نبود اراده پژوهش و بيدفاعي مقابل کرونا
- حسين آخاني استاد دانشگاه تهران
سالي که نکوست از بهارش پيداست. سال 98 با سيل شروع شد و با مجموعهاي از حوادث در هفتههاي آخر به کرونا رسيد. اگرچه نميتوان دولتها را در وقوع همه اين اتفاقات مقصر دانست، ولي وظيفه حکمراني در دنياي جديد فهم سيستمي در اداره يک کشور است. دنيا يکپارچه شده است، ارتباطات را حتي در ايزولهترين کشورهاي جهان نميتوان قطع کرد. ولي سياستي جدي در کشور سالهاست که منکر اين نياز در جهان امروزي است و خسارتهاي کلاني به کشور تحميل کرده است. نگارنده يک دانشگاهي هستم. براي انجام تحقيقاتم در زمينه زيستشناسي به ارتباط با دنيا نياز دارم؛ بايد بخشي از مواد مورد نياز تحقيقات علمي خود را از خارج تهيه کنم. در مقابل، کشورهاي ديگر دنيا هم نياز دارند از دانش من يا از موادي که ما توليد ميکنيم و ذخاير ژنتيکي ما در چارچوب قراردادهاي بينالمللي و ملي استفاده کنند. ما براي انجام اين تحقيقات به کمک و ارتباط با همديگر نياز داريم. ولي تحريمها دست ما را بسته است. به عنوان يک ايراني حتي نميتوانم يک شماره حساب بانکي در خارج داشته باشم. سالهاست که ارتباط بانکي ما با جهان مختل شده است و با واردشدن ايران به ليست سياه FATF اين ارتباطات سختتر هم ميشود. اخيرا در فرصت مطالعاتي شش ماهه در آلمان، ايتاليا و اسپانيا بودم. يکي از همکارانم خواست براي کارهاي آزمايشگاهياش يک هورمون گياهي بخرم. ازطريق همکاران دانشگاهي آن را از هلند سفارش دادم.
من کارت اعتباري نداشتم و بهدلیل ايرانيبودن حتي در خارج از داشتن حساب بانکي محرومم. همکارم اين پول را با کارتش داد. من به او 106 يورو دادم و آن را خريدم. ولي وقتي به تهران رسيدم اين شيشه در چمدانم نبود. در سفر قبلي خودم هم هزارو 500 يورو از جيبم سرقت شد. در شرايط معمول اين ماده شيميايي را ميشد در ايران تهيه کرد و اگر من حساب بانکي يا ويزاکارت داشتم، مجبور به بردن پول نقد نميشدم. اينها گوشهاي از ضررهاي يک دانشگاهي معمولي به دليل قطع ارتباطات بينالمللي است. درحالحاضر حتي انجام سادهترين تحقيقات علمي در ايران بسيار سخت و پرهزينه شده است؛ چراکه بهدلیل گراني بيشازحد دلار و قطع ارتباط بهسختي و با پرداخت دو تا سه برابر قيمت و مدتها انتظار شايد بتوان مواد مورد نياز را تهيه کرد. نمونههاي فشار سنگين در راه انجام پژوهشهاي علمي در ايران بسيار است و عملا برخي آزمايشگاههاي تحقيقاتي يا مجبور به تعطيلکردن کارهاي خود هستند يا فقط در صورتي ميتوانند کاري کنند که اين امکان را داشته باشند که دانشجويان خود را به خارج بفرستند. اينگونه فرستادن دانشجو يا رفتن دانشگاهيان در شرايط نرمال مفيد است، ولي در اين
شرايط چون يکطرفه است اغلب باعث ميشود نيروهاي کاري و حتي ايدههاي تحقيقاتي ما به خارج برود.
