|

خاورمیانه خاک بر سر

شاید به ذهن شما هم خطور کرده که چرا این‌قدر بلا و مصیبت در خاورمیانه انباشته و بر سر مردم این منطقه آوار شده است؛ چونان زائویی که دائم درد می‌کشد؛ اما هرگز فارغ نمی‌شود. اخیرترینش هم همین خاکی است که بر سرمان باریده و تنفس را دشوار کرده است. البته عواقب وحشتناک دیگری هم دارد که کم‌کم مشخص می‌شود؛ از خشک‌شدن گیاهان و تلف‌شدن حیوانات تا فراوانی و تشدید بیماری‌های انسانی.

شاید به ذهن شما هم خطور کرده که چرا این‌قدر بلا و مصیبت در خاورمیانه انباشته و بر سر مردم این منطقه آوار شده است؛ چونان زائویی که دائم درد می‌کشد؛ اما هرگز فارغ نمی‌شود. اخیرترینش هم همین خاکی است که بر سرمان باریده و تنفس را دشوار کرده است. البته عواقب وحشتناک دیگری هم دارد که کم‌کم مشخص می‌شود؛ از خشک‌شدن گیاهان و تلف‌شدن حیوانات تا فراوانی و تشدید بیماری‌های انسانی.

اگر از تاریخ پرتنش این منطقه از دوره باستان تا دوره معاصر بگذریم، در دوره حاضر جنگ‌های جهانی اول و دوم به خاورمیانه نیز کشیده شد و بخشی از ثروت و منابع این منطقه را از بین برد. از ۱۹۴۸ که صهیونیست‌ها با ترفند بخشی از فلسطین را اشغال کردند، بحران‌ در این منطقه نهادینه شد. آنها با خودخواهی خودشان را قوم برتر دانستند و در پی برآوردن آرمان‌های قومی بودند. این موضوع کل خاورمیانه را متأثر کرد. کمی بیایید جلوتر، وقتی اتحاد جماهیر شوروی سابق با آرمانی واهی و خودخواهی به افغانستان حمله کرد و طی سال‌ها این کشور را فرسود و برای آن حاصلی جز جنگ‌های داخلی و کشوری عقب‌مانده باقی نگذاشت. باز هم بیایید جلوتر، زمانی که صدام حسین با خودخواهی خودش را سردار قادسیه نامید، خوزستان را جزئی از عراق دانست و جنگ هشت‌ساله را آغاز کرد تا در نبردی طولانی بخش بزرگی از منابع و ثروت طبیعی خاورمیانه نابود شود. باز هم بیایید جلوتر، زمانی که صدام به کویت حمله کرد و آن را استانی از عراق نامید و در پی آن تهاجم آمریکا و ۳۵ متحدش به عراق با عنوان جنگ خلیج فارس آغاز شد و کل منطقه خاورمیانه را تضعیف کرد. بیایید جلوتر، زمانی که رجب ریزه‌ای در ترکیه با خودخواهی دنبال توهم احیای امپراتور عثمانی رفت، خود را برترین سیاست‌مدار جهان تصور کرد و آب را بر عراق و ایران بست تا بزرگ‌ترین مجموعه‌سدهای خاورمیانه را بسازد؛ تصمیمی که حاصلش گسترش بیابان‌ها در کشورهای پایین‌دست شد. البته آب‌بستن بر دیگران سنت دیرینه این منطقه است. بیایید جلوتر، جایی که القاعده، طالبان و داعش در پی هم ظاهر شدند و هر‌کدام با خودخواهی و تمسک به خرافات و عقاید مهمل و من‌در‌آوردی، خود را برحق دانستند. نطفه این گروه‌های متحجر به بهانه برتری اعتقاداتشان با جنگ، ترور، سر‌بریدن و خراب‌کردن بسته شده بود. باز هم بیایید جلوتر، جایی که یمن پس از رهایی از جنگ‌های داخلی سال‌های دور مورد تهاجم عربستان و متحدانش قرار گرفت و زیربناهایش به فنا رفت. بیایید جلوتر و به‌قدرت‌رسیدن طالبان با آن افکار متحجرانه در افغانستان را تماشا کنید که نه‌‌تنها افغانستان، بلکه کل خاورمیانه را دچار بحران کرده است. به همه اینها جنگ‌های داخلی و درگیری‌های قومی و مذهبی را هم اضافه کنید که گاه و بی‌گاه گریبان این منطقه را می‌گیرد. این نزاع‌های خودساخته و دیگرساخته همراه با ضعف فرهنگ اجتماعی مردم این منطقه جز از میان رفتن منابع طبیعی و ثروتی که باید صرف توسعه زیربناها و رفاه مردم شود، حاصلی نداشته است.

