|

«شرق» از نشست خانه اندیشمندان علوم انسانی گزارش ‌می‌دهد

اقلیم کردستان عراق؛ تهدید یا فرصت؟

شنبه (هفتم خرداد)، خانه اندیشمندان علوم انسانی میزبان نشستی با موضوع «ایران و اقلیم کردستان عراق؛ از فرصت‌ها تا چالش‌ها» بود؛ نشستی که با حضور قدرت احمدیان، استاد دانشگاه رازی، حسن دانایی‌فر، سفیر اسبق ایران در عراق و نیز محمدصدیق احمد، دیپلمات پیشین اقلیم کردستان عراق در تهران و مدیریت اردشیر پشنگ، مدیر گروه مطالعات تحولات کُردها برگزار شد.

اقلیم کردستان عراق؛ تهدید یا فرصت؟

‌شرق: شنبه (هفتم خرداد)، خانه اندیشمندان علوم انسانی میزبان نشستی با موضوع «ایران و اقلیم کردستان عراق؛ از فرصت‌ها تا چالش‌ها» بود؛ نشستی که با حضور قدرت احمدیان، استاد دانشگاه رازی، حسن دانایی‌فر، سفیر اسبق ایران در عراق و نیز محمدصدیق احمد، دیپلمات پیشین اقلیم کردستان عراق در تهران و مدیریت اردشیر پشنگ، مدیر گروه مطالعات تحولات کُردها برگزار شد.

‌ادراکات درست و نادرست از روابط تهران - اربیل

نشست مذکور با سخنرانی قدرت احمدیان ذیل تبیین «ادراکات درست و نادرست در روابط تهران و اربیل» آغاز شد. این استاد روابط بین‌الملل دانشگاه رازی ارزیابی خود را در قالب یک مقدمه کوتاه و پنج نکته ارائه کرد. احمدیان در ابتدا جایگاه اقلیم کردستان عراق به عنوان یک دولت‌-‌ملت را به چالش کشید و عنوان کرد که اقلیمشان دولت-ملت ندارد. بنابراین نباید سیاست خارجی یا روابط خارجی برای اقلیم متصور بود. ازاین‌رو صحبت‌کردن درباره روابط و مناسبات دولت‌-‌ملتی به نام جمهوری اسلامی ایران با یک حکومت منطقه‌ای و فدرالی جنبه‌های پیچیده و عجیب‌وغریبی دارد؛ چون از نظر متدولوژیک این مسئله چندان مأنوس نیست. ضمن اینکه طبق قانون اساسی عراق باید سیاست خارجی اربیل توسط دولت مرکزی بغداد تعریف و تنظیم شود اما به‌هرحال اقلیم به عنوان یک بازیگر در سیاست خارجی عملا به شکل دوفاکتو فعال است و در کشورهای مختلف ازجمله ایران نمایندگی سیاسی و دیپلماتیک دارد. پس اگرچه اقلیم کردستان شأن دولت‌-‌ملت ندارد اما باید به درکی درست از روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران و اقلیم کردستان عراق دست پیدا کنیم.

