|

اقتصاد ایران و دام علم‌گریزی

ناصر ذاكری- ‌کارشناس اقتصادی

‌سال‌های طولانی است كه اقتصاد ایران گرفتار شرایطی بسیار ویژه است. غیر از یكی، دو سال كه نرخ مطلوب رشد اقتصادی به‌ همراه كاهش محسوس نرخ تورم دیده شد، تورم دورقمی و ركود، در اقتصاد ایران دیده می‌شود. توجه به این واقعیت كه در كنار این وضعیت، رقبای منطقه‌ای ایران با شرایط مطلوبی روبه‌رو هستند و محدودیت‌های ایران در ورود به بازارهای منطقه و جهان را به‌عنوان یك فرصت گران‌بها تلقی می‌كنند، باید متولیان امر را بیدار و هوشیار کند. با زیرساخت‌هایی كه در كشورهای منطقه در چند دهه گذشته شكل گرفته و در آینده تكمیل خواهند شد، جبران توسعه‌نیافتگی اقتصاد ملی ما بسیار دشوارتر از پیش شده ‌است. اقتصاد ایران از برگ‌های برنده ارزشمندی برخوردار است كه می‌توانند رشد سریع آن را تسهیل و حتی تضمین كنند و نباید در شرایط انفعالی در مقابل اقتصادهایی باشد كه از چنین امتیازاتی برخوردار نیستند.

در مقام ریشه‌یابی و شناسایی علل بروز این وضعیت نامطلوب می‌توان به مواردی از قبیل سایه سنگین سیاست بر اقتصاد، سوء‌مدیریت، فامیل‌سالاری، پرهزینه‌بودن نظام اجرائی كشور و گسترش رانت‌خواری، فساد و... اشاره كرد. اما به باور نگارنده آنچه به این علت‌های مخرب قدرت تأثیرگذاری بیشتر می‌دهد و به‌اصطلاح حربه آنها را علیه اقتصاد ملی و معیشت مردمان تیز می‌کند، ناباوری به روش‌های علمی و حتی علم‌گریزی است. ممکن است گفته ‌شود اقتصاددانان کشورمان بر سر موضوعات اساسی اقتصاد کشور اتفاق نظر ندارند و به بیان دیگر «علم اقتصاد» پیام روشن و واحدی برای سیاست‌گذاری توسعه کشور ندارد و بنابراین سخن‌گفتن از «علم‌گریزی» نابجاست. اما باید دانست وجود اختلاف‌نظر بین اقتصاددانان و گرایش آنان به مکاتب مختلف لزوما به معنای اختلاف‌نظر آنان در مبادی نیست.

برای نمونه هیچ اقتصاددانی نمی‌گوید توسعه بدون تعامل مثبت با جهان امکان‌پذیر است یا برای رشد صادرات نیازی به درپیش‌گرفتن سیاست‌های تشویقی نداریم، یا اینکه دولتی که اولویت اولش حفظ منافع ملی نباشد هم می‌تواند توسعه‌گرا
تلقی شود.
سیاست‌های اقتصاد کلان کشور در سال‌های گذشته در فضایی تعیین و تدوین شده است که متولیان امر به‌گونه‌ای کم‌و‌بیش تحت تأثیر گزاره‌های غیرعلمی بوده‌اند و در برخی دوره‌ها این اثر بسیار عمیق و جدی بوده‌ است. برای نمونه در دوران دولت دهم رئیس دولت در شرایطی که صنعت نفت کشورمان در آستانه تحریم بود، می‌گفت اگر نفت ایران تحریم شود، قیمت نفت به بالای 200 دلار می‌رسد. او به این واقعیت توجه نداشت که سهم ایران از بازار نفت می‌تواند از سوی سایر عرضه‌کنندگان تأمین شود. در همان ایام محمود بهمنی، رئیس‌کل وقت بانک مرکزی می‌گفت تحریم بانکی ایران غیرممکن است اما گذشت زمان نشان داد او اشتباه کرده است و برخلاف توصیه مشفقانه پیشینیان، دشمن را حقیر و بیچاره می‌پنداشت.
گزاره‌های غیرعلمی همواره در پس ذهن سیاسیون کشورمان مستقر بوده و در مقاطع حساس اثر خود را گذاشته‌اند و لزوما هم با صراحت بیان نشده‌اند که بتوان آنها را نقد کرد. درواقع باید این گزاره‌ها را لابه‌لای بیانات و استدلال‌های گاه‌وبیگاه سخنوران استخراج کرد که ممکن است به افشای مافی‌الضمیر خود بپردازند.
بر اساس آنچه گذشت، سیاست‌گذاری اقتصادی در کشورمان همواره در معرض گزاره‌های غیرعلمی بوده ‌است. اما اخیرا علامت‌های نگران‌کننده‌ای ذهن کارشناسان ایران‌دوست را به خود مشغول و نگرانشان کرده ‌است و آن امکان افزایش وزن و حجم گزاره‌های غیرعلمی در آینده‌ای نزدیک است. وقتی فلان سخنور نه‌چندان معروف، مسائل غیرعلمی را عامل گسترش فقر می‌داند و هیچ اهل فنی به او نهیب نمی‌زند که دانشجویان سال دوم کارشناسی اقتصاد به دنبال آشنایی با نظریه هکشر-اولین زیر بار فرمایش غیرعلمی او نخواهند رفت، باید نگران بازگشت پررنگ تفکر علم‌گریزی در میدان اقتصاد بود.
به نظر می‌رسد انتخابات خرداد سال آینده، انتخابات سرنوشت‌سازی برای کشورمان است. کار در این مرحله از انتخاب بین راه و بی‌راهه گذشته‌ و باید تعبیر مناسب‌تری برای تعریف انتخابات خرداد 1400 برگزید.