کرونا يک ويروس است و ويروس يک ساختار ساده دارد که زندگي و تکثير آن به ميزبان وابسته است. تخمين زده ميشود در دنيا نيم ميليون ويروس وجود دارد، ولي فقط پنج درصد آنها شناخته شده است. ويروسشناسي از شاخههاي علوم زيستي است و براي انجام تحقيقات روي آنها بايد مجهزترين آزمايشگاههاي مولکولي و ميکروسکوپي را داشت. اما ايران با وجود اخباري که گاهي وزارتين علوم و بهداشت در آمارهاي مقالات علمي ارائه ميکنند، در انجام تحقيقات علوم پايه، ضعيف است. به عنوان استاد دانشگاه تهران با 21 سال سابقه و با وجود ارتباطات علمي گستردهاي که با دنيا داشتهام، اعتراف ميکنم يک شکستخورده واقعيام. با وجود آنکه دانشکده زيستشناسي ما در اين دو دهه اخير صدها دانشآموخته در رشتههاي مختلف علوم زيستي تربيت کرده است، ولي اغلب آنها از ايران رفتهاند. حتي در رشته تخصصي نگارنده يعني گياهشناسي، سازمانها به حرفهاي ما گوش نميدهند. سازمان حفاظت محيط زيست، سازمان جنگلها و مراتع و شهرداريها بهقاعده به تخصص امثال من نياز دارند. بهجز موارد بسيار نادري که گاهي از روي ناچاري و آن هم با فشار رسانهاي با ما جلسهاي ميگذارند، آنها خود را از دانش
ما بينياز ميدانند. بدنه مديريتي اين تشکيلات بهشدت سياسي، جناحي و علمگريز و حتي علمستيز است. آنها بهجاي گوشکردن به حرفهاي علمي، سخت در تاروپود مشاوران پير و فرصتطلب و پيمانکاراني گرفتار شدهاند که گاهي خودشان هم در اين روابط ناسالم منافعي دارند.
غمانگيز است که بعد از سالها نتوانستهام رؤياي ساخت يک باغ گياهشناسي براي دانشگاه تهران را حتي يک قدم جلو ببرم. از چنين ساختاري نميتوان انتظار حل بحرانهاي سختي مانند کرونا را داشت. سيل، ريزگرد، بيماريهاي تنفسي بعد از باران در اهواز، مصرف بالاي آب در کشاورزي و فضاي سبز همه از جنس سؤالات علمي و اتفاقا در نوع خود براي محققان علوم پايه بسيار جذاب هستند؛ ولي هر تلاشي براي انجام تحقيق، به دليل ندانستن ارزش و اهميت پژوهش در سازمان مديريت و دستگاههاي دولتي و شهرداريها به توليد مقالات بيکيفيت تقليل پيدا کرده که فقط براي شمارش در جشنوارههاي هفته پژوهش کاربرد دارند. مگر ميشود با گرانتي که واحد آن در 15 سال اخير در دانشگاه تهران 200 هزار تومان مانده است يا 450 هزار تومان بودجه براي تز کارشناسي ارشد و يكميليونو 200 هزار تومان براي رساله دکترا کار پژوهشي کرد؟ مثل اين است که کسي بگويد من با پنج ميليون تومان براي شما پژوي 206 ميسازم. شما خواهيد گفت يا اين خودرو دزدي است يا شما کلاهبرداريد. در دانشگاهي که نه به پروژههاي پژوهشي و نه به دانشجويان دکترایش حقوقي ميدهد و تازه آخر کار آنها را با مبالغ نجومي اضافه
سنوات نقرهداغ ميکند، سادهانگارانه است که آن پژوهش داراي اعتبار علمي باشد. البته کم نيستند همکاران و دانشجوياني که با تحمل اينهمه سختي با ايثار و گاهي همکاريهاي خارجي پژوهشهاي خوبي انجام ميدهند؛ ولي چند درصد از مديران کشور سواد استفاده از اين پژوهشها را دارند؟ در بهترين حالت دلمان خوش است که مقالات خوبمان را خارجيها ارجاع ميدهند و گاهي براي سخنراني يا پژوهش مشترک، از محققان ايراني دعوت ميکنند. با اين نگاه به پژوهش در کشور انتظار اينکه بتوان کشور را در مقابل اتفاقاتي از جنس کرونا و سيل و بسياري از رخدادهاي غيرعادي طبيعي و غيرطبيعي محافظت کرد، بسيار کم است. ايران به جاي آنکه به اين تعداد پزشک و مهندس نياز داشته باشد، به دانش علوم پايه، علوم اجتماعي و علوم اقتصادي و از همه مهمتر به مديراني نياز دارد که نياز به دانش را بفهمند. متأسفانه در اين سالها دانشگاهها با دادن مدرک دکترا -بهتر بگويم با حراج اين مدرک- به خيل بيسوادان و بهویژه مديران دولتي بزرگترين لطمه را هم به کشور و هم به خودشان زدهاند. آنها کساني را دکتر کردند که هرگز طعم سخت پژوهش را نچشيدهاند. چنين دکتراني در مسند تصميمگيري هستند.
