در آغاز کلمه بود
نمایشگاه استاد احصایی را در نگارخانه «ویژه» دیدم که به همت امرالله فرهادی و دیگر دوستانش تدارک دیده شده بود و زیبا برگزار شد. (تالیسما) یک لغت یونانی است که در عربی و فارسی به طلسم تبدیل شده و معنای جادویی گرفته است؛ اما منظور یونانیها کشیدن هر شکل یا مجسمهای از آدمیزاد یا هر موجود دیگر بود.
بهرام دبیری
نمایشگاه استاد احصایی را در نگارخانه «ویژه» دیدم که به همت امرالله فرهادی و دیگر دوستانش تدارک دیده شده بود و زیبا برگزار شد.
(تالیسما) یک لغت یونانی است که در عربی و فارسی به طلسم تبدیل شده و معنای جادویی گرفته است؛ اما منظور یونانیها کشیدن هر شکل یا مجسمهای از آدمیزاد یا هر موجود دیگر بود.
ممکن است این مفهوم جادویی به نقاشیهای دوران غار برگردد. آنها بر این باور بودند که اگر شکل گاو، گاومیش، آهو و هر شکاری را درست بر دیوار غار نقاشی کنند، تسلط بر شکار محسوب میشود و باور داشتند که در شکار موفقتر خواهند بود.این مفهوم در زمانی دیرتر به خط وارد شد؛ مثل خطوط هیروگلیف که تصویری هستند و به این مفهوم جادویی نزدیک شدهاند. در آن دوران عنصر خط متعلق به خواص بود و عوام نمیتوانستند این خطوط را بخوانند. ای بسا عدم علاقه قدرتمندان به اینکه عوام هم بتوانند خط را بخوانند، مربوط به اقتداری بود که این توانایی را شامل میشد. به طور مثال در اروپا خیلی طول کشید تا کلیسا بپذیرد که انجیل را که به زبان لاتین نوشته شده بود، به انگلیسی برگرداند و حتی در ایران همین حالا هم مردم عربی بلد نیستند و خودشان به طور مستقیم توانایی برقراری ارتباط با قرآن را ندارند.
از جایی به بعد مفهوم خط تغییر میکند و در زمان صفویه شکل دیگری میگیرد. در این دوران خط به پای گنبدها و اماکن مذهبی میرسد. گرچه خطوط خوانا نیستند؛ اما برای انسان معتقد القاگر نوعی پیام مذهبی است.
در دوران صفویه چند نوع خط ازجمله تعلیق، نسخ، رقاع و... مورد استفاده قرار میگیرد که به دلیل داشتن خطوط تیز، خطی بود که برای سلیقه ایرانیان جذاب نبود و طعمی عربی داشت؛ اما میرعماد با مهندسی ظریفی نسخ و تعلیق را ترکیب کرد و خط شیرین و رقصان نستعلیق را به وجود آورد که به شعر فارسی شباهت عجیبی دارد.
در دوران معاصر و همزمان با جریان هنر نو بعد از 1320 در دهه 40 و اوایل 50 مبحثی به نام سقاخانه مطرح میشود که هنوز هم به نظر من هویت معلومی ندارد. در پس جریان سقاخانه نوعی بازیابی هویت وجود داشته؛ البته اگر به دنبال هویت تصویری ایران برگردیم، باید به دوران قبلتری در زمان مادها و هخامنشیان رجوع کنیم؛ اما هنرمندان سقاخانه در این شکل از هویتیابی سراغ قاجار رفتند و نمادهای شیعه خاستگاه جریان مدرن این سبک شد. در میان هنرمندان جریان سقاخانه، تناولی، زندهرودی و دیگران استاد خط نبودند، حتی خط خوشی نداشتند؛ اما احصایی استاد خوشنویسی بود؛ ولی در همین جریان هم احصایی الزامی به خوانایی خط نمیدید و به مفهومی تجریدشده از خط روی آورد. آقای احصایی استاد خط من در سال 1351 در دانشگاه بود و نسبت به سایر هنرمندان در عرصه نقاشیخط، تمایز درخورتوجهی دارد؛ چون به خط خوش فارسی تسلط کامل دارد. گرچه بسیاری از آثار او خوانا نیستند؛ اما ترکیبهای بصری زیبایی خلق کرده است. تصور من همواره بر جای خود است و معتقدم خط راهی برای القای پیام است. آنچه در ایران باید مورد توجه قرار بگیرد، ضرورتهای کاربردی خط است که در واقع میرعماد بهدرستی به آن پرداخته بود. همچنین احصایی به ساختاری از خط توجه کرده که محکم و مقتدر است؛ اما همچنان مانند رازی، ضرورت خوانایی خط حذف میشود. خط در کار احصایی به شکل جادوییاش برمیگردد؛ یعنی با ظرافتی استوار از ضرورت خوانایی دور شده و معماری قدرتمندی را ایجاد کرده است. پیام آثار احصایی تبدیل خط به ساختاری زیباییشناسانه است. شناخت خط و توانایی کامل در آثار استاد احصایی مشهود است. در واقع دیگر هنرمندانی که سعی بر نقاشیخط داشتند، به دلیل نداشتن مهارت خوشنویسی، با نگاهی توریستی، خط فارسی را به کار بردند. آثار استاد احصایی در نمایشگاه اخیر اکثرا خطاطی کامل و بدون عنصر تزیینی هستند و همچنان بیشتر سیاهمشقهای یک استاد بزرگ است که در برابرمان به نمایش گذاشته شده است. یک معماری مقتدر از خط فارسی است که همچنان تمایز ارزشمند خود را با خوشنویسان بیشمار معاصر حفظ میکند.