شكستهنويسي، آري يا نه؟
در اهمیت گفتار
شرق: دهخدا را ميتوان اولين كسي دانست كه در يكي از متنهاي «صوراسرافيل» از شكستهنويسي استفاده كرد. بهطوركلي رواجيافتن شكستهنويسي در نثر فارسي نتيجه طبيعي تحولات اجتماعي و تاريخياي بود كه با انقلاب مشروطه در ايران پديد آمد. داستاننويسي مدرن فارسي نيز از همان آغاز گامهاي مهمي براي نزديكشدن به زبان مردم عادي برداشت و جمالزاده را ميتوان مبدع نوعي گفتارينويسي در ادبيات فارسي، البته بدون شكستهنويسي دانست. پس از جمالزاده، اين صادق هدايت است كه گامي مهمتر برميدارد و شكستهنويسي را وارد داستانهايش ميكند و گفتارينويسي را تكميل ميكند. امروز با گذشت بيش از يك قرن از انقلاب مشروطه و تغيير و تحولاتي كه در پي آن در زبان فارسي پديد آمد، عمدتا در دو حوزه از شكستهنويسي استفاده ميشود؛ يكي در گفتوگوهاي ادبيات داستاني و نمايشي و ديگري هم در ارتباطات اينترنتي و شبكههاي مجازي. شكستهنويسي در هر دوي اين حوزهها نيز با مخالفتهاي جدي روبهرو بوده است و سابقهاي طولاني دارد؛ يعني از همان آغاز كه نويسندگان ايراني داستانها يا نمايشنامههايشان را با استفاده از فارسي شكسته نوشتند، برخي از مهمترين زبانشناسان و استادان زبان و ادبيات فارسي به مخالفت با شكستهنويسي پرداختند. در سالهاي اخير نيز با رواج شكستهنويسي در فضاي مجازي مخالفتهاي زيادي شد و ميتوان گفت جنس اين مخالفتها در هر دو حوزه يكي بوده است. مدتي پيش اميد طبيبزاده كتابي با عنوان «مباني و دستور خط فارسي شكسته» در نشر پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي منتشر كرد كه تحقيقي خواندني و كاربردي در زمينه شكستهنويسي است. طبيبزاده در اين كتاب براساس آثار داستاني و نمايشي فارسي در بازهاي صدساله، از 1298 تا 1397، كوشيده رسمالخطي براي فارسي شكسته به دست دهد. اساس كار او صد و دوازده اثر داستاني يا نمايشي است كه يا پرفروش بودهاند يا مورد توجه منتقدان و روشنفكران ايراني بودهاند. طبيبزاده در كتابش تفاوتهاي فارسي رسمي و فارسي گفتاري را بررسي كرده و درباره معناي دقيق فارسي شكسته بحث كرده است. او همچنين در بخشي از كتابش به بررسي و نقد ديدگاههاي گوناگون درباره شكستهنويسي پرداخته است. بخشي ديگر از اين كتاب هم به بررسي سير شكستهنويسي در داستانهاي فارسي و استخراج صورتهاي شكسته از اين آثار و طبقهبندي آنها اختصاص دارد. طبيبزاده در بخشي از مقدمه كتاب درباره يكي از نتايج پژوهشش نوشته است: «ما در اين كتاب، بهعنوان پيكره، تعداد صد كلمه از گفتوگوهاي 112 اثر نمايشي و داستاني فارسي را كه طي صد سال، از 1298 تا 1397، به زبان فارسي منتشر شده است؛ بهصورت تصادفي گردآوري كردهايم و صورتهاي شكسته را در آن 11200 كلمه، مبناي محاسبات و نتيجهگيريهاي خود قرار دادهايم. از مقايسه صورتهاي شكسته در اين 11200 كلمه با نمونههايي از فارسي شكسته در پيامها و نوشتههاي گوناگون در فضاي مجازي، به اين نتيجه رسيديم كه تفاوت بين صورتهاي شكسته در داستانهاي فارسي و در پيامكها و نوشتههاي فضاي مجازي بسيار اندك است، بهطوريكه صورتهاي شكسته متون داستاني و نمايشي را ميتوان نماينده تاموتمام صورتهاي شكسته در پيامكها و ارتباطات اينترنتي نيز دانست». مدتي پس از انتشار «مباني و دستور خط فارسي شكسته»، طبيبزاده كتاب ديگري هم با عنوان «فارسي شكسته: دستور خط و فرهنگ املايي» در نشر كتاب بهار به چاپ رساند كه بهنوعي ادامه كتاب قبلي يا خلاصه آن است و در آن دستور خط و فرهنگ املايي شكستهنويسي نيز به دست داده شده است.