آنها خود را متخصص ميدانند و به حرف و نظر ديگران توجه نميکنند. واقعيت آن است که ادارهکردن کشور براي رهاشدن از وابستگي به نفت و مقابله با بحرانهايي از جنس کرونا به دانشمنداني مستقل، توانمند و صادق نياز دارد. دانشمند الزاما حقوق زياد نميخواهد، دانشمند بيش از هر چيز به آرامش، توجه به حرفهايش، تأمين امکانات پژوهشي و دخالتنکردن کسی در ظاهر و افکارش نياز دارد. کاش مسئولان دستکم اين درس را از کرونا بياموزند و با پذيرش خطاهايشان بعد از فروکشکردن بحران کرونا، با تغيير نگاههاي تنگنظرانه گزينشي، هر کسی را که ايراني است و قلبش براي ايران ميتپد و توان حل يک مسئله را دارد، بدون توجه به ظاهرش و قوم و خويشش براي حل مشکلات کشور به کمک بگيرند.
سالي که نکوست از بهارش پيداست. سال 98 با سيل شروع شد و با مجموعهاي از حوادث در هفتههاي آخر به کرونا رسيد. اگرچه نميتوان دولتها را در وقوع همه اين اتفاقات مقصر دانست، ولي وظيفه حکمراني در دنياي جديد فهم سيستمي در اداره يک کشور است. دنيا يکپارچه شده است، ارتباطات را حتي در ايزولهترين کشورهاي جهان نميتوان قطع کرد. ولي سياستي جدي در کشور سالهاست که منکر اين نياز در جهان امروزي است و خسارتهاي کلاني به کشور تحميل کرده است. نگارنده يک دانشگاهي هستم. براي انجام تحقيقاتم در زمينه زيستشناسي به ارتباط با دنيا نياز دارم؛ بايد بخشي از مواد مورد نياز تحقيقات علمي خود را از خارج تهيه کنم. در مقابل، کشورهاي ديگر دنيا هم نياز دارند از دانش من يا از موادي که ما توليد ميکنيم و ذخاير ژنتيکي ما در چارچوب قراردادهاي بينالمللي و ملي استفاده کنند. ما براي انجام اين تحقيقات به کمک و ارتباط با همديگر نياز داريم. ولي تحريمها دست ما را بسته است. به عنوان يک ايراني حتي نميتوانم يک شماره حساب بانکي در خارج داشته باشم. سالهاست که ارتباط بانکي ما با جهان مختل شده است و با واردشدن ايران به ليست سياه FATF اين ارتباطات سختتر هم ميشود. اخيرا در فرصت مطالعاتي شش ماهه در آلمان، ايتاليا و اسپانيا بودم. يکي از همکارانم خواست براي کارهاي آزمايشگاهياش يک هورمون گياهي بخرم. ازطريق همکاران دانشگاهي آن را از هلند سفارش دادم.
