کاهش مصرف نفت، واقعیت انکارناپذیر خاورمیانه و جهان آینده
انقلاب جدید در راه است
روند انتقال انرژی در جهان نزدیکتر از هر زمانی اجتنابناپذیر به نظر میرسد. آگاهی گسترده نسبت به تغییرات آبوهوایی، مصرفکنندگان و دولتها را به طور جدی مجاب کرده تا کنارگذاشتن هیدروکربنها را بیش از گذشته جدی بگیرند. سرمایهگذاران هم متوجه این نگاه جدید شدهاند و قصد دارند تا جایی که میتوانند دور از نفت و گاز متمرکز شوند.
به گزارش مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی (CSIS)، سرمایهگذاران اکنون میلیاردها دلار به انرژیهای تجدیدپذیر اختصاص میدهند و کشوری مانند چین بهعنوان دومین اقتصاد جهان، انرژیهای تجدیدپذیر را از ضرورتهای امنیت ملی خود میداند. با ادامه این روند، تولید نفت از تقاضا پیشی خواهد گرفت و با کاهش قیمتها، تولیدکنندگان برای جبران کاهش حجم، محصولات بیشتری را تولید میکنند و بهاینترتیب قیمت نفت دوباره سقوط خواهد کرد. دراینمیان، یک دیدگاه جایگزین این است که روند انتقال انرژی دههها به طول خواهد انجامید و زیرساختهای ساختهشده برای مصرف هیدروکربنها همچنان یک بازار قدرتمند را برای سالهای طولانی تضمین میکند.
در شرایط فعلی نیز شاهد این واقعیت هستیم که درحالیکه اتومبیلهای الکتریکی بیش از گذشته مورد توجه قرار میگیرند؛ اما تقریبا 90 درصد از فروش اتومبیلهای جدید هنوز از سوخت هیدروکربنی استفاده میکنند و زیرساختهای لازم برای اتومبیلهای قابل شارژ هنوز هم میلیاردها دلار و دههها با ما فاصله دارند.
تقریبا تمام سوختهای جت در دنیا از نفت تشکیل شده است و جهان همچنان و هرچه بیشتر به پلاستیکهایی که از روغن مشتق میشوند، اعتماد میکند. این یعنی بخش درخورتوجهی از جهان در حال توسعه که بیشتر جمعیت جهان در آن زندگی میکنند و اغلب با حاشیه اطمینان اقتصادی کمتری نسبت به کشورهای ثروتمندتر کار میکنند، همچنان به روشهای گذشته اعتماد دارند. میزان مصرف در این کشورها با افزایش درآمد بهشدت در حال افزایش است و آنها احتمالا به تجهیزات و فناوریهای فعلی برای مدت طولانیتری اعتماد خواهند کرد. درحالیکه ثروتمندان میتوانند هزاران دلار برای محصولات سبز خرج کنند اما برای بیشتر جمعیت جهان، نفت و گاز همچنان بهعنوان سوخت مقرون به صرفه و موجود باقی میمانند.
برای هر دو این دیدگاهها استدلالهای معقول و منطقی وجود دارد و هیچکس نمیتواند با اطمینان بگوید که در کدامیک از این دو سناریو، فناوری، مقررات یا رفتار مصرفکننده بهتر گسترش مییابد. دراینمیان نکته مهم برای حکومتها و مردم ساکن در خاورمیانه این است که کدام سناریو به نتیجه میرسد. زندگی مردم این منطقه و حکمرانی حاکمان با درآمد نفت و گاز میچرخد. خاورمیانه تنها منطقهای از جهان است که تقریبا به طور کامل از کشورهای صادرکننده انرژی و نیروی کار تشکیل شده است. کشورهای فقیر کارگران را به کشورهای ثروتمندتر میفرستند و کارگران درآمد خود را برای گذران زندگی برای خانوادههایشان میفرستند. توجه استراتژیک به منطقه نیز به دلیل این است که خاورمیانه مهمترین و حیاتیترین منطقه تولید انرژی در جهان است.
مذهب و توریسم، مؤلفههایی است که خاورمیانه با آنها در ذهن مردم باقی مانده اما از نظر حکومتها، موقعیت خاورمیانه بهعنوان تولیدکننده انرژی مصرفی در جهان بیش از هر چیزی اهمیت دارد. بنابراین این ایده که قیمت نفت بر اثر تغییر الگوی انرژی بهشدت افت خواهد کرد، بار دیگر این واقعیت را آشکار میکند که بازار نفت تحت تأثیر عوامل متعددی است و نمیتوان تمام اقتصاد یک کشور را وابسته به آن کرد. به این دلیل که حتی کوچکترین عدم تعادل، پیامدهای اقتصادی بزرگی دارد.