فارسيِ شكسته
شکستهنویسی ازجمله مباحثِ مورد اختلاف ميان صاحبنظران ادبيات، نويسندگان و خاصه مترجمان بوده است؛ ازاينرو بهمناسبت انتشار دو كتاب از امید طبیبزاده، «مبانی و دستور خط فارسی شکسته» و «فارسی شکسته: دستور خط و فرهنگ املایی»، نشست هفتگی شهر کتاب در روز سهشنبه چهاردهم آبان به نقد و بررسی کتاب «فارسی شکسته» با حضور صاحبنظران اين حوزه پرداخت. علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اشاره كرد كه بسياري از اهلِ فن ازجمله محمدعلی جمالزاده، حسن کامشاد، پرویز ناتلخانلری، ابوالحسن نجفی، نادر ابراهیمی، احمد سمیعیگیلانی، علی صلحجو، منوچهر انور، مهدی ایوبی و روزبه آزادی، از اولین داستانهای نوشتهشده تا امروز، درباره شکستهنویسی نظر داشتهاند. برخی مانند خانلری و نجفی با شکستهنویسی مخالف و برخی ديگر مانندِ انور موافق آن بودند. سمیعیگیلانی و صلحجو نيز موضعي میانه دارند.
امید طبیبزاده، مؤلف كتابهاي «مبانی و دستور خط فارسی شکسته» و «فارسی شکسته: دستور خط و فرهنگ املایی» ميگويد بحث گفتارینویسی در زبان فارسی به صد سال پیش برمیگردد و مقدمات آن در زمان مشروطه است كه کمکم مردم خطاب نویسندگان قرار میگیرند. او معتقد است جمالزاده گفتارینویسی را در نوشتار ما وارد کرد و البته جمالزاده از بخشهای گفتارينويسي شاملِ صرف و نحو و تلفظ و واژگان، به بخش تلفظ وارد نشد و این کار برای هدایت ماند. «هدایت شکسته را بهشکل سبکی مشخص درآورد و این بعد از او در کار پیروان و شاگردانش از چوبک و آلاحمد و گلستان گرفته تا نویسندگان امروز ادامه یافت». طبيبزاده گفتارينويسي را پديده مبتلابهِ زبان فارسي ميداند و اين پرسش را پيش ميكشد كه چرا باید گفتارينويسي در رمان فارسی ظهور کند؟ او معتقد است «این امر به دوزبانگونگی فارسی یا وجود دو گونه معیار (گفتاری و نوشتاری) در زبان فارسی برمیگردد. این پدیده مثبتی نیست و در دیگر زبانها هم کمتر یا بیشتر مشاهده میشود، ولی وقتی معیار میشود که ثبت شده باشد. پس، بهعلت دوزبانگونگی فارسی در دیالوگ و متن رمان فارسی با دو گونه زبانی مواجهیم». طبيبزاده
همچنين درباره دستور خطي كه پيشنهاد داده و تدوين كرده چنين ميگويد: «من دستور خط گونه معیار را تهیه کردم که در رمانها و فضای مجازی ما وارد شده و مدام قدرت میگیرد. بعضی از دوستان میگویند این گونه تهرانی است و اهمیتدادن به آن اجحافی در حق دیگر مردمان ایران است. درحالیکه گونه تهرانی در زبانشناسی به فارسی ده ونک، لواسان، قصران و رودان گفته میشود که در حال ازبینرفتن است. گونه گفتاری معیار در تهران بهوجودآمده و قطعا تحتتأثیر فارسی تهرانی بوده، ولی بهتر است فارسی گفتاری معیار خوانده شود و نه تهرانی». او از ديگر دلايل اهميت گويش تهراني در زبان معيار را اين ميداند كه فقط در چهار درصد رمانهای ما گونههای گفتاری غیر از تهرانی وجود دارد و معتقد است باید از نویسندگانی مانند بهرام صادقی یا هوشنگ گلشیری یا غلامحسین ساعدی پرسید که چرا شخصیتهایشان همه به فارسی گفتاری سخن میگویند و نه به گونههای دیگر. به نظر، علت این است که این معیار است و نه تهرانی.
