|

زنگ خطر کاهش سن افسردگی به صدا درآمده است

افزایش نرخ افسردگی در مطالعات جهانی افزایش یافته و در ایران هم نمی‌توانیم منکر شیوع افسردگی به‌خصوص در دو، سه سال اخیر باشیم. این موضوع، با نشانه‌هایی در افراد مانند غم، ناامیدی، پوچی و بی‌انگیزگی، ازدست‌دادن امید به آینده و... خود را نشان می‌دهد. پیدایش این بحران که به‌راحتی در خیابان، مترو، میهمانی‌ها و سایر اجتماع‌ها مشاهده می‌شود، دلایل متعددی دارد.

زنگ خطر کاهش سن افسردگی به صدا درآمده است

رضا فرهمند - متخصص روان‌شناسی سلامت

افزایش نرخ افسردگی در مطالعات جهانی افزایش یافته و در ایران هم نمی‌توانیم منکر شیوع افسردگی به‌خصوص در دو، سه سال اخیر باشیم. این موضوع، با نشانه‌هایی در افراد مانند غم، ناامیدی، پوچی و بی‌انگیزگی، ازدست‌دادن امید به آینده و... خود را نشان می‌دهد. پیدایش این بحران که به‌راحتی در خیابان، مترو، میهمانی‌ها و سایر اجتماع‌ها مشاهده می‌شود، دلایل متعددی دارد. از مهم‌ترین دلایل سرعت شیوع افسردگی، عدم تحرک در جامعه است. از طرفی، نمی‌توانیم کتمان کنیم که کرونا و فاصله‌گذاری اجتماعی، تغییر سبک زندگی، به‌علاوه مشکلات اقتصادی، تعامل اجتماعی را بین مردم کاهش داده است. همچنین، ناامیدی فراوانی به‌واسطه تعارض میان اهداف و شرایط، میان مردم به‌ویژه جوان‌ها و نوجوان‌ها ایجاد شده است. درواقع امروز علاوه بر مشکل گسترش افسردگی عمومی، با پایین‌آمدن سن افسردگی هم مواجهیم که این موضوع زنگ خطری بوده که به صدا درآمده است.

بنابراین، اگر بخواهیم درباره سبب‌شناسی افسردگی صحبت کنیم، علاوه بر بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و مسائلی این‌چنین، به نظر من، انتشار اخبار ناخوشایند و بد، از طرف تمامی رسانه‌ها (داخلی، خارجی و شبکه‌های مجازی) به‌طور مستقیم و غیرمستقیم در معرض اخبار منفی هستیم؛ چیزی که من آن را «سندروم غرزدن» می‌نامم و شاید در میان بحث‌های آکادمیک، عنوانی رسمی و پذیرفتنی نباشد. به تعبیری انگار برای انتشار یا شنیدن خبر بد، از هم سبقت می‌گیریم. آن‌طورکه در نتایج مطالعات آمده، به نظر می‌رسد که افراد ناخودآگاه جذب اخبار منفی می‌شوند. یعنی اگر 10 خبر منتشر شود، در آن میان بیشتر ذهنمان به خبر منفی جذب می‌شود؛ بنابراین، طبیعی است که منتشرکننده خبر نیز بیشتر سمت اخبار ناخوشایند برود تا مخاطب به آن توجه کند. خطر از جایی آغاز می‌شود که در جامعه، کودکان و نوجوانان، ناخواسته درگیر این اخبار می‌شوند و تعارض بین اهداف و شرایط موجود در او ایجاد می‌شود که این تعارض در مراجعه‌کنندگان بسیار مشهود است. همان‌طورکه گفته شد، سن افسردگی کاهش یافته و در 18 تا 29 سالگی، بیشتر شاهد این اختلال هستیم. از طرفی، بی‌تحرکی در کودکان امروزی بسیار بیشتر از قبل است. همچنین، تمام سنین در مواجهه هرروزه با اخبار منفی هستند که این مسئله در میان کودکان و نوجوانان جدی‌تر است. مثلا کودک ما که در پارک در حال تفریح است، ناخواسته شنونده اخبار بدی از اوضاع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... است که در مکالمات خانواده‌ها گفته می‌شود. این موضوع کاملا ناخودآگاه درماندگی آموخته‌شده را در کودک تقویت می‌کند؛ انگار که دیگر امیدی به آینده نیست و بیشتر به ‌شکل زودرنجی و تحریک‌پذیری خود را نشان می‌دهد.

