مقالهای از ماریو بارگاس یوسا درباره «توهم آمریکایی» اثر کارلوس گرانِس
توهم غرور
کارلوس گرانِس1، در طول تمام این سالهای همهگیری ویروس کرونا و درحالیکه ولادیمیر پوتین در تدارک حمله به اوکراین و کشتار اوکراینیها بود، داشت کتاب «توهم آمریکایی» را مینوشت که روایت تاریخ فرهنگی و سیاسی آمریکای لاتین به شمار میرود؛ اثری مفصل در تقریبا ششصد صفحه که با کشتهشدن خوزه مارتی در 1895، که برای مبارزه استقلال به کوبا آمده بود، آغاز شده و با مرگ فیدل کاسترو در سال 2016 به پایان میرسد.
برگردان منوچهر یزدانی
کارلوس گرانِس1، در طول تمام این سالهای همهگیری ویروس کرونا و درحالیکه ولادیمیر پوتین در تدارک حمله به اوکراین و کشتار اوکراینیها بود، داشت کتاب «توهم آمریکایی» را مینوشت که روایت تاریخ فرهنگی و سیاسی آمریکای لاتین به شمار میرود؛ اثری مفصل در تقریبا ششصد صفحه که با کشتهشدن خوزه مارتی در 1895، که برای مبارزه استقلال به کوبا آمده بود، آغاز شده و با مرگ فیدل کاسترو در سال 2016 به پایان میرسد.
به گفته کارلوس گرانِس، تاریخچه فرهنگ آمریکای لاتین در فاصله این دو رویداد خلاصه میشود (که در نهایت برزیل هم در آن گنجانیده شده است) که به گفته او، دوران پسااستعماری2، مبارزه با ایالات متحده، از آریِلیسم3 جناح راست خوزه انریکه رودو4 گرفته تا مبارزات چریکهای معاصر که در آمریکای لاتین شکفته میشوند، بهعنوان یک قاعده در دستور کار نواحی مختلف آمریکای لاتین قرار میگیرند؛ برای مثال، این نوع فعالیتها تا امروز در کلمبیا همچنان ادامه دارند. البته من با این نظریه خیلی موافق نیستم؛ ولی برای ردکردن کامل آن، باید مانند گرانِس ده سال در این مسیر وقت صرف کرد و کتابهای بیشماری را که او در این مدت بررسی کرده است، خواند؛ بنابراین فقط جسارت گفتن این را دارم که بسیاری از نویسندگان خوب آمریکای لاتین (ازجمله بورخس، اکتاویو پاز، گارسیا مارکز، نرودا، رولفو، سزار وایِخو، اُونتی) بهترین آثار خود را با این نیت ننوشتهاند، هرچند برخی از آنها خود در زندگی عادی به گونهای در دفاع از این نظریه مبارزاتی برخاستهاند؛ اما تکرار میکنم، برای ردکردن نظریهای که بر این کتاب عالی حاکم است (که به اعتقاد من مهمترین اثری است که چکیده جامعی از تاریخ و فرهنگ آمریکای لاتین را در خود دارد) باید حداقل به اندازه گرانِس مطالب آن را از ابتدا تا انتها مورد بررسی قرار داد؛ زیرا اگرچه مطالب کتاب عمدتا بر قرن بیستم تمرکز دارد، بندهای گستردهای درمورد تاریخ پیش از استعمار اسپانیا5 یا حتی پس از دوران پساچریکی6 و روزگار کنونی هم در آن وجود دارد که نشاندهنده تسلط گرانِس بر تاریخ و فرهنگ آمریکای لاتین (به گفته کارلوس گرانِس «توهم غرور») و آگاهی از آن است که در نوع خود فوقالعاده و نمونه است.