‌سال‌های طولانی است كه اقتصاد ایران گرفتار شرایطی بسیار ویژه است. غیر از یكی، دو سال كه نرخ مطلوب رشد اقتصادی به‌ همراه كاهش محسوس نرخ تورم دیده شد، تورم دورقمی و ركود، در اقتصاد ایران دیده می‌شود. توجه به این واقعیت كه در كنار این وضعیت، رقبای منطقه‌ای ایران با شرایط مطلوبی روبه‌رو هستند و محدودیت‌های ایران در ورود به بازارهای منطقه و جهان را به‌عنوان یك فرصت گران‌بها تلقی می‌كنند، باید متولیان امر را بیدار و هوشیار کند. با زیرساخت‌هایی كه در كشورهای منطقه در چند دهه گذشته شكل گرفته و در آینده تكمیل خواهند شد، جبران توسعه‌نیافتگی اقتصاد ملی ما بسیار دشوارتر از پیش شده ‌است. اقتصاد ایران از برگ‌های برنده ارزشمندی برخوردار است كه می‌توانند رشد سریع آن را تسهیل و حتی تضمین كنند و نباید در شرایط انفعالی در مقابل اقتصادهایی باشد كه از چنین امتیازاتی برخوردار نیستند.

در مقام ریشه‌یابی و شناسایی علل بروز این وضعیت نامطلوب می‌توان به مواردی از قبیل سایه سنگین سیاست بر اقتصاد، سوء‌مدیریت، فامیل‌سالاری، پرهزینه‌بودن نظام اجرائی كشور و گسترش رانت‌خواری، فساد و... اشاره كرد. اما به باور نگارنده آنچه به این علت‌های مخرب قدرت تأثیرگذاری بیشتر می‌دهد و به‌اصطلاح حربه آنها را علیه اقتصاد ملی و معیشت مردمان تیز می‌کند، ناباوری به روش‌های علمی و حتی علم‌گریزی است. ممکن است گفته ‌شود اقتصاددانان کشورمان بر سر موضوعات اساسی اقتصاد کشور اتفاق نظر ندارند و به بیان دیگر «علم اقتصاد» پیام روشن و واحدی برای سیاست‌گذاری توسعه کشور ندارد و بنابراین سخن‌گفتن از «علم‌گریزی» نابجاست. اما باید دانست وجود اختلاف‌نظر بین اقتصاددانان و گرایش آنان به مکاتب مختلف لزوما به معنای اختلاف‌نظر آنان در مبادی نیست.

برای نمونه هیچ اقتصاددانی نمی‌گوید توسعه بدون تعامل مثبت با جهان امکان‌پذیر است یا برای رشد صادرات نیازی به درپیش‌گرفتن سیاست‌های تشویقی نداریم، یا اینکه دولتی که اولویت اولش حفظ منافع ملی نباشد هم می‌تواند توسعه‌گرا
تلقی شود.
سیاست‌های اقتصاد کلان کشور در سال‌های گذشته در فضایی تعیین و تدوین شده است که متولیان امر به‌گونه‌ای کم‌و‌بیش تحت تأثیر گزاره‌های غیرعلمی بوده‌اند و در برخی دوره‌ها این اثر بسیار عمیق و جدی بوده‌ است. برای نمونه در دوران دولت دهم رئیس دولت در شرایطی که صنعت نفت کشورمان در آستانه تحریم بود، می‌گفت اگر نفت ایران تحریم شود، قیمت نفت به بالای 200 دلار می‌رسد. او به این واقعیت توجه نداشت که سهم ایران از بازار نفت می‌تواند از سوی سایر عرضه‌کنندگان تأمین شود. در همان ایام محمود بهمنی، رئیس‌کل وقت بانک مرکزی می‌گفت تحریم بانکی ایران غیرممکن است اما گذشت زمان نشان داد او اشتباه کرده است و برخلاف توصیه مشفقانه پیشینیان، دشمن را حقیر و بیچاره می‌پنداشت.
گزاره‌های غیرعلمی همواره در پس ذهن سیاسیون کشورمان مستقر بوده و در مقاطع حساس اثر خود را گذاشته‌اند و لزوما هم با صراحت بیان نشده‌اند که بتوان آنها را نقد کرد. درواقع باید این گزاره‌ها را لابه‌لای بیانات و استدلال‌های گاه‌وبیگاه سخنوران استخراج کرد که ممکن است به افشای مافی‌الضمیر خود بپردازند.
بر اساس آنچه گذشت، سیاست‌گذاری اقتصادی در کشورمان همواره در معرض گزاره‌های غیرعلمی بوده ‌است. اما اخیرا علامت‌های نگران‌کننده‌ای ذهن کارشناسان ایران‌دوست را به خود مشغول و نگرانشان کرده ‌است و آن امکان افزایش وزن و حجم گزاره‌های غیرعلمی در آینده‌ای نزدیک است. وقتی فلان سخنور نه‌چندان معروف، مسائل غیرعلمی را عامل گسترش فقر می‌داند و هیچ اهل فنی به او نهیب نمی‌زند که دانشجویان سال دوم کارشناسی اقتصاد به دنبال آشنایی با نظریه هکشر-اولین زیر بار فرمایش غیرعلمی او نخواهند رفت، باید نگران بازگشت پررنگ تفکر علم‌گریزی در میدان اقتصاد بود.
به نظر می‌رسد انتخابات خرداد سال آینده، انتخابات سرنوشت‌سازی برای کشورمان است. کار در این مرحله از انتخاب بین راه و بی‌راهه گذشته‌ و باید تعبیر مناسب‌تری برای تعریف انتخابات خرداد 1400 برگزید.