خواسته تازه روسیه جایگزینی برای مکانیسم تضمین برجام است؟
فصل کاشت ایران در سرزمین سرد اوکراین
سیدحسن مرتضویکیاسری.پژوهشگر گیمتئوری
نظام کنونی جهان، نظامی مبتنی بر قدرت و عقلانیت است و کشورها به نسبت قدرت و عقلانیت، ضامن امنیت و رفاه کشورشان میشوند. از این رو حفظ مظاهر قدرت، بزرگترین دغدغه حاکمان کشورهاست. عمده این مظاهر شامل پول و اقتصاد، نظامیگری، جمعیت و خاک است. از آنجا که قدرت، امری نسبی است؛ هرگونه افزایش در قدرت یک بازیگر، کاهش نسبی در قدرت سایرین را در پی خواهد داشت و این موضوع در شرایط رقابت یا خصومت، حساسیت بیشتری خواهد یافت. در همین راستا اهمیت کشوری مانند اوکراین مشخص میشود. این کشور باوجود اقتصاد ضعیف، تولیدکننده کالاهای حیاتی جهان بوده و چند فاکتور مهم برای تقویت قدرت دارد. اوکراین آسیابان اروپا، وارث دانش هستهای شوروی و دارای پرتابگرهای اتمی است و در میانه جغرافیایی قدرتها قرار دارد. اتحاد، کنترل یا هر میزان نفوذ در چنین کشوری، قدرتی قابلملاحظه به همراه میآورد. از طرفی شاهد هستیم که تمام مراحل جنگ اوکراین، حتی تصمیم به شروع جنگ، به آرامی بوده است و تاکتیکهای جنگی روسیه تا این زمان، عمدتا بر تصرف زمینی بهصورت تدریجی تمرکز دارد. یک دستاورد اقدامات تدریجی، سنجش واکنش دولتهای خارجی، افکار عمومی جهان و روسیه و حتی
واکنش دفاعی اوکراین است. اما اوکراین و سایر قدرتهای جهانی از این پتانسیل برای جلوگیری از جنگ استفاده نکردند. این آهستگی برای دولت اوکراین فرصتی بالقوه فراهم کرده بود تا با کوتاهآمدن از مواضع غیرعقلانی و بحرانزا، مردم و کشورش را از ویرانی و آسیبهای جنگ دور کند. اوکراین علاوه بر موقعیت کشاورزی و ذخایر غلات، ذخایر نظامی مهمی دارد که میراث تکاملیافته از زمان شوروی است. تصرف آهسته اوکراین، باعث ازبینرفتن این غنایم با ارزش نمیشود اما اتفاق اوکراین، متناسب با اهداف کوتاهمدت نیست؛ بلکه تغییر بلندمدت و جلوگیری دائم از هرگونه تغییر در توازن قوا علیه روسیه را در پی خواهد داشت. در معادلات جهانی قدرت، تجمیع امکانات روسیه و اوکراین، در کنار چین و آمریکا، مثلثی از قدرتهای متنازع ایجاد خواهد کرد و نقش اروپا را در نظام بینالملل به پیر خردمند و پندآموز مبدل میکند. حتی پیش از این، در مواردی مانند سوریه، طالبان، ونزوئلا، کریمه و چالش کنونی اوکراین، این روسیه بوده که اهداف خود را به سایر قدرتها تحمیل کرده است. اگر امکانات اقتصادی، نظامی و سرزمینی روسیه و اوکراین تجمیع شود، با توجه به قدرت چین در اقتصاد، تسخیر
فضا و قدرت جمعیتی و احتمالا قدرت نظامی پنهان، آینده نظم جهانی دچار تغییرات شدید خواهد شد. نزدیکی جغرافیایی چین و روسیه و سابقه تاریخی و استراتژی روسیه در تعرض و توسعه ارضی، در برابر عدم میل تاریخی چین در گسترش سرزمینی، تنازعی برای جلوگیری از همگرایی دو رأس مثلث مذکور ایجاد میکند اما برای جلوگیری از فاجعه زایش یک ابرقدرت مخوف و توسعهطلب، هیچ کلیدی گرهگشاتر از اوکراین و مردمش نخواهد بود که گام اول آن پایان سریعتر