من کارت اعتباري نداشتم و بهدلیل ايرانيبودن حتي در خارج از داشتن حساب بانکي محرومم. همکارم اين پول را با کارتش داد. من به او 106 يورو دادم و آن را خريدم. ولي وقتي به تهران رسيدم اين شيشه در چمدانم نبود. در سفر قبلي خودم هم هزارو 500 يورو از جيبم سرقت شد. در شرايط معمول اين ماده شيميايي را ميشد در ايران تهيه کرد و اگر من حساب بانکي يا ويزاکارت داشتم، مجبور به بردن پول نقد نميشدم. اينها گوشهاي از ضررهاي يک دانشگاهي معمولي به دليل قطع ارتباطات بينالمللي است. درحالحاضر حتي انجام سادهترين تحقيقات علمي در ايران بسيار سخت و پرهزينه شده است؛ چراکه بهدلیل گراني بيشازحد دلار و قطع ارتباط بهسختي و با پرداخت دو تا سه برابر قيمت و مدتها انتظار شايد بتوان مواد مورد نياز را تهيه کرد. نمونههاي فشار سنگين در راه انجام پژوهشهاي علمي در ايران بسيار است و عملا برخي آزمايشگاههاي تحقيقاتي يا مجبور به تعطيلکردن کارهاي خود هستند يا فقط در صورتي ميتوانند کاري کنند که اين امکان را داشته باشند که دانشجويان خود را به خارج بفرستند. اينگونه فرستادن دانشجو يا رفتن دانشگاهيان در شرايط نرمال مفيد است، ولي در اين
شرايط چون يکطرفه است اغلب باعث ميشود نيروهاي کاري و حتي ايدههاي تحقيقاتي ما به خارج برود.
کرونا يک ويروس است و ويروس يک ساختار ساده دارد که زندگي و تکثير آن به ميزبان وابسته است. تخمين زده ميشود در دنيا نيم ميليون ويروس وجود دارد، ولي فقط پنج درصد آنها شناخته شده است. ويروسشناسي از شاخههاي علوم زيستي است و براي انجام تحقيقات روي آنها بايد مجهزترين آزمايشگاههاي مولکولي و ميکروسکوپي را داشت. اما ايران با وجود اخباري که گاهي وزارتين علوم و بهداشت در آمارهاي مقالات علمي ارائه ميکنند، در انجام تحقيقات علوم پايه، ضعيف است. به عنوان استاد دانشگاه تهران با 21 سال سابقه و با وجود ارتباطات علمي گستردهاي که با دنيا داشتهام، اعتراف ميکنم يک شکستخورده واقعيام. با وجود آنکه دانشکده زيستشناسي ما در اين دو دهه اخير صدها دانشآموخته در رشتههاي مختلف علوم زيستي تربيت کرده است، ولي اغلب آنها از ايران رفتهاند. حتي در رشته تخصصي نگارنده يعني گياهشناسي، سازمانها به حرفهاي ما گوش نميدهند. سازمان حفاظت محيط زيست، سازمان جنگلها و مراتع و شهرداريها بهقاعده به تخصص امثال من نياز دارند. بهجز موارد بسيار نادري که گاهي از روي ناچاري و آن هم با فشار رسانهاي با ما جلسهاي ميگذارند، آنها خود را از دانش
ما بينياز ميدانند. بدنه مديريتي اين تشکيلات بهشدت سياسي، جناحي و علمگريز و حتي علمستيز است. آنها بهجاي گوشکردن به حرفهاي علمي، سخت در تاروپود مشاوران پير و فرصتطلب و پيمانکاراني گرفتار شدهاند که گاهي خودشان هم در اين روابط ناسالم منافعي دارند.