خودخواهی، توهم برتری نژاد و ملیت، توهم برتری باور و برتری گذشته باشکوه تاریخی، تفکرات عقب‌مانده حاکم بر خاورمیانه است و این منطقه از جهان را در آتش خویش می‌سوزاند. تصور نکنید موضوع به همین مختصر ختم می‌شود! در خاورمیانه وقتی دولتمردان تصمیم می‌گیرند در مسیر توسعه گام بردارند و زیرساخت‌های کشور را بسازند، با دانش سطحی خویش، شعارزدگی و تعجیل، بدون تحلیل عمیق و در نظر گرفتن پیوست‌های بومی و پیوستگی‌های جهانی اقدام می‌کنند؛ از همین رو طرح‌های توسعه نیز اغلب به نتیجه مطلوب نمی‌رسد. روزگاری سازه‌های آبی شوشتر، تقسیم هوشمندانه آب رودخانه‌هایی مثل زاینده‌رود و استفاده از قنات نجات‌بخش نقاط کم‌آب و کویری ایران بود. از وقتی حفر چاه‌های عمیق در دهه 40 آغاز شد، قرار نبود ایران را تبدیل به آبکش و با حدود یک میلیون حلقه چاه مجاز و غیرمجاز سوراخ‌سوراخ کنیم و آب‌های فسیلی را بیرون بکشیم و در بیابان‌ها سبزی و صیفی بکاریم. حالا کمترین عواقبش خشک‌شدن و فرونشست دشت‌های بزرگ ایران است. میزان برداشت آب از سفره‌های زیرزمینی باید برابر میزان ترمیم این سفره‌ها باشد.

در دوره سازندگی به خیال مهار آب‌های سطحی و توسعه کشاورزی نهضت سدسازی در ایران آغاز شد. ساختن سدهای متعدد یعنی دخالت در زیست‌بوم‌های طبیعی، یعنی آبادکردن نواری باریک و خشکاندن پهنه‌ای بزرگ. نمی‌توان به بهانه مهار آب‌های سطحی و سیلاب‌ها همه جا را سد بست. این نمونه‌ای از توسعه نامتوازن در مدیریت منابع آبی است. وقتی رواناب‌ها جمع شود؛ یعنی دریاچه‌ها، باتلاق‌ها، تالاب‌ها و برکه‌ها می‌خشکد و صحراها و بیابان‌ها گسترش می‌یابد، نتیجه آن می‌شود که می‌بینید. روزگاری ایران ما پهنه‌های بزرگ جنگلی داشت که به‌تدریج با دخالت انسان خودخواه از آن کاسته شد و این یعنی افزایش فرسایش خاک و تغییرات اقلیمی و آب‌و‌هوایی. تصور نکنید کار به همین‌جا ختم شد! افراط و تفریط بلاهای بیشتری سر این منطقه آورد. وقتی از چند دهه پیش با شور و هیجان مراتع و دامنه‌های سرسبز را شخم زدیم، زمینه تبدیل‌شدن سرسبزترین مراتع را به دشت‌های لم‌یزرع فراهم کردیم. به‌وجود‌آمدن هر سانتی‌متر مربع خاک مرتع گاه هزاران سال در طبیعت زمان می‌برد. شخم‌زدن مراتع و دامنه‌ها یعنی خارج‌ساختن عناصر غذایی از دسترس خاک و تبدیل خاک غنی به خاک فقیر. همه اینها به‌تدریج زیست‌بوم و گونه‌های گیاهی و جانوری آن را نابود و زنجیره و شبکه غذایی را دچار اختلال و اشکال کرد تا الان به چه‌کنم چه‌کنم بیفتیم. باز هم به همین‌جا ختم نمی‌شود! از آن وقت که نخستین چاه نفت ایران در مسجدسلیمان به بهره‌برداری رسید، ماجرای ما و نفت آغاز شد، مایع سیاهی که به جای پیشرفت عامل سکون و وابستگی بود. نفت می‌توانست پشتوانه اقتصاد باشد؛ اما با خام‌فروشی و استفاده بی‌رویه تبدیل به شاهرگ حیاتی خاورمیانه و مهم‌ترین عامل آلودگی محیط‌ زیست شد. همه چیز را رها کردیم و پای نفت نشستیم به امید آنکه ثروت بی‌کرانی زیر پایمان داریم، پس بفروشیم و بخوریم. ای کاش نفت نداشتیم، شاید از این خودخواهی دست برمی‌داشتیم. درحالی‌که ما هنوز هم در بند نفت و مشتقات آنیم، دنیا به سمت استفاده از انرژی‌های پاک مانند انرژی خورشیدی رفته است. امروز صفحه‌های نازک و سبک سیلیکونی بازدهی چند ده‌برابری نسبت به نسل‌های قبلی سلول‌های خورشیدی دارند. حتی در کشورهای نیمه‌ابری از ظرفیت این صفحات در نیروگاه‌ها و منازل استفاده می‌شود؛ اما ما با منبع لایزال انرژی خورشیدی هنوز دنبال ایجاد نیروگاه‌های حرارتی و برقابی هستیم. دور نیست روزی که همه خودروسازان جهان به تولید خودروهای هیبریدی، تمام‌برقی و خورشیدی روی آورند و ما هنوز در صف پمپ بنزین بنالیم. در یک کلام حکمرانی در خاورمیانه هنوز به بلوغ نرسیده است.