ناگهان سخن شكسته ميشود
احمد سمیعیگیلانی، زبانشناس و محقق ادبيات ميگويد مسئله شکستهنویسی در فارسی جای بحث و دقت بسیار دارد. ارجاعات كتاب «فارسی شکسته: دستور خط و فرهنگ املایی» به آراي دكتر سميعيگيلاني در مورد شکستهنویسی از کتاب «نگارش و ویرایش» نقل شده است كه گفتاري است مختصر دراينباره.
از اينرو دكتر سميعيگيلاني معتقد است در اين مختصر، امکان پرداختن به بسیاری از جزئیات و آوردن شواهد نبوده است. بههرحال، ديدگاهِ ايشان در مورد شكستهنويسي مسبوق به سوابق دیگری هم بوده است. اين استاد زبان و ادبيات معتقد است: «در فضاهای فرهنگی ما شکستهگویی تقریبا عمومیت پیدا کرده است، از وزیر و رئیسجمهور گرفته تا استادان دانشگاهی ما در موقعیتهای رسمی نیز شکسته سخن میگویند. شکستهگویی طبیعت ما شده و شکسته حرفزدنمان را به جاهایی منتقل میکنیم که شاید در آنجاها به دلایلی لازم باشد لفظ قلم صحبت کنیم. حتی در کنفرانسها مجری اول شعری میخواند و ادیبانه سخن میگوید، سپس در دعوت از سخنرانان ناگهان شکسته سخن میگوید. این دو خیلی با هم فرق میکنند و این دوگانگی قدری زننده و ناهنجار است. میان زبان محاورهای و زبان شکسته فرق است. میتوان زبان محاوره را شکست یا نشکست؛ یعنی فقط گونه شکسته ندارد و گونه لفظ قلم هم دارد. بنابراین، شکسته نیست. اما زبان شکسته هم در محاوره بهکار میرود و هم در لفظ قلم».
سميعيگيلاني شکستهنویسی را متأثر از کمکوشی ميداند و ميگويد: «شکستهنویسی به کوتاهکردن عناصر زبانی گرایش دارد و متوجه عناصر پربسامد است. به این طریق، در نیرو و زمان بهکاررفته صرفهجویی میکند. اینها معمولا عناصر دستوری بهمعنای عام مانند ضمایر، حروف اضافه، نقشنماها و واجآرایی و هجاهایند. حتی نحو زبان و چینش این عناصر زبانی نیز از عناصر دستوری است. چنانکه گاهی چینش باعث میشود که ما شکستگی را پذیرا شویم». شکستهنویسی از منظر اين زبانشناس پیامدهایي نيز دارد: «اینکه شکستهنویسی همهجا کارگشا است یا بعضی جاها اشکال ایجاد میکند یا نه، مسئله است. در شکستهکردن برخی عناصر دستوری یا قاموسی شکسته نمیشوند. دیگر اینکه، صیغهها و مشتقات فعلی ساختهشده از بن مضارع پذیرای شکستگیاند. ولی فقط صیغه سوم شخص جمع صیغهها و مشتقات فعلی ساختهشده از بن ماضی شکسته میشود. همچنین، بعضی از عناصر اصلا شکسته نمیشوند، مانند افعال اسنادی».
وظیفه زبانشناس
علی صلحجو، ويراستار و محقق ادبيات، نيز معتقد است عمر گفتار با عمر نوشتار مقایسهشدنی نیست. عمر گفتار به پیدایش انسان برمیگردد و نوشتار امری متأخر است. پس، شکی در اهمیت گفتار نیست. نوشتار ابزاری برای نشاندادن گفتار است و اصل زبان همان گفتار بوده است. «طبیبزاده در این کتاب بحث دوزبانگونگی را مطرح میکند که در آن زبان دو شق است. یکی شکل کتابت یا زبان نوشتاری و دیگری، گونه گفتاری آن. قائلان به دوزبانگونگی زبان را به دو دسته فراگونه و فروگونه تقسیم میکنند و معتقدند فراگونه صورت نوشتار و فروگونه صورت گفتار معمولی است و شکستگی هم بخشی از آن است. طبیبزاده معتقد است زبان فارسی در موقعیت دوزبانگونگی است. اما من چنین حسی ندارم. دوزبانگونگی زبان عربی که عربی کلاسیک و روزمره را از هم جدا میکند یا آنچه درباره زبان یونانی گفته شده، بین زبان گفتار و نوشتار ما نیست. گرچه، تفاوت گفتار و نوشتار ما درمقایسهبا تفاوت گفتار و نوشتار زبان انگلیسی یا فرانسه خیلی بالاتر است. ولی شاید نتوان این را در حد دوزبانگونگی دانست. صرفنظر از اینکه در موقعیت دوزبانگونگی هستیم یا نه، من در این کتاب نوعی هراس احساس میکنم.