جنگ است. بااینحال در عصر حاضر، غیرت، شجاعت و میهندوستی معنای دیگری یافته و با عقلانیت و حفظ جان و مال و امنیت مردم پیوند دارد. بنابراین کلید پایان زودتر جنگ، در دست رئیسجمهور اوکراین است. زیرا این نشانهها مفهومی کاملا مشخص به همراه دارند؛ رئیسجمهور آمریکا، پیش از جنگ، از قطعیت آن مطلع بوده است. در زمان بهانهجویی روسیه، اروپا در جهت انصراف درخواست عضویت اوکراین، هیچ تمهید یا ترغیبی نکرده است؛ آمریکا بهصورت مکرر به رئیسجمهور اوکراین پیشنهاد پناهندگی میدهد تا غائله جنگ تمام شود. رئیسجمهور آمریکا، شاخص تحریمها را منافع آمریکا قید میکند، روسیه خواستار بازماندن مسیر تجارت با ایران
(برای بیاثرکردن تحریمها) است. همه اینها نشان میدهد هیچکس به استقلال اوکراین و بازگشت اوضاع به پیش از جنگ فکر نمیکند. روسیه هم بهعنوان تصمیمگیرنده نهایی، نگاه بلندمدت به این بحران دارد که درخواست عدم تسری تحریمهای روسیه به روابط تجاری با ایران، به این احتمال قوت میبخشد. در این صورت روسیه شدیدا نیازمند امکانات تجاری ایران خواهد بود. موضوعی که در صورت برخورد عقلانی تصمیمگیران کشور، میتواند ایران را به یکی از کلیدیترین و شلوغترین مناطق ترانزیتی جهان تبدیل کند. این موضوع حتی میتواند جایگزینی برای مکانیسم تضمین برجام باشد. نکته آخر اینکه فصل کاشت در سرزمین سرد اوکراین نزدیک شده است؛ اگر چرخش سنگ این آسیاب کهن کند شود، نهتنها اروپا بلکه جهان را دچار بحران غذا خواهد کرد. ازاینرو میتوان جنگ اوکراین را جنگ علیه جهان و نوع بشر قلمداد کرد که نیازمند پایان سریع است.
نظام کنونی جهان، نظامی مبتنی بر قدرت و عقلانیت است و کشورها به نسبت قدرت و عقلانیت، ضامن امنیت و رفاه کشورشان میشوند. از این رو حفظ مظاهر قدرت، بزرگترین دغدغه حاکمان کشورهاست. عمده این مظاهر شامل پول و اقتصاد، نظامیگری، جمعیت و خاک است. از آنجا که قدرت، امری نسبی است؛ هرگونه افزایش در قدرت یک بازیگر، کاهش نسبی در قدرت سایرین را در پی خواهد داشت و این موضوع در شرایط رقابت یا خصومت، حساسیت بیشتری خواهد یافت. در همین راستا اهمیت کشوری مانند اوکراین مشخص میشود. این کشور باوجود اقتصاد ضعیف، تولیدکننده کالاهای حیاتی جهان بوده و چند فاکتور مهم برای تقویت قدرت دارد. اوکراین آسیابان اروپا، وارث دانش هستهای شوروی و دارای پرتابگرهای اتمی است و در میانه جغرافیایی قدرتها قرار دارد. اتحاد، کنترل یا هر میزان نفوذ در چنین کشوری، قدرتی قابلملاحظه به همراه میآورد. از طرفی شاهد هستیم که تمام مراحل جنگ اوکراین، حتی تصمیم به شروع جنگ، به آرامی بوده است و تاکتیکهای جنگی روسیه تا این زمان، عمدتا بر تصرف زمینی بهصورت تدریجی تمرکز دارد. یک دستاورد اقدامات تدریجی، سنجش واکنش دولتهای خارجی، افکار عمومی جهان و روسیه و حتی