زنگ خطر برای خاورمیانه
امروزه، مصرف جهانی نفت تقریبا صد میلیون بشکه در روز است و در سیستم فعلی ظرفیت نسبتا کمی برای تولید بیشتر وجود دارد. هنگامی که در سال 2008 بحران مالی جهانی بروز کرد، مصرف بیش از میزان عرضه بود و قیمت نفت به 140 دلار در هر بشکه رسید.
هنگامی که ویروس همهگیر در بهار سال 2020 بروز کرد و عمده فعالیتهای اقتصادی تعطیل شد، کاهش شدید تقاضا در بازار نفت رخ داد و قیمت نفت سقوط کرد. این بحران بیش از همه به عربستان سعودی بهعنوان بزرگترین تولیدکننده و صادرکننده نفت ضربه زد و زمانی که هنوز قیمت نفت زیر 30 دلار در هر بشکه بود، تولید این کشور را حدود 20 درصد کاهش داد. افت مداوم در مصرف جهانی، هرچند اندک، کشورهای خلیج فارس را تحت فشار قرار میدهد تا تولید خود را افزایش دهند تا تولیدکنندگان با هزینه بالاتر را از بازار بیرون رانده و اطمینان حاصل کنند که در صورت کاهش بیشتر مصرف، حتی بشکههایی با ارزش پایین هم بدون مشتری نخواهد ماند.
این امر تا حدی اختلاف بین تولید عربستان سعودی و امارات متحده عربی در ماههای اخیر را توضیح میدهد؛ اختلافاتی که به نشست اخیر اوپک هم کشیده و برای اولینبار علنی شد. ما دقیقا نمیدانیم برندگان و بازندگان دهه آینده در خاورمیانه کدام کشورها خواهند بود. افزایش حجم تولیدکنندگان ارزانقیمت ممکن است باعث جبران کاهش قیمت شده و منجر به تمرکز مجدد استراتژیک بر تولیدکنندگان انرژی در خاورمیانه شود.
در پی آن هم الزام وجود ثبات در بازار ممکن است بر تولیدکنندگان خاورمیانه فشار وارد کند تا برای جلوگیری از سقوط قیمتها، تولید خود را محدود کنند. حکومتهای خاورمیانه سالهاست که برای جهان پس از نفت آماده میشوند، اما همچنان از اهداف خود برای کاهش وابستگی به درآمد نفت بسیار دور هستند. در کشورهای حوزه خلیج فارس، انتقال از شیوه کار کارگران با بهرهوری بالا و با دستمزد پایین که به تلاش کارگران با بهرهوری پایین و دستمزد بالا یارانه میدهند، سالها به طول میانجامد. بخشهای خصوصی سعی در تأمین شغل برای نیروی کار تازهنفس دارند و بیکاری جوانان در بسیاری از کشورهای منطقه به حدود 30 درصد رسیده است.
اما بیگانگی جوانان با حکومتها در خاورمیانه چالشی است که از زمان ظهور بهار عربی در دهه گذشته حلنشده باقی مانده است. در چنین شرایطی، تغییر رفتار در حوزه انرژی نهتنها برای خاورمیانه بلکه برای تمام جهان اهمیت خواهد داشت. بحث امنیت انرژی باعث شده تا چین سرمایهگذاری گستردهای در خاورمیانه انجام دهد.
اگر دولت چین تصمیم بگیرد که امنیت انرژی خود را از معادن آفریقا تأمین کند و نه از چاههای نفت خاورمیانه، باید انتظار داشته باشیم که توجه و سرمایه عظیم چین جابهجا شود. همچنین اگر در سناریوی آینده انرژی جهانی نقش ماندگارتری برای نفت و گاز وجود داشته باشد، در آن صورت رقابت بیشتر بین ایالات متحده و چین برای نفوذ منطقهای محتملتر از هر سناریوی دیگری است.
سرانجام، این احتمال وجود دارد که کشورهای غربی به دلایل زیستمحیطی از هیدروکربنها رویگردان شوند؛ درحالیکه چین و کشورهای در حال توسعه به دلایل اقتصادی همچنان به آنها نیاز مبرمی خواهند داشت. این امر تقریبا میتواند به معنی انصراف ایالات متحده از نقش آتی خود در خاورمیانه تلقی شود؛ درحالیکه چین همچنان به حضور خود در منطقه ادامه خواهد داد.