گویی نویسنده هشدار میدهد که اگر ما به فروگونه سامان ندهیم و مشخصات شکستهنویسی را مشخص نکنیم، خطر این هست که فروگونه فراگونه را ببلعد و حتی یونان را مثال میزند. من بشخصه چنین حسی ندارم. اولاً چنین همزیستیای در زبان ما قدمت دارد. این فراگونه و فروگونه بیش از هزارسال بهموازات هم بودهاند و همچنان به آثار ادبیات کلاسیک ما خدشهای وارد نشده است. فروگونه نتوانسته کاری بکند و بهنظرم نخواهد کرد. ثانیاً، بحث امروز ما اصولاً مختص حوزه محدود است: دیالوگ و گفتوگوها در حوزه داستان. و بیش از این مسئلهای با این امر نداریم. البته دیدم جاهایی بعضی به این قائلاند که همه توصیفها را هم به شکسته بنویسیم. اما خوشبختانه طبیبزاده در اینجا صریحاً گفته که شکستهنویسی در نوشتن کتاب فیزیک یا تاریخ محلی ندارد و در حوزه محدود دیالوگنویسی در برخی داستانها است».
صلحجو با دفاع از شكستهنويسی ميگويد: «ما میگوییم باید شکسته نوشت و من تا حدودی این را قبول دارم. اما ابوالحسن نجفی با شکستهنویسی سر سازگاری نداشت و بارها این را بیان کرد. ولی میدانید خانواده تیبو چهقدر فروش رفت؟ او شکسته نمینویسد و در کتاب دیالوگ زیاد هست، اما خواننده با این موضوع مشکلی ندارد. من گمان میکنم پردازش مغز ما بهگونهای است که وقتی میخواهیم چیزی بخوانیم، مانند نوازندگان سازمان را کوک میکنیم و جلو میرویم. مثل مصاحبهها که در آنها مصاحبهکننده شکسته سخن میگوید. اما در روزنامه همه را سالم مینویسد و من هم همه را شکسته یا سالم میخوانم. پس بهتر است این مورد زیادی برجستهسازی نشود». صلحجو در آخر سخنانش ميگويد من در كتاب خودم بیش از آنکه به شکستهنویسی تأکید کنم به نحو گفتاری اهمیت میدهم، درحاليكه طبیبزاده چیزهایی آورده که من انتظارش را نداشتم. «به نظر من نویسنده برای دیالوگنوشتن باید بفهمد گفتوگو در نحو گفتاری چگونه بیان میشود یا آرایش گفتاری بکند. چون شکستن کلمات موقع خواندن خیلی مشکل نیست. اما اگر نحو اشکال داشته باشد، در لحظه نمیتوان آن را بازسازی گفتاری کرد. پس تعجب
کردم، چون طبیبزاده حتی میگوید، اینهایی که جواز این را میدهند که نحو گفتاری بهکار ببریم و این را نشکنیم، متوجه نیستند که بنیاد زبان را برمیاندازند؛ یعنی ممکن است زبان را به طرفی ببرند که دیگر آن زبان نباشد. من این را نمیفهمم. حتی آدم محافظهکاری مانند ابوالحسن نجفی در مقدمه غلط ننویسم از زبان گفتاری دفاع میکند. آن را از ملاکهای سلامت زبان میداند و میگوید، وظیفه زبانشناس این است که قواعد زبان را از درون زبان گفتار استخراج کند. نزدیکشدن زبان نوشتار به زبان گفتار از هر دو جهت یکی از علایم سلامت آن زبان است. پس، من امیدوارم این موضوع را که طبیبزاده ما را از بهکاربردن نحو گفتار در گفتوگونویسی برحذر میدارد، بد فهمیده باشم».