یکی از جنبههایی که عناصر اصلی فرهنگی و تاریخی آمریکای لاتین را ساختهاند و تاکنون واقعا شناخته نشده بودند، تجربیات تازهای است که گرانِس صفحات زیادی از کتاب را به بررسی آنها اختصاص داده و قاطعانه نشان میدهد که نویسندگانی مانند ویسنته هویدوبرو7 شیلیایی و لئوپولدو لوگونس8 آرژانتینی به ترتیب در خط مقدم جنبشهای بینالمللیای بازشناخته میشوند که کشورهای آنها را فراگرفته بود و به نوبه خود سبب ایجاد دیگر جنبشهای بینالمللی ارزشمند و اصیل شدند و نسلهای جدید را نیز درگیر کردند؛ و از دل همین جنبشها هم شاگردان، پیشکسوتان، شاعران و نثرنویسانی پیدا شدند که میتوان گفت در زمان خود مورد توجه قرار نگرفته بودند و به دلیل پرباری و اصالت آثارشان، باید بازخوانی شوند.
«توهم آمریکایی» بسیار خوب نوشته شده و موضوع شایسته تأکید آن است که در این کتاب منبعی نیست که شخص نویسنده نخوانده و ارزیابی نکرده باشد. این کتاب متشکل از تعداد بیشماری از آثار غالبا آگاهیبخش و متمایز است که درمورد تاریخ و زندگی فرهنگی آمریکای لاتین نوشته شدهاند و عموما برزیل را از این پهنه سیاسی و فرهنگی حذف کردهاند یا بسیار سرسری و بدون یک بررسی و تحقیق دقیق از آن میگذرند؛ نتیجه اینکه این کتاب وقایعی را که در کشورهای این قاره رخ داده و وقایعنگاریهای زندگیهای سیاسی و ادبی را به گونهای بسیار دقیق و به نحوی مشخص و با غنای زیاد و بسیار روشنتر از آنچه تاکنون تصور میشد، برای ما ترسیم میکند. کتاب همچنین حاوی ارزیابی مجدد تلاشهای پردامنه و چندجانبه ادبیات و هنر آمریکای لاتین در سالهایی است که تاکنون تصور میشد در آنها فرهنگ این قاره فقط دنبالهرو آنچه در ایالات متحده و اروپا میگذشته، بوده است. همچنین، یکی دیگر از مزایای رساله گرانِس مناسببودنش برای کسانی است که میخواهند با تحولات ادبیات و هنر آمریکای لاتین در قرن بیستم آشنا شوند و بدانند این سپهر فرهنگی اصالتی درخورتوجه و گاه همسان با آنچه در سایر نقاط جهان به وقوع پیوسته کسب کرده است و اثرات آن، مانند اثرات دوران مدرنیسم، به طور مستقل یا حتی در حوزههای تجربی و زندگی سیاسی نیز دیده میشود.
نفوذ و تأثیر افکار نازیسم و هیتلریسم بر آمریکای لاتین یکی از هزاران مضمون جدیدی است که در این پژوهش به چشم میخورد. برای مثال کتاب صفحاتی را به بررسی این موضوع اختصاص داده که نظام فکری سوموزا9 در نیکاراگوئه سبب بروز تلاطمی فرهنگی، یعنی نازیسمی شده است که خود نیکاراگوئه نیز از اعضای اولیه آن بوده و در پی گسترش نژادپرستی و روشهای خشونتآمیزی است که قبلا در سراسر جهان به کار میرفت و تنها آرمان آن پدیدآوردن جنبش آلمان هیتلری در این قاره است. من از خواندن این موضوع شگفتزده شدم. همچنین غیر از اینکه از تأثیر فاشیسم ایتالیا و جنبش نازی آلمان بر برزیل و آرژانتین حیرت کردم، متقاعد شدم جنبشی که کارلوس گرانِس، با استدلالی قوی، آن را نزدیک به جریان پرونیسم در آرژانتین و روال سیاسی آینده برزیل میداند، علاوه بر همه اینها، دارای دو سویه است، یکی سویه منفی در حوزه سیاسی و دیگری مثبت در حوزه ادبی و هنری که سبب رشد تعداد بیشماری هنرمند و نویسنده بلندپایه شده است.