روند انتقال انرژی در جهان نزدیکتر از هر زمانی اجتنابناپذیر به نظر میرسد. آگاهی گسترده نسبت به تغییرات آبوهوایی، مصرفکنندگان و دولتها را به طور جدی مجاب کرده تا کنارگذاشتن هیدروکربنها را بیش از گذشته جدی بگیرند. سرمایهگذاران هم متوجه این نگاه جدید شدهاند و قصد دارند تا جایی که میتوانند دور از نفت و گاز متمرکز شوند.
به گزارش مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی (CSIS)، سرمایهگذاران اکنون میلیاردها دلار به انرژیهای تجدیدپذیر اختصاص میدهند و کشوری مانند چین بهعنوان دومین اقتصاد جهان، انرژیهای تجدیدپذیر را از ضرورتهای امنیت ملی خود میداند. با ادامه این روند، تولید نفت از تقاضا پیشی خواهد گرفت و با کاهش قیمتها، تولیدکنندگان برای جبران کاهش حجم، محصولات بیشتری را تولید میکنند و بهاینترتیب قیمت نفت دوباره سقوط خواهد کرد. دراینمیان، یک دیدگاه جایگزین این است که روند انتقال انرژی دههها به طول خواهد انجامید و زیرساختهای ساختهشده برای مصرف هیدروکربنها همچنان یک بازار قدرتمند را برای سالهای طولانی تضمین میکند.
در شرایط فعلی نیز شاهد این واقعیت هستیم که درحالیکه اتومبیلهای الکتریکی بیش از گذشته مورد توجه قرار میگیرند؛ اما تقریبا 90 درصد از فروش اتومبیلهای جدید هنوز از سوخت هیدروکربنی استفاده میکنند و زیرساختهای لازم برای اتومبیلهای قابل شارژ هنوز هم میلیاردها دلار و دههها با ما فاصله دارند.
تقریبا تمام سوختهای جت در دنیا از نفت تشکیل شده است و جهان همچنان و هرچه بیشتر به پلاستیکهایی که از روغن مشتق میشوند، اعتماد میکند. این یعنی بخش درخورتوجهی از جهان در حال توسعه که بیشتر جمعیت جهان در آن زندگی میکنند و اغلب با حاشیه اطمینان اقتصادی کمتری نسبت به کشورهای ثروتمندتر کار میکنند، همچنان به روشهای گذشته اعتماد دارند. میزان مصرف در این کشورها با افزایش درآمد بهشدت در حال افزایش است و آنها احتمالا به تجهیزات و فناوریهای فعلی برای مدت طولانیتری اعتماد خواهند کرد. درحالیکه ثروتمندان میتوانند هزاران دلار برای محصولات سبز خرج کنند اما برای بیشتر جمعیت جهان، نفت و گاز همچنان بهعنوان سوخت مقرون به صرفه و موجود باقی میمانند.
برای هر دو این دیدگاهها استدلالهای معقول و منطقی وجود دارد و هیچکس نمیتواند با اطمینان بگوید که در کدامیک از این دو سناریو، فناوری، مقررات یا رفتار مصرفکننده بهتر گسترش مییابد. دراینمیان نکته مهم برای حکومتها و مردم ساکن در خاورمیانه این است که کدام سناریو به نتیجه میرسد. زندگی مردم این منطقه و حکمرانی حاکمان با درآمد نفت و گاز میچرخد. خاورمیانه تنها منطقهای از جهان است که تقریبا به طور کامل از کشورهای صادرکننده انرژی و نیروی کار تشکیل شده است. کشورهای فقیر کارگران را به کشورهای ثروتمندتر میفرستند و کارگران درآمد خود را برای گذران زندگی برای خانوادههایشان میفرستند. توجه استراتژیک به منطقه نیز به دلیل این است که خاورمیانه مهمترین و حیاتیترین منطقه تولید انرژی در جهان است.
مذهب و توریسم، مؤلفههایی است که خاورمیانه با آنها در ذهن مردم باقی مانده اما از نظر حکومتها، موقعیت خاورمیانه بهعنوان تولیدکننده انرژی مصرفی در جهان بیش از هر چیزی اهمیت دارد. بنابراین این ایده که قیمت نفت بر اثر تغییر الگوی انرژی بهشدت افت خواهد کرد، بار دیگر این واقعیت را آشکار میکند که بازار نفت تحت تأثیر عوامل متعددی است و نمیتوان تمام اقتصاد یک کشور را وابسته به آن کرد. به این دلیل که حتی کوچکترین عدم تعادل، پیامدهای اقتصادی بزرگی دارد.
