به خورشید سلامی دوباره خواهم داد
در این روزهای سخت و ملتهب که شوق زیستن و ماندن هر روز کمرنگتر میشود، در بستر بیماری افتادم و ناگهان قلبم را به زیر تیغ بردند. احساس میکنم تلخی و سنگینی سالهای گذشته و اضطرابی که داشتم، دلم را عمیق به تنگ آورد و بیمارم کرد. آنچه گذشت و میگذرد آسان نبود و نیست اما چند چیز شوق ماندن و زیستن را در من در سختترین دقایق پررنگ میکرد. اولین آنها فروغ فرخزاد بود.
هوشنگ کامکار *
در این روزهای سخت و ملتهب که شوق زیستن و ماندن هر روز کمرنگتر میشود، در بستر بیماری افتادم و ناگهان قلبم را به زیر تیغ بردند. احساس میکنم تلخی و سنگینی سالهای گذشته و اضطرابی که داشتم، دلم را عمیق به تنگ آورد و بیمارم کرد. آنچه گذشت و میگذرد آسان نبود و نیست اما چند چیز شوق ماندن و زیستن را در من در سختترین دقایق پررنگ میکرد. اولین آنها فروغ فرخزاد بود. من فکر میکنم که من ماندم و دوام آوردم زیرا از عمق قلبم میخواستم تازهترین اثرم بر روی اشعار فروغ فرخزاد را که به دلیل کرونا انتشارش به تعویق افتاد، ببینم. عشق به فروغ و عاشقانههای او در اوج لحظههای بیماری چون باران نور در ظلمت قلبم میخزید و گویا فروغ، همان مهربانی بود که به خانهام با چراغ و یک دریچه میآمد تا من به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم. بعد از فروغ، بودنم را مدیون پزشکان و پرستارانم هستم. پزشکان و پرستارانی که مانند همه آنانی که در دو سال سخت گذشته برای سلامت کشور جانفشانی کردند، در نهایت دقت، حوصله، آرامش و عشق کاری کردند من که چون طفلی هراسان بودم، به چراغ و آب و آینه پیوستم و نترسیدم.
و درنهایت عشق...
من ماندم و دوام آوردم چون عاشقم. عاشق طبیعت، عاشق ایران، عاشق موسیقی، عاشق شعر، عاشق شهرزاد، عاشق رنگ، عاشق خواهر و برادرانم که افسانه عشقشان هزار شاهنامه است، عاشق زیستن و خلقکردن. امروز که سعادت دارم بار دیگر به خورشید سلام کنم، مهر و محبت همه آنانی که در این روزها دست دختر و همسرم را با عشق و دوستی فشردند و تنهایشان نگذاشتند، از عمق قلبم ارج مینهم. از تیم محترم پزشکیام که از من در تمام مسیر از تشخیص تا درمان، مانند عضوی از خانواده خود، با عشق، مراقبت و حمایت کردند، قدردانی میکنم. با آرزوی سلامتی و سربلندی برای همه ایران و جهان
*هوشنگ کامکار بهتازگی عمل قلبی داشته است و پس از آن این مطلب را نوشته است. برای این هنرمند آرزوی سلامتی داریم.