غمانگيز است که بعد از سالها نتوانستهام رؤياي ساخت يک باغ گياهشناسي براي دانشگاه تهران را حتي يک قدم جلو ببرم. از چنين ساختاري نميتوان انتظار حل بحرانهاي سختي مانند کرونا را داشت. سيل، ريزگرد، بيماريهاي تنفسي بعد از باران در اهواز، مصرف بالاي آب در کشاورزي و فضاي سبز همه از جنس سؤالات علمي و اتفاقا در نوع خود براي محققان علوم پايه بسيار جذاب هستند؛ ولي هر تلاشي براي انجام تحقيق، به دليل ندانستن ارزش و اهميت پژوهش در سازمان مديريت و دستگاههاي دولتي و شهرداريها به توليد مقالات بيکيفيت تقليل پيدا کرده که فقط براي شمارش در جشنوارههاي هفته پژوهش کاربرد دارند. مگر ميشود با گرانتي که واحد آن در 15 سال اخير در دانشگاه تهران 200 هزار تومان مانده است يا 450 هزار تومان بودجه براي تز کارشناسي ارشد و يكميليونو 200 هزار تومان براي رساله دکترا کار پژوهشي کرد؟ مثل اين است که کسي بگويد من با پنج ميليون تومان براي شما پژوي 206 ميسازم. شما خواهيد گفت يا اين خودرو دزدي است يا شما کلاهبرداريد. در دانشگاهي که نه به پروژههاي پژوهشي و نه به دانشجويان دکترایش حقوقي ميدهد و تازه آخر کار آنها را با مبالغ نجومي اضافه
سنوات نقرهداغ ميکند، سادهانگارانه است که آن پژوهش داراي اعتبار علمي باشد. البته کم نيستند همکاران و دانشجوياني که با تحمل اينهمه سختي با ايثار و گاهي همکاريهاي خارجي پژوهشهاي خوبي انجام ميدهند؛ ولي چند درصد از مديران کشور سواد استفاده از اين پژوهشها را دارند؟ در بهترين حالت دلمان خوش است که مقالات خوبمان را خارجيها ارجاع ميدهند و گاهي براي سخنراني يا پژوهش مشترک، از محققان ايراني دعوت ميکنند. با اين نگاه به پژوهش در کشور انتظار اينکه بتوان کشور را در مقابل اتفاقاتي از جنس کرونا و سيل و بسياري از رخدادهاي غيرعادي طبيعي و غيرطبيعي محافظت کرد، بسيار کم است. ايران به جاي آنکه به اين تعداد پزشک و مهندس نياز داشته باشد، به دانش علوم پايه، علوم اجتماعي و علوم اقتصادي و از همه مهمتر به مديراني نياز دارد که نياز به دانش را بفهمند. متأسفانه در اين سالها دانشگاهها با دادن مدرک دکترا -بهتر بگويم با حراج اين مدرک- به خيل بيسوادان و بهویژه مديران دولتي بزرگترين لطمه را هم به کشور و هم به خودشان زدهاند. آنها کساني را دکتر کردند که هرگز طعم سخت پژوهش را نچشيدهاند. چنين دکتراني در مسند تصميمگيري هستند.
آنها خود را متخصص ميدانند و به حرف و نظر ديگران توجه نميکنند. واقعيت آن است که ادارهکردن کشور براي رهاشدن از وابستگي به نفت و مقابله با بحرانهايي از جنس کرونا به دانشمنداني مستقل، توانمند و صادق نياز دارد. دانشمند الزاما حقوق زياد نميخواهد، دانشمند بيش از هر چيز به آرامش، توجه به حرفهايش، تأمين امکانات پژوهشي و دخالتنکردن کسی در ظاهر و افکارش نياز دارد. کاش مسئولان دستکم اين درس را از کرونا بياموزند و با پذيرش خطاهايشان بعد از فروکشکردن بحران کرونا، با تغيير نگاههاي تنگنظرانه گزينشي، هر کسی را که ايراني است و قلبش براي ايران ميتپد و توان حل يک مسئله را دارد، بدون توجه به ظاهرش و قوم و خويشش براي حل مشکلات کشور به کمک بگيرند.