بخشش نوجواني که برادرش را کشت
شرق: پسر نوجوان که بهدلیل کنترلهاي زياد برادر بزرگترش با او درگير شده و او را به قتل رسانده بود، در دادگاه کيفري استان تهران درخواست بخشش کرد و خواستار تخفيف در مجازات شد.
به گزارش خبرنگار ما، يک سال قبل زن و مردي با اورژانس تماس گرفتند و درخواست کمک کردند. آنها گفتند پسر جوانشان چاقو خورده و حالش بد است، زماني که تکنيسينهاي اورژانس به محل رسيدند، متوجه شدند پسر جوان به نام سامان جانش را از دست داده است.
پس از آن مأموران پليس در محل حاضر شدند و پي بردند خانواده مقتول مسئلهاي را پنهان ميکنند؛ آنها به پليس گفتند: ما نميدانيم چه کسي پسرمان را زده است، او مقابل در خانه مورد اصابت ضربه چاقو قرار گرفت. اين گفتهها در حالي بود که همسايهها صداي درگيري را از داخل خانه مقتول شنيده بودند.
وقتي پليس خانواده مقتول را مورد پرسش قرار دادند، آنها دچار تناقضگويي شدند و در نهايت گفتند کسي که سامان را به قتل رسانده برادر کوچکترش، آرش است.
به اين ترتيب، آرش بازداشت شد. او گفت: من با دوستانم بيرون ميرفتم و خيلي با آنها وقت ميگذراندم، گاهي با هم به قهوهخانه ميرفتيم. سامان، برادر بزرگترم، از اين موضوع خيلي ناراحت بود. او مدام ميگفت نبايد با دوستانت در ارتباط باشي. او حتي گوشي تلفن همراهم را هم ميگرفت. شب حادثه دير به خانه آمدم و برادرم مرا بهشدت کتک زد و گفت چرا دير آمدي. درگيري ما با دخالت مادرم تمام شد، اما مادرم هم طرف برادرم را ميگرفت و ميگفت تو باید به حرفهاي او گوش بدهي. برادر بزرگترم خيلي من را اذيت ميکرد، تا اينکه روز حادثه صبح بيدار و آماده شدم تا به مدرسه بروم، گوشي تلفن همراهم را هميشه بالاي سرم ميگذاشتم اما ديدم گوشي نيست، اول فکر کردم شب قبل که در مغازه دوستم بودم آن را آنجا جا گذاشتهام، بلافاصله به مغازه رفتم و ديدم گوشي آنجا نيست.
به خانه برگشتم متوجه شدم گوشي دست برادرم است. وقتي برادرم من را در خانه ديد پرسيد چرا مدرسه نرفتي و دوباره من را کتک زد. من هم خيلي عصباني شدم، چاقويي از آشپزخانه برداشتم و گفتم گوشي را بده و اگر ندهي تو را ميکشم. در راه پله با هم درگير شديم و دعواي شديدي بين ما صورت گرفت؛ برادرم درحاليکه با من درگير بود، روي زمين افتاد و من هم روي او افتادم و يکدفعه چاقو وارد بدنش شد، من اصلا يادم نميآيد چاقو را چطور زدم.
بعد از اعتراف اين پسر و بهدستآمدن ساير مدارک، کيفرخواست عليه متهم صادر و پرونده براي رسيدگي به دادگاه ارسال شد. روز گذشته متهم در شعبه 7 دادگاه کيفري استان تهران پاي ميز محاکمه قرار گرفت. در ابتداي جلسه رسيدگي کيفرخواست عليه پسر نوجوان خوانده شد، در ادامه پدر و مادر او اعلام کردند از کشتهشدن پسرشان هيچ شکايتي ندارند و به پسر ديگرشان که متهم پرونده است، رضايت ميدهند. وقتي نوبت به متهم رسيد، او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من برادرم را خيلي دوست داشتم، او خير و صلاح من را ميخواست، اما خيلي سخت ميگرفت؛ من را کتک ميزد ميخواست وادارم کند درس بخوانم و بهخاطر دوستانم با من درگير ميشد. آن روز هم تلفن همراهم را برداشته بود، وقتي هم داشتم دنبال تلفنم ميگشتم دوباره من را کتک زد. از اينکه من را کتک ميزد ناراحت بودم، قصدم هم کشتن او نبود؛ فقط ميخواستم کاري کنم که تلفنم را بدهد، حتي ضربهاي که وارد کردم را من نزدم.
متهم گفت: ما در راهرو با هم درگير شده بوديم، زور برادرم از من خيلي بيشتر بود بههمينخاطر هم خيلي راحت توانست مرا به سمت خودش بکشد، وقتي در راهپله افتاد چاقويي که دستم بود بر بدنش فرو رفت، من به عمد برادرم را نزدم و از آنچه اتفاق افتاده است بهشدت ناراحت هستم. برادرم ميدانست من چقدر گوشي تلفن همراهم را دوست دارم، با اين حال آن را برداشت و به من هم نگفت که گوشي را برداشته است.
بعد از گفتههاي متهم، وکيل مدافع او در جايگاه قرار گرفت. او هم دفاعيات خود را مطرح و با توجه به گذشت اولياي دم و نوجوانبودن متهم براي موکلش از دادگاه درخواست بخشش کرد و خواستار تعيين مجازات حداقلي براي او شد.
قضات با پايان جلسه دادگاه براي صدور رأي وارد شور شدند.