با همین نگرش، احمدیان درباره تشریح ادراکات روابط تهران – اربیل در گام نخست به مهم‌ترین بخش ادراکات یعنی درک طرفین از «تهدید» پرداخت. به باور وی تهدید دو مرحله دارد؛ اول نیت به تهدید و دوم اقدام به تهدید و ادراکات صرفا به نیت تهدید محدود می‌شود. این استاد روابط بین‌الملل یادآور شد که در روابط بین‌الملل اصل بر فقدان اعتماد و ترس متقابل است؛ چراکه محیط بین‌الملل ماهیتی آنارشی دارد. از این منظر است که کشورها بر اساس تحلیل و نیت‌خوانی از طرف مقابل، آن را دوست یا تهدید تلقی می‌کنند. متأسفانه در‌خصوص روابط ایران و اقلیم کردستان در بُعد ادراکات تهدید باید گفت که ادراک تهران از اقلیم، به‌خصوص اربیل و به‌خصوص حزب دموکرات کردستان عراق ادراکی دوستانه نیست، بلکه جنبه تهدید دارد. هرچند مقامات اقلیم اقدامی به تهدید امنیت ایران نکرده‌اند، اما ادراک‌‌‌ آن است که اربیل نیت به تهدید ایران دارد که به تشدید بی‌اعتمادی بین طرفین منجر می‌شود. احمدیان ادراک دوم را به پنداشت نامطلوب ایران از ‌اقلیم کردستان و به‌طور ویژه‌تر اربیل اختصاص داد و بیان می‌کند: «با چنین پنداشت نامناسبی ‌‌هرچقدر اقلیم دست به اعتمادسازی بزند، این نگاه نامطلوب ترمیم نمی‌شود، چون به باور تهران اقداماتی مانند تلاش برای استقلال کردستان عراق، بازکردن پای آمریکا یا اجازه نفوذ به اسرائیل و مسائل دیگر عملا پنداشت منفی ایران را تغییر نمی‌دهد؛ هر‌چقدر مقامات اقلیم دست به موضع‌گیری، انکار و رد ادعاهای تهران بزنند». این استاد دانشگاه رازی در سومین بخش از ادراکات روابط تهران - اربیل به درس‌های تاریخی پرداخت و در این زمینه گفت: «متأسفانه نقش درس‌های تاریخی در روابط ایران و اقلیم مثبت نیست. ما شاهد یک برهه از همکاری‌های بسیار خوب بین تهران و اردبیل در فاصله زمانی جنگ تحمیلی بودیم، اما درس‌های تاریخی به‌خصوص در دو مقطع با محوریت «سندروم ۱۹۷۵» و همچنین همه‌پرسی استقلال کردستان عراق سبب شد که پارامترهای تاریخی ضربه‌ای جدی به ادراکات کردها در قبال ایران وارد کند». قدرت احمدیان در ادامه اذعان کرد که ادراک چهارم به نگاه و درک امنیتی جمهوری اسلامی ایران از اقلیم کردستان عراق بازمی‌گردد؛ یعنی مسئله بیش از حد امنیتی شده است، درصورتی‌که باید یک نگاه فرهنگی، تاریخی، تمدنی و اقتصادی به کردها داشت. البته این به معنای غفلت‌کردن از برخی تبعات امنیتی نیست، اما ایران باید امنیت را در لایه‌های نگاه فرهنگی، تاریخی، تمدنی، زبانی، تجاری و اقتصادی به کردها پنهان کند و از این طریق به امنیت در قبال کردها برسیم. در بخش پنجم، احمدیان بیان می‌دارد: «این ادراکات منفی تهران و اردبیل از همدیگر محصول فقدان شفافیت است، بنابراین باید ارتباط میان مقامات، نخبگان، دانشگاهیان، تجار، بازرگانان و‌... تقویت شود». در بخش پایانی نگاه برنامه‌ریزی‌شده درباره اقدامات و مواضع اقلیم مطرح شد؛ به این معنا که جمهوری اسلامی این باور و تلقی را دارد که هرگونه اقدام، موضع‌گیری و تصمیم اقلیم با یک برنامه‌ریزی، توطئه و هدف خاصی پیگیری می‌شود، در‌صورتی‌که لزوما این‌گونه نیست.

‌اقلیم کردستان عراق؛ تهدید یا فرصت؟

در ادامه حسن دانایی‌فر، سفیر پیشین ایران در عراق روی موضوع «تهدید یا فرصت‌بودن اقلیم کردستان عراق» تمرکز کرد‌ اما پیش از پرداختن به سخنان خود با بخشی از گفته قدرت احمدیان درباره سندروم ۱۹۷۵ و خالی‌کردن پشت کردها توسط ایران در سایه قرارداد الجزایر مخالف بود؛ چراکه به باور دانایی‌فر، آمریکایی‌ها پشت کردها را خالی کردند، نه ایران. سفیر پیشین ایران در عراق تحلیل خود را با نگاهی به تاریخ کردها بعد از حکومت عثمانی ادامه داد و این نگاه تاریخی را به پنج برهه تقسیم کرد؛ مرحله اول مخالفت کردها با وضعیت جدید ناشی از قرارداد سایکس-پیکو بود که از سال ۱۹۰۰ تا سال ۱۹۲۵ را شامل می‌شود. در این دوره کردها به دنبال احیای وضعیت قبلی و مخالفت با شرایط جدید بودند که این تمایل به تغییر در مناطق جنوبی اقلیم کردستان پررنگ‌تر بود و در مناطق شمالی کم‌رنگ‌تر. به باور دانایی‌فر برهه دوم از ۱۹۲۵ تا ۱۹۴۰ و اوایل جنگ جهانی دوم شکل گرفت که از آن به عنوان دوره «وضعیت خفته یا نهان» در اقلیم کردستان عراق یاد کرد؛ به این معنا که این شخصیت‌ها و جریانات کردی به وضعیت بعد از قرارداد سایکس-پیکو تن داده‌ بودند و آن را پذیرفتند. در این برهه ۱۵ساله تقریبا هیچ تحرکات عمده‌ای برای ابراز مخالفت با وضعیت بعد از قرارداد سایکس-پیکو در کردستان عراق دیده نمی‌شود. البته این مسئله به معنای آن نیست که در کردستان عراق هیچ حرکتی شکل نگرفت. در ادامه این خوانش تاریخی سفیر پیشین ایران در عراق برهه سوم از مقطع ۱۹۴۰ تا ۱۹۷۹ به طول انجامید. در این دوره با آغاز جنگ جهانی دوم و اثرپذیری منطقه به دلیل تحرکات بیگانه در خاورمیانه و نیز حساسیت‌های جهانی این جنگ (جنگ جهانی دوم) شاهد بروز و ظهور جریانی به نام جریان چالش‌ها و شکل‌گیری مبارزات، ساختارها و سازمان‌ها در کردستان عراق هستیم. در برهه سوم دوباره احیای مخالفت‌ها علیه وضعیت موجود را نظاره‌گر هستیم.‌ دانایی‌فر دوره چهارم از ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۰ را دوره احیای جریان کردی در عراق می‌داند. در این برهه کسانی مانند شهید بروجردی، چمران و... باعث شکل‌گیری ارتباط نزدیک و معناداری بین جمهوری اسلامی ایران و کردهای عراق شدند؛ بنابراین برهه چهارم به بروز و ظهور و افزایش مطالبات کردی منجر شد. به دنبال آن شاهد افزایش همکاری‌های دوجانبه بین کردستان عراق و جمهوری اسلامی ایران بودیم.

