بدرود استاد «بهادری» عزیز
در گیرودار نوشتن مطلبی در مورد نامه اخیر وزیر محترم کار درمورد پزشکان و اینکه افزایش تعرفههای پزشکی سبب گسترش فقر میشود، بودم که خبر درگذشت استاد بزرگ جناب آقای دکتر «مسلم بهادری» همه ما را در بهت فرو برد.
در گیرودار نوشتن مطلبی در مورد نامه اخیر وزیر محترم کار درمورد پزشکان و اینکه افزایش تعرفههای پزشکی سبب گسترش فقر میشود، بودم که خبر درگذشت استاد بزرگ جناب آقای دکتر «مسلم بهادری» همه ما را در بهت فرو برد. اینکه درست دوباره در زمانی که هجمهها علیه پزشکان شروع شده و سیستمی که ناتوان از بهبود شرایط است میخواهد بار دیگر پزشکان را به خون مردم خوردن و هزار تهمت دیگر متهم کند یکی از اسوههای این رشته را از دست دادیم، نهتنها خسران بزرگی برای جامعه پزشکی ایران و جهان محسوب میشود بلکه جوانان ما نیز یکی از بهترین الگوهای درستزیستن را و کسی که میتوانست به وزیر محترم کار مفهوم پزشکبودن را خاطرنشان کند، از دست دادند.
هر کسی که استاد بهادری را از نزدیک میشناخت بر این موضوع صحه میگذارد که استاد الگویی کامل برای ایجاد انگیزه در زمانهای بود که پزشکان بیش از پیش و از هر لحاظ تحت فشار و توهین و افترا بودند. شاید باید به عزیزان دولتنشین خاطرنشان کرد که بد نیست به دریافتیهای پزشکان توجه کنند تا بدانند که چه تعداد از پزشکان زیر خط فقر بوده و در برابر کاری که انجام میدهند دستمزد آنها تا چه اندازه ناچیز است. شاید بد نباشد ببینند که در همین دو سال گذشته چه تعداد پزشک این کشور را ترک کردند زیرا دولت ما نتوانست شرایطی که پزشکان استحقاق آن را دارند فراهم کنند و حالا با این نامهها و دستورالعملها فقط دارند شرایط را بر پزشکان و بالطبع وضعیت سلامت کشور تنگ و تنگتر میکنند.
استاد بهادری عزیز برای تمام دانشجویان پزشکی به دلیل تألیفات و کتابهایشان شناختهشده است، اما از زمانی که وارد دوره دستیاری در بیمارستان سینا شدم شناخت بسیار بهتری از این استاد فرزانه بهدست آوردم و به دلیل مسئولیتی که در مراسمهای مختلف این بیمارستان داشتم ارتباطم با استاد بیشتر و بیشتر شد. اینکه ایشان با کهولت سن در جلسات آموزشی شرکت میکردند و چقدر زیبا جلسات را پیش میبردند، اینکه بر خود واجب میدانستند که در حوزههای مختلف در عرصه دانشگاهی کماکان فعال باشند نهتنها جای تحسین بسیاری داشت بلکه بیش از پیش به من دانشجو خاطرنشان میکرد که استادبودن یعنی چه و یک استاد میتواند چه نقش مهمی در تربیت دانشجویان داشته باشد و به آنها درستزیستن و درستاندیشیدن را بیاموزد.
استاد در این خاک ماند و در این خاک رفت. یادم هست در مراسمی متنی خواندم با این عنوان که «کجا دارم که بروم؟
من برادرم را در این خاک دفن کردهام، برادرزادهام در کوچه پسکوچههای این خاک بزرگ میشود، کجا دارم که بروم؟».
پس از پایان مراسم استاد از من خواست تا این متن را با صدای خودم دوباره بخوانم و تقدیمشان کنم. من هم با افتخار این کار را کردم.
حالا که استاد در این خاک آرمیده است دوباره همان صدا در گوشم میپیچد که: «من استادم را در این خاک دفن کردهام، کجا دارم که بروم؟».