درباره بحرانهای سرمایهداری
پل سوئیزی اقتصاددان و نظریهپرداز مارکسیست آمریکایی و یکی از تأثیرگذارترین متفکران سراسر نیمه دوم قرن بیستم بر مارکسیسم غربی بود که در تحلیل بحرانهای ادواری سرمایهداری و بررسی علل و ریشههای این بحرانها سهم برجستهای ایفا کرد. نفوذ فکری سوئیزی که در سطح جهان شناخته شده بود، عمدتا از دو منظر بود: یکی بهعنوان اقتصاددان و جامعهشناس برجسته و دیگری بهعنوان بنیانگذار اصلی تفکر سوسیالیستی در آمریکای شمالی و در مقام یکی از مؤسسان و ویراستاران مجله «مانتلی ریویو». مانتلی ریویو علاوه بر عنوان قدیمیترین ماهنامه سوسیالیستی و انتشارات کتابهای مرجع، عنوان حلقهای نظری بود که از نیمه قرن بیستم به بسط و تکمیل پروژه فکری مارکس و ایجاد تحولاتی مهم در مارکسیسم، فمینیسم، مبارزات ضد جنگ، محیط زیست و... یاری رساند. پل سوئیزی که آثارش به افکار مارکس و جوزف شومپیتر بسیار نزدیک بود، مانند آنها تحلیل و نقدی تاریخی از توسعه اقتصاد سرمایهداری ارائه میکرد که منشأ توسعه و سقوط محتوم نظام را دربر میگرفت. از آثار مهم او میتوان به این موارد اشاره کرد: «سرمایه انحصاری» (۱۹۶۶، بههمراه پل باران)، «نظریه توسعه سرمایهداری» (1946)، «درباره انتقال به سوسیالیسم» (۱۹۷۱، بههمراه شارل بتلهایم)، «عوامل محرکه سرمایهداری آمریکا» (۱۹۸۷) و «بحران اجتنابناپذیر» (۱۹۸۸).مهمترین نوآوری نظری سوئیزی که بههمراه پل باران، دوست و همکارش، ابداع کرد مفهوم سرمایه انحصاری بود. هسته اصلی سرمایهداری انحصاری این نکته بود که در شرایط محدودیت رقابت در سرمایهداری انحصاری، قانون گرایش صعودی مازاد جایگزین «قانون گرایش به افت میزان سود» مارکس شده است که با انباشت در دوران رقابت آزاد همخوانی دارد. در این فرض انحصارگرایانه انباشت، مسئله اساسی نه تولید مازاد که جذب مازاد میشد. سرمایهداری انحصاری به این معناست که یک یا چند سرمایهدار نظارت بر بخش معینی از اقتصاد را به دست میآورند. در سرمایهداری رقابتی، سازمانها بر مبنای قیمت با یکدیگر رقابت میکنند و سرمایهداران میکوشند با ارائه قیمتهای کمتر کالاهای بیشتری به فروش برسانند؛ ولی در سرمایهداری انحصاری، یک یا چند شرکت بازار را تحت نظارت دارند و رقابت از قلمرو قیمتها به عرصه فروش انتقال مییابد. در یک جامعه سرمایهداری انحصاری گرایش سرسختانه و عمیقی به سمت رکود وجود دارد. این گرایش که در سالهای ۱۹۳۰ تحقق یافت، در تاریخ سرمایهداری حکم یک نقطه عطف داشت. کسادی عمیق و رکود سالهای ۱۹۳۰ با وقوع جنگ جهانی دوم برطرف شد. در ایالات متحده اگر هیچ عامل خارجیای مزاحمتی برای اقتصاد فراهم نمیکرد، این دوره میتوانست 10 سال طول بکشد ولی همزمان با این دوره جنگ کره شروع شد. ایالات متحده در جنگ کره، جامعه و زیربنای صنعتی عظیمی مبتنی بر ساخت دائمی صنایع جنگی به وجود آورد که بهتدریج طی جنگهای گرم و سرد گسترش یافت و تا دهه ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰ طول کشید. به عبارت دیگر، جامعه سرمایهداری انحصاری نه صرفا توسط جنگ سرد بلکه اساسا بهوسیله آن حمایت و تقویت شد.