|

زمستان سال 1939 را فراموش نکنید

مریم جعفری: نوامبر سال 1939 میلادی، سه ماه پس از آغاز جنگ جهانی دوم،‌ ارتش سرخ به فنلاند حمله کرد؛‌ این حمله بخشی از توافق بین شوروی و آلمان نازی برای تقسیم اروپای شرقی بود. فنلاند در روزهای پایانی جنگ جهانی اول اعلام استقلال کرده بود و خلاف اوکراین، تحت سیطره ارتش سرخ نبود. ژوزف استالین، رهبر شوروی نگران مرزهای شمالی قلمرواش بود و از وجود فنلاند مستقل در نزدیکی لنینگراد بیمناک بود. مورخان درباره اهداف شوروی برای تسخیر فنلاند هنوز اختلاف‌نظر دارند؛ برخی می‌گویند که هدف اصلی تغییر رژیم بود و برخی دیگر بر این باورند که پاکسازی مرزی و تعدیل مالکیت ارضی از اهداف اصلی این حمله به‌شمار می‌رفت. سی‌ام ماه نوامبر حمله شوروی آغاز شد اما فنلاندی‌ها به‌سرعت تا خط دفاعی «مانرهایم» عقب‌نشینی کردند؛ خطی که نامش را از رئیس ستاد مشترک فنلاند وام گرفته بودند. سرمای شدید زمستان که پیشروی را محدود می‌کرد، به همراه تاکتیک‌های ضعیف و نبود همکاری بین پیاده‌نظام، نیروهای زره‌پوش و توپخانه روسیه تمامی معادلات استالین را برهم زد. اما فنلاندی‌ها از پشت خط دفاعی به‌خوبی می‌جنگیدند و با استفاده از تاکتیک‌های مبتکرانه چریکی مانند استفاده از سربازان اسکیت‌سوار، خط حمله نیروهای شوروی را در هم کوبیدند. فنلاندی‌ها حتی نام کوکتل‌مولوتف را ابداع کردند؛‌ این نام اشاره‌ای انتقادی به ویاچسلاو مولوتف، وزیر خارجه اتحاد جماهیر شوروی بود. او یکی از معماران پیمان مولوتوف-ریبنتروپ به‌شمار می‌رفت که در اواخر آگوست ۱۹۳۹ به امضا رسید. نیروهای ارتش سرخ ۴۰۰ هزار سرباز، هزارو ۵۰۰ هلیکوپتر و هزارو ۵۰۰ تانک در اختیار داشتند و در آن‌سو تمام تجهیزات فنلاند به ۲۶۵ هزار سرباز، ۲۷۰ هلیکوپتر و ۲۶ تانک محدود می‌شد. باوجود عدم توازن قوا و گستردگی جنگ از خلیج فنلاند تا اقیانوس منجمد شمالی، ارتش سرخ نتوانست مقاومت فنلاندی‌های را در استحکامات مرزی درهم بشکند. تانک‌های ارتش سرخ بارها بدون شناسایی کافی و با پشتیبانی ناچیز توپخانه و پیاده‌نظام به‌کار گرفته می‌شدند و این مسئله آنها را به‌شدت در مقابل توپ‌های ضدتانک و پیاده‌نظام به‌خوبی استتارشده فنلاندی‌ها آسیب‌پذیر می‌کرد. نتایج نظامی شوروی فاجعه‌بار و وحشتناک بود. روحیه سربازان شوروی از همان آغاز نبرد متزلزل بود و پیاده‌نظام ارتش سرخ تمایلی به عبور از خط دفاعی فنلاندی‌ها نداشتند. یک ماه بعد حملات متوقف شد و در ماه ژانویه میدان نبرد در سکوتی عجیب غوطه‌ور شد. نیروهای شوروی اما دوباره سازماندهی و برای حمله جدید در ماه فوریه آماده شدند. هم‌زمان با آغاز همین ماه با رگبار توپخانه‌ها خسارت شدیدی به استحکامات فنلاند وارد شد و در 11 روز بعد حمله تسلیحاتی صفوف خطوط فنلاندی‌ها را در هم شکست. دژها در امتداد خط دفاعی مانرهایم از بین رفتند و بسیاری از نیروها کشته شدند. فنلاند که امیدوار به کمک‌های خارجی بود، به‌سوی سوئد، فرانسه، بریتانیا و آلمان دست دراز کرد اما تنها حمایت‌های حداقلی نصیبش شد. آلمان تنها اجازه داد تسلیحات به فنلاند ترانزیت شود و آدولف هیتلر علاقه چندانی به دشمنی با استالین آن‌هم به‌خاطر فنلاند نداشت. سوئد نیز به هزاران داوطلب اجازه داد که برای کمک به جنگ به این کشور سفر کنند اما هیچ‌گاه حاضر به مشارکت رسمی نشد. بریتانیا و فرانسه در کلام قاطعانه از فنلاند حمایت و در عمل چندین طرح برای استقرار نیروها مطرح کردند‌ اما به بهانه اینکه چنین اقدامی پاریس و لندن را به جنگ با برلین و مسکو می‌کشاند، هیچ‌گاه اجازه انتقال نیرو و تجهیزات داده نشد.