واکنش دفاعی اوکراین است. اما اوکراین و سایر قدرتهای جهانی از این پتانسیل برای جلوگیری از جنگ استفاده نکردند. این آهستگی برای دولت اوکراین فرصتی بالقوه فراهم کرده بود تا با کوتاهآمدن از مواضع غیرعقلانی و بحرانزا، مردم و کشورش را از ویرانی و آسیبهای جنگ دور کند. اوکراین علاوه بر موقعیت کشاورزی و ذخایر غلات، ذخایر نظامی مهمی دارد که میراث تکاملیافته از زمان شوروی است. تصرف آهسته اوکراین، باعث ازبینرفتن این غنایم با ارزش نمیشود اما اتفاق اوکراین، متناسب با اهداف کوتاهمدت نیست؛ بلکه تغییر بلندمدت و جلوگیری دائم از هرگونه تغییر در توازن قوا علیه روسیه را در پی خواهد داشت. در معادلات جهانی قدرت، تجمیع امکانات روسیه و اوکراین، در کنار چین و آمریکا، مثلثی از قدرتهای متنازع ایجاد خواهد کرد و نقش اروپا را در نظام بینالملل به پیر خردمند و پندآموز مبدل میکند. حتی پیش از این، در مواردی مانند سوریه، طالبان، ونزوئلا، کریمه و چالش کنونی اوکراین، این روسیه بوده که اهداف خود را به سایر قدرتها تحمیل کرده است. اگر امکانات اقتصادی، نظامی و سرزمینی روسیه و اوکراین تجمیع شود، با توجه به قدرت چین در اقتصاد، تسخیر
فضا و قدرت جمعیتی و احتمالا قدرت نظامی پنهان، آینده نظم جهانی دچار تغییرات شدید خواهد شد. نزدیکی جغرافیایی چین و روسیه و سابقه تاریخی و استراتژی روسیه در تعرض و توسعه ارضی، در برابر عدم میل تاریخی چین در گسترش سرزمینی، تنازعی برای جلوگیری از همگرایی دو رأس مثلث مذکور ایجاد میکند اما برای جلوگیری از فاجعه زایش یک ابرقدرت مخوف و توسعهطلب، هیچ کلیدی گرهگشاتر از اوکراین و مردمش نخواهد بود که گام اول آن پایان سریعتر جنگ است. بااینحال در عصر حاضر، غیرت، شجاعت و میهندوستی معنای دیگری یافته و با عقلانیت و حفظ جان و مال و امنیت مردم پیوند دارد. بنابراین کلید پایان زودتر جنگ، در دست رئیسجمهور اوکراین است. زیرا این نشانهها مفهومی کاملا مشخص به همراه دارند؛ رئیسجمهور آمریکا، پیش از جنگ، از قطعیت آن مطلع بوده است. در زمان بهانهجویی روسیه، اروپا در جهت انصراف درخواست عضویت اوکراین، هیچ تمهید یا ترغیبی نکرده است؛ آمریکا بهصورت مکرر به رئیسجمهور اوکراین پیشنهاد پناهندگی میدهد تا غائله جنگ تمام شود. رئیسجمهور آمریکا، شاخص تحریمها را منافع آمریکا قید میکند، روسیه خواستار بازماندن مسیر تجارت با ایران
(برای بیاثرکردن تحریمها) است. همه اینها نشان میدهد هیچکس به استقلال اوکراین و بازگشت اوضاع به پیش از جنگ فکر نمیکند. روسیه هم بهعنوان تصمیمگیرنده نهایی، نگاه بلندمدت به این بحران دارد که درخواست عدم تسری تحریمهای روسیه به روابط تجاری با ایران، به این احتمال قوت میبخشد. در این صورت روسیه شدیدا نیازمند امکانات تجاری ایران خواهد بود. موضوعی که در صورت برخورد عقلانی تصمیمگیران کشور، میتواند ایران را به یکی از کلیدیترین و شلوغترین مناطق ترانزیتی جهان تبدیل کند. این موضوع حتی میتواند جایگزینی برای مکانیسم تضمین برجام باشد. نکته آخر اینکه فصل کاشت در سرزمین سرد اوکراین نزدیک شده است؛ اگر چرخش سنگ این آسیاب کهن کند شود، نهتنها اروپا بلکه جهان را دچار بحران غذا خواهد کرد. ازاینرو میتوان جنگ اوکراین را جنگ علیه جهان و نوع بشر قلمداد کرد که نیازمند پایان سریع است.