد که آماده تندادن به چیزی کمتر از «تغییر رژیم» در ایران باشند. آنها کم و بیش در مورد کره شمالی نیز رویه مشابهی داشتند و تلاشهایی برای اخلال در ملاقات ترامپ با کیم انجام دادند. با این حال کره شمالی بسیار کمتر از ایران در مرکز توجه محافل راست مذهبی و نومحافظهکار در آمریکا قرار دارد. این در حالی است که ترامپ، در مقایسه، شخص به نسبت عملگرایی است و تمرکزش بر پایگاه رأی او و حفظ آن برای حفظ موقعیتش در واشنگتن و پیروزی در انتخابات آتی است. به عبارت دیگر، توجه او بیشتر به نتیجه معطوف است تا به ایدئولوژی. بهعلاوه، پیشنهاد ترامپ برای مذاکره بدون قید و شرط با ایران با سنت جمهوریخواهان و نظرات اسرائیل و عربستان نیز تطابقی ندارد. بوش پیوسته بر پیششرط توقف غنیسازی برای مذاکره تأکید داشت و بیشک، هر نوع مذاکرهای که بتواند با راهبرد «حداکثر فشار» ناهمخوان باشد، موجب ناخشنودی عربستان و اسرائیل خواهد شد. با این حال، نحوه واکنش ایران بعد از این تحول مهمتر از هر چیز دیگري است. اگرچه نگارنده به جمعبندی در مورد لزوم مذاکره با آمریکا در این شرایط نرسیده، اما معتقد است که این موضوع باید به نحوی واقعبینانه و با توجه به همه جهات داخلی و خارجی مورد بررسی قرار گیرد. کلیشههایی که تاکنون در رد مذاکره مطرح شده، مانند نبود اعتماد، هوچیگری ترامپ، بیاعتنایی او به عهود و... هیچ یک از قوت کافی برخوردار نیستند و اختصاص به این یا آن کشور بهخصوص هم ندارند. از طرفی، با توجه به تعارضات در تیم ترامپ، رد قاطع پیشنهاد او تنها به تشدید تنشها، فشار بیشتر به اقتصاد ایران و تقویت عناصر به شدت افراطی در آمریکا و در منطقه منجر خواهد شد. بهعلاوه، پیششرطهای پمپئو نیز که بسیار احمقانه بود، اکنون با سخنان ترامپ بیاعتبار شده است. ضمن اینکه این پیششرطها پیش از این نیز اهمیت زیادی نداشتند؛ کمااینکه دکتر ظریف نیز در مقاله مستدل خود، متقابلا 15 پیششرط مطرح کرده بود. اگرچه ملاقات در این شرایط خیلی محتمل نیست اما خیلی هم نباید دور از ذهن تصور شود. باید در نظر داشت که ملاقات الزاما برای نیل به نتیجه نیست. گاه ملاقات به دلایل حاشیهای از جمله دیپلماسی عمومی، نمایش آمادگی برای مذاکره، آشکارکردن تناقضات در مواضع طرف مقابل و اثبات فقدان منطق و عقلانیت آن به جهانیان میتواند مفید باشد. بنابراين ملاقات میتواند یک مانور دیپلماتیک باشد؛ با این فرض که ممکن است بتواند جو را تغییر دهد و شرایط جدیدی را موجب شود. همانطور که در ارتباط با کره شمالی و روسیه چنین اثری داشت، بدون اینکه آن دو کشور امتیازی به آمریکا داده باشند. در مجموع، این ابتکار ترامپ با توجه به مطالب فوق نیازمند برخوردی ابتکاری، منطقی و منطبق با منافع ملی از سوی ایران است. طرح ضمنی اینکه مثلا انجام ملاقاتی در حاشیه مجمع عمومی میتواند مد نظر قرار گیرد، میتواند تا حدی برای ایران و برای اقتصاد ایران وقت بخرد و امکان دهد که با وجود تحریمها که ظاهرا از هفته آینده آغاز خواهند شد، یک دوره دو، سه ماهه تخفیف تشنج را پیشرو داشته باشیم.
اعلام آمادگی ترامپ برای ملاقات با مسئولان ایران را میتوان موجب تخفیف هرچند اندکی در تنش شدید بین ایران و آمریکا در دوره اخیر به شمار آورد. این اعلام آمادگی برای ملاقات «بدون پیششرط» و «در هر زمان که ایران بخواهد» و نیز تغییر لحن ترامپ، این پیشنهاد را از پیشنهادهای پیشین او متمایز کرده است. بهعلاوه، این تحول از آن نظر نیز مهم است که در پی تنش شدید لفظی بین مقامات دو کشور در روزهای قبل روی داد. به این ترتیب، ترامپ نمونه دیگری از آنچه را که میتوان «دیپلماسی شخصی» او نامید، به نمایش گذاشت. این دیپلماسی شخصی آنگونه که در دو نقطه اوج آن یعنی ملاقاتهای شگفتیساز و پرحاشیه با کیم و پوتین دیدیم، به قواعد رایج دیپلماسی، از جمله تدارک دقیق ملاقاتهای سران از قبل و از سطوح پايین و داشتن محورها و دستور کاری دقیق بیاعتناست و حتی بر گفتوگوی تک به تک با مقامات خارجی بدون حتی حضور وزیر خارجهاش تأکید دارد. اینکه چنین دیپلماسیاي چه دستاوردی میتواند داشته باشد و کدام گره کور در روابط کشورها را میتواند بگشاید، ماههاست که موضوع بحث است. اکنون چنین مینماید که ترامپ همین الگو را در ارتباط با ایران نیز مد نظر دارد و مایل است در این مورد نیز خود و تنها خود در مرکز توجه باشد.