شرق: دهخدا را ميتوان اولين كسي دانست كه در يكي از متنهاي «صوراسرافيل» از شكستهنويسي استفاده كرد. بهطوركلي رواجيافتن شكستهنويسي در نثر فارسي نتيجه طبيعي تحولات اجتماعي و تاريخياي بود كه با انقلاب مشروطه در ايران پديد آمد. داستاننويسي مدرن فارسي نيز از همان آغاز گامهاي مهمي براي نزديكشدن به زبان مردم عادي برداشت و جمالزاده را ميتوان مبدع نوعي گفتارينويسي در ادبيات فارسي، البته بدون شكستهنويسي دانست. پس از جمالزاده، اين صادق هدايت است كه گامي مهمتر برميدارد و شكستهنويسي را وارد داستانهايش ميكند و گفتارينويسي را تكميل ميكند. امروز با گذشت بيش از يك قرن از انقلاب مشروطه و تغيير و تحولاتي كه در پي آن در زبان فارسي پديد آمد، عمدتا در دو حوزه از شكستهنويسي استفاده ميشود؛ يكي در گفتوگوهاي ادبيات داستاني و نمايشي و ديگري هم در ارتباطات اينترنتي و شبكههاي مجازي. شكستهنويسي در هر دوي اين حوزهها نيز با مخالفتهاي جدي روبهرو بوده است و سابقهاي طولاني دارد؛ يعني از همان آغاز كه نويسندگان ايراني داستانها يا نمايشنامههايشان را با استفاده از فارسي شكسته نوشتند، برخي از مهمترين زبانشناسان و استادان زبان و ادبيات فارسي به مخالفت با شكستهنويسي پرداختند. در سالهاي اخير نيز با رواج شكستهنويسي در فضاي مجازي مخالفتهاي زيادي شد و ميتوان گفت جنس اين مخالفتها در هر دو حوزه يكي بوده است. مدتي پيش اميد طبيبزاده كتابي با عنوان «مباني و دستور خط فارسي شكسته» در نشر پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي منتشر كرد كه تحقيقي خواندني و كاربردي در زمينه شكستهنويسي است. طبيبزاده در اين كتاب براساس آثار داستاني و نمايشي فارسي در بازهاي صدساله، از 1298 تا 1397، كوشيده رسمالخطي براي فارسي شكسته به دست دهد. اساس كار او صد و دوازده اثر داستاني يا نمايشي است كه يا پرفروش بودهاند يا مورد توجه منتقدان و روشنفكران ايراني بودهاند. طبيبزاده در كتابش تفاوتهاي فارسي رسمي و فارسي گفتاري را بررسي كرده و درباره معناي دقيق فارسي شكسته بحث كرده است. او همچنين در بخشي از كتابش به بررسي و نقد ديدگاههاي گوناگون درباره شكستهنويسي پرداخته است. بخشي ديگر از اين كتاب هم به بررسي سير شكستهنويسي در داستانهاي فارسي و استخراج صورتهاي شكسته از اين آثار و طبقهبندي آنها اختصاص دارد. طبيبزاده در بخشي از مقدمه كتاب درباره يكي از نتايج پژوهشش نوشته است: «ما در اين كتاب، بهعنوان پيكره، تعداد صد كلمه از گفتوگوهاي 112 اثر نمايشي و داستاني فارسي را كه طي صد سال، از 1298 تا 1397، به زبان فارسي منتشر شده است؛ بهصورت تصادفي گردآوري كردهايم و صورتهاي شكسته را در آن 11200 كلمه، مبناي محاسبات و نتيجهگيريهاي خود قرار دادهايم. از مقايسه صورتهاي شكسته در اين 11200 كلمه با نمونههايي از فارسي شكسته در پيامها و نوشتههاي گوناگون در فضاي مجازي، به اين نتيجه رسيديم كه تفاوت بين صورتهاي شكسته در داستانهاي فارسي و در پيامكها و نوشتههاي فضاي مجازي بسيار اندك است، بهطوريكه صورتهاي شكسته متون داستاني و نمايشي را ميتوان نماينده تاموتمام صورتهاي شكسته در پيامكها و ارتباطات اينترنتي نيز دانست». مدتي پس از انتشار «مباني و دستور خط فارسي شكسته»، طبيبزاده كتاب ديگري هم با عنوان «فارسي شكسته: دستور خط و فرهنگ املايي» در نشر كتاب بهار به چاپ رساند كه بهنوعي ادامه كتاب قبلي يا خلاصه آن است و در آن دستور خط و فرهنگ املايي شكستهنويسي نيز به دست داده شده است.
