گفتوگو با لیلی فرهادپور، بازرس انجمن صنفی روزنامهنگاران
روزنامهنگاری مستقل صنف مستقل میخواهد
لیلی فرهادپور از روزنامهنگاران قدیمی است که خرداد امسال بهعنوان بازرس انجمن صنفی روزنامهنگاران انتخاب شد. او گزارشی ۲۵ صفحهای شامل ۱۶ هزار کلمه منتشر کرده و در آن جزئیات فعالیت و اتفاقهایی را که در انجمن صنفی روزنامهنگاران در سالهای گذشته رخ داده، روایت و تحلیل کرده است. این گزارش از بخشهای مهمی تشکیل شده است که میتواند بهعنوان یکی از منابع تحلیلی، در ارزیابی رفتار صنفی در ایران استفاده شود و در آسیبشناسی آن مورد توجه قرار گیرد. این گزارش جزئیات فراوانی دارد که با نگاه تیزبین یک روزنامهنگار قدیمی شکل گرفته است. امسال خردادماه، انجمن صنفی روزنامهنگاران، اعضای هیئتمدیره جدیدش را شناخت. این انجمن هنوز نتوانسته ثبت شود؛ اما مسائلی که لیلی فرهادپور در گزارشش مطرح کرد، نشان داد که راه برای انجام فعالیتهای صنفی نمیتواند به آسانی ممکن باشد. لیلی فرهادپور به چند سؤال ما درباره این گزارش پاسخ میدهد.
این گزارش با جزئیات دقیق نوشته شده است، ضرورت نوشتن این گزارش به این شکل چه بود؟
تعهد من به «روزنامهنگاری» اولین و محکمترین انگیزه نوشتن بود. اینکه ما روزنامهنگار هستیم و تشکل صنفی روزنامهنگاری باید خود را متعهد به گزارش و ثبت تاریخی روندها، اتفاقات و مشکلات بداند. تاریخ مطبوعات را همین گزارشها میسازد و جریانات و مشکلات درونی و بیرونی تشکلهای صنفی هم جزئی از این تاریخ است. متأسفانه نمیدانم با چه منطقی تاکنون از فعالیتهای انجمنهای صنفی خودمان، هیچگاه گزارشی نظیر این تدوین و منتشر نشده است. به نظر من حتی گزارشهایی که از طرف هیئتمدیره و بازرسان یک تشکل روزنامهنگاری به مجمع ارائه میشود، نیز باید تفاوت ماهوی و شکلی با گزارش مثلا صنف آرایشگران (با احترام به این صنف) داشته باشد، نه اینکه گزارشهایمان هم مانند اساسنامهمان درگیر «تیپ»بودن شود. من در پیشگفتار گزارشم کاملا تصریح کردم که: در راستای کنش صادقانه مدنی، باور بر این است که تا وقتی عملکرد این نهادهای صنفی در بوته نقد قرار نگیرد. ما در مقام کنشگران مستقل، قادر به کنشگری مدنی شایسته نخواهیم بود. ازاینرو برای ثبت در تاریخ، گزارش زیر تهیه شده تا در قالب گزارشی تحقیقی در امر روزنامهنگاری و در راستای انجام وظیفه بازرسی
نهادهای مدنی، گامی در جهت تحلیل، بررسی، نقد و آسیبشناسی فعالیتهای مدنی- صنفی باشد و البته به دور از هرگونه «سیاستبازی» مورد مطالعه قرار گیرد.
برای نوشتن این گزارش چه روندی را طی کردید؟
در این گزارش از مستندات حقوقی و قانونی (اعم از آییننامهها، شیوهنامهها و اساسنامه انجمنهای همسو و اساسنامه انجمن) و همچنین گزارشهای منتشرشده در رسانههای رسمی و مجازی و تحقیقات میدانی درخصوص بحثهای درگرفته در شبکههای مجازی و مصاحبههای بسیار با شاهدان و البته تجربه شخصی نگارنده بهعنوان بازرس این دوره از انجمن، استفاده شده است. البته شایان ذکر است که در این گزارش سعی کردم با کسانی که فکر میکردم صدایشان در گروه، کانال و سایت انجمن هیچگاه شنیده نشده، مصاحبه مستقیم کنم؛ زیرا دیگران که مرتب با مصاحبه، خبر و بیانیه و اظهارنظر در گروههای شبکه مجازی صدایشان بلند بود. برای همین در این گزارش مصاحبههای مستقیم من فقط با بیصدایان بود.