در این اثر تحسینبرانگیز، گرانِس هیچیک از جنبههای زیست فرهنگی را فراموش نمیکند. البته هنرهای تجسمی/ پلاستیکی صفحات زیادی را به خود اختصاص میدهد و همچنین موسیقی و اعمال خوفناک چریکهای فرهنگی10، بهویژه در مکزیک و برزیل به تفصیل معرفی شده است. همچنین به طور کلی درک و شناخت فرهنگیای که گرانِس در خلال این صفحات به ما هدیه میدهد، درخورتوجه است و در عین غمانگیزبودن سرگرمکننده نیز هست. این ترکیب شاید یکی از اصیلترین بخشهای این رساله باشد: وقتی به نظر میرسد محقق غرق در توصیف شده، ناگهان شخصیتهای خاصی، مانند ولاسکو ایبارای11 اکوادوری، ظاهر میشوند که هر وقت فرصت خطابهای برایش دست میداد، به حاکمیت بر مردمش افتخار میکرد. به نظر من، نویسنده صفحات بیش از حد زیادی به بومیگرایان «طرفداران سرخپوستان»12 معروف اختصاص داده است، بهویژه جایی که به بدترین رمانی میپردازد که در دوران آن تمایلات خاص «بومیگرایی» نوشته شده؛ یعنی کتاب «هواسیپونگو»13، اثر خورخه ایکازا14، و فکر میکنم در کتاب ارزش بیش از حدی به این رمان میدهد که به نظر من از معدود مبالغهها در این رساله استثنائی است.
من فکر میکنم در بین کتابهایی که در طول این سالها منتشر شده، رساله کارلوس گرانِس بهعنوان یکی از پربارترینها در حوزه پژوهش به جای خواهد ماند، با وجود آنکه نویسندگانی مانند هنریکِز اورنیا15یا آلفونسو رِیِس16 از آمریکای لاتین حضور چندانی در این دوره نداشتهاند.
پینوشتها:
1. Carlos Granés
2. پسااستعماری، که با نام نظریه پسااستعمارگرایی نیز شناخته میشود، به مجموعهای از نظریههایی گفته میشود که به میراث استعمار اسپانیا و پرتغال از قرن شانزدهم تا نوزدهم یا بریتانیا و فرانسه در طول قرن نوزدهم میپردازند. در حوزه ادبی یا موارد انتقادی، این نظریه ادبیات کشورهایی را که مستعمره کشورهای دیگر بوده یا هستند، نیز شامل میشود.
3. arielism؛ واژهای است که از نام آریِل گرفته شده است، رسالهای که نویسنده اروگوئهای، خوزه انریکه رودو، در سال 1900 منتشر کرد و یکی از تأثیرگذارترین آثار در زمینه فرهنگ و سیاست آمریکای لاتین به شمار میرود. متن کوتاهی است که از شش بخش تشکیل شده است و محتوای فلسفی و لحن آموزشی دارد. همانطور که نویسنده اشاره میکند، هدف اصلی آن جوانان آمریکای لاتینی اسپانیاییتبار است تا آنها را در برابر سودگرایی و آنچه او نوردومانیا (Nordomanía) (وسواس یا جنون در برابر همسایه شمالی یعنی ایالات متحده آمریکا) مینامد آگاه کند.
4. José Enrique Rodó
5. Prehispánica یا prehispanic؛ تاریخ پیش از استعمار اسپانیا در آمریکای لاتین.
6. Posguerrillas؛ پساچریکی؛ دوران بعد از پیدایش چریکها.
7. Vicente Huidobro
8. Leopoldo Lugones
9. Somoza
10. guerrilla cultural؛ در طول دهه 1960 چندین گروه هنری- ادبی وجود داشت که به دنبال تجدید قوا در آمریکای لاتین بودند.
11. Velasco Ibarra
12. indigenistas
13. Huasipungo؛ نام یک رمان شناختهشده بومی است از نویسنده اکوادوری، خورخه ایکازا (1906-1978)، که در سال 1934 منتشر شد و جنبشی در ادبیات آمریکای لاتین قبل از رئالیسم جادویی بود که بر رئالیسم بیرحمانه تأکید داشت.
14. Jorge Icaza
15. Henríquez Ureña
16. Alfonso Reyes