شرق: پسر نوجوان که بهدلیل کنترلهاي زياد برادر بزرگترش با او درگير شده و او را به قتل رسانده بود، در دادگاه کيفري استان تهران درخواست بخشش کرد و خواستار تخفيف در مجازات شد.
به گزارش خبرنگار ما، يک سال قبل زن و مردي با اورژانس تماس گرفتند و درخواست کمک کردند. آنها گفتند پسر جوانشان چاقو خورده و حالش بد است، زماني که تکنيسينهاي اورژانس به محل رسيدند، متوجه شدند پسر جوان به نام سامان جانش را از دست داده است.
پس از آن مأموران پليس در محل حاضر شدند و پي بردند خانواده مقتول مسئلهاي را پنهان ميکنند؛ آنها به پليس گفتند: ما نميدانيم چه کسي پسرمان را زده است، او مقابل در خانه مورد اصابت ضربه چاقو قرار گرفت. اين گفتهها در حالي بود که همسايهها صداي درگيري را از داخل خانه مقتول شنيده بودند.
وقتي پليس خانواده مقتول را مورد پرسش قرار دادند، آنها دچار تناقضگويي شدند و در نهايت گفتند کسي که سامان را به قتل رسانده برادر کوچکترش، آرش است.
به اين ترتيب، آرش بازداشت شد. او گفت: من با دوستانم بيرون ميرفتم و خيلي با آنها وقت ميگذراندم، گاهي با هم به قهوهخانه ميرفتيم. سامان، برادر بزرگترم، از اين موضوع خيلي ناراحت بود. او مدام ميگفت نبايد با دوستانت در ارتباط باشي. او حتي گوشي تلفن همراهم را هم ميگرفت. شب حادثه دير به خانه آمدم و برادرم مرا بهشدت کتک زد و گفت چرا دير آمدي. درگيري ما با دخالت مادرم تمام شد، اما مادرم هم طرف برادرم را ميگرفت و ميگفت تو باید به حرفهاي او گوش بدهي. برادر بزرگترم خيلي من را اذيت ميکرد، تا اينکه روز حادثه صبح بيدار و آماده شدم تا به مدرسه بروم، گوشي تلفن همراهم را هميشه بالاي سرم ميگذاشتم اما ديدم گوشي نيست، اول فکر کردم شب قبل که در مغازه دوستم بودم آن را آنجا جا گذاشتهام، بلافاصله به مغازه رفتم و ديدم گوشي آنجا نيست.
به خانه برگشتم متوجه شدم گوشي دست برادرم است. وقتي برادرم من را در خانه ديد پرسيد چرا مدرسه نرفتي و دوباره من را کتک زد. من هم خيلي عصباني شدم، چاقويي از آشپزخانه برداشتم و گفتم گوشي را بده و اگر ندهي تو را ميکشم. در راه پله با هم درگير شديم و دعواي شديدي بين ما صورت گرفت؛ برادرم درحاليکه با من درگير بود، روي زمين افتاد و من هم روي او افتادم و يکدفعه چاقو وارد بدنش شد، من اصلا يادم نميآيد چاقو را چطور زدم.
بعد از اعتراف اين پسر و بهدستآمدن ساير مدارک، کيفرخواست عليه متهم صادر و پرونده براي رسيدگي به دادگاه ارسال شد. روز گذشته متهم در شعبه 7 دادگاه کيفري استان تهران پاي ميز محاکمه قرار گرفت. در ابتداي جلسه رسيدگي کيفرخواست عليه پسر نوجوان خوانده شد، در ادامه پدر و مادر او اعلام کردند از کشتهشدن پسرشان هيچ شکايتي ندارند و به پسر ديگرشان که متهم پرونده است، رضايت ميدهند. وقتي نوبت به متهم رسيد، او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من برادرم را خيلي دوست داشتم، او خير و صلاح من را ميخواست، اما خيلي سخت ميگرفت؛ من را کتک ميزد ميخواست وادارم کند درس بخوانم و بهخاطر دوستانم با من درگير ميشد. آن روز هم تلفن همراهم را برداشته بود، وقتي هم داشتم دنبال تلفنم ميگشتم دوباره من را کتک زد. از اينکه من را کتک ميزد ناراحت بودم، قصدم هم کشتن او نبود؛ فقط ميخواستم کاري کنم که تلفنم را بدهد، حتي ضربهاي که وارد کردم را من نزدم.
متهم گفت: ما در راهرو با هم درگير شده بوديم، زور برادرم از من خيلي بيشتر بود بههمينخاطر هم خيلي راحت توانست مرا به سمت خودش بکشد، وقتي در راهپله افتاد چاقويي که دستم بود بر بدنش فرو رفت، من به عمد برادرم را نزدم و از آنچه اتفاق افتاده است بهشدت ناراحت هستم. برادرم ميدانست من چقدر گوشي تلفن همراهم را دوست دارم، با اين حال آن را برداشت و به من هم نگفت که گوشي را برداشته است.
بعد از گفتههاي متهم، وکيل مدافع او در جايگاه قرار گرفت. او هم دفاعيات خود را مطرح و با توجه به گذشت اولياي دم و نوجوانبودن متهم براي موکلش از دادگاه درخواست بخشش کرد و خواستار تعيين مجازات حداقلي براي او شد.
قضات با پايان جلسه دادگاه براي صدور رأي وارد شور شدند.