همزمان، اظهارات متناقض وزیر خارجه ترامپ نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته است. با وجود پیشنهاد ترامپ برای ملاقات بدون پیششرط، پمپئو ساعاتی بعد در مصاحبهای تلویزیونی مطالبی گفت که آشکارا در حکم نقض نظر ترامپ بود. جالب اینکه گارت مارکیز سخنگوی جان بولتون نیز مطالبی مشابه مطالب پمپئو را در بیانیهای مطرح کرد. با فرض اینکه قاعدتا پمپئو و بولتون باید حین طرح این مطالب از اظهارات ترامپ مطلع بوده باشند، این امر را میتوان نشانه دیگری در اختلاف نظر در تیم امنیتی ترامپ به شمار آورد. این دو بهعلاوه مایک پنس، معاون ترامپ، تاکنون نشان دادهاند که مذاکره با ایران را در دستور کار خود ندارند. آنها عناصر ایدئولوژیک و برآمده از جریان راست مذهبی و نومحافظهکار هستند و به نظر نمیرسد که آماده تندادن به چیزی کمتر از «تغییر رژیم» در ایران باشند. آنها کم و بیش در مورد کره شمالی نیز رویه مشابهی داشتند و تلاشهایی برای اخلال در ملاقات ترامپ با کیم انجام دادند. با این حال کره شمالی بسیار کمتر از ایران در مرکز توجه محافل راست مذهبی و نومحافظهکار در آمریکا قرار دارد. این در حالی است که ترامپ، در مقایسه، شخص به نسبت عملگرایی است و تمرکزش بر پایگاه رأی او و حفظ آن برای حفظ موقعیتش در واشنگتن و پیروزی در انتخابات آتی است. به عبارت دیگر، توجه او بیشتر به نتیجه معطوف است تا به ایدئولوژی. بهعلاوه، پیشنهاد ترامپ برای مذاکره بدون قید و شرط با ایران با سنت جمهوریخواهان و نظرات اسرائیل و عربستان نیز تطابقی ندارد. بوش پیوسته بر پیششرط توقف غنیسازی برای مذاکره تأکید داشت و بیشک، هر نوع مذاکرهای که بتواند با راهبرد «حداکثر فشار» ناهمخوان باشد، موجب ناخشنودی عربستان و اسرائیل خواهد شد. با این حال، نحوه واکنش ایران بعد از این تحول مهمتر از هر چیز دیگري است. اگرچه نگارنده به جمعبندی در مورد لزوم مذاکره با آمریکا در این شرایط نرسیده، اما معتقد است که این موضوع باید به نحوی واقعبینانه و با توجه به همه جهات داخلی و خارجی مورد بررسی قرار گیرد. کلیشههایی که تاکنون در رد مذاکره مطرح شده، مانند نبود اعتماد، هوچیگری ترامپ، بیاعتنایی او به عهود و... هیچ یک از قوت کافی برخوردار نیستند و اختصاص به این یا آن کشور بهخصوص هم ندارند. از طرفی، با توجه به تعارضات در تیم ترامپ، رد قاطع پیشنهاد او تنها به تشدید تنشها، فشار بیشتر به اقتصاد ایران و تقویت عناصر به شدت افراطی در آمریکا و در منطقه منجر خواهد شد. بهعلاوه، پیششرطهای پمپئو نیز که بسیار احمقانه بود، اکنون با سخنان ترامپ بیاعتبار شده است. ضمن اینکه این پیششرطها پیش از این نیز اهمیت زیادی نداشتند؛ کمااینکه دکتر ظریف نیز در مقاله مستدل خود، متقابلا 15 پیششرط مطرح کرده بود. اگرچه ملاقات در این شرایط خیلی محتمل نیست اما خیلی هم نباید دور از ذهن تصور شود. باید در نظر داشت که ملاقات الزاما برای نیل به نتیجه نیست. گاه ملاقات به دلایل حاشیهای از جمله دیپلماسی عمومی، نمایش آمادگی برای مذاکره، آشکارکردن تناقضات در مواضع طرف مقابل و اثبات فقدان منطق و عقلانیت آن به جهانیان میتواند مفید باشد. بنابراين ملاقات میتواند یک مانور دیپلماتیک باشد؛ با این فرض که ممکن است بتواند جو را تغییر دهد و شرایط جدیدی را موجب شود. همانطور که در ارتباط با کره شمالی و روسیه چنین اثری داشت، بدون اینکه آن دو کشور امتیازی به آمریکا داده باشند. در مجموع، این ابتکار ترامپ با توجه به مطالب فوق نیازمند برخوردی ابتکاری، منطقی و منطبق با منافع ملی از سوی ایران است. طرح ضمنی اینکه مثلا انجام ملاقاتی در حاشیه مجمع عمومی میتواند مد نظر قرار گیرد، میتواند تا حدی برای ایران و برای اقتصاد ایران وقت بخرد و امکان دهد که با وجود تحریمها که ظاهرا از هفته آینده آغاز خواهند شد، یک دوره دو، سه ماهه تخفیف تشنج را پیشرو داشته باشیم.