اگر بهطور خلاصه بخواهید دلایل شکست فعالیتهای صنفی بهویژه در حوزه روزنامهنگاری را ارزیابی کنید، به نظر شما کدام مسئله پررنگتر است؟
به نظرم یک روزنامهنگار در گزارش تحقیقی خود تنها طرح موضوع و طرح سؤال میکند که گزارش من نیز با طرح سؤال آغاز و تمام میشود که برخی از این سؤالات از این قرار است: انجمن در برابر جامعه روزنامهنگاری مسئول است یا صرفا در برابر اعضای خود و لاغیر؟ به بیان بهتر آیا این نهاد صنفی باید صرفا به اعضای خود متکی باشد یا کل جامعه روزنامهنگاری؟ حال اگر اهمیت اعضا را اهم قرار بدهیم، آیا رأی همین اعضا در یک انتخابات قانونی نباید به تصمیمات بالادستی اعم باشد و نباید برای صیانت از این آرا تلاش صورت بگیرد؟ آیا اگر به رأی مجمع و اکثریت هیئتمدیره منتخب برای ادامه کار احترام گذاشته میشد و انجمن به تعلیق نمیرفت، به کسی ضرری میرسید؟ اگر در این شش ماه هیئتمدیره منتخب روند تشکیل جمع مشورتی (پیشنهادی آقای نمکدوست) را در کنار انجمن طی میکرد، اکنون انجمن به جای چشم التماس داشتن به وزارت کار، آیا حامیانی را در کنار خود برای رهایی از این وضعیت نداشت؟ آیا اقداماتی نظیر آبستراکسیون، در راستای خواست برخی نهادها برای برهمزدن ترکیب انتخابی مجمع نبوده است؟ به بیان دیگر مشکل اساسی اینجاست که دال گفتمان صنفی به جای اینکه منافع صنفی
باشد، به گفتمان بقای نهاد تبدیل شده و در نتیجه منافع ذینفعان نادیده مانده است.
شما گزارش را به چند دوره دستهبندی کردهاید، آیا ویژگی مشترکی بین آنها وجود داشته است؟
بله، متأسفانه وابستگی شدید این انجمن به وزارت کار حتی وابستگی به امکانات شهرداری! بهطوریکه به جای آنکه تشکلی مستقل باشد، انگار زائدهای از وزارت کار است.
مگر نباید برای دریافت حمایتها با نهادها و سازمانها اراتباط برقرار کنند؟
ارتباط با وابستگی فرق دارد!
آنطور که در گزارش شما آمده، برخی اختلافنظرها سبب شده تا انجام فعالیتهای صنفی دچار مشکل شود، فکر میکنید این مسائل از کجا ناشی میشد؟
به نظر میرسد اختلافات بین اعضای هیئتمدیره (قبلی و فعلی فرقی نمیکند) از اختلاف بین دو رویکرد سرچشمه میگیرد: اینکه انجمن در برابر جامعهروزنامهنگاری مسئول است یا صرفا در برابر اعضای خود و لاغیر؟ خب وقتی نگاه این باشد که تنها باید به اعضای خود متکی بود و لاغیر، خودبهخود شما تشکل را تقلیل میدهید و نگاه را از گسترش تشکل دور میکنید. همین میشود که صنفی با حداقل چندهزار و خردهای عضو فعال در استان تهران (مجموعه همکاران در روزنامهها و خبرگزاریهای تهران را در نظر بگیرید) فقط ۲۰۰ عضو فعال برای شرکت در مجمع دارد که آنهم با تشویقها و اعمال محدودیتهایی مانند آنکه «اگر در مجمع شرکت نکنید، از طرح ترافیک و بقیه امکانات خبری نیست» به زور آورده میشوند. معلوم است وقتی خود را ملزم به پاسخگویی به جامعهروزنامهنگاری ندانید، وقتی مطالبات این جامعه را با تقلیل به «اساسنامه تیپ وزارت کاری» نادیده بگیرید، کمکم حمایت جامعه روزنامهنگاری را هم از دست میدهید. اکنون معیشت روزنامهنگاران در بدترین شکل خود قرار دارد. واقعا تشکلی که با طرح ترافیک اعضایش را به مجمع فرامیخواند، میتواند برای این روزگار سخت کاری کند؟
این طرح ترافیک به درد کدام روزنامهنگار کف تحریریه میخورد. چند تا از روزنامهنگاران ماشین سواری شخصی دارند؟ این فقط یک مثال بود که نشان دهد کار تشکل صنفی تا کجا تقلیل یافته است.