از دید این دیپلمات کشور، دوره پنجم از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۳ طول کشید که دوره شکل‌گیری «حریم» در کردستان عراق بود. به گفته دانایی‌فر در این ۲۳ سال حریم کردستان عراق شکل می‌گیرد، منطقه پرواز ممنوع اعلام و کردستان عراق از نفوذ و تسلط دولت مرکزی بغداد خارج می‌شود؛ بنابراین اکثر گروه‌های معارض و شخصیت‌های عرب و غیرعرب مخالف با رژیم بعث در کردستان عراق جمع می‌شوند. در این برهه حجم و شدت مناسبات و روابط ایران و کردستان عراق افزایش چشمگیری پیدا می‌کند. به‌همین‌دلیل همکاری‌های جدی درخصوص سازمان‌دهی مبارزه مشترک علیه صدام حسین شکل می‌گیرد.

دانایی‌فر گریزی به بعد از سرنگونی حکومت بعث در عراق می‌زند و چنین بیان می‌‌کند: «کردها نقش جدی در شکل‌گیری ساختار جدید عراق داشتند. ضمن اینکه اساسا شکل‌گیری ساختار فدرالی از سوی جریان‌های کردی نزدیک به جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت؛ چون جریان فدرالی از تأکیدات جمهوری اسلامی ایران بود. به دنبال آن کمیته تنظیم قانون اساسی عراق تشکیل شد و کسانی مانند مرحوم جلال طالبانی، انوشیروان مصطفی و مسعود بارزانی در تنظیم، تصویب و اجرای قانون جدید عراق به‌شدت فعال بودند». سفیر پیشین عراق این دوره را دوره اوج‌گیری روابط جمهوری اسلامی ایران یا کردستان عراق می‌داند که به باورش روابط نزدیک، گرم و صمیمانه بین طرفین ایجاد شد تا جایی که تهران مقید بود هیچ‌گونه ناامنی از سوی ایران به کردهای عراق و برعکس شکل نگیرد؛ اما از این دوره به بعد به دلیل اختلافات بین اقلیم کردستان عراق و دولت مرکزی بغداد و تحولانی مانند ظهور داعش تحلیل‌های نادرست و ناقصی در نزد برخی از رهبران کردستان عراق شکل گرفت. در کنار آن فقدان جلال طالبانی هم به شکل‌گیری برخی واگرایی‌ها، تردیدها، تشکیک‌ها و ابهامات بین مقامات اقلیم کردستان عراق و جمهوری اسلامی ایران انجامید و نهایتا این تصور شکل گرفت که اراده‌ای در داخل جمهوری اسلامی ایران وجود دارد که می‌خواهد به حیات اقلیم کردستان عراق پایان دهد؛ در‌صورتی‌که اگر حمایت‌ها و همکاری جمهوری اسلامی ایران نبود، اقلیم کردستان با بحران مواجه بود. البته در جهت عکسش هم این باور وجود دارد که از طرف اقلیم کردستان عراق هم سعی می‌شود ناامنی‌هایی به ایران سرایت پیدا کند که البته برخی قرائن و شواهد این مسئله را تأیید می‌کند. دانایی‌فر تحلیلش را با این جملات به پایان می‌رساند: «شرایط کنونی ایران با اقلیم کردستان عراق در چارچوب قانون اساسی عراق روابط خوبی است؛ اما جا دارد که این روابط بهتر شود. پس اگر بخواهیم به محور بحث برگردم که آیا اقلیم کردستان تهدید است یا فرصت، باید گفت اقلیم کردستان عراق یک فرصت برای ارتقای روابط ایران با کل مجموعه فدرالی عراق است؛ بنابراین روابط ایران و اقلیم می‌تواند یک رابطه تعاملی باشد، نه تقابلی».

