|

مرقومه‌ای بر یک بازنمایی رسانه‌ای

مهندسی مخاطب به یُمن ترفند رسانه!

‌‌هدف‌گذاری رسانه بر القای پیام خود به مخاطب است؛ مصرف‌کننده‌ای که نقطه انتهای فرایند اطلاع‌رسانی است؛ اما در این کانال ارتباطی لزوما هر آنچه صحیح است و درست از سوی رسانه به او داده نمی‌شود. رسانه و عاملان آن که بن‌مایه تفکری او را در بر می‌گیرد، با ترفندهایی ولو ناصحیح می‌کوشد معنا، تحلیل و چه بسا تفسیر خود از واقعیت را به ابعاد آشکار و پنهان به مخاطبش روا‌دارد.

‌‌هدف‌گذاری رسانه بر القای پیام خود به مخاطب است؛ مصرف‌کننده‌ای که نقطه انتهای فرایند اطلاع‌رسانی است؛ اما در این کانال ارتباطی لزوما هر آنچه صحیح است و درست از سوی رسانه به او داده نمی‌شود. رسانه و عاملان آن که بن‌مایه تفکری او را در بر می‌گیرد، با ترفندهایی ولو ناصحیح می‌کوشد معنا، تحلیل و چه بسا تفسیر خود از واقعیت را به ابعاد آشکار و پنهان به مخاطبش روا‌دارد. در‌این‌میان شاید بی‌آنکه مخاطب درکی از ابعاد مفهومی پیام رسانه داشته باشد، مفاهیم را درست یا به غلط اما صدالبته مطابق با آنچه دارندگان رسانه می‌خواهند، درک خواهد کرد. این وجهی از مطالعات مرتبط با وسایل ارتباط جمعی است که ابعاد بازنمایی رسانه‌ای را متبادر می‌کند.

بنابراین وقتی پای سواد رسانه‌ای به میان آید، دیگر نمی‌توان واژه پرطمطراق «بازنمایی رسانه‌ای» را به‌عنوان یکی از ترفندهای رسانه برای بیان بخشی از واقعیت آن‌هم به شکلی موهوم دور از ذهن تصور کرد. مخاطب شاید بپندارد همه واقعیت را دیده است؛ اما در عالم واقع آیا این‌گونه است؟

بازنمایی، فراتر از دایره رسانه در دنیای حقیقی نیز وجود دارد. به این فکر کنید که هر بیننده‌ای حاصل مشاهداتش را بر پس‌زمینه ذهنی خود قرار می‌دهد و آنچه را در عالم حقیقت درک کرده، بیان می‌کند. حال آنکه ممکن است آنچه او دیده نیز به طور کامل قلب واقعیت باشد؛ حتی بی‌آنکه خود از راستی ماجرا مطلع شود؛ اما در دنیای رسانه عملیات «بازنمایی» به شکلی کاملا آگاهانه و بر پایه سیاست‌های پشت پرده رسانه شکل می‌گیرد تا ذهن مخاطب به همان‌ گونه که او می‌خواهد، دست‌کاری و طراحی شود.

برخی بازنمایی را نمایش واقعیت به شکل خاص تعریف می‌کنند. رسانه در بازنمایی همانند چراغی است که روشنگری‌اش را بر بخشی از واقعیت متمرکز می‌کند که این نیز هم چشمان مخاطب را به خود وا‌می‌دارد و هم عنصر غفلت او را بر بخش تاریک واقعیت قرار می‌دهد تا آنچه را که قرار نیست، نداند! به عبارتی رسانه با عملیات بازنمایی، تصاویر را طوری دست‌کاری می‌کند تا آگاهی مخاطب را به سمتی ببرد که خود می‌خواهد و نهایتا هدف از پیش تعیین‌شده‌اش را به کرسی بنشاند. دراین‌میان هم مخاطب را به وادی «توهم دانایی» سوق می‌دهد.

رسانه آماده است تا در خلال رخدادها و وقایع، مخاطبش را به چنگ آورد و این را با به‌دست‌گرفتن چهار عنصر زاویه خاص دوربین یا قلم، برجسته‌سازی، بهره‌گیری از واقعیت و سرانجام استفاده از فرصت‌های خاص، محقق می‌کند. نهایت این درگیری رسانه‌ای نیز احتمالا کاشت بذر مفاهیم معین در ذهن مخاطب، در جهت تسخیر و تشکیل اندیشه یعنی همان ذهنیت او از پدیده‌های اجتماعی است.

بازنمایی را دو نظریه انعکاسی و ارادی، پشتیبانی نظری می‌کنند؛ به نحوی‌که اولی منکر تغییر واقعیت است و دومی از اراده و نیت پنهانی در پشت تصاویر حکایت دارد؛ اما بازنمایی سیاستی تعیین‌کننده برای مسیریابی رسانه است؛ بلکه هدایتگر مسیر نشر اطلاعات به سمت مخاطبش قرار گیرد. این‌گونه هم مخاطبان عام را از نظر دریافت پیام به فراگیرانی راحت‌طلب تبدیل می‌سازد. این هدفی است که نشان از رسالت رسانه‌ها به‌عنوان تسهیل‌کننده اتفاقات آتی دارد.

سواد رسانه‌ای تلنگری است به مخاطب که در مواجهه با رسانه و در کنار ذات آگاهی، از سایر تکنیک‌های انتقال هدفمند پیام نیز مطلع شود تا در دام حربه‌هایی مثل «بازنمایی» گرفتار نشود؛ وگرنه همه واقعیت را به طور درست درک نمی‌کند. تصور از آگاهی جعلی محصول چنین ترفندهایی است و چه بسا مخاطب را دچار جهل مرکب خواهد کرد.

امروزه فضای مجازی نیز به این بازنمایی دامن زده و چه بسیار فیلم‎‌ها و تصاویر و صداهایی که با تقطیع هدفمند، اصل مطلب را کاملا تغییر داده و در چشم برهم‌زدنی مؤمنی را کافر، دانایی را نادان، دشمنی را دوست و بیگانه‌‎ای را هویتی تصنعی می‌دهد. این الفبای سواد رسانه‌ای است که یادآور نگاه انتقادی به سوژه‌ها و موضوعات جذاب رسانه‌ای است؛ بلکه به این راحتی در فریب «بازنمایی»ها اسیر نشود. شاید دوری از منابع صرف یعنی تک‌منبعی بودن و کمی تقلا در میان منابع اطلاعاتی مختلف و متنوع، بتواند راه گریزی برای فرار از دام «بازنمایی رسانه‌ای» باشد.