در دوره قبلی نیز برخی اعتراضها به رفتارها و کمکاریهای انجمن صنفی مطرح میشد؛ مثل نامه صد امضا و... اما اینبار یکی از بازرسان و از درون انجمن، کاستیها را بیان کرده است. شما این ضعفها را ناشی از چه میدانید؟
به مسئله خوبی اشاره کردید. کاملا در گزارش شرح دادهام که به جای آنکه به مباحث مطرحشده ازسوی این صد روزنامهنگار توجه شود، به تنها چیزی که توجه شد، همین «عضویت» بود. کسی هم نیامد سؤال کند شما هیئتمدیره چقدر تلاش کردید تعداد اعضای تشکلتان را بالا ببرید؟ از سوی دیگر به نظر میرسد در هیئتمدیرهها، منتقدان همواره بهنوعی ساکت میشدند و تا نقدی صورت میگرفت، این اتهام زده میشد که الان موجودیت تنها تشکل مستقل صنفی زیر سؤال میرود.
به نظر شما که به تحلیل دورههای مختلف این انجمن پرداختید، چه تفاوتی میان آن دوره اول که برخی اعضای انجمن تهران از سوی نهادهای بالادستی تأیید نشدند و استعفای دستهجمعی دادند و اکنون که در دوره ریاست حسن نمکدوست نهادها هنوز اجازه ثبت انجمن را صادر نکردهاند، وجود دارد؟
در دوره اول همدلی حداقلی در هیئتمدیره اول بود و در این هیئتمدیره کنونی تبدیل به انشقاق حداکثری شده است. بزرگترین اشتباه این بود که اقلیت آبستراکسیون کردند و کار را به هیئتمدیره قبلی که اعتبارش تمام شده بود، سپردند و هیئتمدیره قبلی هم بزرگترین اشتباه تاریخی مطبوعاتی و صنفی را انجام داد؛ به جای اینکه از وزارت کار تأخیر در ثبت را پیگیری و استعلام کند، اجازه گرفت که کار را از دست هیئتمدیرهای که مجمع عمومی به آن رأی داده بود، درآورد.
چند روز از انتشار این گزارش گذشته است، چه بازخوردی در میان روزنامهنگاران داشته است؟ و راهحل به نظر شما چیست؟
داغ دل روزنامهنگاران تازه شده است. راهحل را باید اعضای صنف جستوجو کنند. اساسنامه در این زمینه روشن است!
و نکته آخر؟
بر دیوار جنوبی کاخ آپادانا از قول داریوش نوشته شده است: خدا این کشور را از خشکسالی و دروغ حفظ کند... و انجمن ما را نیز.
لیلی فرهادپور از روزنامهنگاران قدیمی است که خرداد امسال بهعنوان بازرس انجمن صنفی روزنامهنگاران انتخاب شد. او گزارشی ۲۵ صفحهای شامل ۱۶ هزار کلمه منتشر کرده و در آن جزئیات فعالیت و اتفاقهایی را که در انجمن صنفی روزنامهنگاران در سالهای گذشته رخ داده، روایت و تحلیل کرده است. این گزارش از بخشهای مهمی تشکیل شده است که میتواند بهعنوان یکی از منابع تحلیلی، در ارزیابی رفتار صنفی در ایران استفاده شود و در آسیبشناسی آن مورد توجه قرار گیرد. این گزارش جزئیات فراوانی دارد که با نگاه تیزبین یک روزنامهنگار قدیمی شکل گرفته است. امسال خردادماه، انجمن صنفی روزنامهنگاران، اعضای هیئتمدیره جدیدش را شناخت. این انجمن هنوز نتوانسته ثبت شود؛ اما مسائلی که لیلی فرهادپور در گزارشش مطرح کرد، نشان داد که راه برای انجام فعالیتهای صنفی نمیتواند به آسانی ممکن باشد. لیلی فرهادپور به چند سؤال ما درباره این گزارش پاسخ میدهد.
