|

بوشنر، شکسپیر ناتمام

گیوتین قهرمان تراژیک

لویی شانزدهم پادشاه فرانسه صبح 14 ژوئیه 1789 در دفترچه خاطرات خود می‌نویسد «روزی مانند دیگر روزها، بدون هیچ اتفاقی که بتوان آن را در خاطرات ثبت کرد»، اما دیری نمی‌گذرد که مهم‌ترین واقعه تاریخ فرانسه در همان روز اتفاق می‌افتد و آن فتح زندان باستیل توسط مردم است که به رویداد انقلاب 1789 فرانسه منتهی می‌شود. رویدادهای مهم غیرقابل پیش‌بینی‌اند اما همان‌ها مسیر تاریخ را تغییر می‌دهند.

گیوتین قهرمان تراژیک
نادر شهریوری (صدقی)

 

1  لویی شانزدهم پادشاه فرانسه صبح 14 ژوئیه 1789 در دفترچه خاطرات خود می‌نویسد «روزی مانند دیگر روزها، بدون هیچ اتفاقی که بتوان آن را در خاطرات ثبت کرد»، اما دیری نمی‌گذرد که مهم‌ترین واقعه تاریخ فرانسه در همان روز اتفاق می‌افتد و آن فتح زندان باستیل توسط مردم است که به رویداد انقلاب 1789 فرانسه منتهی می‌شود. رویدادهای مهم غیرقابل پیش‌بینی‌اند اما همان‌ها مسیر تاریخ را تغییر می‌دهند.
تاریخ، سیر تاریخی، روح و فلسفه آن و مفاهیمی مشابه چه بسیار تنها درک ما را از تاریخ دشوار می‌سازند، شاید تاریخ همانی باشد که شکسپیر در قالب پیشگویانش به نمایش درمی‌آورد، پیشگویانی که به‌صورت جادوگر ظاهر می‌شوند و آینده را پیشگویی می‌کنند و با این کار فصلی جدید از تاریخ را رقم می‌زنند. گفت‌وگوی سزار با جادوگر طالع‌بینی در آغاز پرده سوم نمایش‌نامه ژولیوس سزار با پیشگویی آغاز می‌شود. «سزار: پانزدهم مارس فرا رسیده است/ جادوگر: بله، اما نگذشته است».1
قتل ژولیوس سزار از مهم‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین وقایع تاریخی است که شکسپیر آن را در تراژدی خود به همین نام شرح می‌دهد. در این تراژدی برخلاف دیگر تراژدی‌های مهمِ شکسپیر -مثل هملت و مکبث- قتل پادشاه به‌ عنوان مهم‌ترین واقعه نه در اول تراژدی‌ بلکه در میانه آن، همان پانزدهم مارسی که جادوگر پیشگویی کرده رخ می‌دهد. در آن روز ژولیوس سزار، مطابق برنامه همیشگی‌اش به مجلس سنا می‌رود، پس از ورود یکی از سناتورها به وی حمله می‌کند، سزار از خود دفاع می‌کند، اما پس از دیدن بروتوس -فرزندخوانده‌اش- در میان مهاجمین مقاومت خود را از دست می‌دهد، آه از نهاد خود برمی‌آورد و خطاب به فرزندش می‌گوید «تو هم بروتوس؟ پس بمیر ای سزار».2 پس از مرگ سزار ماجرا پایان نمی‌یابد و به دسته‌بندی‌های جدید در قدرت می‌انجامد اما مرگ سزار به عنوان سرفصلی تاریخی ثبت می‌شود و بعدها حضور سزار پس از مرگش نیز تکرار می‌شود.
2  گئورک بوشنر (1813-1837) را شکسپیری ناتمام نسبت داده‌اند و این نسبتی کاملا درست است، اما بوشنر قبل از همه مبارزی سیاسی بود و علیه استبداد پادشاهی در کشورش آلمان به فعالیت و افشاگری می‌پرداخت و مدتی را در زوریخ و پاریس به حالت تبعید به‌سر برد. او در رابطه‌ای تنگاتنگ با مبارزه، سندی اجتماعی تحت عنوان مرامنامه حقوق بشر انتشار داد و به عنوان فعال سیاسی با «خوش‌بینی» به تغییر اجتماعی در جامعه امیدوار بود، اما بوشنر به عنوان نویسنده و نمایش‌نامه‌نویس که بعدها با همین عنوان شهرت جهانی پیدا می‌کند، در موقعیتی متفاوت و حتی متضاد با فعالیت سیاسی‌اش قرار می‌گیرد. او در آثار ادبی و من‌جمله چند نمایش‌نامه مهمی که می‌نویسد تلقی متفاوتی از جامعه و اساسا انسان ارائه می‌دهد و با «بدبینی» به تاریخ می‌نگرد، او در آثار ادبی خود متأثر از شکسپیر و جهان وی است.
از نظر بوشنر، ژولیوس سزار الگویی برای تراژدی‌های تاریخی است. او سزار را به گونه‌ای دیگر و در قالب شخصیت تاریخی دانتون تکرار می‌کند. این به ‌واسطه آن است که سزار از‌جمله فیگورهای تاریخی است که پتانسیل «انتقال و تکرار» دارد. «به نظر بوشنر، ژولیوس سزار نه الگوی تراژدی تاریخی بلکه الگویی برای تراژدی تاریخ بود، به همین خاطر مرگ سزار می‌توانست دگربار به‌روز شود و به نمایش‌نامه دانتون انتقال یابد».3