فنلاند که شکست را در برابر خود می‌دید، در پایان فوریه درخواست صلح داد و بعد از دو هفته با اعطای امتیازات ویژه به شوروی، جنگ به پایان رسید و 25 هزار فنلاندی در کنار رقمی بین 50 تا 150 هزار سرباز شوروی کشته شدند. اما این پایان ماجرا نبود، فنلاند در ژوئن سال 1941 به عملیات بارباروسا به رهبری آلمان نازی پیوست اما به دلیل محدودیت‌های مالی این کشور و شرکایش در جنگ، بار دیگر در سپتامبر 1944 طرح برقراری آتش‌بس روی میز گفت‌وگو قرار گرفت. حال این سناریو به شکلی دیگر در اوکراین در‌حال وقوع است؛ هرچند‌ نبرد در زمستان 2022 شبیه به زمستان 1939 نیست. استالین در آن سال به اندازه ولادیمیر پوتین،‌ رئیس‌جمهوری کنونی روسیه جاه‌طلب و به دنبال اهداف حداکثری نبود. او هرگز در اندیشه حذف دولت هلسینکی و جایگزینی دولتی دست‌نشانده نبود و دقیقا به همین دلیل، چشم‌انداز صلح از همان روز سی‌ام ماه نوامبر مشخص بود. با‌این‌حال،‌ مقایسه عملکرد ارتش سرخ با روسیه بسیار جالب توجه است. ارتش سرخ جنگ زمستانی فاجعه‌باری را آغاز کرد و با روحیه ضعیف در برابر حریف پرانگیزه و مشتاقی قرار گرفت که فراتر از تصورات ظاهر شده بود اما در‌نهایت توانست در جبهه نبرد پیشروی کند. در آن زمان هدف تسخیر مناطق کوچک با هزینه‌های هنگفت و البته تجهیز و سازماندهی مجدد ارتش بود‌ اما اکنون اوکراینی‌ها قادر نیستند ارتش روسیه را مانند فنلاندی‌ها زمین‌گیر کنند و انتظار می‌رود در روزهای آینده مسکو با سازماندهی مجدد به کی‌یف حمله‌ور شود. اوکراینی‌ها می‌توانند به جنگ زمستانی 1939 نگاه امیدوارانه‌تری داشته باشند؛ چراکه ممکن است این کشور کوچک نیز بتواند کاخ کرملین را وادار به پذیرش صلح کند. آنان نیز برای جنگ شهری در کی‌یف و خارکیف دست به ساخت کوکتل‌مولوتف زده‌اند. اما این را نیز باید به یاد داشته باشیم ارتش سرخ تا زمانی‌که فنلاندی‌ها توان مقابله داشتند، وارد حمله جدی نشد و زمانی آنان را درهم کوبید که از نفس افتاده بودند. از سوی دیگر، از ابتدا تا انتهای جنگ، شوروی به‌دنبال تسخیر هلسینکی نبود؛ اما زیاده‌خواهی‌های امروزه پوتین تنها محدود به پذیرش شروطی مانند عدم عضویت کی‌یف در ناتو نمی‌شود و رهبر کرملین به‌دنبال تحقق رؤیای خلق مجدد امپراتوری است. همین موضوع آینده جنگ اوکراین را با وجود خوش‌بینی‌های امروز،‌ نه‌تنها شبیه به جنگ سال 1939 نمی‌کند‌ بلکه واقعیتی تلخ‌تر را به تصویر می‌کشد. اوکراین امروز مانند فنلاند در میدان نبرد تنهاست و بدون شک پیامدهای لشکرکشی تزار روس محدود به مرزهای این کشور نمی‌شود. پوتین بر این باور بود و هست که می‌تواند کی‌یف را بدون جنگی نفس‌گیر و طولانی تصرف کند و همچنان مطمئن است که آمریکا و اروپا وارد نبرد مستقیم با روسیه نمی‌شوند. او به‌خوبی می‌داند همان‌طور‌که غرب امروز با طالبان بر سر میز گفت‌وگو می‌نشیند، روزی او نیز به پای میزهای مذاکره و به جمع سران بازخواهد گشت. پوتین اما این نکته را فراموش کرده که تسخیر کی‌یف مانند حمله به کابل، دقیقا همان باتلاقی است که همتایان آمریکایی‌اش سال‌هاست در آن گرفتارند.