این گزارش با جزئیات دقیق نوشته شده است، ضرورت نوشتن این گزارش به این شکل چه بود؟
تعهد من به «روزنامهنگاری» اولین و محکمترین انگیزه نوشتن بود. اینکه ما روزنامهنگار هستیم و تشکل صنفی روزنامهنگاری باید خود را متعهد به گزارش و ثبت تاریخی روندها، اتفاقات و مشکلات بداند. تاریخ مطبوعات را همین گزارشها میسازد و جریانات و مشکلات درونی و بیرونی تشکلهای صنفی هم جزئی از این تاریخ است. متأسفانه نمیدانم با چه منطقی تاکنون از فعالیتهای انجمنهای صنفی خودمان، هیچگاه گزارشی نظیر این تدوین و منتشر نشده است. به نظر من حتی گزارشهایی که از طرف هیئتمدیره و بازرسان یک تشکل روزنامهنگاری به مجمع ارائه میشود، نیز باید تفاوت ماهوی و شکلی با گزارش مثلا صنف آرایشگران (با احترام به این صنف) داشته باشد، نه اینکه گزارشهایمان هم مانند اساسنامهمان درگیر «تیپ»بودن شود. من در پیشگفتار گزارشم کاملا تصریح کردم که: در راستای کنش صادقانه مدنی، باور بر این است که تا وقتی عملکرد این نهادهای صنفی در بوته نقد قرار نگیرد. ما در مقام کنشگران مستقل، قادر به کنشگری مدنی شایسته نخواهیم بود. ازاینرو برای ثبت در تاریخ، گزارش زیر تهیه شده تا در قالب گزارشی تحقیقی در امر روزنامهنگاری و در راستای انجام وظیفه بازرسی
نهادهای مدنی، گامی در جهت تحلیل، بررسی، نقد و آسیبشناسی فعالیتهای مدنی- صنفی باشد و البته به دور از هرگونه «سیاستبازی» مورد مطالعه قرار گیرد.
برای نوشتن این گزارش چه روندی را طی کردید؟
در این گزارش از مستندات حقوقی و قانونی (اعم از آییننامهها، شیوهنامهها و اساسنامه انجمنهای همسو و اساسنامه انجمن) و همچنین گزارشهای منتشرشده در رسانههای رسمی و مجازی و تحقیقات میدانی درخصوص بحثهای درگرفته در شبکههای مجازی و مصاحبههای بسیار با شاهدان و البته تجربه شخصی نگارنده بهعنوان بازرس این دوره از انجمن، استفاده شده است. البته شایان ذکر است که در این گزارش سعی کردم با کسانی که فکر میکردم صدایشان در گروه، کانال و سایت انجمن هیچگاه شنیده نشده، مصاحبه مستقیم کنم؛ زیرا دیگران که مرتب با مصاحبه، خبر و بیانیه و اظهارنظر در گروههای شبکه مجازی صدایشان بلند بود. برای همین در این گزارش مصاحبههای مستقیم من فقط با بیصدایان بود.
اگر بهطور خلاصه بخواهید دلایل شکست فعالیتهای صنفی بهویژه در حوزه روزنامهنگاری را ارزیابی کنید، به نظر شما کدام مسئله پررنگتر است؟
به نظرم یک روزنامهنگار در گزارش تحقیقی خود تنها طرح موضوع و طرح سؤال میکند که گزارش من نیز با طرح سؤال آغاز و تمام میشود که برخی از این سؤالات از این قرار است: انجمن در برابر جامعه روزنامهنگاری مسئول است یا صرفا در برابر اعضای خود و لاغیر؟ به بیان بهتر آیا این نهاد صنفی باید صرفا به اعضای خود متکی باشد یا کل جامعه روزنامهنگاری؟ حال اگر اهمیت اعضا را اهم قرار بدهیم، آیا رأی همین اعضا در یک انتخابات قانونی نباید به تصمیمات بالادستی اعم باشد و نباید برای صیانت از این آرا تلاش صورت بگیرد؟ آیا اگر به رأی مجمع و اکثریت هیئتمدیره منتخب برای ادامه کار احترام گذاشته میشد و انجمن به تعلیق نمیرفت، به کسی ضرری میرسید؟ اگر در این شش ماه هیئتمدیره منتخب روند تشکیل جمع مشورتی (پیشنهادی آقای نمکدوست) را در کنار انجمن طی میکرد، اکنون انجمن به جای چشم التماس داشتن به وزارت کار، آیا حامیانی را در کنار خود برای رهایی از این وضعیت نداشت؟ آیا اقداماتی نظیر آبستراکسیون، در راستای خواست برخی نهادها برای برهمزدن ترکیب انتخابی مجمع نبوده است؟ به بیان دیگر مشکل اساسی اینجاست که دال گفتمان صنفی به جای اینکه منافع صنفی
باشد، به گفتمان بقای نهاد تبدیل شده و در نتیجه منافع ذینفعان نادیده مانده است.
شما گزارش را به چند دوره دستهبندی کردهاید، آیا ویژگی مشترکی بین آنها وجود داشته است؟
بله، متأسفانه وابستگی شدید این انجمن به وزارت کار حتی وابستگی به امکانات شهرداری! بهطوریکه به جای آنکه تشکلی مستقل باشد، انگار زائدهای از وزارت کار است.
مگر نباید برای دریافت حمایتها با نهادها و سازمانها اراتباط برقرار کنند؟
ارتباط با وابستگی فرق دارد!