کتاب کمحجم «چهار سخنرانی درباره مارکسیسم» که بهتازگی منتشر شده، مجموعهای است از چهار سخنرانی سوئیزی که در آنها برخی از مفاهیم نظری خود را به زبانی ساده شرح میدهد. سخنرانیهایی که مبنای این کتاب قرار گرفته، در اکتبر سال ۱۹۷۹ در دانشگاه هوسی توکیو درباره موضوع «مارکسیسم امروز» ارائه شده است. سخنرانی اول بحثی است درباره رابطه دیالکتیک و متافیزیک در آثار مارکس و انگلس. سخنرانی دوم تضادهای سرمایهداری معاصر را نشان میدهد و در واقع متممها و دستاوردهای نظری مهمی است که به بحثهای مارکس در کتاب «سرمایه» وارد شده است. دو پیوست به این سخنرانی افزوده شده که یکی درباره قانون گرایش به افت میزان سود است که مارکس در جلد سوم «سرمایه» مفصل به آن پرداخته بود و دیگری درباره رقابت و انحصار. فصل سوم درباره کشورهای مرکز، پیرامون و بحران سیستم است که در کار بسیاری از مارکسیستهای بعد از جنگ جهانی دوم مفهومی برجسته است. در این فصل سوئیزی تفاوت رشد و توسعه و مکانیسمهای آن را در کشورهای جهان سوم بررسی میکند. فصل پایانی با عنوان کلی «مارکسیسم و آینده» به حرکتهای انقلابیای میپردازد که برای براندازی نظام سرمایهداری در آن دوران سر برآوردهاند و نوع جوامعی که قصد داشتند پس از موفقیت ایجاد کنند. در این بخش این سؤال مطرح میشود که آیا جنبشهای انقلابی قرن بیستمی در طبقه کارگر کشورهای پیرامونی همان معنایی را دارند که مارکس و انگلس و پیروان اولیه آنها از قبیل لنین و بلشویکهای روس از آن اراده میکردند؟ سوئیزی نشان میدهد که با وجود اینکه جوامع دولتی تعدادی از فاجعهبارترین و تحملناپذیرترین تضادهای سرمایهداری را از بین برده یا بهبود بخشیدهاند اما تضادهای دیگری به وجود آوردهاند که شاید در درازمدت به همان اندازه غیرقابلتحمل باشد.
پل سوئیزی اقتصاددان و نظریهپرداز مارکسیست آمریکایی و یکی از تأثیرگذارترین متفکران سراسر نیمه دوم قرن بیستم بر مارکسیسم غربی بود که در تحلیل بحرانهای ادواری سرمایهداری و بررسی علل و ریشههای این بحرانها سهم برجستهای ایفا کرد. نفوذ فکری سوئیزی که در سطح جهان شناخته شده بود، عمدتا از دو منظر بود: یکی بهعنوان اقتصاددان و جامعهشناس برجسته و دیگری بهعنوان بنیانگذار اصلی تفکر سوسیالیستی در آمریکای شمالی و در مقام یکی از مؤسسان و ویراستاران مجله «مانتلی ریویو». مانتلی ریویو علاوه بر عنوان قدیمیترین ماهنامه سوسیالیستی و انتشارات کتابهای مرجع، عنوان حلقهای نظری بود که از نیمه قرن بیستم به بسط و تکمیل پروژه فکری مارکس و ایجاد تحولاتی مهم در مارکسیسم، فمینیسم، مبارزات ضد جنگ، محیط زیست و... یاری رساند. پل سوئیزی که آثارش به افکار مارکس و جوزف شومپیتر بسیار نزدیک بود، مانند آنها تحلیل و نقدی تاریخی از توسعه اقتصاد سرمایهداری ارائه میکرد که منشأ توسعه و سقوط محتوم نظام را دربر میگرفت. از آثار مهم او میتوان به این موارد اشاره کرد: «سرمایه انحصاری» (۱۹۶۶، بههمراه پل باران)، «نظریه توسعه سرمایهداری» (1946)، «درباره انتقال به سوسیالیسم» (۱۹۷۱، بههمراه شارل بتلهایم)، «عوامل محرکه سرمایهداری آمریکا» (۱۹۸۷) و «بحران اجتنابناپذیر» (۱۹۸۸).