در بحث نقش رسانه‌ها در انتشار اخبار منفی، باید گفت هر رسانه‌ای نقش خود را به‌عنوان خبررسان اجرا می‌کنند. بنابراین دوری از استرس‌ها و اخبار بد، توسط افراد جامعه امکان‌پذیر نیست و سیاست‌گذاران باید با حضور متخصصان در این حوزه، فضا را بهبود ببخشند. در این میان، بخشی که کنترل آن به دست مردم امکان‌پذیر می‌شود، توجه و مراقبت فردی است که باید به شیوه‌های مختلف به‌خصوص در رابطه با کودکان و نوجوانان، انجام دهند؛ شیوه‌هایی مانند دورکردنشان از اخبار منفی که برای شنیدن آنها حق انتخاب دارند. مثلا خبر زلزله بالاخره به گوششان خواهد رسید اما باید تلاش کرد که تا حد ممکن در معرض خبرهای بد و پیگیری آنها قرار نگیرند، مانند خبرهای ناامیدکننده و درگیری‌هایی که برای آنها درماندگی آموخته‌شده به همراه دارد، به‌خصوص اینکه آنها قدرت تحلیل اخبار را ندارد. انگار فارغ از تمام مشکلات موجود، کودکان و نوجوانان درگیر این تله می‌شوند که امیدی نخواهد بود و متأسفانه آن سکون و بی‌حرکتی‌ای که در ابتدای بحث اشاره شد، ناشی از همین ناامیدی است. به‌خصوص اینکه دغدغه امروز بسیاری مراجعین ما به‌خصوص در سنین 18 تا 30 سال، نگرانی امید به آینده و بحث معیشت است.

به‌هرحال بخواهیم یا نخواهیم، فشار گروه در همه ما اثرگذار است. به گفته سالیوان، گروه می‌تواند تصورات ما را تغییر دهد. یعنی اگر در گروهی قرار بگیریم که دائم ناراحتی خود را ابراز می‌کنند، حتی اگر آن ناراحتی به‌حق باشد، ما را به سمت تخریب وضعیت خلقی ببرد. در این میان، مهم‌ترین موضوع، توجه به خودمراقبتی است. نکته اول خودمراقبتی، گفت‌وگوی درونی افراد با خودشان است اما باید توجه کنیم که به ‌حالت سرزنش مدام نرسد که خود باعث آسیب‌های بسیاری خواهد شد. نکته دوم، کنترل سطح انتظارات افراد است. خیلی مواقع ما در استرس‌ها و فشارهای روانی، درگیر خطاهای شناختی می‌شویم. یعنی هرچند فشارهای ناشی از کرونا، مسائل اقتصادی و... وجود دارد اما شاید ماجرا آن‌قدر هم غیرقابل‌اصلاح نیست. اما به‌ قدری ما در معرض شنیدن اخبار دچار خطاهای شناختی شدیم که انگار سطح انتظار من از شرایط با واقعیت همسو نیست؛ نمی‌گویم تعدیل سطح انتظارات، اینجا منظور از همسوشدن، تنظیم سطح انتظارات با واقعیت است. نکته درخورتوجه بعدی، خوراک خوب به ذهن دادن است. به‌هرترتیب اخبار منفی وارد می‌شود و ذهن آن را دریافت می‌کند؛ بنابراین همان‌طورکه به ظاهرمان (پوست، مو، لباس و...) در مواجهه با موارد آسیب‌زننده توجه می‌کنیم، نباید فراموش کنیم که ذهنمان هم نیاز به مراقبت دارد. بهانه‌های متفاوتی در جهت کمک به خودمان است که براساس علاقه‌مندی افراد تغییر می‌کند؛ یکی تمایل به ورزش دارد، دیگری به کتاب و هنر و... . البته این خوراک خوب ذهن، به‌ معنای انکار واقعیت نیست. قرار نیست بگوییم همه‌چیز خوب است، در‌صورتی‌که با مشکلات بسیاری روبه‌رو هستیم. ما می‌خواهیم استرس خود را به شیوه‌ای کارآمد ابراز کنیم، یعنی برای آن، راهکاری قابل‌ اجرا پیدا کنیم. مورد مهم بعدی هم، صحبت‌کردن است که چقدر برای رهایی از فشار روانی، کمک‌کننده است. همان‌طورکه گفته شد، گاهی اوقات شنیدن اخبار بد ناگزیر خواهد بود و نمی‌توانیم از آن فرار کنیم؛ بنابراین بهترین راهکار این است که حداقل در این شرایط، خبرها را از خبرگزاری‌های رسمی و قابل‌ اعتماد پیگیری کنیم.

در رابطه با مواجهه با بحث‌های روان‌شناختی و آگاهی مردم نیز باید بگویم که این شناخت، در سال‌های اخیر بسیار افزایش یافته و به‌شدت نیاز به روان‌درمانگر و مشاوره در میان افراد به‌ وجود آمده است. به‌ نظرم در مقایسه با کشورهای دیگر، جایگاه شایان‌توجهی در مورد شناخت و ارتباط با درمان اختلالات روانی داریم.