|

موی بلند و چالش یا ساختار مدرسه

دیروز در این صفحه یادداشتی از زهرا مشتاق در باب مطالبه‌گری دانش‌آموزان منتشر شد و در آن به نکته دقیق و درستی اشاره کرده بود: «می‌بایست «هنر نه‌گفتن» آموخته باشند. اما گویا در آن مدرسه نوعی با آن همه دانش‌آموز، هیچ‌کدام نه‌گفتن بلد نبوده‌اند».

موی بلند و چالش یا ساختار مدرسه

دیروز در این صفحه یادداشتی از زهرا مشتاق در باب مطالبه‌گری دانش‌آموزان منتشر شد و در آن به نکته دقیق و درستی اشاره کرده بود: «می‌بایست «هنر نه‌گفتن» آموخته باشند. اما گویا در آن مدرسه نوعی با آن همه دانش‌آموز، هیچ‌کدام نه‌گفتن بلد نبوده‌اند». او همچنین پرسیده بود: «هیچ دانش‌آموزی به این توهین اعتراض نمی‌کند. آیا آن رفتار از جانب دانش‌آموزان توهین تلقی نمی‌شود؟ آیا توان مقابله با آن توهین را نداشته‌اند؟» جواب این سؤال را من به عنوان یک مادر شاید راحت‌تر بتوانم بدهم «نه!» امکان مقابله با مسئولان مدرسه که معتقدند قوانینشان درست و لازمه حضور در مدرسه است نیاز به عزمی جزم و اعصابی فولادین دارد. مسئولان معتقدند، با حضور در مدرسه، دانش‌آموزان باید «لایف استایل» خود را تغییر دهند. دیگر نباید خبری از موی آرایشگاه نرفته و نامرتب باشد. باید دانش‌آموزان همه با هم یک شکل، یک مدل باشند، مثل همان «مزرعه بلال» که در فیلم کمال‌الملک به آن اشاره شد. هرچند برخی از دانش‌آموزان چندان به راحتی در برابر این اجبارها سر خم نمی‌کنند. مثلا در این مورد معتقدند موها، حالا بخشی از آنهاست و ربطی به نحوه و شیوه زندگی‌شان ندارد و کوتاهی یا بلندی‌شان بخشی از انتخابشان و حریم شخصی‌شان است. جواب مسئولان مدرسه کاملا مشخص است: «پس از مدرسه اخراج می‌شوی» پیام پشت پیام که حتما خانواده پیگیری کنند و این موها کوتاه شود: «متوسطه دوره اول، روز پنجشنبه 25 فروردین، مورد انضباطی... موی سر کوتاه شود» فکر می‌کنید چند درصد از خانواده‌‌ها حاضرند این چالش طولانی بین مدرسه و مسئولان و... را آغاز کنند و در این درگیری شرکت کنند. این رفتار غلط مسئولان و این سختگیری آن هم در حالی که دانش‌آموزان بعد از دو سال و خرده‌ای بار دیگر پا به مدرسه گذاشته‌اند، باید تغییر می‌کرد. ما پدر و مادران این دانش‌آموزان فراموش نکرده‌ایم که چه روزهای سختی را پشت سر گذراندیم، برای هر تار موی بیرون، برای هر جوراب سفیدی که پوشیدیم چه برخوردهایی با ما شده است. حالا ما از این ناظم خشمگین هستیم. این ناظم و مسئول برای ما نماد آموزش و پرورشی است که بر روح و جسم ما زخم‌های بسیاری نهاده است. ما، پدر و مادرهایی که در دوران تحصیل، کیف‌هایمان را می‌گشتند، اندازه پاچه شلوارمان را سانت می‌زدند و برای هر تار مو باید جواب می‌دادیم. ما به فرزندانمان شاید مطالبه‌گری را آموخته باشیم ولی باید همراهشان باشیم و در نظر داشته باشیم که برای مقابله با ساختار غلط آموزشی، فرزندمان با مسائل زیادی روبه‌رو خواهد شد و فشارهای زیادتری را تحمل خواهد کرد.