فارسيِ شكسته
شکستهنویسی ازجمله مباحثِ مورد اختلاف ميان صاحبنظران ادبيات، نويسندگان و خاصه مترجمان بوده است؛ ازاينرو بهمناسبت انتشار دو كتاب از امید طبیبزاده، «مبانی و دستور خط فارسی شکسته» و «فارسی شکسته: دستور خط و فرهنگ املایی»، نشست هفتگی شهر کتاب در روز سهشنبه چهاردهم آبان به نقد و بررسی کتاب «فارسی شکسته» با حضور صاحبنظران اين حوزه پرداخت. علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اشاره كرد كه بسياري از اهلِ فن ازجمله محمدعلی جمالزاده، حسن کامشاد، پرویز ناتلخانلری، ابوالحسن نجفی، نادر ابراهیمی، احمد سمیعیگیلانی، علی صلحجو، منوچهر انور، مهدی ایوبی و روزبه آزادی، از اولین داستانهای نوشتهشده تا امروز، درباره شکستهنویسی نظر داشتهاند. برخی مانند خانلری و نجفی با شکستهنویسی مخالف و برخی ديگر مانندِ انور موافق آن بودند. سمیعیگیلانی و صلحجو نيز موضعي میانه دارند.
امید طبیبزاده، مؤلف كتابهاي «مبانی و دستور خط فارسی شکسته» و «فارسی شکسته: دستور خط و فرهنگ املایی» ميگويد بحث گفتارینویسی در زبان فارسی به صد سال پیش برمیگردد و مقدمات آن در زمان مشروطه است كه کمکم مردم خطاب نویسندگان قرار میگیرند. او معتقد است جمالزاده گفتارینویسی را در نوشتار ما وارد کرد و البته جمالزاده از بخشهای گفتارينويسي شاملِ صرف و نحو و تلفظ و واژگان، به بخش تلفظ وارد نشد و این کار برای هدایت ماند. «هدایت شکسته را بهشکل سبکی مشخص درآورد و این بعد از او در کار پیروان و شاگردانش از چوبک و آلاحمد و گلستان گرفته تا نویسندگان امروز ادامه یافت». طبيبزاده گفتارينويسي را پديده مبتلابهِ زبان فارسي ميداند و اين پرسش را پيش ميكشد كه چرا باید گفتارينويسي در رمان فارسی ظهور کند؟ او معتقد است «این امر به دوزبانگونگی فارسی یا وجود دو گونه معیار (گفتاری و نوشتاری) در زبان فارسی برمیگردد. این پدیده مثبتی نیست و در دیگر زبانها هم کمتر یا بیشتر مشاهده میشود، ولی وقتی معیار میشود که ثبت شده باشد. پس، بهعلت دوزبانگونگی فارسی در دیالوگ و متن رمان فارسی با دو گونه زبانی مواجهیم». طبيبزاده
همچنين درباره دستور خطي كه پيشنهاد داده و تدوين كرده چنين ميگويد: «من دستور خط گونه معیار را تهیه کردم که در رمانها و فضای مجازی ما وارد شده و مدام قدرت میگیرد. بعضی از دوستان میگویند این گونه تهرانی است و اهمیتدادن به آن اجحافی در حق دیگر مردمان ایران است. درحالیکه گونه تهرانی در زبانشناسی به فارسی ده ونک، لواسان، قصران و رودان گفته میشود که در حال ازبینرفتن است. گونه گفتاری معیار در تهران بهوجودآمده و قطعا تحتتأثیر فارسی تهرانی بوده، ولی بهتر است فارسی گفتاری معیار خوانده شود و نه تهرانی». او از ديگر دلايل اهميت گويش تهراني در زبان معيار را اين ميداند كه فقط در چهار درصد رمانهای ما گونههای گفتاری غیر از تهرانی وجود دارد و معتقد است باید از نویسندگانی مانند بهرام صادقی یا هوشنگ گلشیری یا غلامحسین ساعدی پرسید که چرا شخصیتهایشان همه به فارسی گفتاری سخن میگویند و نه به گونههای دیگر. به نظر، علت این است که این معیار است و نه تهرانی.