مهمترین نوآوری نظری سوئیزی که بههمراه پل باران، دوست و همکارش، ابداع کرد مفهوم سرمایه انحصاری بود. هسته اصلی سرمایهداری انحصاری این نکته بود که در شرایط محدودیت رقابت در سرمایهداری انحصاری، قانون گرایش صعودی مازاد جایگزین «قانون گرایش به افت میزان سود» مارکس شده است که با انباشت در دوران رقابت آزاد همخوانی دارد. در این فرض انحصارگرایانه انباشت، مسئله اساسی نه تولید مازاد که جذب مازاد میشد. سرمایهداری انحصاری به این معناست که یک یا چند سرمایهدار نظارت بر بخش معینی از اقتصاد را به دست میآورند. در سرمایهداری رقابتی، سازمانها بر مبنای قیمت با یکدیگر رقابت میکنند و سرمایهداران میکوشند با ارائه قیمتهای کمتر کالاهای بیشتری به فروش برسانند؛ ولی در سرمایهداری انحصاری، یک یا چند شرکت بازار را تحت نظارت دارند و رقابت از قلمرو قیمتها به عرصه فروش انتقال مییابد. در یک جامعه سرمایهداری انحصاری گرایش سرسختانه و عمیقی به سمت رکود وجود دارد. این گرایش که در سالهای ۱۹۳۰ تحقق یافت، در تاریخ سرمایهداری حکم یک نقطه عطف داشت. کسادی عمیق و رکود سالهای ۱۹۳۰ با وقوع جنگ جهانی دوم برطرف شد. در ایالات متحده اگر هیچ عامل خارجیای مزاحمتی برای اقتصاد فراهم نمیکرد، این دوره میتوانست 10 سال طول بکشد ولی همزمان با این دوره جنگ کره شروع شد. ایالات متحده در جنگ کره، جامعه و زیربنای صنعتی عظیمی مبتنی بر ساخت دائمی صنایع جنگی به وجود آورد که بهتدریج طی جنگهای گرم و سرد گسترش یافت و تا دهه ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰ طول کشید. به عبارت دیگر، جامعه سرمایهداری انحصاری نه صرفا توسط جنگ سرد بلکه اساسا بهوسیله آن حمایت و تقویت شد.کتاب کمحجم «چهار سخنرانی درباره مارکسیسم» که بهتازگی منتشر شده، مجموعهای است از چهار سخنرانی سوئیزی که در آنها برخی از مفاهیم نظری خود را به زبانی ساده شرح میدهد. سخنرانیهایی که مبنای این کتاب قرار گرفته، در اکتبر سال ۱۹۷۹ در دانشگاه هوسی توکیو درباره موضوع «مارکسیسم امروز» ارائه شده است. سخنرانی اول بحثی است درباره رابطه دیالکتیک و متافیزیک در آثار مارکس و انگلس. سخنرانی دوم تضادهای سرمایهداری معاصر را نشان میدهد و در واقع متممها و دستاوردهای نظری مهمی است که به بحثهای مارکس در کتاب «سرمایه» وارد شده است. دو پیوست به این سخنرانی افزوده شده که یکی درباره قانون گرایش به افت میزان سود است که مارکس در جلد سوم «سرمایه» مفصل به آن پرداخته بود و دیگری درباره رقابت و انحصار. فصل سوم درباره کشورهای مرکز، پیرامون و بحران سیستم است که در کار بسیاری از مارکسیستهای بعد از جنگ جهانی دوم مفهومی برجسته است. در این فصل سوئیزی تفاوت رشد و توسعه و مکانیسمهای آن را در کشورهای جهان سوم بررسی میکند. فصل پایانی با عنوان کلی «مارکسیسم و آینده» به حرکتهای انقلابیای میپردازد که برای براندازی نظام سرمایهداری در آن دوران سر برآوردهاند و نوع جوامعی که قصد داشتند پس از موفقیت ایجاد کنند. در این بخش این سؤال مطرح میشود که آیا جنبشهای انقلابی قرن بیستمی در طبقه کارگر کشورهای پیرامونی همان معنایی را دارند که مارکس و انگلس و پیروان اولیه آنها از قبیل لنین و بلشویکهای روس از آن اراده میکردند؟ سوئیزی نشان میدهد که با وجود اینکه جوامع دولتی تعدادی از فاجعهبارترین و تحملناپذیرترین تضادهای سرمایهداری را از بین برده یا بهبود بخشیدهاند اما تضادهای دیگری به وجود آوردهاند که شاید در درازمدت به همان اندازه غیرقابلتحمل باشد.