زنگ خطر برای خاورمیانه
امروزه، مصرف جهانی نفت تقریبا صد میلیون بشکه در روز است و در سیستم فعلی ظرفیت نسبتا کمی برای تولید بیشتر وجود دارد. هنگامی که در سال 2008 بحران مالی جهانی بروز کرد، مصرف بیش از میزان عرضه بود و قیمت نفت به 140 دلار در هر بشکه رسید.
هنگامی که ویروس همهگیر در بهار سال 2020 بروز کرد و عمده فعالیتهای اقتصادی تعطیل شد، کاهش شدید تقاضا در بازار نفت رخ داد و قیمت نفت سقوط کرد. این بحران بیش از همه به عربستان سعودی بهعنوان بزرگترین تولیدکننده و صادرکننده نفت ضربه زد و زمانی که هنوز قیمت نفت زیر 30 دلار در هر بشکه بود، تولید این کشور را حدود 20 درصد کاهش داد. افت مداوم در مصرف جهانی، هرچند اندک، کشورهای خلیج فارس را تحت فشار قرار میدهد تا تولید خود را افزایش دهند تا تولیدکنندگان با هزینه بالاتر را از بازار بیرون رانده و اطمینان حاصل کنند که در صورت کاهش بیشتر مصرف، حتی بشکههایی با ارزش پایین هم بدون مشتری نخواهد ماند.
این امر تا حدی اختلاف بین تولید عربستان سعودی و امارات متحده عربی در ماههای اخیر را توضیح میدهد؛ اختلافاتی که به نشست اخیر اوپک هم کشیده و برای اولینبار علنی شد. ما دقیقا نمیدانیم برندگان و بازندگان دهه آینده در خاورمیانه کدام کشورها خواهند بود. افزایش حجم تولیدکنندگان ارزانقیمت ممکن است باعث جبران کاهش قیمت شده و منجر به تمرکز مجدد استراتژیک بر تولیدکنندگان انرژی در خاورمیانه شود.
در پی آن هم الزام وجود ثبات در بازار ممکن است بر تولیدکنندگان خاورمیانه فشار وارد کند تا برای جلوگیری از سقوط قیمتها، تولید خود را محدود کنند. حکومتهای خاورمیانه سالهاست که برای جهان پس از نفت آماده میشوند، اما همچنان از اهداف خود برای کاهش وابستگی به درآمد نفت بسیار دور هستند. در کشورهای حوزه خلیج فارس، انتقال از شیوه کار کارگران با بهرهوری بالا و با دستمزد پایین که به تلاش کارگران با بهرهوری پایین و دستمزد بالا یارانه میدهند، سالها به طول میانجامد. بخشهای خصوصی سعی در تأمین شغل برای نیروی کار تازهنفس دارند و بیکاری جوانان در بسیاری از کشورهای منطقه به حدود 30 درصد رسیده است.
اما بیگانگی جوانان با حکومتها در خاورمیانه چالشی است که از زمان ظهور بهار عربی در دهه گذشته حلنشده باقی مانده است. در چنین شرایطی، تغییر رفتار در حوزه انرژی نهتنها برای خاورمیانه بلکه برای تمام جهان اهمیت خواهد داشت. بحث امنیت انرژی باعث شده تا چین سرمایهگذاری گستردهای در خاورمیانه انجام دهد.
اگر دولت چین تصمیم بگیرد که امنیت انرژی خود را از معادن آفریقا تأمین کند و نه از چاههای نفت خاورمیانه، باید انتظار داشته باشیم که توجه و سرمایه عظیم چین جابهجا شود. همچنین اگر در سناریوی آینده انرژی جهانی نقش ماندگارتری برای نفت و گاز وجود داشته باشد، در آن صورت رقابت بیشتر بین ایالات متحده و چین برای نفوذ منطقهای محتملتر از هر سناریوی دیگری است.
سرانجام، این احتمال وجود دارد که کشورهای غربی به دلایل زیستمحیطی از هیدروکربنها رویگردان شوند؛ درحالیکه چین و کشورهای در حال توسعه به دلایل اقتصادی همچنان به آنها نیاز مبرمی خواهند داشت. این امر تقریبا میتواند به معنی انصراف ایالات متحده از نقش آتی خود در خاورمیانه تلقی شود؛ درحالیکه چین همچنان به حضور خود در منطقه ادامه خواهد داد.