شاید بارها به ذهن‌تان خطور کرده باشد که چرا خاورمیانه که محل برانگیخته‌شدن همه پیامبران الهی و نزول همه کتاب‌های آسمانی است، باید دچار چنین دشواری‌هایی باشد و مثلا کشورهای اسکاندیناوی یا شرق دور که نه تاریخ دیرینه‌ای دارند و نه پیامبری میان‌شان ظهور و بروز کرده از غصه و مصیبت و چالش دور باشند. خواهش می‌کنم نگویید «سنت لایتغیر امتحان و ابتلا برای مسلمانان و مؤمنان است و صبر بر مصائب ثواب دارد و ملت‌هایی که در رفاه و آسایش‌اند، نامسلمانی هستند که به حال خود رها شده‌اند تا هرچه بیشتر در گمراهی غرق شوند!». لطفا بالای منبر نگویید «ناشکری و بدحجابی عامل این وضعیت است!». لطفا کوتاهی و ولنگاری، تنبلی و خودخواهی خود را به حساب سنت‌های تغییرناپذیر پروردگار نگذارید. قبول کنید که از ماست که بر ماست! فرهنگ حاکم بر خاورمیانه به دلایل تاریخی رشد نیافته و همچنان مردمان آن درگیر تعصبات شدید قومی، خودبرتربینی و خودخواهی هستند و به‌همین‌دلیل از قافله توسعه عقب مانده‌اند و از هم‌گرایی و تعامل عاجزند. مجموعه ظرفیت‌های این بخش از کره زمین می‌توانست این منطقه را به منطقه‌ای آباد و توسعه‌یافته بدل کند؛ اما امروز حتی توسعه نیز در این منطقه شاخی و دندانه‌ای است؛ آنجا که کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس موفقیت‌های چشمگیری به دست آورده‌اند، با این حال از عوارض بحران‌های این منطقه مثل نزاع‌های قومی و گرد و غبار رهایی نیافته‌اند.

گاهی طبیعت بنا به ذات خویش با ما سر ناسازگاری دارد و کم‌آبی و خشک‌سالی نصیب‌مان می‌کند؛ اما بدتر از آن عملکرد خودخواهانه ماست که به جای کنار‌آمدن با طبیعت به جنگش می‌رویم و تخریبش می‌کنیم، خودمان را برتر از هم‌نوعان می‌دانیم.

عامل حقیقی پیشرفت بشر تمسک به مکارم اخلاقی است. به حکمت پروردگار مکارم اخلاقی در قالب وجدانیات در نهاد آدمی است. همه پیامبران الهی نیز برای شکوفایی مکارم اخلاق در نهاد انسان و اجتماع روی زمین مبعوث شده‌اند. انسان بخشی از مکارم اخلاقی را به صورت قانون درآورده تا ضمانت اجرائی آن را در زندگی اجتماعی تضمین کند. قانون اگر خوب تدوین و اعمال شود و بشر به آن پایبند باشد، زمین به سلامت می‌چرخد؛ اما امان از وقتی که بشر با خودخواهی و خودبرتربینی، نژاد، باورها و تاریخش را برتر از دیگر هم‌نوعان بداند؛ آن وقت به ورطه نابودی می‌افتد.