ناگهان سخن شكسته ميشود
احمد سمیعیگیلانی، زبانشناس و محقق ادبيات ميگويد مسئله شکستهنویسی در فارسی جای بحث و دقت بسیار دارد. ارجاعات كتاب «فارسی شکسته: دستور خط و فرهنگ املایی» به آراي دكتر سميعيگيلاني در مورد شکستهنویسی از کتاب «نگارش و ویرایش» نقل شده است كه گفتاري است مختصر دراينباره.
از اينرو دكتر سميعيگيلاني معتقد است در اين مختصر، امکان پرداختن به بسیاری از جزئیات و آوردن شواهد نبوده است. بههرحال، ديدگاهِ ايشان در مورد شكستهنويسي مسبوق به سوابق دیگری هم بوده است. اين استاد زبان و ادبيات معتقد است: «در فضاهای فرهنگی ما شکستهگویی تقریبا عمومیت پیدا کرده است، از وزیر و رئیسجمهور گرفته تا استادان دانشگاهی ما در موقعیتهای رسمی نیز شکسته سخن میگویند. شکستهگویی طبیعت ما شده و شکسته حرفزدنمان را به جاهایی منتقل میکنیم که شاید در آنجاها به دلایلی لازم باشد لفظ قلم صحبت کنیم. حتی در کنفرانسها مجری اول شعری میخواند و ادیبانه سخن میگوید، سپس در دعوت از سخنرانان ناگهان شکسته سخن میگوید. این دو خیلی با هم فرق میکنند و این دوگانگی قدری زننده و ناهنجار است. میان زبان محاورهای و زبان شکسته فرق است. میتوان زبان محاوره را شکست یا نشکست؛ یعنی فقط گونه شکسته ندارد و گونه لفظ قلم هم دارد. بنابراین، شکسته نیست. اما زبان شکسته هم در محاوره بهکار میرود و هم در لفظ قلم».
سميعيگيلاني شکستهنویسی را متأثر از کمکوشی ميداند و ميگويد: «شکستهنویسی به کوتاهکردن عناصر زبانی گرایش دارد و متوجه عناصر پربسامد است. به این طریق، در نیرو و زمان بهکاررفته صرفهجویی میکند. اینها معمولا عناصر دستوری بهمعنای عام مانند ضمایر، حروف اضافه، نقشنماها و واجآرایی و هجاهایند. حتی نحو زبان و چینش این عناصر زبانی نیز از عناصر دستوری است. چنانکه گاهی چینش باعث میشود که ما شکستگی را پذیرا شویم». شکستهنویسی از منظر اين زبانشناس پیامدهایي نيز دارد: «اینکه شکستهنویسی همهجا کارگشا است یا بعضی جاها اشکال ایجاد میکند یا نه، مسئله است. در شکستهکردن برخی عناصر دستوری یا قاموسی شکسته نمیشوند. دیگر اینکه، صیغهها و مشتقات فعلی ساختهشده از بن مضارع پذیرای شکستگیاند. ولی فقط صیغه سوم شخص جمع صیغهها و مشتقات فعلی ساختهشده از بن ماضی شکسته میشود. همچنین، بعضی از عناصر اصلا شکسته نمیشوند، مانند افعال اسنادی».
وظیفه زبانشناس
علی صلحجو، ويراستار و محقق ادبيات، نيز معتقد است عمر گفتار با عمر نوشتار مقایسهشدنی نیست. عمر گفتار به پیدایش انسان برمیگردد و نوشتار امری متأخر است. پس، شکی در اهمیت گفتار نیست. نوشتار ابزاری برای نشاندادن گفتار است و اصل زبان همان گفتار بوده است. «طبیبزاده در این کتاب بحث دوزبانگونگی را مطرح میکند که در آن زبان دو شق است. یکی شکل کتابت یا زبان نوشتاری و دیگری، گونه گفتاری آن. قائلان به دوزبانگونگی زبان را به دو دسته فراگونه و فروگونه تقسیم میکنند و معتقدند فراگونه صورت نوشتار و فروگونه صورت گفتار معمولی است و شکستگی هم بخشی از آن است. طبیبزاده معتقد است زبان فارسی در موقعیت دوزبانگونگی است. اما من چنین حسی ندارم. دوزبانگونگی زبان عربی که عربی کلاسیک و روزمره را از هم جدا میکند یا آنچه درباره زبان یونانی گفته شده، بین زبان گفتار و نوشتار ما نیست. گرچه، تفاوت گفتار و نوشتار ما درمقایسهبا تفاوت گفتار و نوشتار زبان انگلیسی یا فرانسه خیلی بالاتر است. ولی شاید نتوان این را در حد دوزبانگونگی دانست. صرفنظر از اینکه در موقعیت دوزبانگونگی هستیم یا نه، من در این کتاب نوعی هراس احساس میکنم.
