خاطراتی از روزهای جنگ
آغاز دوران عکاسیام مصادف شد با ایام جنگ. حوزه عکاسیام سیاسی بود ولی طبق نوبت هر عکاس در زمان لزوم به جبهه میرفت. برخی از همکاران به دلایل مختلف شرایط رفتن به جبهه را نداشتند و من داوطلب برای رفتن بودم. تقریبا در اکثر عملیاتهای دوران دفاع مقدس حضور داشتم.
منوچهر قلمچی-عکاس روزهای جنگ: آغاز دوران عکاسیام مصادف شد با ایام جنگ. حوزه عکاسیام سیاسی بود ولی طبق نوبت هر عکاس در زمان لزوم به جبهه میرفت. برخی از همکاران به دلایل مختلف شرایط رفتن به جبهه را نداشتند و من داوطلب برای رفتن بودم. تقریبا در اکثر عملیاتهای دوران دفاع مقدس حضور داشتم.
1- بیشترین حضورم در جبهه در عملیات بیتالمقدس، یک هفته طول کشید. در عملیاتهای دیگر دو یا سه روز بیشتر نمیماندم. اوج عملیات در سه روز اول بود، هنگامی که عملیات تثبیت میشد، باید عکسها را برای روزنامه ارسال میکردم و ماندنم فایدهای نداشت. در صورت تغییر محور، عکاس دیگری جایگزین میشد. فتح خرمشهر خاطره شیرینی است که قطعا در ذهن تمام افرادی که آن روز وارد خرمشهر شدند، مانده است. مهمترین ویژگیای که در میان رزمندگان در جبهه مشاهده میشد، آن روحیه یکدستی و خالصی است که ای کاش باز هم تکرار میشد. هنگامی که وارد منطقه عملیاتی میشدم احساس میکردم وارد فضای دیگری شدهام. همه رزمندگان پشت هم بودند و برای حفظ جان یکدیگر راضی بودند جانشان را هم بدهند. لبخند بین رزمندگان فراموش نمیشد. بهترین مکان برای عکاسی مناطق عملیاتی جنوب بود زیرا منطقه غرب کوهستانی است و با دو دشمن مواجه بودیم. در مناطق عملیاتی غرب از یک طرف با رژیم بعث و از طرف دیگر با کومله و دموکرات میجنگیدیم. آنجا اگر از رژیم بعث فرار میکردیم به دست دموکراتها میافتادیم. ما بارها خطرش را حس کردیم و دیدیم.
2- یک روز قبل از عملیات فتح خرمشهر برای عکسبرداری به مجلسی رفته بودم، پس از بازگشت به خبرگزاری، خبر دادند که تا ظهر خودم را به پایگاه شکاری مهرآباد برسانم. معرفینامه را گرفتم و به ستاد تبلیغات جنگ رفتم و برگه مأموریت و پرواز را دریافت کردم. با پروازی به اهواز و پس از آن به ایستگاه حسینیه رفتم. شب را در قرارگاه خاتمالانبیا سپری کردم. از وضعیت منطقه و اعزامم به آنجا متوجه شدم که عملیات بزرگی در پیش است. آن شب تا صبح رزمندگان در حال نیایش بودند. همدیگر را در آغوش گرفته و حلالیت میگرفتند. با طلوع آفتاب پابهپای رزمندگان به خط مقدم اعزام شدم. با رزمندگان وارد شهر شدم و در ابتدا به ایستگاه گمرک خرمشهر و از آنجا به اسکله (زیرا اوج درگیری در آنجا بود) رفتیم. وقتی وارد شهر خرمشهر شدم غمی مرا فراگرفت، از شهر زیبای خرمشهر خرابهای بیش به جا نمانده بود. منطقه جنوب با وجود شرایط آبوهوایی، شیرینی خودش را داشت. یک بار در تنگه چزابه قسمتی را بهتازگی بازپس گرفته بودیم و خاکریز ما با عراقیها صد متر فاصله داشت، بچههای تیپ امام رضا (ع) در آنجا مستقر بودند. یکسری جنازه بین این دو خاکریز بودند. ماشین را تا خط مقدم راه نمیدادند زیرا با خاکی که از گذر ماشین به وجود میآمد، دشمن گرا میگرفت و میزد. ما بااحتیاط با یک ماشین رفتیم. مدت زیادی از اتمام عملیات گذشته بود. در خط مقدم دم یک سنگر با رزمندگان صحبت میکردیم. صدایی آمد ناگهان یکی از پاسدارها به کمرم زد و محکم به سنگر پرتاب شدم؛ تا داخل سنگر افتادم، خمپاره دم سنگر افتاد. ترکشهایش بدنه و لاستیکهای ماشین را سوراخ کرد و شیشهها شکست.
3- روال کار مطبوعات اینگونه است که عکاس، عکسها را تحویل سردبیر میدهد و اینکه کدام عکس چاپ شود دیگر بر عهده عکاس نیست. در این زمینه خاطرهای از رهبر معظم انقلاب که آن زمان رئیسجمهور بودند، دارم. روزی برای عکاسی به ساختمان ریاستجمهوری رفته بودم، قرار بود که چند سفیر استوارنامه را تقدیم ریاستجمهوری کنند. در کنار اتاق تشریفات اتاقی بود که خبرنگارها آنجا مینشستند و زمانی که نیاز بود به اتاق تشریفات میرفتند و بازمیگشتند. اولین سفیر استوارنامهاش را تقدیم کرد و رفت. 10 دقیقهای بین ورود هر سفیر طول میکشید. در این مدت آیتالله خامنهای به جمع خبرنگاران آمدند و چایی خوردند. در بین خبرنگاران و عکاسان دو چهره جدید بودند، از آنها خواستند که خود را معرفی کنند. فرمودند: «میدانید که کار شما ارزشمند است. شما وقایعی را ثبت میکنید که ممکن است امروز ارزش زیادی نداشته نداشته باشد ولی در سالهای آینده ارزشمند خواهد شد و صاحب این اثر شما هستید». من گفتم که روال کار ما اینگونه است که تنها ثبت میکنیم و تحویل سردبیری میدهیم. ما اختیاری در انتخاب عکسها نداریم. ایشان فرمودند: «سردبیر که در لحظه ثبت عکس نبوده است، شما بودید و با حال و هوای آن لحظه آشنا هستید». گفتم: «حرف شما صحیح است ولی روال مطبوعات اینگونه است». آیتالله خامنهای نیز حرف مرا پذیرفتند.
4- عکاسان در آن دوران محدود به عکاس چند روزنامه و خبرگزاری بودند، اما امروز تعداد عکاسان و مطبوعات زیاد است. به نظرم در گذشته عکسهای خبری بهتری گرفته میشد. با وجود این تعدد عکاس، از لحاظ عکس خبری پیشرفتی نداشتهایم ولی از نظر سوژهای پیشرفت کردهایم. آن دوران به دلیل مسائل امنیتی، حفاظت به سختی اجازه عکاسی میداد. حفاظت بهصورت زنجیروار میایستاد و ما مجبور بودیم از میان دستهایشان عکاسی کنیم. شرایط سخت آن روزها سبب خلق عکسهای بهتری شده است.