|

سرو‌ سایه‌فکن

زمستان ۱۳۹۳ شورای اجرائی سازمان اسناد و کتابخانه ملی به پیشنهاد دکتر سیدرضا صالحی‌امیری مصوب کرد که آیین نکوداشت حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدمحمود دعایی به پاس مجاهدت‌هایش در سالیان پیش از انقلاب اسلامی، خدماتش به جمهوری اسلامی و یک عمر خدمت صادقانه به فرهنگ و هنر ایران در کتابخانه ملی برگزار شود. اخذ رضایت ایشان برای برگزاری مراسم (که به افتادگی و نام‌گریزی شهره بود) حکایتی بلند دارد، اما بالاخره در دیدار نوروز ۱۳۹۴به خواهش ما تن داد و تمهید مقدمات آغاز شد.

سرو‌ سایه‌فکن

امین عارف‌نیا: زمستان ۱۳۹۳ شورای اجرائی سازمان اسناد و کتابخانه ملی به پیشنهاد دکتر سیدرضا صالحی‌امیری مصوب کرد که آیین نکوداشت حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدمحمود دعایی به پاس مجاهدت‌هایش در سالیان پیش از انقلاب اسلامی، خدماتش به جمهوری اسلامی و یک عمر خدمت صادقانه به فرهنگ و هنر ایران در کتابخانه ملی برگزار شود. اخذ رضایت ایشان برای برگزاری مراسم (که به افتادگی و نام‌گریزی شهره بود) حکایتی بلند دارد، اما بالاخره در دیدار نوروز ۱۳۹۴به خواهش ما تن داد و تمهید مقدمات آغاز شد. مسئولیت برگزاری مراسم به من واگذار شد، ستادی تشکیل دادیم و ۱۷ اردیبهشت را برای برگزاری مراسم مصوب کردیم. محمود نادری دوست عزیزم و داماد آقای دعایی از اولین روزهای اردیبهشت کارش را تعطیل کرد و برای کمک به ما پیوست. اتاق کار من محل ایده‌پردازی و برنامه‌ریزی، هماهنگی و پیگیری بود. فهرست مدعوین و شخصیت‌ها آن‌قدر گسترده بود که مسئولیت تشریفات را احمد دانیالی که سالیان طولانی مسئول تشریفات ریاست‌جمهوری بود، عهده‌دار شد.

برای انتخاب نام و طراحی پوستر، جلسات مکرری برگزار و عناوین متعددی پیشنهاد شد؛ همه عناوین خوب بود، اما هیچ‌کدام جامعیت نداشت. با دوست گرانقدرم سهیل محمودی تماس گرفتم، طرح مسئله کردم و مشورت خواستم، آقا سهیل فرصت خواست تا فکر کند. وقت تنگ بود، پوستر و کارت دعوت باید چاپ و ارسال می‌شد، اما آیینی که برای گرامیداشت یکی از کم‌نظیرترین چهره‌های سیاسی و فرهنگی کشور در حال برگزاری بود، نمی‌توانست هر عنوانی داشته باشد.

از پیوندش با امام و انسش با رهبری و بزرگان انقلاب و نظام گرفته تا محبوبیتش در میان آحاد جامعه، به‌خصوص اصحاب فرهنگ و هنر تا لطافت‌های شخصیتی منحصربه‌فردش کار را سخت می‌کرد. بالاخره یک هفته به مراسم آقا سهیل تماس گرفت و عنوانی را پیشنهاد کرد که جامع‌الاطراف و برازنده بود؛ «سرو سایه‌فکن».

عنوانی که در مراسم ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ خودش را نشان داد. همه آمده بودند؛ از رجال سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرا تا مفاخر فرهنگی و دانشمندان، از روحانیون عالی‌رتبه تا هنرمندان سرشناس، از اعضای بلندپایه دولت تا مبارزان انقلابی. ظرفیت سالن تکمیل شده بود، صندلی‌های تاشو هم کفاف نداد و بسیاری سرپا ایستاده بودند. مجبور شدیم روی سن را هم صندلی بچینیم و عده‌ای از میهمانان را روی سن بنشانیم. آقای دعایی از اول مجلس عرق می‌ریخت و به سنت همیشگی‌اش دست هر تازه‌واردی را می‌بوسید! دیگر نه تشریفات معنا داشت، نه کنداکتور، همه متقاضی صحبت بودند، همه می‌خواستند از فضایل این چهره بی‌مانند و نام و نان‌گریز بگویند. مراسم به درازا کشید، انگار هیچ‌کس دوست نداشت مراسم تمام شود. مراسمی در تراز سیدمحمود دعایی!

آری او سرو سایه‌فکن بود. دستگیر افتادگان بود. لطیف و شیرین‌سخن بود. شریف و وارسته بود. متقی و پرهیزکار و مددکار و یاور همه بود. متواضع و بی‌نهایت ساده‌زیست بود.

سیدمحمود دعایی که هر شب جمعه از نمازگزاران حرم امام بود، این بار در مراسم حاضر نبود! هرچه این‌سو و آن‌سو را نگاه کردم حاج‌آقا را ندیدم، نگران شدم، بعد از مراسم تماس گرفتم؛ مطلع شدم کسالت دارد، اما در باورم نمی‌گنجید که یکباره پرواز کند.

عصر جمعه با پیامی از دکتر میرزاده شوکه شدم! آری او که از پیشگامان انقلاب اسلامی و یاران نزدیک امام راحل بود، در نیمه خرداد به مراد و مقتدایش پیوست.

یاد آن سرو سایه‌فکن ماندگار و روح بلندش شاد.