بخش سوم نشست به دیدگاه‌های محمد صدیق احمد درخصوص فرصت‌های مغفول‌مانده در روابط ایران و اقلیم اختصاص پیدا کرد. این دیپلمات اسبق اقلیم کردستان عراق در تهران گفته‌هایش را با این سؤال آغاز کرد که آیا در محیط همسایگی و با وجود اشتراکات تاریخی بسیار زیاد دو طرف این سطح از تنش بین جمهوری اسلامی ایران و اقلیم کردستان عراق سودی دارد؟ محمد صدیق احمد در ادامه بیان می‌دارد: «هم‌اکنون موجودیتی به نام اقلیم کردستان عراق برقرار شده که به یک حاکمیت منطقه‌ای دست یافته است. حال پس از سال‌ها رنج، آوارگی و نسل‌کشی در اشکال گوناگون اکنون ملت کُرد این امید را دارد که در فضای صلح، امید و بدون جنگ قرار گیرد. در کنار آن رهبران، احزاب و شخصیت‌های اقلیم کردستان تلاش زیادی کردند تا آثار جنگ از بین برود و با امکانات موجود شروع به سازندگی شده است. در‌عین‌حال اقلیم کردستان در ارتقای ظرفیت سیاسی و دیپلماتیک عراق نقش بی‌بدیلی دارد. مضافا اقلیم کردستان عراق سعی کرده است روابط خارجی گسترده و البته متوازنی را با جامعه بین‌الملل و به‌خصوص همسایگان خود برقرار کند که یک رابطه ویژه بین اقلیم کردستان عراق و جمهوری اسلامی ایران وجود دارد؛ اما این وضعیت در سال‌های اخیر در ابهام فرو رفته است؛ چون اگر نگوییم در روابط فی‌مابین یک بحران جدی حاکم است؛ ولی بی‌شک یک دیوار بلند از بی‌اعتمادی بین تهران و اربیل شکل گرفته است. با توجه به این شرایط غیرطبیعی و ناپایدار، چه در ایران و چه در اقلیم کردستان عراق ضروری است که با اراده جدی به تحقیق و پژوهش در این زمینه پرداخته شود؛ چرا‌که ادامه این شرایط می‌تواند نتایج ناگوار بیشتری را برای طرفین به دنبال داشته باشد». این دیپلمات اسبق اقلیم کردستان عراق در تهران نگاه انتقادی به رفتارهای مسئولان جمهوری اسلامی ایران داشته و پیرو آن چنین می‌گوید: «بخشی از دولتمردان در جمهوری اسلامی ایران در قبال اقلیم کردستان عراق بیشتر تحت تأثیر تبلیغات جریان‌هایی قرار گرفته‌اند که از نزدیکی ایران و کردها در هر شکلی هراس دارند. در این فضا هجمه گسترده‌ای در جمهوری اسلامی ایران نسبت به اقلیم کردستان عراق و گاه مستقیما مقامات ارشد اقلیم و حتی موجودیت اقلیم شکل گرفته است. باید به این نکته مهم توجه داشت که مردم احزاب و دولت در اقلیم کردستان عراق در شرایط سخت آوارگی از سوی جامعه و ملت ایران حمایت شده‌اند؛ بنابراین همواره و به طور مکرر مقامات اقلیم کردستان در مناسبت‌های مختلف قدردانی خود را نسبت به این پشتیبانی‌های ایران ابراز داشتند. حافظه تاریخی کردهای عراق هیچ‌گاه حمایت همه‌جانبه ایران در حوادثی مانند شیمیایی حلبچه، آوارگی میلیونی کردها در ۱۹۹۱ و یا هجوم داعش را از یاد نخواهد برد. براساس‌این قاعدتا هیچ مبنای عقلی وجود ندارد که تصور شود مردم و دولت اقلیم کردستان عراق در جبهه مخالف با جمهوری اسلامی ایران قرار دارد».