آنطور که در گزارش شما آمده، برخی اختلافنظرها سبب شده تا انجام فعالیتهای صنفی دچار مشکل شود، فکر میکنید این مسائل از کجا ناشی میشد؟
به نظر میرسد اختلافات بین اعضای هیئتمدیره (قبلی و فعلی فرقی نمیکند) از اختلاف بین دو رویکرد سرچشمه میگیرد: اینکه انجمن در برابر جامعهروزنامهنگاری مسئول است یا صرفا در برابر اعضای خود و لاغیر؟ خب وقتی نگاه این باشد که تنها باید به اعضای خود متکی بود و لاغیر، خودبهخود شما تشکل را تقلیل میدهید و نگاه را از گسترش تشکل دور میکنید. همین میشود که صنفی با حداقل چندهزار و خردهای عضو فعال در استان تهران (مجموعه همکاران در روزنامهها و خبرگزاریهای تهران را در نظر بگیرید) فقط ۲۰۰ عضو فعال برای شرکت در مجمع دارد که آنهم با تشویقها و اعمال محدودیتهایی مانند آنکه «اگر در مجمع شرکت نکنید، از طرح ترافیک و بقیه امکانات خبری نیست» به زور آورده میشوند. معلوم است وقتی خود را ملزم به پاسخگویی به جامعهروزنامهنگاری ندانید، وقتی مطالبات این جامعه را با تقلیل به «اساسنامه تیپ وزارت کاری» نادیده بگیرید، کمکم حمایت جامعه روزنامهنگاری را هم از دست میدهید. اکنون معیشت روزنامهنگاران در بدترین شکل خود قرار دارد. واقعا تشکلی که با طرح ترافیک اعضایش را به مجمع فرامیخواند، میتواند برای این روزگار سخت کاری کند؟
این طرح ترافیک به درد کدام روزنامهنگار کف تحریریه میخورد. چند تا از روزنامهنگاران ماشین سواری شخصی دارند؟ این فقط یک مثال بود که نشان دهد کار تشکل صنفی تا کجا تقلیل یافته است.
در دوره قبلی نیز برخی اعتراضها به رفتارها و کمکاریهای انجمن صنفی مطرح میشد؛ مثل نامه صد امضا و... اما اینبار یکی از بازرسان و از درون انجمن، کاستیها را بیان کرده است. شما این ضعفها را ناشی از چه میدانید؟
به مسئله خوبی اشاره کردید. کاملا در گزارش شرح دادهام که به جای آنکه به مباحث مطرحشده ازسوی این صد روزنامهنگار توجه شود، به تنها چیزی که توجه شد، همین «عضویت» بود. کسی هم نیامد سؤال کند شما هیئتمدیره چقدر تلاش کردید تعداد اعضای تشکلتان را بالا ببرید؟ از سوی دیگر به نظر میرسد در هیئتمدیرهها، منتقدان همواره بهنوعی ساکت میشدند و تا نقدی صورت میگرفت، این اتهام زده میشد که الان موجودیت تنها تشکل مستقل صنفی زیر سؤال میرود.
به نظر شما که به تحلیل دورههای مختلف این انجمن پرداختید، چه تفاوتی میان آن دوره اول که برخی اعضای انجمن تهران از سوی نهادهای بالادستی تأیید نشدند و استعفای دستهجمعی دادند و اکنون که در دوره ریاست حسن نمکدوست نهادها هنوز اجازه ثبت انجمن را صادر نکردهاند، وجود دارد؟
در دوره اول همدلی حداقلی در هیئتمدیره اول بود و در این هیئتمدیره کنونی تبدیل به انشقاق حداکثری شده است. بزرگترین اشتباه این بود که اقلیت آبستراکسیون کردند و کار را به هیئتمدیره قبلی که اعتبارش تمام شده بود، سپردند و هیئتمدیره قبلی هم بزرگترین اشتباه تاریخی مطبوعاتی و صنفی را انجام داد؛ به جای اینکه از وزارت کار تأخیر در ثبت را پیگیری و استعلام کند، اجازه گرفت که کار را از دست هیئتمدیرهای که مجمع عمومی به آن رأی داده بود، درآورد.
چند روز از انتشار این گزارش گذشته است، چه بازخوردی در میان روزنامهنگاران داشته است؟ و راهحل به نظر شما چیست؟
داغ دل روزنامهنگاران تازه شده است. راهحل را باید اعضای صنف جستوجو کنند. اساسنامه در این زمینه روشن است!
و نکته آخر؟
بر دیوار جنوبی کاخ آپادانا از قول داریوش نوشته شده است: خدا این کشور را از خشکسالی و دروغ حفظ کند... و انجمن ما را نیز.