بوشنر نمایش‌نامه «مرگ دانتون» را در بیست‌ودو سالگی و طی پنج هفته به نگارش درمی‌آورد. آنچه در این نمایش‌نامه اهمیت شکسپیری پیدا می‌کند، تلقی بوشنر درباره انسان و تاریخ است. از نظر بوشنر این بار نه به عنوان اکتیویستی خوش‌بین بلکه به عنوان نویسنده‌ای مهم «تاریخ نه فرایندی پویا و تکاملی و احیانا معنادار که در اساس پدیده‌ای تکرارشونده است که در آن نیروهای ناشناخته، نیروهایی که نمی‌توان به ماهیت‌شان پی برد، فعال مایشاء هستند و همان‌ها سرنوشت آدمی را رقم می‌زنند، در این صورت دیگر فرد قدرتی برای ساختن سرنوشت خویش ندارد زیرا فی‌الواقع هر فرد فقط کفی است بر روی امواج آب».4
به نظر بوشنر درک تراژیک از انسان و تاریخ و بالطبع بدبینی ناشی از آن واقعی‌تر از خوش‌بینی است، او این درک را در نمایش‌نامه «دانتون» خود به نمایش درمی‌آورد. در «دانتونِ» بوشنر، با چهره زمینی‌تر و به‌دور از هاله قهرمانی روبه‌رو می‌شویم که سرنوشتی تراژیک پیدا می‌کند. بوشنر «دانتونِ» خود را چنین توصیف می‌کند: سیاست‌مداری باهوش، بی‌بندوبار و تنبل، خوش‌قلب و بخشنده و عیاش اما عاشق همسر خویش. با این حال او همچون دیگر شخصیت‌های تاریخی قربانی می‌شود و یا دقیق‌ یک قربانی است، مقصود از قربانی‌شدن آن است که در مسیر سرنوشتی متأثر از نیروهای ناشناخته قرار می‌گیرد که از ماهیت آنها سر درنمی‌آورد، این سرنوشت هولناک علی‌رغم خواست او رخ می‌دهد. دانتون خود کاریزمای مهم و مؤثر و از معدود رهبران انقلاب فرانسه همچون روبسپیر است که در انقلاب فرانسه و حوادث پیرامون آن تأثیر می‌گذارد، این موقعیت به شخصیت او برمی‌گردد، دانتون همچون ژولیوس سزار شخصیتی است که «پتانسیل تکرار» دارد. دانتون در آستانه انقلاب فرانسه وکیل سرشناس پاریسی و مدافع فرودستان است و به‌ همراه آنان در تسخیر زندان باستیل شرکت می‌کند. از آن پس میدان‌دار عرصه سیاست در فرانسه می‌گردد و به‌سرعت در شورای رهبری انقلاب فرانسه -مشابه شورای سه‌نفره ژولیوس سزار- قرار می‌گیرد، او برخلاف رفقای خود -همچون روبسیر و حلقه ژاکوبن‌ها که در ابتدا همراه آنان بود- شخصیتی کمتر ایدئولوژیک و بیشتر سکولار است، اما خیلی زود درمی‌یابد که تاریخ محل تحقق آرمان‌های انسانی نیست. دانتون قبل از مارکس تز مشهور مارکس را تجربه می‌کند که «انسان‌ها اگرچه تاریخ را می‌سازند اما نه آن‌گونه که خود می‌خواهند». بوشنر «مرگ دانتون» را طوری روایت می‌کند که دانتون ناگزیر از مردن باشد. دانتون هرچه به گیوتین نزدیک‌تر می‌شود، تراژیک‌تر می‌شود زیرا به تجربه درمی‌یابد که قلمروی عدالت و عقل بسیار محدودتر از آن است که او فکر می‌کند. دانتون در لحظه حساس نمایش خطاب به روبسیر -کسی که فرمان به گیوتین سپردن دانتون را صادر می‌کند- می‌گوید «دانتون: سرنوشت گام‌های ما را به پیش می‌راند اما تنها طبایع قدرتمند ابزار آنند».5 در اینجا دانتون درکی متفاوت و غیرمرسوم از تاریخ ارائه می‌دهد و آن مقابله تاریخ با «طبایع نیرومند» است. تاریخ از نظر دانتون بیشتر به اسب سرکشی شبیه است که راکبین خود را که طبایع نیرومندند بر زمین می‌کوبد. به این سان قهرمان واقعی نه انسان‌ها که تاریخ و ابزار آن گیوتین -زور- است که بی‌وقفه قلع‌وقمع می‌کند. اسب سرکش تاریخ هر بار در شکل و شمایل تازه ظاهر می‌شود. اسب سرکش در انقلاب فرانسه گیوتین است که کشتارگاه اراده‌های فردی می‌شود -روبسیر تنها به فاصله چند ماه بعد از دانتون به گیوتین سپرده می‌شود- اسب سرکش دانتون در نهایت شبیه به موش کور شکسپیر است که بی‌هدف اما بی‌وقفه حفاری می‌کند.
پی‌نوشت‌ها:
1، 2. ژولیوس سزار، شکسپیر 3. حقیقت روزالید، یانی کات، رضا سرور
4. تاریخ تئاتر سیاسی 5. مرگ دانتون، گئورک بوشنر، یدالله آقاعباسی