گویی نویسنده هشدار میدهد که اگر ما به فروگونه سامان ندهیم و مشخصات شکستهنویسی را مشخص نکنیم، خطر این هست که فروگونه فراگونه را ببلعد و حتی یونان را مثال میزند. من بشخصه چنین حسی ندارم. اولاً چنین همزیستیای در زبان ما قدمت دارد. این فراگونه و فروگونه بیش از هزارسال بهموازات هم بودهاند و همچنان به آثار ادبیات کلاسیک ما خدشهای وارد نشده است. فروگونه نتوانسته کاری بکند و بهنظرم نخواهد کرد. ثانیاً، بحث امروز ما اصولاً مختص حوزه محدود است: دیالوگ و گفتوگوها در حوزه داستان. و بیش از این مسئلهای با این امر نداریم. البته دیدم جاهایی بعضی به این قائلاند که همه توصیفها را هم به شکسته بنویسیم. اما خوشبختانه طبیبزاده در اینجا صریحاً گفته که شکستهنویسی در نوشتن کتاب فیزیک یا تاریخ محلی ندارد و در حوزه محدود دیالوگنویسی در برخی داستانها است».
صلحجو با دفاع از شكستهنويسی ميگويد: «ما میگوییم باید شکسته نوشت و من تا حدودی این را قبول دارم. اما ابوالحسن نجفی با شکستهنویسی سر سازگاری نداشت و بارها این را بیان کرد. ولی میدانید خانواده تیبو چهقدر فروش رفت؟ او شکسته نمینویسد و در کتاب دیالوگ زیاد هست، اما خواننده با این موضوع مشکلی ندارد. من گمان میکنم پردازش مغز ما بهگونهای است که وقتی میخواهیم چیزی بخوانیم، مانند نوازندگان سازمان را کوک میکنیم و جلو میرویم. مثل مصاحبهها که در آنها مصاحبهکننده شکسته سخن میگوید. اما در روزنامه همه را سالم مینویسد و من هم همه را شکسته یا سالم میخوانم. پس بهتر است این مورد زیادی برجستهسازی نشود». صلحجو در آخر سخنانش ميگويد من در كتاب خودم بیش از آنکه به شکستهنویسی تأکید کنم به نحو گفتاری اهمیت میدهم، درحاليكه طبیبزاده چیزهایی آورده که من انتظارش را نداشتم. «به نظر من نویسنده برای دیالوگنوشتن باید بفهمد گفتوگو در نحو گفتاری چگونه بیان میشود یا آرایش گفتاری بکند. چون شکستن کلمات موقع خواندن خیلی مشکل نیست. اما اگر نحو اشکال داشته باشد، در لحظه نمیتوان آن را بازسازی گفتاری کرد. پس تعجب
کردم، چون طبیبزاده حتی میگوید، اینهایی که جواز این را میدهند که نحو گفتاری بهکار ببریم و این را نشکنیم، متوجه نیستند که بنیاد زبان را برمیاندازند؛ یعنی ممکن است زبان را به طرفی ببرند که دیگر آن زبان نباشد. من این را نمیفهمم. حتی آدم محافظهکاری مانند ابوالحسن نجفی در مقدمه غلط ننویسم از زبان گفتاری دفاع میکند. آن را از ملاکهای سلامت زبان میداند و میگوید، وظیفه زبانشناس این است که قواعد زبان را از درون زبان گفتار استخراج کند. نزدیکشدن زبان نوشتار به زبان گفتار از هر دو جهت یکی از علایم سلامت آن زبان است. پس، من امیدوارم این موضوع را که طبیبزاده ما را از بهکاربردن نحو گفتار در گفتوگونویسی برحذر میدارد، بد فهمیده باشم».